هشتمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عبید زاکانی به بررسی و تحلیل شخصیت عبید زاکانی بر اساس غزلیاتش اختصاص داشت که چهارشنبه یکم اسفند با سخنرانی دکتر ایرج شهبازی در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد. در این درسگفتار بر اساس اطلاعات مستقیم و غیرمستقیمی که از غزلیات عبید استخراج و استنباط میشود ویژگیهای شخصیتیاش تحلیل شد.
جایگاه بالای عبید زاکانی در ادبیات فارسی
ایرج شهبازی سخنانش را با اشاره به شخصیت تاثیرگذار عبید زاکانی آغاز کرد و گفت: عبید زاکانی جایگاه بالایی در ادبیات فارسی دارد و از شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار در فرهنگ و تمدن ایرانیان به شمار میآید از این رو شناخت ابعاد مختلف شخصیتی این شاعر پارسیگوی ایرانی برای همگان مهم و جالب است. البته بهترین تجلیگاه شخصیت عبید لطایف اوست ولی اشعار جدی وی نیز اطلاعات دقیق و عمیقی درباره زوایای گوناگون شخصیت او در اختیار ما قرار میدهد. در میان اشعار جدی عبید، غزلیات او ارزش بیشتری دارند چون شاعر، در غزل با صراحت و سادگی و شفافیت بیشتری درباره خصوصیترین احوال و اندیشههای خود سخن میگوید و خود را بینقاب و نفاق در معرض دید دیگران قرار میدهد. عبید زاکانی از مفاخر بزرگ و درجه اول کشور ما است و با وجود شهرت فراوان مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است و آنطور که شایسته و بایسته است به این شاعر پارسیگوی توجه نشده است. حتی یک کتاب تحقیقی درست درباره او وجود ندارد در حالیکه او انسان عظیمالشانی است که در آیینه اشعارش بخشهایی از سیمای جامعه ایرانی را میتوان دید بخشهایی که شاید در هیچ جای دیگر نتوان نمونه مشابه آن را یافت. عبید علیرغم زبان تند و گزنده و خروج او از عرف، عادت و ادب، سخنان بسیار عمیق، دقیق و مهمی درباره جامعه ما دارد که حتما باید آنها را به گوش جان بشنویم.
در آثار عبید چیزی است که قابل حذف نیست
عبید زاکانی در طول تاریخ همواره به دلایل مختلف بایکوت شده است و از این چشمانداز، بسیار شگفتآور است. غیر از این بایکوت شدیدی که وجود داشته، به خاطر حملات ویرانگری که به اصناف مختلف جامعه انجام کرده، طبقات مختلف جامعه را زیر سوال برده و به بدترین شکل ممکن به آنها توهین کرده، تقریباً عموم اصناف جامعه با عبید مخالف بودند. همچنین به خاطر اینکه از تابوها و خط قرمز جامعه فراوان عبور کرده، وجدان عمومی جامعه هم در سطح ظاهر در مقابل او گارد داشته است اما تعداد نسخههای دیوان عبید زاکانی و تعداد مراجعاتی که به این کتاب و توجهاتی که به سایر آثار او شده، نشان میدهد در آثار عبید زاکانی چیزی است که قابل حذف نیست. عبید زاکانی نیازی را برآورده میکند که این نیاز را فقط خودش میتواند برآورده کند. امروز هم که معتبرترین نسخه دیوان عبید زاکانی ممنوع است و به صورت رسمی چاپ نمیشود، سالانه دهها هزار نسخه از این کتاب به صورت قاچاقی فروخته میشود و مخاطبان خودش را دارد. اینکه اثری در طول هفت یا هشت قرن باقی میماند، نشان میدهد که در آن چیزی است که قابل حذف شدن نیست و به نظر من دیوان عبید زاکانی حقیقتاً از این منظر درس عبرتی است، برای کسانی که میخواهند کار جدی و ماندگار برای جامعه خود انجام دهند.
اهمیت و اعتبار آثار عبید به طنز و اشعار جدی اوست
آثار عبید به دو دسته آثار جدی و آثار طنزآمیز یا لطایف تقسیم میشوند و اهمیت و اعتبار او به دلیل لطایف و اشعار جدی اوست. عبید در اشعار جدی خود شاید شاعری درجه ۲ یا درجه ۳ باشد و چندان حرفی برای گفتن ندارد و به خاطر آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اشعار جدی عبید طبق چاپ دکتر محمدجعفر محجوب، ۴۱ قصیده، ۴ ترکیببند، ۱ ترجیعبند، ۱۴۰ غزل، ۲۸ قطعه، ۵۸ رباعی، ۲ مثنوی کوتاه و یک مثنوی ۷۳۴ بیتی به نام عشاقنامه است و در بین مجموعه اشعار جدی عبید، غزلیات او مهمترین و قابل اعتمادترین سخنان او هستند و میتوان گفت غزلهای عبید انصافاً غزل لطیف و دلانگیزی است. در این مجموعه است که ما مهمترین حرفهای عبید درمورد شخصیت خودش را میتوانیم پیدا کنیم. قرن هشتم که بخش اعظم عمر عبید زاکانی هم در همین قرن گذشته، یکی از دورههایی است که در آن نثر فنی، مصنوع و متکلف به اوج خود رسیده بود. در این دوره جنبه صورتگرایی و لفظگرایی بر معنا غلبه داشت. مهمترین ویژگی زبان فارسی در قرن هشتم و نهم این است که غلبه با لفظ است نه با معنا. چنانکه یک معنای نحیف، لاغر و نزار در زیر انبوهی از صور خیال و زبان پیچیده قرار میگیرد. عبید در چنین زمانی زندگی میکند، اما با کمال شگفتی زبان او هیچگونه رنگ و بوی زبان قرن هشتم را ندارد.
آرایههای بدیعی و ادبی در غزلیات عبید کم است
زبان عبید، دقیقا همان زبان سعدی است. به نظر من در بین مقلدان سعدی و کسانی که بعد از سعدی آمدهاند، عبید یکی از کسانی است که توانسته بهتر از همه ریزهکاریهای زبان سعدی را دریابد و خود را به زبان او نزدیک کند از این جهت است که در زبان عبید چه در شعر و چه در نثر کلمات پیچیده، اصطلاحات عربی و اطلاعات فرامتنی را نمیبینیم. بنابراین این زبان ساده و زودیاب و درعینحال استوار، از ویژگیهای غزلیات عبید زاکانی است که در متون نثر او خیلی چالاکتر و قویتر میشود. زبان عبید در غزلیات بسیار عفیف و پاکیزه است و به جز دو بیت به صورت دقیق، هیچ بیت مستهجن و غیرعفیفی در غزلیات عبید پیدا نمیشود. نکته دیگری که درباره غزلیات او قابل ذکر است، این است که آرایههای بدیعی و ادبی در غزلیات عبید بسیار کم هستند. در واقع عبید خیلی به دنبال آرایش کلام خود نیست و حتیالامکان از آرایههای ادبی به صورتی که جالب توجه باشد، استفاده نمیکند در مواردی هم که از این آرایهها کمک میگیرد، آنقدر نرم و لطیف است که انسان در نگاه اول متوجه نمیشود که کلام آراسته شده است. عبید حتیالامکان از آرایش کلام به شکل افراطی پرهیز میکند، به همین خاطر در شعر او چندان با آرایههای ادبی روبهرو نمیشویم.
عبید جذب جریان غالب غزلگویی زمان خودش نشد
صورخیال موضوع اصلی علم بیان است و سومین نکته مورد توجه در غزل عبید بهشمار میآید. مطالعه من نشان میدهد که عبید چندان توجهی به صورخیال به شکل افراطی ندارد. در سخن او با چیزی به نام تزاحم تصویر روبهرونیستیم و تراکم صورخیال وجود ندارد. او به سادگی تمام و بدون پیچیدگی از صورخیال استفاده کرده است. مجاز، کنایه و استعاره در سخن او بسیار کم است و بیشترین صورخیالی که عبید زاکانی استفاده میکند، تشبیه بلیغ از نوع اضافه تشبیهی و تشبیه تفضیلی است. غزلی که در محور عمودی دارای انسجام نیست و ابیات آن با هم ارتباط موضوعی ندارند غزل تلفیق است. در مقابل غزل تلفیق، غزلی داریم که وحدت موضوعی دارد و مطلع تا مقطع غزل در مورد یک موضوع است. غزل تلفیق تا دوره مشروطه ادامه پیدا میکند و از دوره مشروطه، دوباره شعر فارسی وحدت و انسجام خود در محور عمودی را بازمییابد. بخش اعظم عمر عبید در قرن هشتم سپری شده بنابراین انتظار میرود که عبید، مثل حافظ، خواجو و سلمان ساوجی غزل تلفیق بگوید اما با کمال تعجب و نهایت اطمینان میتوان گفت، در کل غزلیات عبید زاکانی انسجام در محور عمودی وجود دارد و کل غزل درباره یک موضوع است. این نشان میدهد که عبید جذب جریان غالب غزلگویی زمان خودش نشده و همچنان الگوی خود را سعدی قرار داده و طبق این الگو غزل منسجم گفته است.
عبید در زمینه موسیقی شعر ابتکار خاصی ندارد
نکتهای که درباره غزلهای عبید وجود دارد ساختار قافیه در آن است. عبید هیچ وقت از قافیههای دشوار استفاده نکرده و تمام قافیههای او ساده و معمولی هستند. گذشته از قافیه، عبید از ردیف هم استفاده کرده است. او در مجموع ۱۴۰ غزل خود، در بیش از صد غزل ردیف آورده است در واقع میتوان گفت که آوردن ردیف، یکی از ویژگیهای مهم غزل عبید زاکانی است و از پربسامدترین ردیفهای شعر عبید، ردیفهای فعلی هستند. انتخاب فعل به عنوان ردیف باعث میشود که شعر حالت زبان مستقیم پیدا کند و چون عبید ردیفهای فعلی را زیاد استفاده میکند، زبان او به نثر نزدیک میشود و با کمترین جابهجایی در اجزای جمله، میتوان به یک زبان مستقیم رسید. عبید در زمینه موسیقی شعر ابتکار خاصی ندارد یعنی از وزنهای خاصی که به او تشخص سبکی ببخشد و شعر او را متمایز کند، استفاده نکرده است. عبید در مجموع، از حدود ۳۰ وزن عروضی متعارف، متعادل و طبیعی در زبان فارسی استفاده کرده، که تقریباً همه آنها در دیوان حافظ پیدا میشود اما نکته مهمی در اینجا وجود دارد، آن هم هماهنگی میان وزن و موضوع شعر است، که نیاز به قریحه سالم دارد. عبید همواره دقت دارد، وزنی که انتخاب میکند با موضوع شعرش متناسب باشد.
عشق مهمترین موضوع غزلیات عبید است
تعداد ابیات در غزلیات عبید زاکانی نیز دیگر نکتهای است که در غزلهای این شاعر پارسیگوی وجود دارد. بحث تقریباً مهمترین عدد برای عبید در تعداد ابیات غزل، عدد هفت است یعنی بخش اعظم غزلیات عبید زاکانی در چاپ دکتر محجوب هفت بیت دارند. در مجموع عبید زاکانی غزل کمتر از پنج بیت و بیشتر از ۱۱ بیت هم ندارد. عشق مهمترین موضوع غزلیات عبید است و چند موضوع دیگر هم در غزلیات او میتوان دید. یکی از آنها مدح پادشاهان است که عبید هم در پایان سه یا چهار غزل، از پادشاه زمانه یا یک بزرگ مدح کرده است. البته قالب شعری که برای مدح از آن استفاده میشود، قصیده است، اما در قرن هشتم شاعران تلاش کردند از قالب غزل هم برای مدح استفاده کنند، که بهترین نمونه آن غزلیات حافظ است. در غزل قرن هشتم چهره محبوب و معشوق با همدیگر آمیخته میشود. عبید زاکانی هم از کسانی است که در چند غزل خود در کنار عشق و سخن گفتن از موضوع اصلی غزل، به مدح پادشاهی هم پرداخته است.
انتقادهای اجتماعی از دیگر موضوعات غزلیات عبید است. عبید در کنار عشق میکوشد که درباره اوضاع جامعه هم سخن بگوید و چون بسیار نگاه تیزبینی برای دیدن امور اصناف مختلف اجتماعی دارد، در غزل خودش به این عیبها اشاره کرده است. تقریبا با یک اطمینان نسبی میتوان گفت که واعظ، زاهد و صوفی، سه شخص یا طبقه منفور و مطرود در غزلیات عبید هستند و تمام انتقادهای اجتماعی او متوجه این سه است. با کمال تعجب این سه، همان قهرمانان منفی دیوان حافظ هستند البته در بین این سه، منفورترین و منفیترین چهره صوفی است. انتقادهای عبید زاکانی از صوفیها، زاهدها و واعظها، متوجه دو نکته اصلی است. یک نکته اینکه این سه صنف ریاکارند و از صداقت و خلوص به دورند. دوم اینکه این سه صنف، لذت و شادی دنیا را به کام مردم تلخ میکنند و در جهان مخل آسایش و آرامش مردم هستند به همین خاطر عبید مرتب به آنها حمله میکند و در تقابل و نقد آنها سخن میگوید.
شخصیت عبید را میتوان بر اساس غزلیاتش تحلیل کرد
تخلص از دیگر نکات مورد توجه در غزلیات عبید است. حافظ و سعدی به تخلص متعهدند اما مولانا هیچ وقت به آوردن تخلص ملتزم نیست. عبید زاکانی هم به آوردن تخلص متعهد است یعنی تمام غزلهای او امضا دارند و اسم خودش را در پایان آنها آورده است. یکی از مضامین رایج در بیت تخلص، ستایش از شعر خود است اما عبید زاکانی در مجموع ۱۴۰ غزل خود، فقط در یک غزل از شعر خودش تعریف کرده است، یعنی خودشیفتگی نسبت به غزلیات خود ندارد. شخصیت عبید را میتوان بر اساس غزلیاتش تحلیل کرد. عدهای بر این عقیدهاند، که غزل و شعر چون ارجاع مستقیم به عالم واقع ندارند، برای به دست آوردن اطلاعاتی درباره زندگی یا تحلیل شخصیت شاعر، مورد استناد نیست. بنابراین شاعران در زمان سرودن این نوع شعر، نقابها، سانسورها و نفاقها را کنار میگذارند و صادقانه خود را برملا میکنند به همین خاطر حتی اگر شاعران در شعر خود ارجاع مستقیم درباره زندگی واقعی خود نداشته باشند، به خاطر اینکه سخن آنها بازتاب درون و ناخودآگاه آنها است. حقایقی از زندگی آنها را بهدست میدهد. چون شاعران راویان ناخودآگاه هستند و از ناخودآگاه سخن میگویند، شعر آنها بهترین آیینهای است که سیمای آنها را نشان میدهد. به همین دلیل من به خود اجازه میدهم که برای شناختن یک شاعر به اشعار او استناد کنم.
بررسی ساحات سهگانه انسان در آثار عبید زاکانی
بهتر است از طریق ساحات سهگانه شخصیت انسان سراغ عبید زاکانی برویم. یک فیلسوف آلمانی یوهانس نیکولاس تتنس در اواخر قرن هجدهم گفت: ساحات سهگانه شخصیت انسان، یعنی عقیدتی و معرفتی، عاطفی و احساسی و ارادی. تتنس به درستی گفت بین دو ساحت معرفتی و ارادی ساحت عاطفی وجود دارد و تاثیر و تاثر وجود دارد و در عین اینکه از هم مستقل هستند اما باید در انسانها این سه ساحت را بشناسند. تا امروز غیر از این سه ساحت چیزی در انسان کشف نشده است. دو ساحت گفتار و کردار هم وجود دارد که در بحث روانشناسی نیز به آن پرداخته میشود. کیهانشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی، خداشناسی، انسانشناسی، ارزششناسی، این شش مقوله مهم معروف به مولفههای اصلی جهانشناسی هستند. به نظرم اگر بتوانیم این شش مولفه را به درستی بررسی کنیم قطعا شناخت درستی از باورهای عبید زاکانی خواهیم داشت. درباره ساحت احساس و ارادی نیز باید باورهای عبید زاکانی بررسی کنیم.