«حدیقه» سنایی هشتاد سال پیش از «بوستان» سعدی تالیف شده است. میدانیم که سال 655 قمری زمانی است که سرایش بوستان پایان میگیرد اما دربارهی سال سرایش حدیقه، تاریخی در دست نداریم. تنها از اشارههایی که در کتابها شده است میتوان تالیف آن را در اواخر زندگی سنایی، یعنی 529 یا 528 قمری، دانست. هر دو منظومه، تعلیمی بهشمار میآیند، با این همه «باب» هایی دارند که موضوعاتی در آنها بازگو میشود که با مضامین منظومههای تعلیمی سازگار نیست. معمولا کتاب سعدی را «بوستان» مینامند اما به «سعدی نامه» هم شهرت دارد. در مورد حدیقه هم چنین است چرا که به آن «فخری نامه» هم گفتهاند. در هر حال نام حدیقه بیانگر بوستان و باغ است و از این جهت نیز با نام منظومهی سعدی شباهت هایی دارد. بوستان شامل 4 هزار بیت است اما حدیقهی سنایی 10 هزار بیت دارد. با این حساب تعجبی ندارد اگر بپنداریم که ذهن خواننده، هنگام سنجش بوستان و حدیقه، بلافاصله متوجه ایجاز و اطناب کار سعدی و سنایی خواهد شد.
آنچه بازگو شد گوشهای از سخنان دکتر یدالله جلالیپندری؛ استاد دانشگاه یزد، بود که در یازدهمین درس گفتارهایی درباره سعدی که به بررسی «بوستان سعدی و حدیقه سنایی» اختصاص داشت گفته شد. وی در ادامه سخنانش به شاهنامه فردوسی نیز اشاره کرد و گفت: بوستان در وزن شاهنامهی فردوسی سروده شده است. وزن شاهنامه مخصوص منظومههای حماسی است. اما لحن سعدی به گونهای است که زبان منظومههای حماسی را ندارد. چرا که شکل نصیحت و اندرزگویی دارد از همین رو از منظومههای حماسی قابل تفکیک است. اما سنایی حدیقه را در بحر خفیف سروده است. این بحری است که سنایی به آن دلبستگی فراوان دارد. هر چند مشکلات این بحر برای شاعر بسیار بیشتر از وزنی است که سعدی برگزیده است. بوستان 10 باب دارد و در ابتدای آن حمد خداوند و ستایش پیامبر و یاران او آمده است. سپس سعدی به ستایش ممدوحش؛ اتابک ابوبکر سعد زنگی، پرداخته است. در حدیقه قضیه برعکس است. یعنی حمد خداوند در باب توحید قرار گرفته است و ستایش ممدوح شاعر؛ بهرام شاه غزنوی، در باب دهم آمده است. پرسشی که در اینجا ممکن است به ذهن خواننده برسد این است که در این گزینش، تدبیر سعدی موثرتر بوده است یا شیوه سنایی؟ میتوان گفت که شیوهی هر دو یکسان است. اما در بوستان ابتدا ستایش ممدوح آورده شده است و سپس باب عدل و تدبیر و رای در کتاب گنجانده شده است. این موضوع بی حکمت نیست. چون در این باب مطالبی را دربارهی رایزنی با مشاوران و پایههای مملکتداری بیان میکند که حتما میتوانسته مورد توجه ممدوح سعدی باشد. ستایش سنایی از بهرام شاه بسیار طولانی است و نزدیک به 150 صفحه را دربرمیگیرد. سنایی در ضمن ستایش شاه، به مدح صدور و امرا هم پرداخته است. به سخن دیگر، همان کاری را که سعدی در باب عدل و تدبیر و رای کرده است، سنایی در ستایشنامهاش انجام داده است. پس از این دید هم شباهتهایی میان این دو منظومه و روش سرایندگان آن میتوان یافت.
جلالیپندری که مجموعه مقالاتی درباره «کشفالاسرار میبدی» با عنوان «زبان اهل اشارت» نوشته است در ادامه سخنانش افزود: هم سعدی و هم سنایی، در آغاز منظومههای خود، سبب تالیف کتاب را ارمغان کردن آن به دوستان ذکر کردهاند. با این تفاوت که سعدی از همان واژه ی «ارمغان» استفاده میکند، اما سنایی به آن «ره آورد» میگوید. از سویی دیگر هر دو شاعر گرایشی به تفاخر گویی دارند. این در حالی است که در هر دو کتاب بابهایی دربارهی تواضع وجود دارد. میتوان پرسید که چگونه است که هر دو از تواضع دم میزنند اما در هنگام مفاخره، شعر خود را نسبت به سخن دیگران برتری و ترجیح میدهند؟ یکی از کارهای سعدی در قصیدهگویی، که آن را از قصاید امثال فرخی و عنصری جدا میسازد، آن است که نصیحت و پند را در میان ابیاتش جای میدهد. امروزه چنین کاری چندان دشوار به نظر نمیرسد. اما باید توجه داشت که سعدی در روزگاری میزیست که نصیحت کردن پادشاهان، نوعی برتریجویی عقلانی نسبت به ممدوح به حساب میآمده است. سعدی در مقدمهی بوستان میگوید که قصد مدح پادشاهان را نداشته است. اما چون میبیند که ابوبکر زنگی شایستگی مدح شدن را دارد، دست به این کار میزند. در ضمن، سعدی کوشش میکند تا با نصیحت کردن پادشاه، او را وادارد تا راه تواضع را در پیش گیرد. اگر چه خوب میداند که چنین کاری ممکن است از دید پادشاه، بسیار تلخ و گزنده باشد. همین موضوع دربارهی سنایی هم وجود دارد. در آن ستایش 150 صفحهای او از بهرام شاه، مقداری نصیحت و پند نیز دیده میشود. با این همه سنایی در شمار مداحان نیز قرار میگیرد. اتفاقا یکی از مشکلات او همین است که گاه از بیرون به مدایح خود مینگرد و به این دریافت میرسد که جایگاهش برتر از آن است که در ردیف شاعران مدحگو قرار گیرد. دوگانگی چهرهی سنایی از همین جا ناشی میشود. گاهی مدیحهپرداز است و گاه منتقدی که با دیدی انتقادی به مدیحهی خود مینگرد.
نویسنده کتاب «زندگی و اشعار ادیب نیشابوری» خاطرنشان کرد: گفتیم که هم حدیقه و هم بوستان منظومههایی تعلیمی به حساب میآیند. اما قرار دادن موضوعات غنایی، همانند عشق و شور و مستی، در میان کتاب، آنها را از منظومهی تعلیمی صرف دور میکند. باید به این نکته نیز توجه کرد که موضوع عشق در حدیقه، یکسره الهی است اما در بوستان نه تنها عشق زمینی دیده میشود بلکه سعدی خود را هم در این عشق زمینی جای میدهد و از ماجراهای عاشقانهاش سخن میگوید. از طرفی دیگر سنایی موضوع عشق را تنها در دو یا سه بیت میگوید، اما سعدی با تفصیل بیشتری این کار را میکند. این تفاوت در غزلیات سعدی و سنایی هم دیده میشود. سنایی میگوید « عاشق نشوید اگر توانید ». در حالی که سعدی خوشترین دوران زندگی را دوران عاشقی میداند. به هر حال در موضوعات عاشقانه، سنایی تنها راوی است اما سعدی علاوه بر راوی بودن، تجربهی عاشقانه هم داشته است. حکایتپردازی در بوستان و حدیقه هم قابل بررسی است. حکایتهای قدیم، غالبا مبتنی بر گفتوگوی میان شخصیتهاست و جنبه تمثیلی دارد. صبر و حوصلهی سنایی در این گونه از حکایتها بسیار کمتر از سعدی است. بلافاصله حکایت خود را تمام میکند و به نصیحت کردن میپردازد. اما این را هم باید گفت که در حکایتهای سنایی، نوعی از نقد اجتماعی نیز دیده میشود. سنایی کوشش میکند که نسبت به مسایل روزگارش دید انتقادی داشته باشد. در بوستان نیز نقد اجتماعی دیده میشود. به هر روی در حکایات گذشتگان همواره گفتوگو، بر توصیف و حرکت، غلبه دارد. شاید این برخاسته از روش و نوع نگاه انسانهای قدیم است که سخن فرد را در میان گفتوگوی شخصیتهای حکایت قرار میدادند تا به اندرز بپردازند و حکایات خود را عبرتآموز سازند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: زبان هزل هم در سنایی دیده میشود و هم در سعدی. سنایی در حدیقه، مرزی میان کلمات مطرود و کلمات جاری و عادی قایل نشده است و واژههایی را به کار میبرد که هزلگونه است. سنایی در توجیه این کارش میگوید که هزل او تعلیم است نه پردهدری. قضاوت امروز ما این است که آن سخنان رکیک است و ناشایست. اما قدما با بکار بردن این زبان، کوشش میکردند که راهی برای نصیحتگویی بگشایند. این را در شعر ناصر خسرو هم میتوانید ببینید. او در دشنام دادن به مخالفانش، از واژههای عامیانه استفاده میکند. اما پرسیدنی است که آیا بار منفی که آن واژهها در روزگار ما دارد، برای همعصران ناصر خسرو هم تا این اندازه منفی و ناخوشآیند بوده است؟ نگاه امروزی ما به آن رکیکگوییها، همراه با نفرت و انزجار است و میکوشیم که نگاه امروزیمان را به متون گذشتگان تحمیل کنیم. اما کسی همانند سنایی معتقد بود که اگر هزل با جد آمیخته شود، عیبی در این کار وجود ندارد. زیرا زیرکان از آن تعبیری درست و پندآموز خواهند کرد.
تصحیح «دیوان حکیم سنایی غزنوی» یادآور شد: در داخل بوستان سخن هزلآمیز دیده نمی شود. زیرا مصححان بوستان؛ فروغی و یغمایی، کوشیدهاند که مقدار زیادی، و گاه همهی هزلیات سعدی را از کلیات او بردارند. اما این روش، سازگار با امانتداری در تصحیح متون نیست. این که ما بگوییم که هزلگویی دور از شان و جایگاه سعدی است و به این بهانه هزلیات او را از کلیاتش حذف کنیم، نتیجهای جز این ندارد که خواننده امروزی را از بخشی از متون ادبی محروم کردهایم. خوانندهی امروز با دیدن کلیات سعدی به تصحیح فروغی، گمان میکند که سعدی هرگز سخن هزلآمیز نداشته است. در حالی که هزلیات سعدی فراوان است و او در این کار دست کمی از عبید زاکانی ندارد. در هر دو منظومهی حدیقه و بوستان، مناجات و درخواست آمرزش از خداوند وجود دارد اما سنایی درخواست خود از خداوند را مستقیما بازگو نمیکند و از مردم میخواهد که با دعای نیک، آمرزش او را از خداوند بخواهند. در حالی که سعدی خطاب مستقیم به خداوند دارد و آرزو میکند و از خدا میخواهد که او را خوار نگرداند و پیش دیگران شرمسار و سرافکنده نکند. در باب این که سعدی تا چه اندازه از حدیقهی سنایی تاثیر پذیرفته است، میتوان گفت که او اشارهی مستقیمی به منظومهی سنایی نمیکند، اما از نشانهها پیداست که بی توجه به کار سنایی و حدیقهی او نبوده است.
یازدهمین مجموعه درسگفتارهایی درباره سعدی به بررسی بررس «بوستان سعدی و حدیقه سنایی» اختصاص داشت با سخنرانی دکتر یدالله جلالیپندری؛ استاد دانشگاه یزد، عصر روز چهارشنبه 20 آبانماه در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.