«قطار از ریل خارج شد» نام هفتمین رمان احمدرضا احمدی، شاعر نامدار معاصر است. این رمان را انتشارات چلچله در ۱۸۴ صفحه و به قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر کرده است.
رمان با کلامی از بودا آغاز میشود: نه در آسمان و نه در دل دریا و نه در شکاف کوهها، روی زمین جایی نتوان یافت که آدمی در آن بماند و مرگ نتواند بر او غالب آید.
رمان در ۶۶ بخش کوتاه نوشته شده است. بخش نخست چنین آغاز میشود:
دکتر قلب گفت: گزارش اکو نشان میدهد قلب شما فقط ۱۵درصد کارایی دارد.
باید در قلب شما دستگاه آی. سی. دی گذاشت که سه حفره دارد.
گفتم: چقدر هزینه دارد؟
دکتر گفت: با کمال تأسف باید بگویم این دستگاه خیلی گران است، اما آخرین
اختراع برای نجات بیماران قلبی است. شغل شما چیست؟
گفتم: یک دکهی روزنامهفروشی کوچک دارم که شبها در آن میخوابم. شاعر و
نویسنده هم هستم. تا امروز خیلی کتاب شعر، رمان، نمایشنامه و قصهها برای کودکان
نوشتهام.
گفت: میدانم شاعر و نویسنده هستید. دختر من شعرهای شما را خیلی دوست
دارد. در یکی از رونماییهای کتاب شعر، شما یک کتاب برایش امضا کردهاید. در
انتظار جواب شما برای عمل هستم.
با مهربانی از من خداحافظی کرد. از مطب بیرون آمدم. پاییز بود، هوا سرد بود و باران نمنم میبارید. تنهای تنها بودم. در این جهان سرگردان بودم. میگفتم: کاش مادرم زنده بود؛ در این نمنم باران با من بود که این مصیبت را با هم تقسیم میکردیم.
نویسنده این اثر را در تابستان ۱۳۹۵ نوشته است. در پشت جلد کتاب میخوانیم: صاحب مسافرخانه همه را دلداری میداد و میگفت: شما باید یک هفته در این مسافرخانه بمانید تا ریل تعمیر و ترمیم شود و تکههای ماندهی قطار از ریل خارج شود و ریل دوباره ساخته شود. شانس داشتید در کنار دریا و یک روستای پرجمعیت از خط خارج شده است. در همین مسافرخانه با هم هستیم. باید منتظر بمانید و صبور باشید. همیشه همه چیز اتفاق میافتد، کاری هم نمیشود کرد...
رمانهای پیشین احمدرضا احمدی عبارتند از: «از پنجرهی مسافرخانه»، «آپارتمان و دریا»، «مهمان»، «آیا میتوان با فقر پاریس را دوست داشت» و «مسافرخانه، بندر، بارانداز». وی متولد ۱۳۱۹ است و پیشتر به سبب شاعری و آثارش در حوزهی ادبیات کودک به شهرت رسیده بود.