فرشته نوبخت: «خودکشیِ دستهجمعیِ نهنگها»، مرثیهای طولانی برایِ عشقی از دسترفته است. برایِ یادآوری و مروری که از عشق میآغازد و به فقدان میانجامد. همچون آغازی با بوسهای طولانی و به قول پابلو نرودا، «در آمیخته از ساقه تا ریشه...»
مجید تیموری، شاعر و نویسنده است و شعرِ بلندِ «خودکشیِ دستهجمعیِ نهنگها» تلفیقی از این دو گرایشِ او است. تواناییِ قصهپردازیِ او در شعرِ بلندش تجلی پیدا کرده است. تیموری توانسته داستانی بهغایت عاشقانه را با تمامِ ابهاماتِ خیالانگیزی که دارد، در قالبِ مرثیهای زیبای و اندوهناک روایت کند.
«... از بس که برف نمیبارد
حیاط را با نامههایی که به تو نوشتهام
سفیدپوش میکنم...»
شعر با یک تصویر آغاز میشود. تصویری که سرما و رخوتی بیحد را به خواننده منتقل میکند و در ادامه احساسی اندوهناک را پدید میآورد.
«به دلتنگی و حسرت
که دست در دست هم میرقصند...»
آرام آرام تعلیقی شیرین و نرم ایجاد میشود. معشوقی مرده؟ معشوقی طردشده؟ معشوقی خیانتکار؟ معشوقی خیالی؟ معشوقی...؟ این تعلیق با تصاویری از گذشته و خاطره میآمیزد. اینجاست که پایِ عناصرِ طبیعت به شعر کشیده میشود و به دنبالِ آن پرهیبِ جهانی مهآلود. آیا راوی روحی سرگردان در لابیرنتهایِ زمانی از دسترفته است؟ باد، آفتاب که دست میساید بر «آجرهایِ نسوزِ آسمان»، خاک «تا جداییِ مخفیشده در یک شهابسنگ» در آن فرو برود و...
خودکشیِ دستهجمعیِ نهنگها، یک انتحارِ درونی برایِ فراموشی است. فراموشیِ عشقی که باید نوشته شود تا به تاریخ بپیوندد، آنهم در ۲۴ ساعت. اما این تلاشِ شاعر، گویی که در حقیقت جانکندنی ست به هیئتِ التماس. تلاش برایِ زندهماندن و نفسکشیدن. تکفیری ست که فرا میخواند. هرچقدر خواندنش اندوهآور و دلتنگکننده است، به همان اندازه جذاب و دعوتکننده است. وقتی به دامِ واژهها و تصاویر میافتید، گویی در دامِ امواجی خروشان و در عینحال ساکن افتادهاید. راه به جایی نیست.
«... ناامنی با چه چیزهایی
قشونکشی کرده است
تا انحنایِ جادهای را
که از من تا تو کشیدهاند
زیاد کند...»
در شعرِ بلندِ «خودکشیِ دستهجمعیِ نهنگها» زمان، عنصری وهمناک است که در عقربههایی سست و کمتحرک تجلی مییابد تا اندوه را تکثیر کنند و تلخیِ بیاندازهای را که تنها در لحظههایی کشدار مزمزه میشوند.
تیموری به عنوان نویسندهای که فضاسازی و لحن میداند، در خودکشیِ دستهجمعیِ نهنگها، به هیئتِ شاعری قدرتمند ظاهر شده است. خودکشیِ دستهجمعیِ نهنگها، اگرچه سرشار از اندوه و تلخکامی و ابهامهایی است که ریشه در وجهِ داستانگونهبودنِ آن دارد، اما زیباییِ رواییِ تحسینبرانگیزی دارد که از ساختاری محکم پدید آمده است. ضمن اینکه با استفاده از نمادهایی از طبیعت، مثلِ عناصرِ چهارگانه، زمین به عنوانِ نشانهای از تقدیرِ مرگ و زندگی، زمان و... فلسفهی نیاز انسان به دوستداشتن از نوعِ بهغایت عاشقانهاش را به چالش کشیده است.
«... به چهار عنصر حیاتی بخشیدهام
تا با هم ۲۴ ساعت
زیر یک سقف تو را بنویسیم...»
از نظرِ من تیموری بیتردید یک نرودایِ درون دارد. خدایگونهای که اشعارش را از دلِ او بر زبان جاری میسازد. لذتِ آمیخته به اندوهیِ شیرین با خواندنِ این شعرِ بلند به شما دست خواهد داد که دریغ است اگر تجربهاش نکنید.
خودکشیِ دستهجمعی نهنگها، مجموعهشعر مجید تیموری، نشر مروارید