محمدامین منصوری: نشر نی اخیرا کتاب سنکا با ترجمهی عبدالله کوثری را چاپ و منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از دو نمایش نامهی سنکا، فیلسوف ونویسندهی رواقی، است. این کتاب ۲۰۰ صفحه و ۱۲۰۰۰ تومان است.
سنکا یکی از متفکران شناخته شدهی رواقی است. وی نویسندهی آثار پرشماری در نمایش نامه و ادبیات است. سنکا را مجموعهای از تعارضها دانستهاند. سنکا همواره بر آموزههای رواقی تاکید میکرد و اندیشهی رواقی را بسیار گسترش داده است. در اندیشهی رواقی گوشه نشینی ارزش بسیار بالایی دارد ولی زندگی سنکا نشانی از این گوشهنشینی نداشته است و این را جزو تعارضات وی برشمردهاند. وی همواره به دربار نزدیک بوده است. او تا سال ۴۱ بعد از میلاد جایگاهی والا در محافل نزدیک به امپراتور داشت و در این سال شایعه شد که روابط عاشقانهای با جولیا، دختر گرمانیکوس، برادر امپراتور کلادیوس داشته است و به همین دلیل به فرمان امپراطور به کروسیکا تبعید شد. این شایعه را همسر امپراتور بر سر زبانها انداخته بود ولی بعدها با کشته شدن مسالینا، همسر امپراتور، سنکا از تبعید برگشت. سنکا معلم نرون شد و مدتها نرون را تربیت میکرد ولی بعد از اینکه نرون به قدرت رسید و دست به جنایتهای زیادی زد، سنکا از وی قطع امید کرد و از کارهای حکومتی کناره گیری کرد. بسیاری از رسایل مهم فلسفی وی در این سالهای عزلت و گوشهنشینی نگاشته شد. وی در سال ۶۵، یعنی در ۶۹ سالگی، متهم به شرکت در توطئهی پیسو برای کشتن نرون شد و به خودکشی محکوم شد و وی با آرامشی رواقی دست به خودکشی زد. به واقع سنکا به همین دلیل آمیزهی تعارضها است. وی هم چون یک اشرافی زندگی کرد و این نحوهی زندگی آشکارا با منش رواقی سازگار نبود و از طرفی بسان یک رواقی به سادگی و با آغوش باز مرگ را پذیرا شد. وی ده تراژدی نگاشت که اکثر ناقدان آنها را اصیل بر میشمارند. بحثهای بسیاری در این باره صورت گرفته که آیا نمایشنامههای سنکا در زمان حیات وی اجرا میشدهاند و یا وی صرفا به خاطر خوانده شدن آنها را نوشته است. در این زمینه محققین نظرات مختلفی دارند.
اما تفاوت تراژدیهای سنکا، مشخصا دو تراژدی زنان تروا و توئستس، با تراژدیهای یونانی در چیست؟ آن گونه که شارحان تراژدیهای یونانی بارها اشاره کردهاند در تراژدیهای یونانی آن چیزی که اهمیت بسیاری داشته است دین آیینی و اسطورهای بوده است. در تراژدیهای یونانی ما شاهد حضور دو عنصر قدرتمند هستیم: تقدیر و خدایان. این دو باعث میشدند تا کمی تراژدیهای یونانی حالتی آسمانی به خود بگیرند تا زمینی. اما آن چیزی که کار سنکا را متفاوت میکند چیست؟ سنکا در نمایش نامههایش تقدیر و خدایان را حذف میکند. در واقع سنکا تلاش میکند تا تصویری زمینی از وضعیت انسان نشان دهد و این یک گام اساسی در این زمینه است. در تراژدیهای یونانی تنها عنصری که تراژدی را زمینی میسازد فردیت دادن به انسان در برابر تقدیر و سرنوشت است. این جنبهی بنیادین تراژدی یونانی در کارهای سنکا نیز قابل مشاهده است. تراژدی تفاوتش با حماسه در این است که تراژدی در تضاد با تقدیر و حضور خدایان و به واقع رشک دیونیوسیسی خدایان رقم میخورد ولی حماسه در هم نوایی با ارادهی خدایان معنا دارد.
زنان تروا داستان غم بار مصایبی است که بعد از شکست تروا و ویرانی آن بر سر زنان تروا آمد. در این باره نمایش نامههایی نوشته شده ست و میتوان از این بین به پولیکسانا و زنان اسیر اثر سوفوکلس اشاره کرد و نیز آندروماخه و هکوبه اثر انیوس و آستانیاکس و زنان تروا اثر آکسیوس نیز در این زمرهاند. هر چند سنکا در نوشتن این نمایش نامه بیش از اینکه وام دار این نویسندگان باشد وام دار اوریپید است. اوریپید یونانی، از نخستین تراژدی نویسان یونانی بوده است و تاثیر ژرف و مانایی بر آثار سنکا داشته است. سنکا در این نمایش نامه به خوبی تصویری رواقی از مواجهه با مرگ ارایه میکند. مرگ دغدغهی اصلی سنکا در این اثر است و به همین دلیل این دو نمایش نامه را باید در زمرهی تراژدیهای فلسفی سنکا قرار داد. آثار سنکا تاثیر فراوانی بر تراژدی نویسان عصر رنسانس داشته است و میتوان به جرات ادعا کرد که تراژدی انگلیسی در عصر رنسانس بدون سنکا نمیتوانست به وجود بیاید.