اعتماد: دیروز یکی از این مخاطبان انگشتشمار پیگیر به دفتر روزنامه آمده بود تا چند نسخه از شمارههای پیشین را برای تکمیل آرشیوش تهیه کند. در این میان با دوستم وحید جعفری، خبرنگار گروه ورزش همصحبت شده بود و باشکوه و شکایت به او گفته بود که «ای آقا، این چیزا چیه مینویسید تو روزنامهتون؟! سه صفحه درباره فلسفه در فرانسه و آلمان؟! از قیمت گوشت بنویسید! مردم غذا ندارند بخورند... .» این روزها قیمت گوشت به شکل سرسامآوری بالا رفته، مثل خیلی کالاهای دیگر و بلکه بیشتر از آنها. نگارنده دو، سه ماهی میشود گوشت نخریده، اما از دیگران شنیده که گوشت گوسفندی اگر پیدا بشود، کیلویی صد هزار تومان است. البته بیشتر و کمتر از این رقم هم زیاد به گوشش خورده. درباره علل و عوامل این افزایش بیرویه قیمت هم مثل همه چیزهایی از خلقالله شنیده است؛ اما بهطور تخصصی در این زمینه آگاهی ندارد و باید از همکارانش در گروه اقتصادی توضیح بخواهد. آنها هم گویا همین دو، سه روز پیش به این موضوع پرداختهاند؛ اما سوالی که برای یک مخاطب یا همکار صفحه اندیشه پدید میآید، این است که چطور میتوان میان قیمت گوشت و فلسفه ربط و نسبتی یافت. اجازه بدهید موضوع را در سطحی کلانتر و کمتر به شکل کاریکاتوری مطرح کنیم: رابطه مشکلات اقتصادی با فلسفه چیست؟ آیا از زمان افلاطون تا روزگار ما، فلاسفه توانستهاند، نسخههایی معین و با عدد و رقم برای رفع موانع اقتصادی بیابند؟ اصلاً فلسفه به چه درد میخورد؟ فلسفه قطعاً به درد میخورد. در طول تاریخ اندیشه بشری نیز فیلسوفان به نحو غیرمستقیم و از طریق آثارشان، تاثیرات ژرف و عمیقی (نه الزاماً مثبتی) در زندگی جزیی و روزمره آدمها پدید آوردهاند و درسهای مهمی به ما آموختهاند. روشناندیشی، انتظار و چشمداشت منطقی و تحلیل موشکافانه برخی از این پیامدهاست. همچنین فیلسوفان به ما یاد دادهاند که میان ساحتهای مختلف زندگی انسان، از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و زندگی شخصی، ربط و نسبتهای جدی و انکارناپذیری برقرار است. اگر امروز قیمت گوشت صد هزار تومان و بلکه بیشتر است، بدون شک به تفکر و فرهنگ ما هم ربط دارد، اندیشهای که فلسفه و فلسفهورزی زیر و بم آن را برای ما آشکار و خلل و فرج آن را نمایان میکند. فلسفه به ما نشان میدهد که مشکلات زندگی ما انسانها به عنوان موجوداتی اندیشنده و دارای اراده، صرفاً از بیرون نمیآید، بلکه میتواند از باورهای غیرانتقادی و غلط و خواستههای نامعقول نیز ناشی شده باشد، اموری که به بیان کانت، از نابالغی خودخواسته ما و فقدان جسارتمان در تفکر برمیآید؛ و این همه با در نظر داشتن این نکته بسیار مهم که از فلسفه نباید بیش از اندازه تاب و توانش انتظار داشت.