آیدین فرنگی: «یادگارِ زَریران» متنی است حماسی، بازمانده از دوران کهن، که به رغم داشتن هالهای از باورهای دینی زرتشتی، در ردیف آثار غیردینیِ زبان پهلویِ ساسانی قرار میگیرد. «این اثر کهنترین تعزیهنامه و نمایشنامهی ایرانی به شمار میآید و قطعهای است احتمالاً از یک رشته حماسههای ایرانی که به همت گوسانهای پارتی تا دورهی ساسانی به طور شفاهی زنده بودهاند. شاید این متن در آن زمان تدوین یافته است و چون به دست موبدان ایرانی از حالت شفاهی به نوشتاری درآمده، رنگ و بویی نیز از دین مزدیسنایی گرفته، ولی روح پهلوانی آن همچنان محفوظ مانده است.» (یادگار زریران، ژاله آموزگار، ص ۶)
گوسانهای پارتی چه کسانی بودند؟ «ژاله آموزگار» در پانویس صفحهی شش یادگار زریران، ضمن ارجاع دادن خواننده به کتاب «گوسان پارتی و سنت نوازندگی در ایران» اثر «مری بویس»، مینویسد: «گوسانها سرایندگان و خوانندگانی بودند که داستانهای حماسی، عاشقانه و روایتهای کهن ایرانی را به یاد داشتند و آنها را با ساز میخواندند. این گروه قصهگو و نقال که افسانهها را سینه به سینه نقل کردهاند و در دورهی ساسانی به خنیاگران معروفند، نمادی از سنت شفاهی ایران هستند و در حفظ میراث ادبی گذشتهی این سرزمین نقش عمدهای داشتهاند.»
هرچند برخی ایرانشناسان «یادگار زریران» را در جرگهی اشعار طبقهبندی کرده و کوشیدهاند ساختمان شعری آن را مشخص کنند، آموزگار این رسالهی کوچک را «ظاهراً نثر همراه با شعر» میخواند و وجود برخی واژگان، ترکیبها و ساختارهای زبان پارتی را در آن نشانهی تبار پارتی اثر میشمارد. وی همچنین این گمانه را پیش میکشد که: «ممکن است مطالب این دفتر از متنی اوستایی که امروزه در دست نیست اقتباس شده باشد؛ زیرا بخشهایی از آن را در کتاب هفتم دینکرد هم میتوان یافت.» (همان، ص ۷)
«یادگار زریران شرح نبردی است میان ایرانیان و «خیونان» در دورهی گُشتاسب، شاه ایران و اَرجاسب، خداوندگار خیونان. خیونان به مردمی اطلاق میشد که در آن سوی ماوراءالنهر زندگی میکردند و در دورههای بعد در مواردی با تورانیان همسانی مییابند. ... «دقیقی» این داستان را به شعر درآورده است و «فردوسی» سرودهی دقیقی را به طور کامل در شاهنامه گنجانده است.» (ص ۷)
پیش از ارائهی گزارشی مختصر از متن حماسه، یادآور میشود بر اساس آنچه در پانویس صفحهی ۱۳ آمده، «یادگار» در ترکیب «یادگار زریران»، معنای «نوشته» و «کتاب» میدهد. اینک گذری بر کهنترین سوگنامه و نمایشنامهی ایرانی که از درازنای تاریخ به دست ما رسیده است: «این نوشته بدان گاه نوشته شد که گُشتاسبشاه با پسران، برادران، شاهزادگان و همالان خویش این دین ویژهی مزدیسنایی (زرتشتی) را از اورمزد پذیرفت. پس ارجاسب، خداوندگار خیونان را آگاهی آمد که گشتاسب این دین ویژهی مزدیسنایی را از اورمزد پذیرفت. پس دشواریِ گرانی برای ایشان بود.» (صص ۱۴ و ۱۳؛ با اندکی تلخیص) پس به فرمان ارجاسب، دو پهلوان نامبردار خیونی به همراهی «دو بیور» (بیست هزار) سپاهی برای رساندن پیام خداوندگار خیونان وارد ایرانشهر شدند. پیشنهاد خداوندگار خیونانْ خداوندگار این بود که ایرانیان دست از دین مزدیسنایی بشویند و با خیونان همکیش شوند تا ایشان نیز ایرانیان را خدمت کنند و زر و سیم و اسب و گاهِ شهریاری بسیار دهند و در غیر این صورت آمادهی کارزار باشند. شاه ایرانشهر در برابر پیام خداوندگار خیونان به اندیشه فرو رفته، پریشان میشود. پس برادرش، زَریر، تَهم سپاهبَدِ دلیر، از شاه اجازه میخواهد تا نامه را پاسخ بدهد. پیام زریر (دارندهی جوشن زرین) به خداوندگار خیونان چنین است: «نخست اینکه ما این دین ویژه را رها نکنیم و با شما همکیش نباشیم. ... آنجا در بیشهی تُهی و چمنزار زردشتان که نه کوه برز هست، نه دریای ژرف، به آن دشت هامون، اسبان و پیکان پهلوانان حکم خواهد کرد. ... به شما نشان دهیم که چگونه نابود شود دیو از دست ایزدان.»
به فرمان گستاسپ سپاهی بزرگ پدید میآید و دلاوران ایرانی در هَمَسپَهمه دیم (زمان آخرین گاهنبار، پنج روز آخر سال) به حرکت درمیآیند...
البته متن داستان با ترجمهی شیرین، روشن و باصلابت دکتر ژاله آموزگار چیزی است بسیار فراتر از آنچه میتوان گزارش کرد. سِحر این متن کهن به سادگی از ذهن زدوده نخواهد شد. مثلاً به این بخش دقت کنید: «پس گوید جاماسب بیدَخش که: آن به که از مادر نزادمی، یا چون زادمی مُردمی یا از کودکی به بلوغ نرسیدمی. فردا روز که کوبند پهلوان به پهلوان، گراز به گراز، بس مادرِ با پسر، بی پسر، بس پسر، بی پدر و بس پدر، بی پسر، بس برادر، بی برادر و بس زنِ شویدار، بی شوی شوند ... خوشا آن که نبیند آن بیدْرَفش جادوگر را که آید، رزم تازد، تباهی کند و کُشد سپاهبَدِ تَهم، زریر، برادر ترا...» (صص ۲۵ و ۲۴)
در ادامهی داستان، زریر، برادر «کِی گشتاسب»، به همراه بیست و دو تن از پسران و برادران شاهِ ایران در نبرد کشته خواهد شد. پس از افتادن زریر بر زمین، فرزند هفت سالهاش، برای آگاهی یافتن از زنده ماندن یا مردن پدر، به رغم «نابُرنایی و ندانستن پرهیز (دفاع) رزمی و ناتوانی از استوار کردن انگشت به تیر»، با ترفندی راه میدان نبرد پیش میگیرد و سرانجام آن قدر از دشمن میکشد تا به جایی میرسد که مردهی پدر را در برابر خود میبیند. بنا بر نوشتهی آموزگار، «این پسر بر مردهی پدر با لطیفترین واژهها سوگواری کرده، نوحهسرایی میکند و نالههایش شاهبیت سوگنامهای کهن در دل این متن حماسی میشود.» (ص ۷)
خواندن این سطرها را از زبان فرزند زریر از دست ندهید: «هلا داروَن! جانِ در رفتهات را که درهم پیچید؟ هلا گراز! پیراهنت را که در هم پیچید؟ هلا سیمرغک! بارهات را که در هم پیچید؟ چون تو ایدون میخواستی که با خیونان کارزار کنی، اکنون کشته و افکنده هستی اندر این رزم چون مردم بیگاه و بیگنج. این گیسو و ریش بهنجارت را بادها آشفته کردهاند و تن پاکیزهات را اسبان پایمال کردهاند و خاک به گریبانت نشسته است...» (صص ۳۵ و ۳۴)
سرانجام، رویارویی ایرانیان و خیونان، در روزی از روزهای فروردین با پیروزی ایرانیان به پایان میرسد. ما از گزارش بیشتر درمیگذریم که هر آینه، هیچ گزارشی از این متن، توان نزدیکی به اصل را نخواهد داشت. لازمهی بهره بردن از یادگار زریران، نشستن بر سر خوانی است که ژاله آموزگار گسترده است. البته پیشتر چندین برگردان از این نامهی کهن ارائه شده که مترجم با اشاره به یکایک آنها و نیز با اشاره به پژوهشهای متقدم صورت گرفته، مینویسد: «سالها این متن را در دانشگاه تهران تدریس کردهام و دربارهی نکات آن با همکاران و بخصوص زندهیاد احمد تفضلی مشورت کردهام و بر مبنای این تجربهها، ترجمهی حاضر، برگردانی است جدیدتر از این متن حماسیِ شاعرانه. همهی پژوهشهای پیشین نیز مد نظر بوده است و مورد استفاده. در این برگردان کوشیدهام ضمن وفاداری کامل به متن اصلی، زبانی روان و مفهوم همگان عرضه کنم و تا آنجا که میتوانستم کوشیدهام از لطافت و شیرینی این متن شاعرانه کم نکنم.» (ص ۱۰)
در کتاب، پس از پایان برگردان فارسی یادگار زریران، متن پهلوی ساسانی آن نیز آمده است. پانویسها جامع است و نکات متعددی را بر خوانندهی پیگیر روشن خواهد کرد. خواندن این کتاب را علاوه بر دوستداران تاریخ و هنر باستان ایران، به علاقهمندان ادبیات داستانی و ادبیات حماسی و به علاقهمندان و فعالان عرصهی هنرهای نمایشی نیز توصیه میکنیم.
کتاب «یادگار زریران» را با ترجمهی دکتر ژاله آموزگار، نشر معین، با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، با جلد گالینگور، در ۶۳ صفحه (۴۴ صفحه مقدمه و متن فارسی حماسه و ۲۱ صفحه متن پهلوی)، با قیمت ۷۰۰۰ تومان منتشر کرده است.