رویا صدر: عنوان کتاب (مرد صد سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد)، به اندازهای جذاب هست که مخاطب احتمال دهد با رمانی غیر متعارف سر و کار داشته باشد، احتمالی که با آنچه نویسنده سوئدی آن، یوناس یوناسن در تقدیم نامه نوشته، تقویت میشود: «آنهایی که فقط حرف راست میزنند لایق نیستند که آدم به حرفشان گوش دهد». پس میتوان امیدوار بود که در این کتاب، لااقل از حرف درست و درمان خبری نباشد!...
کتاب با فرار آلن کارلسن از آسایشگاه سالمندان، درست در لحظاتی پیش از برگزاری جشن تولد صد سالگیش آغاز میشود و با تعقیب او از طرف پلیس ادامه مییابد. او در این تعقیب و گریز به صورت اتفاقی با یک چمدان پر از پول متعلق به یک باند خلافکار، یک دزد، یک فروشنده فرهیخته هات داگ، یک زن موقرمزبا یک فیل و یک سگ و مقادیری دیگر آدم روبهرو میشود و خواسته یا ناخواسته در چند قتل نیز شرکت میکند. کتاب در این سیر و سفر با او همراه میشود، به صورت موازی، به گذشتهاش نقب میزند و همزمان، روایت را پیش میبردتا مخاطب در جریان زندگی پرماجرای او و ارتباطش با تعدادی ازشخصیتهای سیاسی قرن بیستم مثل استالین، فرانکو، ترومن، جانسون، چرچیل، مائو، کیم ایل سونگ، کیم جونگ ایل، و… قرار گیرد و بداند که او چه نقش تعیینکنندهای در حوادثی مثل ساخت بمب اتم، جنگهای داخلی اسپانیا و جنگ میان دو کره داشته است! نویسنده حتی، قهرمان داستان را در سالهای دهه ۱۳۲۰ به ایران هم میآورد و موجبات دستگیری او را توسط سازمان امنیت وقت فراهم میسازد!
در این میان، نه راوی و نه آدمهای اثر، هیچکدام در پی ارائه تصویری درست و واقعی از زندگی و رخدادهای گذشته و حال نیستند: آنها، واقعیت را در هم میشکنند، آن را به بازی میگیرند و از نو بنایش میکنند. این ویران کردن و دوباره ساختن، در سایه طنز است که متحقق میشود: طنز، رشتهای است که ماجراهای گذشته و حال را به هم پیوند میدهد و ماجرا را پیش میبرد. نویسنده در این اثر همه چیز اعم از رخدادهای تاریخی، اندیشه، فلسفه، کتاب مقدس تا مظاهر روزمره زندگی را به طنز میگیرد و دنیایی میسازد که به گفته خودش به نحوی هوشمندانه، ابلهانه است. دنیایی تخیلی، شگفت انگیز، مفرح و باری به هر جهتی. زندگی آدمها در رمان، بر پایه تصادف و اتفاق پیش میرود، اتفاقهایی که افراد در پدیداری آنها، نقشی ندارند، از این رو به بازیاش میگیرند تابتوانند به گونهای خود را از مهلکه برهانند: حال که واقعیت حساب شده و برنامه ریزی شده نیست، از اختیار انسان خارج است و برخاسته از اتفاق و تصادف است، لاجرم تنها میتوان در رویکردی سهل گیرانه و باری به هر جهتی، به آن خندید. همان گونه که نویسنده بر پیشانی کتاب پیش از ورود به اصل ماجرا نوشته است: «کاری است که شده و از این به بعد هر چه قرار باشد پیش بیاید پیش میآید.» گویی راوی اثر و آدمهای آن، خود تماشاگر ماجرایی هستند که در پیدایی و پیشبردش چندان نقشی ندارند و پا به پای خواننده، باخونسردی به نظارهاش نشستهاند. این خونسردی در لحن روایت و نیز در برخورد شخصیتها با حس برانگیزترین رخدادها، طنز اثر را تقویت میکند و به آن عمق میبخشد. مثل این صحنه که توصیف مرگ هنریک «چنگک» هولتن است که زیر فیل مانده است:
سونیا (فیل) نشست. ماتحتش بر چیزی نرم و گرم فرود آمد، با صدای خفهی خرد شدن، و چیزی که مثل جیغ صدا میکرد، و بعدش سکوت کامل حکمفرما بود. سونیا آمادهی سیب دیگر بود.
یولیوس گفت: «این هم از شمارهی دو.»
زیبا رو گفت: «خاک عالم بر سرمان.»
بنی گفت: «آآآه.»
آلن گفت: «این هم سیبت، سونیا.»
هنریک «چنگک» هولتن اصلاًچیزی نگفت...
فروش بیش از هشت میلیون نسخهای کتاب در ۳۵ کشور جهان نشان از آن دارد که این نگاهِ سر حال ِ سهل گیرانه و باری به هر جهتی، در دنیای آشفتهی امروز میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد!
این رمان با دو ترجمه یکی از سوی شادی حامدی و دیگری از سوی فرزانه طاهری (به ترتیب انتشارات بهنگار و نیلوفر) منتشر شده است. همچنین یک اقتباس سینمایی از آن با کارگردانی فلیکس هرنگرن و بازیگر کمدین سوئدی -رابرت گوستافسن- صورت گفته که گویا قرار است سپتامبر امسال به نمایش درآید.