فرزاد نعمتی: اخیراً نشر هرمس کتاب «لودویگ ویتگنشتاین: ربط فلسفه او به باور دینی» تألیف ویلیام دانالد هادسون را با ترجمه مصطفی ملکیان به بازار کتاب عرضه کرده است. این اثر، آخرین جلد از مجموعه «پدیدآورندگان الهیات جدید» است. ویتگنشتاین، فیلسوف بود و به طور مشخص اثری درباره دین و در حوزه الهیات به نگارش درنیاورده است؛ اما با این همه آثار او بر اندیشه دینی و فلسفه دین که از مهمترین شاخههای فلسفه در دهههای اخیر بوده است؛ تأثیری ژرف بر جای گذاشته است. در ادامه نخست شرحی از زندگی ویتگنشتاین عرضه خواهیم کرد؛ سپس در مورد دینداری وی نکاتی مطرح میکنیم و در بخش پایانی، شرحی مختصر از نگرش او به باور دینی را بر میرسیم.
۱ ـ زندگی ویتگنشتاین
لودویگ ویتگنشتاین در ۱۸۸۹ میلادی در وین اتریش در خانوادهای ثروتمند و پرجمعیّت به دنیا آمد. پدرش یهودیتبار و کارخانهدار بود و مسیحیّت پروتستان را پذیرفته بود. مادرش، اما، به کلیسای کاتولیک رومی دلبسته بود و پسرش را در آنجا غسل تعمید داد. لودویگ جوان، پس از تعلیم در خانه، در چهاردهسالگی به مدرسه رفت و سپس به برلین سفر کرد تا رشته مهندسی بخواند. بیستساله بود که به قصد یادگیری علم هوانوردی به منچستر انگلستان رفت. در آنجا، اما، تغییر مسیر داد و به منطق و فلسفه ریاضیات علاقه نشان داد. چنین اشیاقی او را به کمبریج کشاند و با گوتلوب فرگه، برتراند راسل و جی.ای. مور آشنا کرد. باری، با راسل سخنی با این مضمون کوک کرد که من اگر احمق باشم؛ هوانورد خواهم شد و اگر احمق نباشم؛ فلسفه را بر میگزینم. راسل به او پیشنهاد نگارش مقالهای درباره موضوعی فلسفی را داد تا او را بیشتر بسنجد و پس از خواندن مقاله شاگرد جوان، در نبوغ و استعداد فلسفی وی شک نکرد و خطاب به او گفت: نه، تو نباید هوانورد شوی.
ویتگنشتاین زندگی ساده و درعینحال روحی ناآرام داشت. در ۱۹۱۳ پدرش درگذشت و او وارث ثروتی عظیم شد که بخشی از آن را با واسطه و بیآنکه شناخته شود؛ به هنرمندان اتریشی چون تراکل، ریکله و کوکوشکا بخشید. در ۱۹۱۴ و آغاز جنگ جهانی اول، با وجود معافیت از سربازی، در خطوط اول جبههها جنگید و چنان شجاعتی در مواجهه با امور مخاطرهآمیز و مرگبار از خود نشان داد که به کسب چندین نشان افتخار نائل شد. در دورهای دیگر و پس از کسب شهرتی درخور از نظر فلسفی، در حد فاصل سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۹، از محافل فلسفی کناره گرفت. شش سال نخست را در روستاهای اتریش، به تدریس در دبستانها گذراند و در آشپزخانه مدرسه و یک اتاق زیر شیروانی زندگی کرد. او دانشآموزان را با هزینه شخصی به وین میبرد؛ با نمایشگاهها، موزهها و ساختمانها آشنا میکرد و به پرسشهای بسیار زیاد آنان با خونسردی جواب میداد. با وجود این، چنین رفتارهایی مطلوب خانوادهها نبود؛ زیرا آنان را از نیروی کار فرزندشان محروم میکرد. پس از تدریس در دبستان، مدتی باغبانی صومعه را بر عهده گرفت و سه ماه در انبار باغ زندگی کرد.
در تفسیر روحیات وی، دو گرایش عمده وجود دارد. برخی با استناد به سادهزیستی وی و اعمالی که از وی سر زده است؛ او را انسانی فداکار، وظیفهشناس، دلسوز و ازخودگذشته میپندارند؛ و دستهای دیگر، اما او را فردی بدبین و مایوس قلمداد میکنند که از ثبات شخصیت برخوردار نیست و احساسی مضطرب، معذب و گناهآلود را بر دوش میکشد. سه نفر از افراد خانواده ویتگنشتاین خودکشی کردند و او خود نیز بارها وسوسه شده بود دست به خودکشی بزند. البته در کنار این دو تحلیل به این نکته نیز میتوان اشاره کرد که او به شدت از آزادی عمل خود مراقبت میکرد و اجازه نمیداد در شرایط ناخواسته و تحت فشار وضعیتهای غیرارادی قرار بگیرد و مجبور به عمل شود و البته قصدی نیز برای تاثیر بر دیگران و ارائه الگویی اخلاقی و اسطورهای از خود نداشت.
۲ ـ دینداری ویتگنشتاین
ویتگنشتاین، در خانوادهای با تبار یهودی به دنیا آمده بود و سه نفر از پدربزرگها و مادربزرگهایش یهودی بودند؛ اما او تربیت مسیحی یافته بود. با وجود این، اساساً آدمی دیندار به معنای فردی مقیّد به احکام و عبادات دینی خاص نبود. در آثارش نیز هیچگاه به طرزی مشخص به دینی خاص به نحوی که از آن ایمانی ویژه به آن دین مراد شود؛ نپرداخت و عموماً درباره باور دینی تأمل کرد. از همین منظر برخی او را نه فردی مذهبی که انسانی معنوی و اخلاقی میدانند. در همین زمینه به مواردی از زندگی وی نیز استناد میشود. او تحت تأثیر کتاب «انواع تجربه دینی» ویلیام جیمز بود؛ در دوران جنگ، «خلاصه انجیل» اثر تولستوی را همراه داشت و آن را مکرر مطالعه میکرد. گزارش شده است که در دورهای از زندگی خود، دعا میخوانده است و در یادداشتها و نامههایش عباراتی نظیر «خدا با من است» و «خدا را شکر» دیده میشود. در اختلاف با این روایت، راسل او را کافری سرسخت نامیده است و برخی بیاعتنایی او را به دین، حاصل تاثیرات خواهرش، گرتل دانستهاند. نحوه بیان مطالب در برخی از آثار ویتگنشتاین نیز گواهی است بر این امر که او معمولاً در میانه دیالوگ کاراکترهای دیندار و بیدین، خود را در جایگاه بیدینان یافته است.
برخی معتقدند ویتگنشتاین یهودی تمام عیار بود و حتی او را «متفکر خاخامی» نیز نامیده-اند؛ اما بررسی برخی نظرات وی درباره یهودیت نشان میدهد که او بیشتر ضدیهودی است تا متدین به دین یهود. ویتگنشتاین، در جایی نقش یهودی در جامعه اروپا را به تومور تشبیه میکند؛ در جایی دیگر میل ثروتاندوزی نزد یهودیان را مورد نقد قرار میدهد؛گاه، نبوغ و شجاعت را خصایل غیریهودی میداند وگاه و در یکی از صریحترین موضعگیری-های خود، عهد عتیق را بدنی بیسر مینامد.
در مورد مسیحی بودن ویتگنشتاین نیز نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی او را با تولستوی و آگوستین مقایسه میکنند یا او را در کنار آکوئیناس قرار میدهند و بر پیوند تنگاتنگ اندیشه او با مسیحیت سخن میگویند. برخی دیگر اما معتقدند او به طور مشخص ایمان مسیحی نداشت. با این همه، میشود گفت نزد وی نشانی از آن رویکردهای ستیزنده که در قبال یهودیت روا میدارد؛ در مورد مسیحیت وجود ندارد و موضع او نسبت به رستاخیز مسیح و ایمان مسیحی همدلانه است و این خود را در استفاده او از نامها و اصطلاحات مسیحی نیز نشان میدهد. خلاصه اینکه، ویتگنشتاین، عامل به دین مسیحیت نبود؛ ولی هنگام بیان نظراتش درباره باورهای دینی، از مفاهیم مسیحی وام میگرفت.
۳ ـ اندیشه ویتگنشتاین و تأثیر آن بر مطالعات دینی
ویتگنشتاین از نوادر فلسفی قرن بیستم نامیده شده است. او از همان آغاز تحصیل در کمبریج، نبوغی از خود نشان داد که استادانش را حیرتزده کرد. وقتی در اوایل دهه بیست میلادی، کتاب «رساله منطقی ـ فلسفی» را به طبع رسانید؛ هم او و هم بسیاری از اهالی فلسفه بر این گمان بودند که سخن نهایی با این رساله زده شده است. ویتگنشتاین، به دنبال ایده «معنا» بود و برای غور در این ایده، «زبان» را سراغ گرفته بود. او البته، زبانشناس نبود و قصدی نیز برای بررسی فنی زبان نداشت؛ بلکه از منظری فلسفی به مسئله زبان مینگریست و میکوشید امکانات فلسفی نهفته در زبان را برای تبیین و توصیف واقعیت امور، عیان سازد.
ویتگنشتاین در رساله از نظریه «تصویری زبان» رونمایی میکند که معنای مختصر آن این است: میتوان با شناخت حقیقت زبان، حقیقت جهان را شناخت. او زبان را قلمرو گزارهها دانست؛ گزارهها را به گزارههای اولیه تجزیه کرد و سپس این گزارههای اولیه را ترکیب-هایی بیواسطه از «نامها» دانست که مستقیماً به «عینها» ارجاع میدهند و از «واقعیات» پرده بر میبردارند. این نظریه، بر پایه نظرگاه فلسفی مدرن تدوین شده است و نظیر این نظرگاه، بر وجود حقیقت عینی و یگانهای پای میفشرد که تنها با استفاده از خرد انتزاعی، حاصل میشود. ساختار نوشتاری رساله نیز، متکی بر نگرشی مدرن به معماری است و در آن نشانی از آرایههای ادبی نیست؛ بلکه با زبانی دقیق و مختصر و مفید، تنها تلاش شده است اصل مطلب بیان شود. حاصل این اندیشه ویتگنشتاین برای مباحث دینی، این بود که گزارههای متافیزیکی و ارزشی، گزارههای بیمعنا هستند و چون نه تحلیلی هستند و نه امکان تجربه حسی آنها وجود دارد؛ باید دربارهشان خاموش ماند و سکوت کرد.
قرن بیستم، قرن گذار از مدرنیسم به پستمدرنیسم بود و این امر در اندیشه ویتگنشتاین نیز نمود پیدا کرد؛ به نحوی که او در «پژوهشهای فلسفی» بر نظریه تصویری خط بطلان کشید؛ بر وجه کارکردی و ابزاری زبان تأکید کرد؛ تصویرگری را، تنها، یکی از امکانات زبان دانست و زبان را مشحون از بازیهای زبانی گسترده و متنوعی دانست که با سبک زندگی افراد و جماعات، ارتباطی تنگاتنگ دارد. به زعم او، برای فهم معنای واژهها، باید به کاربرد آنها در بستر و زمینه ویژه خودشان که همان «بازی زبانی» است؛ توجه کرد. هر بازی زبانی، قواعد خاص خود را دارد و اگرچه این قواعد ابدی نیستند و کاربران میتوانند در محدودهای آنها را تغییر دهند؛ اما برای کاربران آن بازی زبانی، قابل ارجاع و قابل فهم هستند. چنین نگرشی، راه به سوی تکثر معنا و تکثر حقیقت گشود؛ از درونی بودن ارزشها سخن به میان آورد؛ بازنمایی را بر حضور رجحان بخشید؛ به جای نگرشی ذاتگرایانه و تبیینمحور، عطف اعتنا به پدیدهها در تکثر واقعیشان و توصیف آنها را در اولویت قرار داد و انضمامیّت را جایگزین انتزاع کرد. نتیجه این نگرش نوین برای الهیات و فلسفه دین، بسیار راهگشا بود. طبق نظر ویتگنشتاین، باور دینی، بازی زبانی خودکفایی بود که برای فهم آن باید به منطق درونی آن رسوخ کرد. منتقدین دین عموماً دین را در مقابله با یافتههای علمی مدرن ناتوان میپنداشتند؛ اما طرفداران الگوی «بازی زبانی» اینک به سلاحی فلسفی مجهز شده بودند که طبق آن بر استقلال و خودکفایی زبان دینی تکیه میکردند و تحلیل باور دینی بر اساس منطق علمی را نادرست میدانستند. طبق این نگرش، علم و دین، دو بازی زبانی متفاوت هستند و نمیتوان یکی را برای قضاوت درباره دیگری به کار بست.
لودویگ ویتگنشتاین. ویلیام دانالد هادسون. ترجمه مصطفی ملکیان. نشر هرمس. چاپ دوم: ۱۳۹۳. ۶۰۰۰ تومان
منابع:
دین و باور دینی در اندیشه ویتگنشتاین. عطیه زندیه. نشر نگاه معاصر. چ اول: ۱۳۸۶
لودویگ ویتگنشتاین. ویلیام دانالد هادسون. ترجمه مصطفی ملکیان. نشر هرمس. چ دوم: ۱۳۹۳
نظریه بازیهای زبانی ویتگنشتاین: یک نظرگاه فلسفی پستمدرن درباره زبان. بیتالله ندرلو. مجله غربشناسی بنیادی. سال دوم. ش اول. بهار و تابستان ۱۳۹۰. صص ۱۰۰ ـ ۸۷