دکتر احمد تمیمداری در هفتمین درس گفتار درباره سعدی که در روزهای چهارشنبه، 4 و 11 شهریور 1388 در سالن اجتماعات معاونت فرهنگی شهر کتاب برگزار شد گفت: آوازه سعدی اندکی پس از تألیف دو کتاب «گلستان» و «بوستان» عالمگیر شد. این دو کتاب در سراسر سرزمینهای فارسی زبان آن روزگار به عنوان کتاب درسی آموزش داده شد. این شهرت و اعتبار تنها محدود به دوران پیشین نیست و در روزگار ما هم ارزش آثار سعدی شناخته شده است. برای نمونه در کشور هندوستان 3000 مدرسه دینی وجود دارد که در آنها گلستان و بوستان سعدی تدریس میشود. نکته جالب توجه این است که در آن مدارس، دو کتاب سعدی را کتابهایی دینی میشناسند. واقعیت هم آن است که گلستان و بوستان سعدی علاوه بر آن که اعتبار ادبی و دینی دارند، از کاربردی عملی نیز برخوردارند و استفاده از آنها سودمندیهایی دارد که زمان نمیشناسد و همواره ثمر بخش است. البته بوستان بیشتر جنبه آرمانی دارد.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: این مایه از توجه به آثار سعدی بدان سبب است که او در کتابهایش مسایلی را مطرح می کند که در آثارادبی دیگر همانند آن را یا نمیتوان یافت یا ژرفای سخن سعدی را ندارند. سبک سخنوری سعدی و توجه به ظرایف تالیف نیز از دلایلی به شمار میرود که بر اهمیت گلستان و بوستان او افزوده است. برای نمونه آنهایی که به کالبد شکافی آثار ادبی پرداختهاند، مینویسند که گاه نویسندگانی بودهاند که فصلهای کتابشان را متناقض و ضد یکدیگر منظم کردهاند. در واقع کتاب آنها دو وجه دارد، یکی ادبیات جدی است و دیگری هزل. بنیانگزار این شیوه از نگارش «ابن عبدالربه» است که در کتاب «العقد الفرید» از فصلهای دوگانه ضد هم استفاده کرده است و ما این شیوه را دیر شناختیم. اما جالب توجه است که سعدی در تألیف گلستان و بوستان متوجه این ظرافت نگارشی بوده است. او در فصل نخست به مساله حکومت و سیاست میپردازد و در فصل بعد بلافاصله به اخلاق درویشی توجه میکند یا یک فصل را به ضعف و پیری اختصاص میدهد و فصل پس از آن را به جوانی. این نشان میدهد که سعدی سبک «ضدین» را میشناخته است.
وی افزود: کتابهای سعدی بیش از هر اثر دیگری به زبانهای دیگر ترجمه شده است. به ویژه در شبه قاره، ترجمه گلستان و بوستان هموار مورد توجه بوده است. هنگامی که انگلیسیها پا به هندوستان گذاشتند دریافتند که ناگزیرند زبان فارسی را بیاموزند. آنها برای یاد گرفتن این زبان به دو کتاب گلستان و بوستان توجه کردند و همه کارمندان کمپانی هند شرقی را موظف ساختند که این دو کتاب را بخوانند تا به زبان فارسی تسلط پیدا کنند. در اروپا نیز از گذشتههای دور ترجمه گلستان و بوستان انجام گرفته است. آنچه موجب شد تا این دو کتاب در میان آنان اهمیت پیدا کند، پندها و اندرزهای سعدی بود. آنها بارها از پند و نصیحتهای سعدی در آثار خود استفاده کردند. «آنسوارت»؛ شاعر انگلیسی، کتابی برای شاه جورج سوم به نظم کشید و در آن اشعار خود را با اشعار سعدی در هم آمیخت و شاه را مورد خطاب قرار داد. او از گلستان و بوستان سعدی استفاده کرد تا معارفی را که در این دو کتاب آمده است و دانستن آن برای یک امپراطور و شاهزاده لازم بود، سخنانی گردآوری کرده باشد.
نویسنده کتاب «داستانهای ایرانی» یادآور شد: یک جا او در کتاب خود شاه را اندرز میدهد و مینویسد: «بی یار و بینوا را پاس بدار و در زنجیرهای رخوت خود به خواب نرو. هنگامی که شادمانی تو را چنان جذب میکند که میگویی بیش از این نیست، روزهای اندوهگین را از یاد مبر. آسایش همگانی باید نخستین دل مشغولی تو باشد. مردم ریشهاند و سلطان همانند درخت». میدانیم که تمام این سخنان اندرز گونه، ترجمه بخش اول بوستان سعدی است. این شاعر انگلیسی میدانست که از تعلیمات سعدی، سخنی استوارتر و عالمانهتر نمی توان پیدا کرد پس کلام او را سرمشق خود قرار میدهد. اروپاییان شیفته همین جنبه از سخن پندآموز سعدی بودند. عالیترین و ضروریترین موضوعات بشری را مورد توجه قرار داده است و راه حلهایی برای دشواریهای زندگی آدمی بیان کرده است. همین مساله سعدی را به اوج و بلندی رسانده است که دستیابی به آن برای دیگران میسر نیست. این تنها دو کتاب گلستان و بوستان او نیست که بی مانند است، غزلیات، قصاید و مواعظ او نیز نمونهوار و کم نظیرند. او انسانی چند بعدی است که دورههای زندگی منظمی داشته است و چنین میتوان گمان برد که بسیار منظم و به قاعده زندگی کرده است.
این عضو شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی خاطرنشان کرد: به گونهای که میتوان سه دوره متمایز در زندگی او تشخیص داد. دوره نخست، تحصیلات اوست. پس از آن سفرهای او آغاز میشود و در این مرحله او به کسب تجربه میپردازد. دوره پایانی حیات او، دوره تنظیم آثار و بهرهدهی است. البته به این دوره از زندگی سعدی، که مرحله آفرینش آثار گرانبهای او است، انتقادهایی روا داشتهاند و اشاره کردهاند که نادرستیهایی در نوشتههای او میتوان یافت. مثلا گفتهاند که سعدی برخلاف ادعایش همه جاهایی را که در حکایتهایش نام میبرد، ندیده است. این سخن بدان معنا نیست که سخن او آلوده به دروغ است. درست است که سعدی به بسیاری از جاهایی که اسم برده سفر نکرده است، اما شماری از این سفرها جنبه تخیلی و داستانپردازانه دارد و لزوما واقعی نیست. به هر حال واقعیت این است که آنچه دنیا از سخنان نغز و پندآموز و بلند سعدی آموخته، بسیار بیشتر از عیبهای اندک اوست.
نویسنده مقاله «سهم ایرانیان در تدوین دایرهالمعارف» افزود: اگر گفته شود که بخش عمده فرهنگ اروپا و آمریکای معاصر تحت تأثیر معارف سعدی، شعر خیام و حافظ است، سخن گزاف و نابجایی نیست. در کتاب «دویست سال تاریخ ادبیات ایران در آمریکا» نمونههای فراوانی نقل شده است که نشان میدهد تا کجا نویسندگان آمریکایی وامدار سخن سعدی و ادبیات ایران بودهاند. برای نمونه سبک سورئال بسیار شبیه به شطحیات فرهنگ ما است. آنچه که آنان درباره دموکراسی و آزادی در آثار خود یاد میکنند، اثر گرفته از شاهنامه و کلام سعدی است. در شبه قاره هم تاثیر سعدی بیش از آن است که در ابتدا تصور میشود. شاهنامه هم، به همین گونه، در هندوستان مقلدانی پیدا کرده است. در آنجا حدود 500 اثر میتوان برشمرد که تقلید از شاهنامه است. گلستان و بوستان نیز بسیار مورد توجه ادبای هند بوده است. همه اینها دلیل بر این است که نفوذ زبان فارسی، گسترده و عمیق بوده و فرهنگ ایرانی از راه ادبیات و سخن بزرگانی همانند فردوسی، سعدی و حافظ، در سراسر جهان گسترش پیدا کرده است.
مولف کتاب «شرح قصیده کلامی صاحب بن عباد» خاطرنشان کرد: در این میان آثار سعدی که آکنده از مایههای بلاغی و فصاحت کلام است، همیشه علاقهمندان فراوانی داشته است. چون فصاحت و بلاغت یکی از ارکان مهم زندگی است و برای حسن سلوک و برقراری ارتباط، آموختن این دو ضرورت دارد. مدار دنیا و هستی زندگی قدیم و معاصرهمیشه بر مبنای گفتار بوده است. زبانشناسان گفتار را اساس زبان قرار میدهند و نوشتار را صورتی از گفتار میدانند. اگر چه این نظر مخالفینی هم دارد اما واقعیت آن است که گفتار در ایجاد ارتباط از اهمیت بسیاری برخوردار است. از این رو سخن فصیح و بلیغ سعدی جایگاهی ممتاز در میان همه آنهایی پیدا میکند که به زیبایی کلام و ژرفای آن توجه دارند.
شناخت ادبیات فارسی مستلزم آشنایی با متون دینی کهن است
دکتر احمد تمیمداری عضو شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی گفت: در گذشته کسانی که ادبیات فارسی میخواندند با کتابهای مذهبی هم آشنایی عمیق داشتند. حتی در ایران باستان هم ادبیات تحت تأثیر «اوستا»، «دینکرد» و کتابهای دینی دیگر بود. در آن آثار ادبی، مفاهیم مذهبی، یا به صورت ادبی آمده یا به گونه زیباییشناسی استفاده شده است. سعدی از متفکرانی است که سخنان او را با ماکیاول سنجیدهاند. میدانیم که کتاب ماکیاول «شهریار» نام دارد و همواره در گفتوگوهای جامعهشناسی مورد بحث بوده است. کتاب ماکیاول نشان میدهد که یک شهریار چگونه میتواند به هر طریق ممکن، به قدرت برسد و آن را نگهدارد. پیداست که در میان شرقیها چنین اندیشهای، از لحاظ اخلاقی و آرمانی، چندان مورد قبول نیست. پس کسانی که سعدی را با ماکیاول سنجیدهاند و حتی او را «ماکیاول شرق» لقب دادهاند، به نظر نمیآید که سخن درست و سنجیدهای گفته باشند.
مترجم کتاب «ادبیات ایران در انگلیس و آمریکا» خاطرنشان کرد: درست است که سعدی در جاهایی از «گلستان» توصیههایی به پادشاهان میکند، اما آن سخنان موارد خاصی است که هر کدام از آنها با واقعهای پیوند دارد. از اینها گذشته سخنان او تأویل پذیر و قابل بررسی است و نباید به ظاهر آن اکتفا کرد و شتابزده داوری کرد. حداقل آنهایی که التزاماتی را در نظر میگیرند و به دقت هر سخنی را بررسی میکنند، درباره سخنان سعدی شتاب نمیورزند و مصداقها در نظر میگیرند. نکتهای که نویسندگان غربی به آن توجه داشتهاند این است که از حکایتهای سعدی میتوان برای فهم و درک موضوعات مختلف استفاده کرد. مثلا «بوئن» در مقالهای که درباره اندیشههای سعدی نوشته است، حکایتی از سعدی را نقل میکند و آن را با واقعهای تاریخی که در چند دهه پیش روی داد میسنجد و میگوید که داستانهای سعدی را میتوان ملاک و معیار سنجش قرار داد تا به فهم بهتر رویدادها و حوادث تاریخی دست یافت. این هنر سعدی و ارزش حکایتهای او را نشان میدهد.
وی افزود: یک نمونه دیگر که «بوئن» از سخنان سعدی استفاده میکند آنجایی است که عبارتی از او را نقل میکند و مینویسد که اندیشههای سعدی حتی برای سیاستمداران امروز هم سودمند است و دربردارنده نکتههای بسیاری است. سخن سعدی چنین است: «همه رازت را به دوست مگو که روزی ممکن است دشمن شود». بهراستی هم سعدی را میتوان انسان سیاستمداری دانست که در آثار خود نکتههای با ارزشی درباره آداب مملکتداری آورده است. البته او دانشمند مجری سیاست نیست، او را از لحاظ فکری سیاستمدار میتوان دانست. بی سبب نیست که سعدی در حمله مغول مشاورتهایی به اتابکان فارس میدهد تا قلمرو آنها از آسیب مغول در امان بماند. این هم گفتنی است که سعدی با وجودی که گرایشات عارفانه دارد، اما همانند صوفیان طرفدار صلح کل نیست. نمونههای بسیاری میتوان برشمرد که سعدی اندیشههای آشتی جویانه صوفیان را ندارد. همانند این سخن او که توصیه میکند «سر دشمن را به مار بکوب.»
مولف کتاب «عرفان و ادب فارسی در عصر صفوی» خاطرنشان کرد: از پندهای دیگر سعدی این است که میگوید حتی از دشمن هم میتوان درسها آموخت. این نکته با ارزشی است. به راستی دشمن بسیار بیشتر از دوست موجب پیشرفت انسان میشود. چرا که دشمن عیبها را بزرگنمایی میکند و درباره آنها اغراق میورزد. این میتواند انسان را بر عیبهای خود آگاه و هوشیار سازد. در حالی که دوست چه بسا در صدد پنهان کردن عیبهای دوستش باشد. آنجایی هم که سعدی میگوید که آدمی همواره باید موقعیت و ارزش خود را بشناسد تا مست غرور نشود، نکتهای است که باید پیش چشم داشت. چون این هراس همواره وجود دارد که آدمی از فرط غرور قادر به شناختن نقصهای خود نباشد. سعدی به همین نکته اشاره دارد که میگوید: «همه کس عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.» این غرور و خود شیفتگی، رفتار ناپسندی است که در اخلاق و عرف و مذهب هم نهی شده است. یا آنجایی که سعدی گوشزد میکند که: «مشو غره بر حسن گفتار خویش / به تحسین نادان و پندار خویش»، باز نکتهای اخلاقی را یادآوری میکند که پایههایش بر روایتهای دینی گذاشته شده است. در دین بارها توصیه شده که به سخنان نادان نباید فریفته شد و مغرور شد.
وی افزود: سعدی در باب هشتم «گلستان» یادآور میشود که بسیاری دچار این توهم و پندار نادرست میشوند که عقل و خردشان برتر از دیگران است. این سخن یادآور سخنی از دکارت است که میگوید: «هیچ چیز به اندازه عقل در میان مردم به تساوی تقسیم نشده است، اما به سبب شرایط محیطی و اجتماعی، همه انسانها از این موهبت خداوندی به یکسان استفاده نمیکنند.» میبینیم که سعدی قرنها پیش از دکارت متوجه چنین نکتهای شده است. باز در همین باره است که میگوید: «گر از بسیط زمین عقل منهدم گردد، کسی گمان نبرد که نادان است». اندیشههای سعدی آنقدر نو و امروزی به نظر میرسد که در نگاه نخست شگفتآور است. مثلا امروزه در دنیا سمینارها و گفتوگوهایی به میان میآید که تغذیه و خوراک چه نقشی در رفتار و زندگی انسان دارد. سعدی سدهها پیش گفته است: «حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر.»
نویسنده مقاله «پیوند فرهنگ ایران و هند» افزود: بحث درباره فضیلت قناعت هم از نمونههایی است که سعدی بسیار به آن توجه داشته است. در همین عبارت کوتاه یادآوری میکند که قناعت چه ارزش والایی دارد. البته سخنان سعدی غالبا مجازی است و او از تعبیرات مجازی به فراوانی استفاده میکند. او در سخنش استعاره و مجاز را به کار میگیرد. به راستی هم که همه زبان استعاره است و واژههایی که بهکار میگیریم مجازی و استعارهای هستند که باید راز آنها را کشف کرد. در مکالمات روزمره کشف رازهای استعارهای آسان است، اما در سخن عارفان دشوار. شکیبایی نیز از فضیلتهایی است که سعدی بارها بدان اشاره میکند. برای نمونه میگوید: «هر چه زود برآید، دیر نپاید.» این سخن حاوی چنین نکتهای است که هر کاری که میباید به کمال و رسایی برسد، نیازمند شکیبایی و صبر است. با تمرین و تجربه است که صفتی والا به دست میآید.
وی افزود: سعدی در باب هشتم گلستان میگوید: «از خاک مشرق شنیدم که کنند به چهل سال کاسهای چینی». او، در این عبارت، به ضرورت گذر زمان برای دست یافتن به کمال اشاره دارد. دست پیدا کردن به کمال، مستلزم آراسته شدن به فضیلت و دانش است. در آثار ادبی ایران و به ویژه در سخنان سعدی به خوبی میتوان متدولوژی و روششناسی را آموخت. شعر فارسی و معارف ادبی ایران آنقدر غنی و گسترده است که متفکران غربی هم جا به جا از مضمونهای شعر فارسی استفاده میکنند تا سخنی نغز و تازه گفته باشند اما مشکل این است که آن افکار در ادبیات فارسی به صورت مخلوط و ممزوج ارایه شده است. نظریهها غالبا مختصر است و نیازمند به پدیدارشناسی است. میتوان از آنها مکتب ساخت، اما این کار احتیاج به بررسی و صرف وقت دارد. متأسفانه ما بیشتر به صنایع ادبی و زیباییشناسی سخن توجه داریم و مفاهیم را از نظر دور میداریم. وقتی سعدی میگوید که نباید در کارها شتاب ورزید، میتوان همین کلام را در سخن دکارت هم یافت که میگوید: «موفقترین آدمها با هوشترین آنها نیستند. موفقترین آنها کسانیاند که بهترین مسیر و بهترین راه را انتخاب میکنند.»
این استاد دانشگاه یادآور شد: نویسندگان غربی همیشه به آثار ادبی ایران و به ویژه سخن سعدی توجه داشتهاند. در ادبیات تطبیقی به سادگی میتوان چنان اثر پذیریهایی را یافت. برای نمونه «ویکتور هوگو» از پارهای از بیتهای حافظ استفاده میکند و از آنها داستانهایی پدید میآورد. یک نمونه از تکنیکهای داستانی که هوگو استفاده میکند این است که او شخصیتهای پست و فرومایه را بالا میکشد و از آنها انسانهایی تحول یافته میسازد. این کار در ادبیات فرانسه سابقه نداشته است و ویکتور هوگو این روش را از ادبیات ایران و «تذکره الاولیا» و حکایتهای سعدی گرفته است. میدانیم که در ادبیات صوفیانه ایران و حکایتهای سعدی، تغییر درونیات شخصیتها و تحول روحی آنان نمونههای فراوانی دارد. در گذشته کسانی که ادبیات فارسی را میخواندند، با کتابهای مذهبی هم آشنایی عمیق داشتند. حتی در ایران باستان هم ادبیات تحت تاثیر «اوستا»، «دینکرد» و کتابهای دینی دیگر بود. در آن آثار ادبی، مفاهیم مذهبی، یا به صورت ادبی آمده یا به گونه زیباییشناسی استفاده شده است. پس کسانی میتوانند ادبیات فارسی را به درستی بفهمند که با متون دینی آشنا باشند زیرا این دو از هم جدایی ندارند.
تأثیر آثار سعدی بر رمانتیسمها و عصر خردگرایی اروپا
دکتر احمد تمیمداری گفت: میتوان به جرأت گفت که ادبیات ایران و آثار سعدی اثر انکارناپذیری بر مکتبی همانند رمانتیک گذاشته است. سعدی هم در دوره رمانتیسمها و هم در عصرخردگرایی (در قرن نوزدهم و بیستم) وارد عرصه ادبیات اروپا شد. چرا که استدلالهای دقیقی که در گلستان بهکار برده، بسیار مورد توجه ادبای اروپا بوده است. رمانتیسم همان طور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر عقلانیت به حساب آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته تاریخی و به سوی سرزمینهای ناشناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته عقلانی و به دسته احساسات و یا به والاترینها و زیباییها تقسیم میشود. یکی از کسانی که از سعدی بسیار اثر پذیرفته «اوژن امانوئل» فرانسوی است. او تحت تأثیر سعدی اشعار «خانه و مدرسه» را برای کودکان سرود. امانوئل با توجه به حکایاتی از سعدی، اشعار خود را به شیوهای جذاب سروده است. به ویژه او از یکی از حکایتهای گلستان که در آن سعدی از سفرش با پای پیاده به حج یاد میکند، اثر گرفته است.
مولف کتاب «تاریخ ادب پارسی» یادآور شد: از آن حکایت سعدی، میتوان به این نتیجه رسید که دخالت در کار دیگران شیوه پسندیدهای نیست. امانوئل همین نکته را به طرزی دیگر در قالب اشعارش آورده و از آن داستانی پندآموز برای کودکان پدید آورده است. یا داستانهای دیگری که در آنها سعدی بر آزادگی و عدم تعلق به دنیا تاکید میکند، باز مورد توجه امانوئل در سرودن داستانهایش بوده است. دیگر از ادبای اروپایی که وامدار سعدی است، «آندره برسول» است. او چکامهای در وصف سعدی دارد. در آن چکامه، برسول سعدی را در عالم خیال به پاریس آورده و لباس جوانمردان را بر او پوشانده است. در چکامه او سعدی بر اثر انتقاد از پادشاه به زندان میافتد. این شعر داستانی برسول، برگرفته از حکایت به «حلب» رفتن سعدی در گلستان است. برسول در اثرش سعدی را مدافع عدالت میشناساند و کسی معرفی میکند که آزاده و حقگوست. حکایتهایی از سعدی هم که در آنها روح لطیف و ظرافت طبع او آشکار است، بسیار مورد توجه و علاقه اروپاییان قرار گرفته است. یا نکتههای تربیتی و درسآموزی که در گلستان وجود دارد، برای اروپاییان تأمل برانگیز بوده است. مثلا آنجایی که سعدی میگوید: هیچ کس به نادانی خود اقرار نکرده مگر کسی که هنوز دیگری سخن میگوید او سخنی دیگر آغاز کند، ریشه در فرهنگی دارد که برای غربیها نکتههای آموزنده و درخور اعتنایی داشته است. به همین دلیل است که از آن برداشتهای بسیاری کردهاند و به خلق آثار تازهای پرداختهاند.
تمیمداری افزود: حکایت «جامع بعلبک» که در گلستان آمده، تدثیر شگرفی در ادبیات اروپا داشته است و فرانسویان برای تک تک تعابیر آن داستانها نوشتهاند. سعدی در این حکایت از فهم سخن توسط مستمع سخن میگوید. اروپاییان با بهرهگیری از آنچه سعدی به آن اشاره کرده است، به شرایطی و آدابی پرداختهاند که باید شنونده هنگام گوش دادن به سخن دیگران در نظر بگیرد. از اروپاییان دیگری نیز میتوان نام برد که سخن سعدی تأثیر فراونی بر اندیشه آنان داشته است. برای نمونه «ویلیام هاردی» از فرانسه به شیراز میرود و شرحی در ستایش سعدی مینویسد و با استفاده از باب چهارم بوستان، اشعاری را از این کتاب درباره تواضع نقل میکند و چکامه خود را در همین باره مینویسد. «پرنس بیسکو»؛ شاهزادهای رومانیایی که همه عمر در فرانسه زندگی کرد، به ایران سفر میکند و کتاب «هشت بهشت» را مینویسد، که متأثر از حکایتهای سعدی است. در سال 1905 میلادی در پاریس نمایشگاهی برپا میشود و «کنتس دونوآ» آثاری را عرضه میکند که همگی اثر گرفته از ادبیات ایران و آثار سعدی است.
وی افزود: سعدی در باب هشتم گلستان، «در آداب صحبت»، به نکتههایی اشاره میکند که اهمیت تربیتی فراوانی دارند. مثلا میگوید که نخست نیروی خود را بسنج و آنگاه گام پیش بگذار. یا به این موضوع توجه میکند که جهان ما، جهان علت و معلول است و تأثیر و تأثر. پس میگوید «پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست. «این سخن او هم تأمل برانگیز است که میگوید «سنگ بر دست و مار سر بر سنگ/ خیره رایی بود قیاس و درنگ.» سعدی میداند که تمام زندگی مبارزه است و درنگ در این کشمکش روا نیست. یا آنجایی که میگوید «خردمندی که در جمع سبک مغزان سخن بگوید، او را نباید خردمند دانست، باز نکتهای مهم را یادآور میشود. او تاکید میکند که باید مقام و جایگاه سخن گفتن را دانست. یا وقتی میآورد «دوستی را که به عمری فراچنگ آرند نشاید که به یک دم بیازارند»، به اهمیت دوست و پایداری در دوستی تأکید میورزد. به همین گونه است آنجایی که به درستی اشاره میکند که اهمیت و ارزش اندیشه در آن است که با قدرت همراه باشد. اگر قدرت توأم با اندیشه نباشد، فساد و تباهی میآورد. در طول تاریخ هم به همین صورت بوده است. چرا که قدرت و ثروت در فریب آدمی توانا هستند. از همین روست که سعدی بر تدبیر تأکید میکند. تدبیر در لغت به معنای به پشت نگریستن و اطراف و جوانب را سنجیدن است. سعدی عابدی را که نه برای خشنودی خداوند زهد پیشه کند، مرد فریبکاری میداند که بدنبال شهرت است. باز در همین باب هشتم است که گذشت و احترام به دیگران را اصلی مهم و اخلاقی میداند اما بلافاصله به این نکته هم اشاره میکند که تواضع نباید بیش از حد و در حق ناسپاسان باشد. چرا که تواضع بیش از حد ذلت میآورد. به هر حال از این نمونه سخنان حکمتآمیز در گلستان او فراوان میتوان یافت. سعدی ارادت خاصی به حضرت علی (ع) دارد و با آن که شیعه نیست؛ اما ستایشگر امیر مومنان است و او را به بزرگی و فتوت میستاید و «سردار متقیان» میخواند.