فرانک و ورا بعد از درگذشت دخترشان، به تلخی از یکدیگر جدا شدهاند. حالا فرانک در سفرهای تنهاییاش با زوجی اسپانیایی آشنا شده که معتقدند جهان هستی از لحظهی انفجار بزرگ تاکنون، مسیر و هدف مشخصی را دنبال میکند. فرانک زیستشناس است؛ او که تاکنون به هیچ رمز و رازی در حیات باور نداشته، حالا دارد اینها را برای همسرش مینویسد؛ روایتی از همصحبتی و گشتوگذار با آن زوج عجیب در جزیرهای بهشتی در فیجی.
نویسندهی کتاب دنیای سوفی در این اثر خود نیز همچون آثار دیگرش معما، راز و فلسفه را در بستر داستانی پر کشش به هم میآمیزد. داستانی اثرگذار که با نمایش رویارویی منظومههای فکری متفاوت، جستوجوی معنای زندگی را در گستره کهکشان تصویر میکند.
مقبرهدار، تنها نمایشنامه کافکاست که ناتمام ماند. گنجاندن این نمایشنامه در مجموعه داستانهای کوتاه به این خاطر است که لحن و نثر کافکا در این نمایشنامه، سوای آن نثر و لحنی است که از او میشناسیم. نمونهای از عشق مسیحیوار به همنوع». در قسمتی از کتاب آمده است: «زن به قاضی دادگاه گفت: علتش فقط این بود که براش دلواپس بودم. مدام میترسیدم. الآن که بمیره و به عذاب دوزخ گرفتار بشه، همهاش میترسیدم. عیب دیگهای نداشت، حرف گوش کن، بی سر و صدا…
با انتشار پیرمرد و دریا در سال ۱۹۵۲ زندگی حرفهای همینگوی در مقام
نویسندهای بزرگ و صاحبسبک بهنحو شگفتآوری جان تازهای گرفت، هر چند
واپسین کتاب او بود که در زمان حیاتش منتشر شد.
این کتاب در سال ۱۹۵۳ جایزهٔ پولیتزر را نصیب همینگوی ساخت. دو سال بعد از
انتشار آن، ۱۹۵۴، جایزهٔ نوبل در ادبیات هم به همینگوی تعلق گرفت که از
قرار معلوم تا حد زیادی مرهون کامیابی همین کتاب بوده است.
ویلیام فاکنر دربارهٔ پیرمرد و دریا نوشت: «بهترین اثر او، گذشت زمان شاید
ثابت کند که این بهترین اثرِ بیهمتای همهٔ ما نیز هست، منظورم نویسندگانِ
همدورهٔ من و همینگوی است.»
کارلو لوی، نویسنده و نقاش و پزشک ایتالیایی، از رهبران جنبش ضد فاشیستی ایتالیا در قرن بیستم بود که بخش عمدهٔ عمر خود را به مبارزه گذراند. او در دوره موسولینی به دلیل فعالیتهای سیاسیاش به لوکانیا، منطقهای دورافتاده در جنوب ایتالیا، تبعید شد. «مسیح هرگز به اینجا نرسید» روایت کارلو لوی از سالهای تبعید است که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد و به مرور به مشهورترین کتاب او تبدیل شد و شهرت جهانی برای او به ارمغان آورد.
این کتاب در سال ۱۹۶۱در آمریکا منتشر شد. قصهٔ این رمان دربارهٔ
خانوادهٔ فقیری در مکزیکوسیتی است که داستان از زبان اعضای این خانواده
روایت میشود.
نویسنده در کتاب در پی این است که به خواننده تصویری از زندگی درونی یک
خانواده به دست دهد و نشان دهد که پرورده شدن در خانهای یک اتاقه، در یکی
از محلههای پست، در قلب یک شهر بزرگ آمریکای لاتین، که تغییر اقتصادی و
اجتماعی سریعی را از سر میگذراند، چگونه است.
«فرزندان سانچز» در سال ۱۹۶۳ در فرانسه ترجمه شد و جایزهٔ بهترین کتاب خارجی را گرفت.