میراث نجفیِ مترجم به نسل و نسلهای بعد کمابیش منتقل شد و مترجمانی، هرچند اندک، برخاستند که ترجمه را به معنای شایستهاش میشناسند ولی نجفیِ ویراستار مغبون ماند.
شاید هیچ جایزهای مانند این جایزه که به بهترین آثار ترجمهی داستانی تعلق میگیرد، به راه و هدف ابوالحسن نجفی در سراسر زندگیاش نزدیک و مرتبط نباشد، یعنی به اعتلای زبان فارسی و پیشبردِ فرهنگ و اندیشهی ایرانیان.
داستان، همچون شعر، در زبان است که اتفاق میافتد، و «آقای نجفی» برای کشف داستان، و البته نائل شدن به لذت این کشف، به آموختن زبان و زوایا و امکانات زبان میپردازد.
استاد ابوالحسن نجفی تا آخرین روزهای عمرش به عروض میاندیشید و بیش از آنکه در فکر ثبت آراء و نظریاتش باشد، میکوشید تا گرهِ نکات جدیدی را بگشاید که در این حوزه با آنها مواجه شده بود.
در هر حال، معرفی ادبیات قرن بیستم فرانسه در ایران و تحقیقات در زمینهی فارسی عامیانه، که بیش از ده سال به طول انجامید، مرهون زحمات و خدمات بیبدیل فردی بود که فقط به کار و تحقیق میپرداخت و زندگی را در کارهای تحقیقاتیاش میدید.