استاد نجفی در مصاحبهای تعریف کرده است که چگونه در سالهای کودکیاش با گذار ناگهانی از جهانِ کهنِ قصههای امیر ارسلان نامدار و شیرویه و اسکندرنامه و حسین کرد شبستری، به جهان مدرنِ رماننویسانی مانند الکساندر دوما و گیدوموپاسان و سر ریدر هاگارد و ژول ورن ، دچار اعجاب شده بود (رک. جشن نامهی ابوالحسن نجفی ۱۳۹۰، تهران، نیلوفر، ص ۶۳-۶۴). این اعجاب، که تجربهی مشابه آن برای بسیاری دیگر از ایرانیان نیز رخ داده و هنوز نیز رخ میدهد، به حدی بود که وی را واداشت تا برای بهرهجویی مستقیم و هرچه بیشتر از جهان مدرن، بعدها در دانشگاه، رشته زبان و ادبیات فرانسه را به عنوان رشته تحصیلی خود برگزیند (همان، ص ۶۷). گذار از سنت به مدرنیته در اروپا به صورت طبیعی و تدریجی و به علت تغییر مناسبات اجتماعی و فرهنگی رخ داده است، اما مدرنیته در ایران بیش از آنکه حاصل تغییرات طبیعی و تدریجی مناسبات اجتماعی و فرهنگی بوده باشد، ناشی از آشنایی ناگهانی متفکران و نویسندگان ایرانی با فرهنگ غرب و تأثیرپذیری آنان از آن، در دورهای بسیار کوتاه و فشرده بوده است. به جرئت میتوان گفت که بنیان شعر نو و رمان فارسی نیز جز از طریق آشنایی افرادی چون نیما و هدایت با زبان و ادبیات و فرهنگ غرب میسر نمیبود. به عبارت دیگر فاصلهی میان سنت و مدرنیته در ایران از حیث زمانی بسیار اندک، اما از حیث کیفیت بسیار عظیم و فشرده بوده است، و از همین روست که گذار از اولی به دومی برای بسیاری از روشنفکران ایرانی دشوار و با اعجاب همراه بوده است. بیگمان یکی از مهمترین و قطعیترین راههای کمک به جامعه، برای گذار از این فاصلهی فشردهی میان جهانبینی قدیم و جهانبینی جدید در ایران، ترجمه و مخصوصاً ترجمهی رمان است. نجفی در همان مصاحبه تصریح کرده است که رمان برای وی نوعی گسترش بخشیدن به زندگی است، بهگونهای که هر رمان را زندگی دیگری میداند که آدمی میتواند عوالم جدیدی را در آن تجربه کند. این بدان معناست که انسان میتواند از طریق قرار گرفتن در فضای رمان، خود در قالب انسانهای دیگر فرو رود و از این طریق، حالات و شرایط و عواطف متفاوتی را که هرگز تجربه نکرده عمیقاً دریابد و نهایتاً به این درک روادارانه برسد که به تعداد انسانهای روی زمین حقیقت یا معنا برای زندگی وجود دارد. به تعبیر دیگر هرکس باید معنایی برای زندگیاش بیابد، و در عین حال باید بداند که هیچ معنایی ماهیتاً بر معنای دیگر رجحان ندارد. علاوه بر این، ترجمهی رمان، سبب میشود تا نویسندگان ایرانی با تکنیکها و سبکهای جدید و متنوع ادبی آشنا شوند و راههای تازهای را برای بیان هرچه مؤثرتر و شفافتر اندیشهی خود بیابند، و این عمل به طریق اولی باعث رشد و اعتلای هرچه بیشتر زبان و ادبیات فارسی میشود. نجفی تصریح کرده است که همواره آثاری را برای ترجمه برگزیده که خود از خواندن آنها لذت میبرده، اما همچنین متذکر شده است که همواره میکوشیده تا آثاری را برای ترجمه انتخاب کند که مورد نیاز جامعهی فرهنگی ایران باشد (همان، ص ۸۶-۸۹). در واقع علت موفقیت نجفی در کار ترجمه را تنها نمیتوان به تسلطش بر زبان خارجی، یا اشرافش بر دقایق زبان فارسی، یا مهارتش در برگرداندن صحیح و دقیق زبان خارجی به زبان فارسی نسبت داد، بلکه موفقیت وی به این امر نیز مربوط میشود که وی آثاری را برای ترجمه برمیگزید که با توجه به وضعیت فرهنگی جامعه، بیشترین تأثیر را در اعتلای فرهنگ و زبان فارسی داشت. باری شاید هیچ جایزهای مانند این جایزه که به بهترین آثار ترجمهی داستانی تعلق میگیرد، به راه و هدف ابوالحسن نجفی در سراسر زندگیاش نزدیک و مرتبط نباشد، یعنی به اعتلای زبان فارسی و پیشبردِ فرهنگ و اندیشهی ایرانیان. بنده از صمیم دل امیدوارم که این مراسم هر سال باشکوه بیشتر و مفصلتر از سال پیش برگزار شود و راه و یاد نجفی را زنده نگاه دارد.