دوازدهمین مجموعه درسگفتارهایی درباره سعدی به بررسی «مقایسه پند و حکمت از دیدگاه سعدی و متنبی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر صادق عسکری عصر چهارشنبه 27 آبان در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد. عضو هیات علمی دانشگاه سمنان، اوضاع و احوال روزگار سعدی و متنبی را متفاوت دانست؛ به همین دلیل متنبی تحت تاثیر اوضاع زمانه خود، خودستا شد و سعدی، که در زمانه شکست زندگی میکرد، مجال خودستایی نداشت. پس فروتن شد.
دکتر صادق عسکری عضو هیات علمی دانشگاه سمنان گفت: ادبیات تطبیقی در دنیا رواج گستردهای یافته است. در بسیاری از کشورها به این گونه از ادبیات میپردازند. 200 سال است که در غرب و 50 سال است که در کشورهای دیگر، و از جمله ایران، ادبیات تطبیقی رواج پیدا کرده است. بعد از یاد گرفتن مباحث ادبی و شناخت مشاهیر، نقد ادبی پدید میآید و به دنبال آن ادبیات تطبیقی شکل میگیرد. از آغاز قرن چهارم آوازهی متنبی در کشورهای اسلامی پیچید. همان موقع هم که شهرت متنبی در شهر «حلب» و در زمان سیفالدولهی حمدانی گسترده شده بود، شاعران و ادیبان ایرانی او را میشناختند و از شعر او اثر پذیرفتند. اما این سخن به این معنا نیست که سخنوران ایرانی، متنبی را الگوی خود قرار داده باشند. متنبی تنها جرقهای در ادبیات ما زد، دیگران از جذابیتهای شعر او استفاده کردند و مسیر او را با شکوه بیشتر و موفقیت افزونتر ادامه دادند. در واقع او هیچگاه سرمشق شعر ایران نبوده است زیرا کاری که متنبی میکرد قابل مقایسه با ادبیات ایران نیست. شهرتی که او در نزد ادیبان ایرانی یافت بخاطر پندیات اوست.
در کتابهایی مانند «چهار مقاله»، «مرزبان نامه» و «تاریخ بیهقی» از ابیات حکمتآمیز او یاد شده است. از همین روست که «نظامی عروضی» خواندن شعر متنبی را از شرایط موفق شدن در کار دبیری میداند. به هر حال در آن زمان ادبیات عرب در میان ایرانیان نفوذ داشت و آوازهی شعر و حکمت متنبی نیز به ایران رسیده بود. از حدود 50 سال پیش تا کنون، سنجشهایی میان شعر متنبی و سعدی انجام شده است. نخستین کار در این زمینه به کتاب دکتر حسینعلی محفوظ- ادیب عرب- بازمیگردد که قدم در این راه گذاشت و کتاب «المتنبی و سعدی» را نوشت. اما او در کتابش جهتگیریهایی میکند که درست و پذیرفتنی نیست. البته اگر زمان او را در نظر بگیریم، نباید هم از کتاب محفوظ انتظار چندانی داشته باشیم. حدود 10 - 15 سال پیش در دانشگاه قاهره، خانمی به نام «امل ابراهیم»، باز دربارهی شعر متنبی و سعدی تحقیقی انجام داد. اما کتاب او هم منطبق با معیارهای ادبیات تطبیقی نیست. درست است که عنوان این کتابها سنجش میان شعر سعدی و متنبی است، اما بیشتر حجم کتاب آنها به موضوعات دیگری اختصاص یافته است؛ مانند تاثیر شعر سعدی از ادبیات عرب. در مجموع میتوان گفت که تاکنون بحث علمی در این باره انجام نشده است.
هنگام مقایسه میان متنبی و سعدی پرسشهایی پیش میآید که باید به آنها پاسخ داد. از جمله این که چرا این دو شاعر به حکمت گرایش پیدا کردند؟ یا این که موضوعاتی که به آن پرداختهاند، از چه گونهای است و چه نصایحی را در اشعار خود آوردهاند؟ تاثیرپذیری آنها از فرهنگهای دیگر هم سوالی اساسی است. این که آیا از حکمت یونان اثر گرفتهاند یا خیر، سوال قابل طرحی است. از سویی دیگر باید دید که آیا فرهنگ غنی ایران پیش از اسلام تاثیری در شعر آنها داشته است؟ یا این که چه مقدار از سخنان حکمتآمیز آنها از اندیشههای زرتشت یا سخنان بوذرجمهر اثر گرفته است. با طرح و پاسخ به این پرسشها میتوان آبشخورهای ذهنی متنبی و سعدی را یافت. اما پس از شناختن این آبشخورها باید دید که هدف آنها از بیان آن سخنان چه بوده است. آیا تنها سرودن اشعار زیبا را در نظر داشتهاند یا خواستهاند که مردمان را از مشکلات اخلاقی آگاه سازند؟ بررسی ساختار وزنی و لغوی کلام آنها هم موضوعی است که باید به آن توجه داشت و دید که آیا سخن متنبی و سعدی در این زمینه به هم شبیه است و در بکارگیری بلاغات ادبی، همسان هستند؟ اینها مباحث محوری است که بسیار قابل بحثاند و هنگام مقایسه آن متنبی و سعدی، توجه به آنها ضرورت دارد.
اوضاع و احوال روزگار سعدی و متنبی به گونهای بوده است که آنها به حکمت گرایش پیدا کردهاند. علاوه بر این که این دو شاعر تحت تاثیر فضای زمانهی خود بودهاند، انتشار فرهنگ یونانی و فارسی نیز در گرایش هر دو به سخنان حکیمانه تاثیر داشته است. میدانیم که در دورهی عباسیان، به ویژه در روزگار خلافت «مامون عباسی»، ادبیات غنی فارسی و نیز اندیشههای یونانی، در ادبیات عرب تاثیر گذاشت. گرایش شاعران عرب به حکمت نیز برخاسته از همین تاثیرات بود. درست است که اندیشههای موعظهگرایانه، تحت تاثیر زمانه، در شعر سعدی و متنبی شکل میگیرد؛ اما یک چیز هست که حکمت آن دو را از هم جدا میکند. در زمان متنبی (اوایل قرن چهارم) پیروزیهای سیاسی اعراب و شکوفایی ادبیات عرب، باعث شد که احساس تفاخر و غرور و خودستایی در شاعران عرب و نیز در متنبی زنده شود. اما عصر سعدی کاملا با روزگار متنبی فرق داشت. زمان سعدی، زمان شکست بود و ایران به سبب حمله مغول اوضاع آشفتهای داشت. پس دیگر جایی برای خودستایی سعدی باقی نمیماند. در دورهی او جنگاوری و پیروزی وجود نداشت و روح یاس و ناامیدی بر مردم حاکم بود. از این جهت است که میبینیم سعدی از متنبی فاصله میگیرد. هر چه هست، آن خودستاییهای متنبی اثر گرفته از عصر و زمانهی او است و گرایش بیش از حد سعدی به تواضع و فروتنی، برخاسته از روحیات زمانهاش.
حکمت متنبی صرفا فلسفی و ادبی است و هیچگونه گرایش به مضامین عرفانی و صوفیانه در او دیده نمیشود. اما سعدی همواره در اوج گرایشات صوفیانه است. در نتیجه سمت و سوی سخنان حکمتگونهی آن دو بسیار با هم فرق دارد. در تحقیقات ادبی، مشکل ما این است که پژوهشهای نقادانه بسیار کم انجام میدهیم. هر چه کار کردهایم بر روی آثار ادبی بوده است. به دنبال این نبودهایم که به جزئیات تاریخی و سیاسی روزگار شاعران ایرانی بپردازیم. به همین دلیل است که دربارهی جزئیات زندگی سعدی این همه اختلاف نظر وجود دارد. چون از منابع تاریخی استفادهی درست و دامنه دار نشده است. برای نمونه دربارهی سفرهای سعدی اختلاف نظر فراوان است. مثلا ما نمیدانیم که آیا سفر«سومنات» او، یا رفتنش به مکه حقیقت تاریخی دارد یا صرفا داستانپردازی است؟ آیا آنچه را در حکایتهایش آورده است، قالبهای داستانیاند یا ماجراهایی واقعی؟ ولی در مورد متنبی این گونه نیست و تقریبا، لحظه به لحظهی زندگی و روزگار او را نوشتهاند. پس لازم است که در پژوهشهای ادبی به این نکات تاریخی توجه کنیم.
یکی از موضوعاتی که هم متنبی به آن پرداخته است و هم سعدی، مسأله «دوستی و صداقت» است. سعدی در گلستان یکی از وظایف دوستی را این میداند که دوست نباید همیشه خدمتگزار دوست باشد. او میگوید که دوست لازم است که عیبهای دوستش را هم به او گوشزد کند. سعدی از دوستانی که بدیها را نمیگویند، گریزان است. اما برخلاف او، متنبی عقیده دارد که دوست باید همواره به دلخواه دوستش سخن بگوید. یکی از مفاهیم حکمت و اخلاق، مسأله «تواضع» است. سعدی بسیار به این موضوع پرداخته است. کلیات سعدی پنج کتاب است که همه آکنده از مضامین پند و اندرز و آداب تواضعاند. پرداختن سعدی به این مسایل شاید به عمر طولانی او برمیگردد. در حالی که متنبی، که کمتر از سعدی به این مفاهیم توجه داشته است، تنها 50 سال عمر کرد و مانند سعدی به سالخوردگی نرسید. در نتیجه تجربه و پختگی را در نزد سعدی بسیار بیشتر از متنبی میبینیم. دیوان متنبی 5 هزار و 575 بیت دارد که تنها 350 بیت آن حکمت و پند است. عجیب است که با این همه، متنبی معروفترین شاعر حکمتدان عرب است. اگر سخنان حمت و پند او را با سعدی بسنجید، درخواهید یافت که متنبی قطرهای است در برابر دریای پند و اندرز و حکمت سعدی.
نگاه موعظهگرایانه و فروتنانهی سعدی به جهان حتا در قصاید او نیز آشکار است. او در مدایح هم گرایش به پند دارد. به راستی هم اگر نام ممدوح در انتهای قصاید سعدی نیامده بود، به سختی میشد باور کرد که آن قصاید جزو مدایح او هستند. شاید این یکی از راههایی بوده است که سعدی سخن خود را به گوش مردم برساند. البته این مقدار پرداختن به پند، آن هم در قصیده مدحیه، شاید عیب کلام به حساب بیایید. بعضی از منتقدان قدیم این را نمیپسندیدند و از عیبهای قصیدهی ستایشآمیز میدانستند. اما متنبی چون روحیه درباری بیشتری دارد، غرو و انانیت هم در او افزونتر است و گرایشی به قصاید پندآمیز ندارد. متنبی شاعر درباری بود اما سعدی اصلا در دربار زندگی نمیکرد و ارتباط وسیعی با دربار نداشت. این البته به اختلاف ادبیات فارسی و ادبیات عرب هم بازمیگردد. ادبیات عرب بر پایه مدح و مزدستانی بوده است. چون زندگی آنها قبیلهای بود. اما نگاه سعدی این گونه نیست. چرا که او از میان یک ملت برخاسته بود، نه قبیله.
نگاه متنبی بر کسب مال و ثروت است. قناعت برای او معنی ندارد. او در بیتی میگوید: اگر چیزی از کسی خواستی، به کمتر از ستارگان قانع نشو. اما سعدی به هیچ وجه این گونه نیست. شما مفاهیم فراوانی را در آثار او میبینید که در ستایش قناعت و تواضع است. حتا سعدی ابایی نداشت که تواضع را تا حد ذلت پایین بکشد. ابیات رکیک در دیوان هر دو هست. البته این چنین ابیاتی در نزد متنبی بیشتر از سعدی است. عجیب است که متنبی بدترین ابیات رکیک را در همان قصیدهای گفته است که بهترین بیتهای حکمتآمیز را دارد.