دوباره باران گرفت
باران معشوقهی من است
به پیش بازش در مهتابی میایستم
میگذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنجوار
باران یعنی برگشتن هوای مهآلود شیروانیهای شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی گردی
شعر بر میگردد
پاییز به معنی رسیدن دستهای تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دستکش ها و بارانی تو
و عطر هندیات که صد پارهام میکند
باران، ترانهای بکر و وحشی ست
رپ رپهی طبلهای آفریقایی ست
زلزله وار میلرزاندم!
رگباری از نیزهی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون میشود
بدل میشود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبههای خاکستری ابر میشود
و باران زمزمه میکند
من چون گوزنی به دشت میزنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!
نزار قبانی