ظهور طبقهی متوسط در ادبیات کلاسیک ما در قرن نوزده و اوایل بیست که عمدتاً در آثار نویسندگان ما در روسیه و فرانسه و آلمان، که یادگاران فرهنگ فرهیختهورزانهی شکسپیر، گوته و پوشکین بودند، اتفاقی بزرگ در بخش ادبیات و فرهنگ بود. این طبقهی متوسط که نافی دونمایگی و ریزهخواری و تنبلی طبقهی فقیر جامعه، و ریاکاری و قدرتطلبی و ظلم طبقهی اشراف بودند، سعی کردند یک بورژوازی معتدل و بافرهنگ بسازند که در عین پذیرش جهان جدید در عصر مدرنیته، تعلّقی هم به سبکهای اصیل دوران کهن، جهان فردیّت، ادبیات، روشنفکری، کتاب و فرهنگ داشته باشد.
در واقع این طبقهی متوسط هرگز مخالف پیشرفت و عمران و تحوّل نبوده، وانگهی به یک نوع اصالت و شخصیت و فردیّتی معتقد است، که برای تعدیل زیادهوریهای مدرنیته و نیز عقبماندگیهای دهقانی بجا مانده از دوران فئودالیسم، ضروری و لازم بوده است.
با این توصیف، درخشانترین ارائه از سبک زندگی طبقهی متوسط و بافرهنگ که اصالت و نجابتی خاص خود داشته باشد، در آثار نویسندگان محبوب ما در روسیه همچون داستایوسکی و چخوف عزیز دیده میشود.
اما درواقع بخش مهمی از این سبک در آثار چخوف و بخصوص در زندگی دختران دیده میشود. دختران چخوف نیز به عرصهی عمومی مدرنیته و فرهنگپذیری دعوت شدهاند و هر کدام به شکلی، زندگی در شهرهای بزرگ، آکادمی، تحصیل، تنهایی، تئاتر، و هر چیزی که به آنها در شکوفایی استقلال درون کمک کند را میپذیرند.
آنها به دنبال سازندگی و پویایی و نقش فعّال اجتماعی هستند و به همین دلیل سعی میکنند همهی شکستهای زندگی سنّتی دهقانی و یا حتی سرخوردگیهای حاصل از اشرافیّت را بپذیرند تا بتوانند از آن عبور نمایند.
نادیا، آنیا، کاتیا، الینکا، زینایدا و بیشتر دختران چخوف، همچون الکترا و آنتیگونهی عهد باستان در معرض آزمونهای جدید قرار میگیرند. آنها در حال گذار از زندگی سنّتی به دوران مدرنیته هستند و باید تصمیم بگیرند.
البته چخوف میداند که این هوشیاری و خودآگاهی تاریخی دختران به زمان بیشتری نیاز دارد و هنوز فرصتهای اصیل برای آنها در حال فراهم شدن است.
چخوف میداند که دختران عصر او هنوز به اندازهی دانشجویان روشنفکری همچون ساشا و تروفیموف آزادی عمل و خلاقیّت ندارند، اما چون سهم تاریخی آنها را امری بدیهی میبیند، این آگاهی را بدانها نیز انتقال میدهد.
حتی میتوان گفت که امیدواری در روشنگری و خودآگاهی دختران چه بسا بیشتر هم میشود و آنها سازندگان بالقوهی تاریخ آینده میگردند، با پریشانحالی و شکستخوردگی؛ اما همین که آهنگ فردیّت و شخصیت و حس زنده بودن و مفید بودن در قلبهای ترکخوردهشان نواخته شده، یک غنیمت تاریخی بزرگ است.
بنابراین دختران چخوف اغلب تصمیمهای بزرگی میگیرند و به پویایی و تاثیر اجتماعی و فرهنگی هر چه بیشتر دعوت میشوند.
عموماً چخوف همهی انسانها را به کار و فرهنگ و تأدب و اثرگذاری دعوت میکند و البته از دختران عصر به طرزی شایسته و خاص این دعوت را به عمل میآورد.