عملکرد هر انسانی در هر زمینهای از زندگی حاصلضرب دو عامل است: یکی شایستگیها (تواناییها) و دیگری انگیزههای او.
انسانها برای انجام هر کاری شایستگی لازم یا انگیزه کافی ندارند. چه بسیار انسانهای با انگیزه اما ناتوانی وجود دارند و چه انسانهای توانمندی هستند که در بیانگیزگی توانشان بیکار میماند و از «قوه» به «فعل» درنمیآید. از «توان» که بگذریم سازوکارهای جایزهدهی، یکی از شناختهترین مکانیسمهایی است که بشر از دیرباز آن را برای برانگیختن خود و دیگران به کار میگیرد. به قول اریک برن، روانشناس مشهور، آدمی جایزه گرفتن را دوست دارد زیرا میل به نوازش شدن دارد. قدرت شورانگیزی هر جایزهای فارغ از ارزش مادیاش؛ به عواملی وابسته است مانند اینکه این جایزه برای چیست و به نام کیست و چه کسی آن را اهدا میکند و معیارها و داوران آنچه کسانی هستند؟...
راهنمای درستی
بیتردید یکی از جایزههای ارزشمند روزگار ما در ایران؛ جایزه ابوالحسن نجفی است که در روزگار تنگناهای گوناگون نویسندگی و ناشری میتواند چونان سازوکاری مایه شوقانگیزی مترجمانی باشد که ما را با ادبیات جهانی آشنا میسازند و به روی ما دریچهای میگشایند.
من نیز مانند بسیاری از ایرانیان با خرید کتاب «غلط ننویسم» در دهه شصت با نام ابوالحسن نجفی آشنا شدم. کتابی که در آن مهرومومهای آشفته نویسی دانشجویی، آن را ورقی زدم و گهگاه به آن نگاه میانداختم. هر چه جلوتر آمدم به اهمیت این کتاب و راهی که آن مرحوم در نگارش گشودند بیشتر پی بردم.
سالها گذشت و من هرگز توفیق دیدارشان را نیافتم هرچند گاهوبیگاه پیگیر کارهایشان بودم. تا اینکه روزی آن مرحوم برای جلسه نقد و بررسی کتاب "ادبیات چیست" سارتر به شهر کتاب آمده بودند. فرصت را غنیمت شمرده و از ایشان پرسیدم: آیا برای جدانویسی در زبان فارسی قاعدهای مقبول هست که بتوان برای آن پای فشرد؟
خندهای کرد و جملهای با این مضمون گفتند و مرا برای همیشه از وسواس و هراس سرهمنویسی و جدانویسی رها کردند: از این موضوع بگذر زیرا بخش زیادی از دعوای جدانویسی، فقط تلاش برای «سلیقه» خود را بهصورت «قاعده» درآوردن است.
آن روز سخنشان برای ذهن قاعده گرای من چندان قانع کننده نبود اما بعدها با نگاه کردن به هر نسخه خطی به سخنشان ایمان بیشتری آوردم و فهمیدم که چقدر معلمها و استادهای ما در دانشگاهها؛ بیهوده میکوشند تا سلیقههای خود را قاعده جلوه دهند.