گسترش: کتاب «مردان هنگام پیری میگریند»، نوشتهی ژان لوک سگل، به همت انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. سال ۱۹۶۱ است. آلبرت ۵۳ ساله است، در طبیعت سکنی دارد. در مزرعهای به دنیا آمده که وابسته به دهکدهای است با ۷۳ نفر جمعیت. شبها برای تأمین مخارج زندگیاش در کارخانهی میشلن در کلرمون فران با شرایطی سخت کار میکند. ۲۲ سال است با سوزان ازدواج کرده و دو پسر دارد. نمیتواند با هانری، پسر بزرگترش که در الجزایر میجنگد، ارتباطی عاطفی برقرار کند. با دومین فرزندش ژیل، ۱۱ ساله و علاقهمند به ادبیات، نزدیکتر است. آلبرت خودش در زمان جنگ جهانی دوم سرباز بوده و پنج سال را در اسارت آلمانها گذرانده است. پس از بازگشت هرگز دربارهی جنگ صحبتی نمیکند. کتاب سرشار از هیجان و احساسات انسانی است.
جامعهی پس از جنگ در حال تغییر است و به طرف مدرنیته مصرفی پیش میرود؛ مدرنیتهای که با روحیهی آلبرت سازگاری ندارد، درحالیکه سوزان همسرش با تخیلات خود در آرزوی چنین جامعهای است. آلبرت در تضاد با آن میگوید نمیخواهم از این زندگی لذت ببرم، اهل این نوع زندگی نیستم. من از زمان دیگری هستم، گسست با گذشته؟ مادر آلبرت که با آنها زندگی میکند پیرزنی است کهنسال که آلزایمر گرفته است. کتاب لبریز از نوستالژیِ زیبایی است که شدیداً اثرگذار است. نویسنده بهخوبی توانسته است با نوشتهای تلخ و بیپیرایه سادگیِ شاعرانهی تراژدیِ زندگیِ مردی را که بار سنگینی از جبههی جنگ را با خود حمل میکند، به تصویر بکشد؛ جنگی که علاوه بر میدانهای نبرد، جانها و امیدها را در زندگیِ تازه هم نابود میکند. درواقع این کتاب کیفرخواستی است محکم در برابر جنگ، در برابر همهی تاریخی که پنهان شده، در برابر همهی پستیها و بزدلیهای مردان سیاسی. نوشتهای است تند، تلخ، تکاندهنده برای سروسامان دادن به حقیقت؛ زیرا رماننویسها و نه سیاستمداران و تاریخنویسها، دروغ را احساس میکنند و آن را بیرون میکشند. نویسنده دربارهی بازماندگان جنگها میگوید که قربانیان اصلی فقط کسانی نیستند که در میدانهای نبرد کشته میشوند، بلکه بازماندگانیاند که چون قهرمان نمردهاند و گاهی شرمساری سربازان شکستخورده را هم با خود حمل میکنند. او میپرسد چرا کسانی که از جنگ برگشتهاند تا این حد غمگین و اندوهگیناند؟ و میافزاید خاموشی و سکوت تاریخ از گلولههای دشمن کشندهتر است. او از اشکهایی میگوید که هنوز روی گونههای مردانی جاری است که مدتهاست از جنگ برگشتهاند و در خلوت شب به میدان نبرد و به آنهایی میاندیشند که حتی فرصت گفتن خداحافظی را نداشتهاند. او از سربازانی یاد میکند که در آسایشگاهها لنگلنگان با چوب زیر بغل، خود را میکِشند. کتاب علاوه بر علل شکست فرانسه در جنگ جهانی دوم، با آن همه استحکاماتی که در خط ماژینو در برابر ارتش آلمان نازی ایجاد کرده بود، به فجایع جنگهای اول و دوم نیز اشاره میکند، دو جنگی که در آن حدود ۸۵ میلیون نفر نظامی و غیرنظامی، پیر و جوان و کودک کشته و شهرها به تلی از خاک و سنگ تبدیل شدند. آلبرت، شخصیت اصلی رمان که خود در جنگ دوم در خط ماژینو شاهد تسلیم ارتش فرانسه بوده است، تصمیم میگیرد با فداکاری بزرگ خود، فرزندش را از جنگ کثیفی که در الجزایر جریان دارد بازگرداند و نگذارد کشته شود. او اعتقاد دارد دیگر نباید فرزندانمان را به کشتارگاهها بفرستیم.
ژان لوک سِگل، نویسندهی این کتاب که جایزهی بزرگ آر.تی.ال و جایزهی اکتاو میربورا برای این رمان دریافت کرده است، خود در نزدیکی کلرمون فران، محل واقعه به دنیا آمده است. او نویسنده، سناریونویسِ تئاتر، تلویزیون، سینما و نمایشنامهنویس است. پدربزرگش که در جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، در جبههها سرباز و نیز کارگر کارخانهی میشلن بوده، به همراه مادربزرگش که او نیز کارگر همان کارخانه بوده است، سرپرستیاش را به عهده داشته و از نظر فکری هم تغذیهاش کردهاند.
کتاب درنهایت، با خطابهای تکاندهنده دربارهی حقیقت خط ماژینو، دروغ سیاستمداران و دروغ تاریخ که ژیل، پسر آلبرت پس از گذشت پنجاه سال از ماجرای پدرش، در دانشگاه ایراد میکند، به پایان میرسد. این کتاب علاوه بر مسائل تاریخی، لبریز از مسائل دیگر اجتماعی و روانشناختی است که ماهرانه ارائه شده است؛ کتابی است که با ما از گذشته حرف میزند، از حال میگوید و به فکر کردن به آینده وامیداردمان.
مجلهی معتبر اکسپرس پاریس در تفسیر و اظهارنظر خود از این کتاب با تیتر «زمزمهای از یک تراژدی» یاد میکند.
قسمتی از کتاب مردان هنگام پیری میگریند:
داشتند دستگاه تلویزیون را کالبدشکافیِ واقعی میکردند و سوزان با علاقه، باز کردن شکم دستگاه را تماشا میکرد، با هر حرکت میگفت: «آه! حیف که صاحبخونه اینجا نیست، برایش خیلی جالب بود.» سوزان عقیده داشت آلبرت حتماً برای مکانیسم عجیبی که داخل این دستگاه گذاشتهاند اشتیاق زیادی نشان میداد. تکنیسین درحالیکه حرف میزد، به آشپزخانه میرفت تا تصویرها را تنظیم کند. او نمایشی را آغاز کرده بود؛ ابتدا به علت تکنولوژی پیچیدهی تلویزیون تصاویر درهم و برهمی ظاهر میشد، سپس با دکمههای مختلف و طلاییرنگ که در جلوی دستگاه بود تلویزیون را تنظیم میکرد، دقت ضروری و زیادی را برای صاف شدن صدای آن به کار میبرد. روی پرده تلویزیون فقط نوارهای خاکستری و سیاه ظاهر میشد که مانند نوار ضبط صوت با سرعت زیادی همراه بود، صداهای نامفهومی به گوش میرسید که شنوندهها را کلافه میکرد. تکنسین از آنها کمی بردباری میخواست. میگفت: برای تنظیم تصویرها احتیاج به مهارت و زمان بیشتری است که تصورش را نمیکرده است. آسی در یک گودی واقع شده و احتیاج به آنتن و جهتیابی دارد. آندره قبول کرد که او را به پشتبام راهنمایی کند.
مردان هنگام پیری میگریند را بهمن یغمائی و ستاره یغمائی به اتفاق ترجمه کردهاند و کتاب حاضر در ۲۱۶ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۹۰ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.