پدیدهشناسی روح یا پدیدارشناسی روح یا پدیدارشناسی جان یا پدیدارشناسی ذهن یکی از مهمترین آثار فلسفی گئورگ ویلهلم فریدریش هگل است. این اثر را زیبا جبلی با عنوان فنومنولوژی روح و باقر پرهام با عنوان پدیدارشناسی جان به فارسی ترجمه کردهاند.
این کتاب را میتوان اولین اثر هگلیِ هگل نامید که در آن به تمامی از چهارچوب اندیشههای پیشینیانش، به ویژه کانت و شلینگ، رهایی یافته و خود را به عنوان فیلسوفی صاحب سبک نشان میدهد. پدیدارشناسی روح چنان نظام فلسفی عمیقی دارد که به تنهایی میتواند هگل را به عنوان فیلسوفی بزرگ به جهان فلسفه معرفی کند.
این اثر را مترجمان مختلفی از متن آلمانی و انگلیسی به فارسی ترجمه کردهاند و همچنین چندین ترجمه نیز از خلاصه و یا بخشهای مختلفی مانند پیشگفتار یا فصلهای مختلف آن به زبان فارسی انجام شده و آثاری نیز دربارۀ این کتاب به فارسی نوشته شده و یا ترجمه شده است.
به تازگی به کوشش سیدمسعود حسینی و محمدمهدی اردبیلی ترجمه جدیدی از «پدیدارشناسی روح» هگل به همت نشر نی منتشر شده است.
پدیدارشناسیِ روح دانشِ پدیدارشونده را عرضه میکند و میبایست جایگزینِ تبیینهای روانشناسانه یا همچنین مباحث انتزاعیتر دربارهی بنیانگذاریِ دانش شود. این اثر تمهید برای علم را از نظرگاهی موردِ ملاحظه قرار میدهد که بهوسیلهی آنْ این تمهیدْ نوعی فلسفهی تازه، جالبِ توجه و نخستین علمِ فلسفه است. این اثر قالبهای مختلفِ روح را در مقام منزلگاههای یک راه دربرمیگیرد، راهی که از طریقِ آنْ این روح به دانشِ محض یا روحِ مطلق بدل میشود. از این رو، در بخشبندیهای اصلیِ این علم، بخشهایی که دوباره به چندین بخش تقسیم میشوند، آگاهی، خودآگاهی، عقلِ مشاهدهگر و کنشگر، خودِ روح، بهمنزلهی روحِ اخلاقی عرفی، فرهیخته و اخلاقی، و نهایتاً بهمنزلهی روحِ دینی در صورِ مختلفاش، موردِ ملاحظه قرار میگیرند. غنای نمودهای روح، غنایی که در نظرِ اول آشوبناک به نظر میرسد، در این اثر به قالبِ نظمی علمی درمیآید که این نمودها را بر حسبِ ضرورتشان نمایش میدهد. امورِ ناکامل خود را در این نظمِ علمی منحل میکنند و به امورِ والاتری برمیگذرند که حقیقتِ قریبشاناند. آنها حقیقتِ فرجامینشان را ابتدا در دین و سپس در علم، بهمثابهی نتیجهی کلِ این فرایند، مییابند.