ایران ـ میلاد عظیمی: «محمدرضا شفیعی کدکنی» هفتاد و شش ساله شد. کارنامه شفیعی کدکنی نشان میدهد که او قدر وقت را خوب شناخته و چون «مرغ زیرکی»توانسته از دم و دام رهزنان طریق بجهد و از لحظه لحظه عمرش بهترین استفادهها را ببرد. همانکه حافظ میگفت که چو مرغ زیرک افتد نیافتد به هیچ دامی؛ شفیعی نه دل به وسوسه مال و مقام سپرد و نه دمدمه لفاظیهای عمر بربادده مدعیان میان تهی در او درگرفت و نه دکان مریدپروری و جوان ربایی گشود؛ یک عمر خواند و نوشت... یک عمر آموخت و آموزاند. کارنامه شفیعی در زمینه شاعری، تحقیق و معلمی درخشان است. او در ملتقای معارف سنتی و روشهای نوین تحقیق ادبی ایستاده؛ آمیزهای منحصر به فرد از کهنه و نو است که به برکت هوش نبوغ آسا و مطالعه بسیار و استغراق مطلق در کار، میراثی شگرف از خود برجا نهاده است. شعرش، زمزمه زمانه است و بازتاب دهنده بیتابیهای جان نجیب و روحیه حساسش. تلفیق دریافتهای ناب شاعرانه و کوششهای مستمر هنرمندی است که مدام در مسیر آموختن است...
برخی تحقیقاتش اعتبار جهانی دارد؛ آثارش در عرصه مطالعات عرفانی و بخصوص درباره عطار و ابوسعید، از کتب مبنایی است. در زمینه مباحث مرتبط با «کرامیه» و پیوند این فرقه با عرفان و شعر عرفانی نوشتههایش پیشگام است. «صور خیال در شعر فارسی» پس از دههها هنوز مورد مراجعه و الهام بخش است. برخی مباحث او در زمینه «موسیقی شعر» دستمایه کتابها و مقالات بسیار شده است. هنوز «ادوار شعر» کتاب درسی دانشگاهها ست. برخی مقالاتش در زمره بهترین و مهمترین مقالات موجود در زبان فارسی است؛ تلفیق دانش است و نوجویی و نبوغ. آمیزه جهد است و اجتهاد. در تاریخ دانشکدههای زبان و ادبیات فارسی در ایران، استادی به توفیق و تأثیرگذاری شفیعی نداریم. از این حیث فقط نام استادش بدیع الزمان فروزانفر را میتوانیم در کنار نام او بیاوریم.
شفیعی در هر حوزهای که وارد شده سخنش تأثیرگذار بوده است؛اصطلاحاتی که وضع میکند رواج مییابد. بر مبنای تعریفی که از «شعر» عرضه کرده کتابها و پایان نامهها نوشته میشود. تعریفش از «عرفان»، یکی از متداولترین سخنان شده است. حتی فرمالیسم روسی نیز مدتهاست از دریچه شفیعی فهم میشود. اندیشهها و آموزهها وحتی سلایق ادبیاش تبدیل به گفتمان رایج در برخی محافل ادبی و آکادمیک میشود. جایگاه یگانه شفیعی به عنوان نماد و نماینده تام و طراز اول نگاه اصیل و کلاسیک و سنتی به فرهنگ و ادب ایران و شجاعت ادبی شگفت آورش در بیان بیپرده سخنان دشمن سازانه، موجب شده که هر سخن و نظرش موجی از واکنشهای متناقض را برانگیزد. او دوستان سینه چاکی دارد که شیفته اویند و او را شط شیرین هرچه زیبایی پاک میدانند. دشمنانی هم دارد که او را مهمترین خاکریز ارتجاع ادبی و فرهنگی میدانند و فرو ریختن این خاکریز را فتح الفتوح میشمارند و برای نیل به این مهم جان میکنند و جهد بیتوفیق میکنند.
او اما فارغ از این همه به کتابها و مقالات نیمه تمامش میاندیشد... به دانشجویانش میاندیشد... به سرنوشت زبان فارسی و فرهنگ ایران میاندیشد... به ایران میاندیشد.