در آینه دوباره نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنههای پیر
از مردهات هنوز
پرهیز میکنند
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نیشابور
در لحظههای مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار میکنند
وقتی تو
روی چوبهی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنههای مأمور
مامورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک رویید
در کوچه باغهای نیشابور
مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبانهاست
محمدرضا شفیعیکدکنی