ششمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عبید زاکانی به «گونهشناسی طنزهای عبید زاکانی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر علیرضا فولادی، استاد دانشگاه، شاعر و پژوهشگر طنز چهارشنبه ۱۷ بهمن در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
فولادی سخنانش را با اشاره به چکیده گفتههایش در هفته پیشین آغاز کرد و گفت: طنز فارسی پیش از عبید به طور جسته و گریخته، بیشتر با نام هزل، در آثار ادبی فارسی، بهویژه در ادبیات عرفانی وجود داشته است. عبید زاکانی طنزپردازی را به طور تخصصی پی گرفت و از این جهت در ادبیات فارسی مقام مؤسس دارد. با این حال، طنز عبید همچنان به مرزبندی میان اخلاق و غیراخلاق پایبند نیست. مطالعات نشان میدهد که او با نگاه تخصصی به طنز، از گونههای حرفهای آنسود جسته است و هر کدام از این گونهها در کار او ویژگیهای فنی خود را دارند که چراغ راه طنزنویسان بعدی قرار گرفته است. همچنین طنزهای وی، به لحاظ موضوعی بیشتر در بارهی مسائل اجتماعی و اخلاقی و هر کدام با موضوعات ریزتر پدید آمدهاند که رویکرد فکری عبید را به منزلهی اصلاحگر جامعهی زمان خویش نشان میدهند.
برخی از ادبا طنز را جزو ادبیات انتقادی میدانند
ارسطو بهطورکلی گونههای ادبی را شامل حماسی، تراژدی و کمدی میداند. نوعشناسان بعدی نظر ارسطو را کامل و گونههای ادبی را به روایی که شامل غنایی و حماسی است و نمایشی که شامل تراژدی و کمدی است، تقسیم کردهاند. چون دیدگاه ارسطو ناظر به ادبیات روایی و نمایشی بوده، در واقع نام طنز را کمدی گذاشته و با این اسم جنبه نمایشی طنز را در نظر داشته است اما ادبای ما در ایران با توجه به آثار ادبی فارسی در دیدگاهشان تفاوتهایی راجع به انواع ادبی وجود دارد و انواع ادبی را شامل حماسی مثل شاهنامه فردوسی، غنایی مثل لیلی و مجنون نظامی و تعلیمی مثل کلیله و دمنه دانستهاندو دکتر حسین رزمجو نوع انتقادی را هم به این سه اضافه میکند. از دیدگاه ادبای ما طنز کجا میگنجد. در تقسیمبندی اول طنز را زیرمجموعه ادبیات غنایی میدانند و در تقسیمبندی دوم که نوع انتقادی را هم به انواع ادبی اضافه میکند طنز را جزو ادبیات انتقادی. چه در نظر ارسطو و چه ادبای ما که بعداً دیدگاه او را مقداری تغییر دادند از جهت تأثیر کلی آثار ادبی به آنها نگاه شده و مسلم است که هر اثر ادبی یا از عواطف شخصی نشأت میگیرد یا درباره جنگ و حماسه است یا جنبة تعلیمی دارد و خلاصه در یکی از این مقولهها میگنجد.
موش و گربه طنز منظوم عبید است
با این حال، کار به همین راحتی نیست. برای نمونه اگر طنز را به عنوان یک زیرمجموعه از ادبیات غنایی یا انتقادی در نظر بگیریم متوجه میشویم خود طنز زیرمجموعههای بسیاری دارد، که این زیرمجموعهها در آثار عبید هم دیده میشود. هرکدام از این زیرمجموعهها از یک جهت قابل طبقهبندیاند. مثلاً از جهت موسیقی میتوان آنها را به دو نوع منثور و منظوم تقسیم کرد که در آثار عبید هر دو نوع آن را داریم. ناگفته نماند اساساً عبید با طنز منثور شناخته میشود و هرچند طنز منظوم هم دارد و «موش و گربه» او در این زمینه مشهور است ولی باید در نظر داشت که به جز موش و گربه طنزهایی که عبید را به شهرت رسانده است، طنزهای منثور اوست. همچنین از جهت قالب اگر منثور باشد گونههایی دارد و اگر منظوم باشد گونههای دیگری مثل قصیده و غزل و قطعه و از این قبیل. همینطور اگر بخواهیم طنز را از جهت درونمایه آن تقسیمبندی کنیم شامل اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و یا فرهنگی است و در چند موضوع محدود سیر میکند و از نظر مخاطب نیز به همین گونه است، مانند ادبیات عامه یا رسمی که هر کدام ویژگیهایخود را دارد و در دو دسته ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات بزرگسال میگنجد. میبینید چقدر تقسیمبندی تو در تو از انواع ادبی قابل ارائه است.
به هر حال، بر این اساس یکی از انواع طنز منثور عبید «پندنامه» است که رساله صدپند او در این ژانر قرار میگیرد. عبید در مقدمه این رساله اشاره میکند، در گذشته پندنامه وجود داشته است از جمله «پندنامه افلاطون به ارسطو» یا «پندنامه انوشیروان». ولی از لحاظ شگرد طنزساز پندنامه عبید، نقیضه آن پندنامههای جد است و عبید از همان ژانر استفاده کرده و به عنوان طنز آن را عرضه کرده است. شکل گستردهترپندنامه در امثال و حکم نیز دیده میشود و مثلاً در امثال و حکم دهخدا هم بهویژه در ضمن حکم آن پندهای زیادی وجود دارد.ژانر دیگر مورد توجه عبید ژانر لغتنامه است که باز زیرمجموعه طنزهای منثور عبید قرار میگیرد. هنر اصلی عبید نقیضهسازی از ژانرهای گذشته است. لغتنامه هم با نقیضه در کار عبید وارد شده و لغتنامه طنزش را با عنوان تعریفات به روش لغتنامههای جد موجود و با نقیضهسازی طنزآمیزارائه کرده است. از آن جمله کار جالبتر عبید «تعریفات ملأ دو پیازه» است که در همین ژانر لغتنامه طنزآمیز میگنجد و به نظر من ارزش طنزی این دومی حتی بیشتر از اولی است.
حکایتنامه از ژانرهای مهم طنز منثور عبید است
یکی از نویسندگان آمریکایی به نام امبروز پییرس در قرن نوزدهم اثری به نام لغتنامه شیطان دارد که مجموعه نگارشهایش در روزنامه بوده و جمعآوری شده است. اما ما در قرن هشتم قمری عبید این نوعطنز را عرضه کرده است و بنابراین در این باره فضل تقدم دارد. یکی دیگر از ژانرهای خیلی مهم در طنز منثور عبید، ژانر حکایتنامه است. حکایتنامه سابقه زیادی در ادب فارسی دارد، منتهی حکایتنامههای ادب فارسی معمولاً موضوعیاند، مانند کلیله و دمنه که در موضوع اخلاق است، اما عبید فقط با نظر به هزل بودن حکایات دو حکایتنامه تحت عنوان «رساله دلگشا» نوشته و در لطایفش قرار داده است، که در واقع خندهانگیزترین بخشهای طنز عبید است. درونمایه این حکایتنامهها که یکی فارسی و یکی عربی با ترجمه فارسی است، اخلاقی و اجتماعیاند، ولی گاهی سیاسی و گاهی هم فرهنگی و راجع به دینداری سطحی و منازعات مذهبی و این دست موضوعاتند. عبید در مقدمه «رساله دلگشا» آگاهانه بیان میکند که هزل در کلام، مثل نمک در طعام است و هزل و جد یکسره موجب ملال میشوند و برای تعدیل روحیه این هزلها را گرد آوردهام.
ژانر «نامهنگاری» با شگرد طنزآمیز نقیضه
از جمله ژانرهای دیگری که در ضمن طنزهای منثور عبید میگنجد ژانر «نامهنگاری» است که عبید به این ژانر هم با شگرد طنزآمیز نقیضه عنایت کرده است. نامههای قلندران در ضمن بخش لطابف کلبات عبید به این ژانر برمیگردد وشامل یک نامه از قلندری به قلندر دیگر و پاسخ قلندر دوم به قلندر اول است. به نظر میرسد این نامهها تعریضبه اصطلاحات قلندران در زمان عبید باشند. قلندران گروهی از اهل جوانمردی بودهاند و دارای گرایشهای عرفانی که میتوان کارهایشان را مثبت تلقی کرد، ولیمعمولا گروههایی که قابل توجه باشند،افراد تقلبی هم وارد آنها میشوند و همین نکته عبید را به انتقاد از آنها واداشته است. همچنین «مقامه» یکی دیگر از ژانرهای منثور عبید است که در «ریشنامه» او دیده میشود. در ریشنامه عبید اشارهای به سعدی میشود و نشان میدهد که او در نوشتن مقامه کوتاه خود به گلستان سعدی عنایت داشته است چراکه اساساً سعدی هم در گلستان تحت تأثیر مقامهنویسی است. البته قابل ذکر است که «ریشنامه» بیشترهزل است، تا تعلیم.
اوج طنزهای منثور عبید رساله «اخلاقالاشراف» اوست. این رساله از لحاظ ساختار، یک نوع کتاب اخلاق است که خودش یک ژانر است ولی باز هم عبید به صورت نقیضهسازانه وارد ژانر کتاب اخلاق شده است. عبید در مقدمه رساله گفته من اخلاق امروزیان را ملاحظه کردم و متوجه شدم تفاوتهاییبا اخلاق گذشتگان دارد. عبید در این اثر اخلاق را تحت دو قسمت با عنوان «مذهب منسوخ» و «مذهب مختار» که مذهب امروزیان باشد میآورد و طنزآفرینی عبید در قسمت «مذهب مختار» اتفاق افتاده است. «اخلاق الاشراف» هفت باب (حکمت، شجاعت، عفت، عدالت و سخاوت، حلم و وفا، حیا و صدق، رحمت و شفقت) دارد، که نام هر باب آن، اسم یک یا چند باب از بابهای کتابهای اخلاق گذشته است.
شگرد دلیل عکس در طنزهای اخلاقالاشراف
عبید در اخلاقالاشرافعلاوه بر نقیضه، شگرد دیگری برای طنزسازی در این اثر به کار برده که دلیل عکس است. برای نمونه در قسمت «مدهب مختار» باب عدالت، ضد عدالت صحبت میکند و با این حال، نمیخواهد بگوید عدالت بد است، بلکهبدین وسیله نظر خلاف عرف اهل روزگار خود را نشان میدهد و به فرمانروایان زمان خویش اشاره دارد که میخواهند عدالت را به زور و ستم اجرانمایند.در این کتاب چندان نظم وارد نشده، اما حکایت وارد شده است یعنی عبید به تبع موضوعات، گاهی حکایتی انتخاب میکند و داخل بحث اخلاقی قرار میدهد.
انتقاد عبید از باورهای خرافی مردم در فالنامههای طنزآمیز
در میان طنزهای منثور عبید، ژانر دیگری نیز وجود دارد، که متاسفانه در کلیات او نیست و آن هم ژانر «فالنامه» است، فالنامه بروج و فالنامه وحوش و طیور دو فالنامه اوست که ظاهراً در نسخ خطی نبوده است و محققان از آنها نام بردهاند. فالنامه یک ژانر نثر است که فالهای مختلف را در آن میآورند. عبید در فالنامه هم همین بحث نقیضهسازی از فالها را دارد و به نوعی باورهای خرافی مردم را مورد انتقاد قرار میدهد.
طنزهای منظوم عبید
بخش دوم طنزهای عبید طنزهای منظوم اوست که مشهورترین آنها منظومه «موش و گربه» است، اما فرقش با منظومههای قبلی این است که آن منظومهها در قالب مثنوی هستند، ولی منظومه «موش و گربه» در قالب قصیده است و یک قصیده روایی بلند است که نوع روایت آن هم از نوع فابل یا جانوری است.
در این روایت موش و گربه نقش ایفا میکنند. البته پیش از عبید در «کلیله و دمنه» هم موش و گربه در داستان اخلاقی نقش ایفا کردهاند، اما عبید آنها را با دستمایه طنز و انتقاد قرار میدهد. در واقع طبق نظر تحلیلگران، گربه امیر مبارزالدین و رئیس موشها، شاه شیخابواسحاق اینجوی است. به هر حال جنبه سیاسی این منظومه قوی است. تفاوت ویژهای که «موش و گربه» با دیگر آثار عبید دارد، این است که در اینجا عبید سیاسی شده است. گربه برای جذب موشها ادعای توبه و زهد میکند و موشها جذب گربه میشوند و نمایندگانی نزد گربه میفرستند و گربه آنها را شکار میکند و بعد جنگ بین موشها و گربهها درمیگیرد و سرانجام گربهها پیروز میشوند که در تاریخ هم به همین گونه اتفاق افتاده است. امیر مبارزالدین فارس و اصفهان را که تحت فرمانروایی شاه شیخابواسحاق اینجوی است به تسلط خود در میآورد و این واقعه در دیوان حافظ هم قابل ردیابی است.
کار عبید در موش و گربه یادآور قضیه صادق هدایت
در «موش و گربه» علاوه بر حکایت طنزآمیز که موش و گربه در آن نقش ایفا میکنند یک نوع نقیضهسازی زبانی ملاحظه میشود مثلاً الفهای اطلاق، نقیضهای از شعرهای شاعرانی است که این نوع الفها را به کار میبرند عبید این الفها را به صورت افراطی به کار برده و همین افراطی بهکار بردن او حالت نقیضه و طنز پیدا کرده است که تلویحاً انتقاد از شعرا هم محسوب میشود و افراط در کاربرذ قافیههایی که حروف الحاقی دارند نیز همینطور و معلوم است که در این باره تعمدداشته است. صادق هدایت نوشتارهایی دارید با نام قضیه که برای انتقاد از شاعران کهنگرا آنها را به شکل شعر مینویسد، ولی تعمداً برایشان وزن و قافیه غلط به کار میبرد. کار عبید در موش و گربه تا حدی یادآور قضیه صادق هدایت است.
«موش و گربه» معروفترین اثر طنز منظوم عبید است. او علاوه بر موش و گربه در قالبهای منظوم دیگر هم طنز دارد بهویژه در دو قالب قطعه و رباعی، تعداد بیشتری طنز سروده است که متاسفانه تابوشکنانه است. عبید دو مثنوی کوتاه نیز دارد که به همین دلیل قابل خواندن نیست و ترجیعبند هم دارد باز به همین شکل است. آخرین قالبی که در میان طنزهای منظوم عبید میتوان به آن اشاره کرد قالب قصیده است. قصاید دیوان عبید، همه جدند و در لطایفش، چنانچه منظومه «موش و گربه» را در نظر نگیریم،چیزی تحت عنوان قصیده وجود ندارد، ولی ضمن قطعاتش یک شعر با ردیق «قرض» وجود دارد که ساختار قطعه ندارد و به قصیده کوتاه شبیه است.