کتاب «آخرین مصاحبه با ادوارد سعید» با ترجمهی عظیم طهماسبی و مقدمهی حمید دبّاشی از سوی انتشارات جهان کتاب به بازار نشر آمد.
این کتاب حاصل گفتوگویی مفصل با ادوارد سعید، استاد فقید دانشگاه کلمبیا، است. سعید در این گفتوگو از دوران کودکی و تحصیل، و خانواده و تبار فلسطینی خود سخن میگوید. از علاقهمندیهایش به ادبیات، سینما و بیش از همه موسیقی یاد میکند و سرمنشأ اندیشهی انتقادی و شکل گرفتن ایدهی کتاب معروفش شرقشناسی را شرح میدهد.
نگاه انتقادی ادوارد سعید هم شامل پیشینهی استعماری اروپا و «استعمار جدید» غرب میشود و هم پلیدیهای جوامع استبدادی در شرق. هم مداخلهجوییهای فاجعهبار امریکا را در خاورمیانه نقد میکند و هم انواع رهبران ریاکار، سودجو و سرکوبگر منطقه را. نقد او حتی دامن مدعیان آرمان فلسطین را نیز میگیرد.
در این مصاحبه هم از ادبیات و موسیقی و هنر و محیطهای دانشگاهی سخن رفته است و هم از مسائل سیاسی روز. پیداست که در این میان موطن ادوارد سعید جای برجستهای دارد. او از سوابق درگیریهای فلسطینیان و اسرائیل در گذشتهی نزدیک سخن گفته و در مواردی پشت صحنهی سیاسی این مناقشه را آشکار ساخته است که برخی از آنها حیرتآورند: مانند تلاشهای اسرائیل برای بیاعتبار ساختن تشکیلات رسمی و میانهرو فلسطین از طریق ایجاد گروههای رقیب و تندرو اسلامی ... و یا پیشزمینههای پیمان اسلو و نتایجش که ادوارد سعید از نزدیک در جریان آن قرار داشت.
*
بخشهایی از مقدمهی حمید دبّاشی بر کتاب:
مصاحبهای که ما اکنون از آن به «آخرین مصاحبه» یاد میکنیم، و دقیقاً یک سال پیش از مرگ نابهنگام متفکر صاحبنامِ فلسطینی، منتقد ادبی، و متخصص در حوزهی نقد پسااستعماری، یعنی ادوارد سعید، انجام شد، از لحاظ زمانبندی هیچ ارتباط معناداری با عنوان بد یُمن آن نداشت. این مصاحبه نه خبر از آیندهای شوم میداد و نه با خود پیشگویی از آینده یا پیشآگاهی به همراه داشت. قرار نبود این مصاحبه آخرین مصاحبهی او باشد. اما دقیقاً همینطور از کار درآمد. سعید، مثل هر کس دیگری، انسانی فانی بود، با این تفاوت که او ارادهای راسخ در کامیابی از زندگی داشت.
تعهد او به آزادسازی ملّی فلسطینیان، موجب شد تا با نسلهای آینده پیوندی برقرار نماید و از عمر محدود خود فراتر رود. بدون آگاهی از جنبهی پیوسته اخلاقی این هدف والا، ما قادر به درک شیوهی نثر و سبک گفتار او نخواهیم بود... او با صدایی رسا و مصمم فریاد بیعدالتی را که در طول تاریخ بر مردمانش روا داشتهاند، به گوش جهانیان رسانید. آنچه ما امروز با عنوان «آخرین مصاحبه» میشناسیم و به تماشای آن مینشینیم یا آن را میخوانیم، این فناپذیری را در برابر دیدگان آیندگان به نمایش میگذارد، گویی این کلمات در همین لحظه بیان شدهاند و نه در گذشته.
از قضا این «آخرین مصاحبه» مانند کلاس درس ادوارد سعید است. درواقع این مصاحبه نمونهی کاملی است از خِرد سرشار او که ناظر بر دغدغههای همیشگیاش بود. دغدغههایی چون تعهد او به فلسطین، مبنای داوری سیاسی جامع و فراگیر او، رویکرد انتقادی و تمرّدآمیزش در به چالش کشیدن رشتههای دانشگاهی بهمنظور ایجاد زمینه برای مدلهای در حال شکلگیری دانش...
باید به این مصاحبه گوش دهیم و تمام آثار سعید را با توجه به چهارچوب تفکر انتقادی وی مطالعه کنیم تا بتوانیم صدای او را از فراسوی تاریخ بشنویم و دیگر او را محدود به یک شخص یا شرایطی خاص نیابیم. در کلام او نوعی بدیهی بودن نهفته است، شیوهای از تفکر انتقادی که نشان از لایههای عمیقتری در سخنان و معنای موردنظر او دارد.