ژول ورن نویسنده نامدار فرانسوی که زمانی قبله آمال دوست داران ادبیات تخیلی بود در رمان معروف خود، دور دنیا در هشتاد روز، روایتی تخیلی و البته آمیخته به طنز دارد از سفری هشتاد روزه به دور دنیا. من اما در عالم واقع فرصتی یافتم تا در هشت روز، بخشی از بالکان را ببینم و آنچه در پی میآید، سفرنامهای است از این سیر هشت روزه به سه کشور بوسنی و هرزگوین، بلغارستان و صربستان.
سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
آزادی برای امروز چند بازدید فرهنگی پیش بینی کرده است و ملاقات و ناهار با کاردار و پس از آن عزیمت به صربستان برای تکمیل سفری که برای من تنظیم شده است.
پس از صرف صبحانه در فضایی دوستانه و صمیمی با اساتید ایرانی شرکت کننده در همایش، رأس ساعت نقرر دوستان رایزنی میآیند تا طبق برنامه از پیش تنظیم شده، با جمع دوستان، شمایی تاریخی و فرهنگی از بلغارستان و صوفیه را ببینیم.
کلیسای بویانا که از جمله آثار تاریخی ثبت شده در یونسکو بلغارستان است اولین جایی است که با دوستان ایرانی حاضر در همایش به دیدن آن میرویم. اساتید ایرانی اهل تاریخاند و انتخاب برای آنان معقول است و به جا.
این کلیسا یکی از کلیساهای ارتدوکس بازمانده از دوران قرون وسطای بلغارستان است که در دامنه کوه ویتوشا، در حومه صوفیه واقع است و از معدود آثاری در این قلمروست که از آن دوران تا کنون دست نخورده باقی مانده است. وسواس راهنما که هم در شمار اعضای بازدید کننده از آن و هم در مواظبت افراد و پاییدنِ آنان در تعاملشان با بنا خودنمایی میکرد هم پر بیراه نبود. چه برای کشوری که خود را یکی از مهدهای تمدن و فرهنگ اسلاوی میداند، حفظ این یادگار ارزشمند اهمیت خاص خود را دارد.
گفته میشود ساخت این کلیسا در سه مرحله انجام شده است. بال شرقی این کلیسای دوطبقه در قرن دهم و یازدهم ساخته شده و بعدها در قرن سیزدهم، در دوره امپراتوری دوم بلغارستان، بال میانی به آن افزوده شده است، و نهایتاً در اواسط قرن نوزدهم و با گسترش ضلع غربی کلیسا، این بنا به شکل امروزی خود درآمده است. کلیسای بویانا شهرت جهانی خود را در واقع مدیون نقاشیهای روی دیوارههایش هست که از سال ۱۲۵۹ تا به امروز به زیبایی هرچه تمامتر دستاوردهای فرهنگی - هنری بلغارستان در قرونوسطی را به نمایش گذاشتهاند.
راهنما مفصّل از دیوارنگارههای کلیسا میگوید و ارزش تاریخی و هنری آن را با شوق و شعفی خاص تشریح میکند.
بیش از ۲۴۰ نگاره بر دیوارهای این کلیسا خودنمایی میکنند که هرکدام از آنها به باور کارشناسان و اهل فن، ارزش هنری و تاریخی بالایی دارند. تصویرهایی از سباستاکراتر کالویان (SebastocratorKaloyan) و همسرش دسیسلاوا (Desislava)، کنستانتین تیخآسن (TikhAsen)، و ملکه ایرنا (TsaritsaIrene) قدیمیترین نقاشیهای کلیسا هستند که تا به امروز حفظشدهاند. ۱۸ نقاشی ایوان غربی کلیسا تصاویری از زندگی سنت نیکلاس را نشان میدهند که یکی از حامیان اصلی کلیسا بوده است. همچنین قدیمیترین پرترهی موجود از ایوان ریلا (Ivan of Rila)، اولین زاهد بلغار که صومعه ریلا را پایهگذاری کرد، در میان نقاشیهای قدیسان کلیسای بویانا قرار دارد.
نمای بیرونی آجری و تقریباً بی روح این کلیسای تاریخی هیچ تناسبی با آن چه در داخل به روی بیننده روی میگشاید و دست او را میگیرد و به عمق قرون وسطی میبرد، ندارد. تصاویر شمایل گون قدیسان کلیسای ارتدوکس که به شیوهای به هم پیوسته و نه به صورت قابهای جدا، دیوارهای کلیسای کوچک و تاریخی بویانا را مزین ساختهاند، برای آن که دستی در مطالعه تاریخ و فلسفه هنر دارد و به ویژه به نقش و جایگاه تصویرگری از قدیسان در هنر نقاشی قرون وسطی علاقمند است، موجی از سؤال و ایده و اندیشه را پدید میآورد و به تامّلاتی عمیق وا میدارد.
از کلیسا راهی موزه ملی تاریخ بلغارستان میشویم. صوفیه در قیاس با بلگراد با وجود نزدیکی بیشتر به اتحادیه اروپا و عضویت در ناتو، هنوز چهرهای بلوک شرقی دارد. بناها و طراحی خیابانها و گذرها، شهرهای روسیه را - و نه مسکو - به ذهن متبادر میسازد و زمختی خاصی دارد. این را در مسیر بلگراد به صوفیه نیز به نوعی متوجه شده بودم. جاده تا در قلمرو صربستان بود، هموار و سرسبز و همراه با امکانات جادهای خوب بود که نمونهاش را در سوپرمارکت جنبِ پمپ بنزینی که وصفش را کردم میشد دید ولی به محض ورود به قلمرو بلغارستان، انگار قدم به سرزمینی با اختلاف محسوس شهرنشینی گذاشتهاید. هم جادهها به خوبی و همواری جادههای صربستان نبود و هم از تسهیلات و امکانات جادهای آن سوی مرز چیزی به چشم نمیخورد. و البته گذر از مرز و ورود به قلمرو بلغارستان خیلی سریعتر و سهلتر از آن چیزی که تصور میکردم صورت پذیرفت. چیزی در حد توقف در عوارضی بزرگراههای خودمان.
موزه ملی تاریخ بلغارستان، طبعاً برای مردمان کشوری که خود را واجد تاریخی افتخارآفرین در بالکان میدانند و عنوانِ سردمداری و فضل تقدّم جهان اسلاو را به نوعی برای خود قائلند، اهمیت ویژهای دارد و از این روست که بلغارها تلاش زیادی برای سوق دادن جهانگردان خارجی به بازدید از این محل به عمل آورده و میآورند. موزه که در بردارنده حدود 650 هزار اثر از ادوار مختلف تاریخی این ملت است، بیش از ۴۰ سال قدمت دارد که از سال ۲۰۰۰ میلادی به محل سابق اقامت تئودور ژیوکوف آخرین رهبر کمونیست این کشور منتقل شده است. بنایی معظم، با شمایلی شکوهمند و سالنهایی مجلل که به ویژه سقفهای زیبا، پرنقش و نگار و لوسترهایش جلب توجه میکنند.
موزه بنا به دورههای تاریخی تقسیمبندی شده است و در سالنهای مجلل و باشکوه خود، آثار پرشماری را به نمایش گذاردهاند که طیفی وسیع و متنوع از آثار تاریخی پارینه سنگی بلغارستان تا دروان مدرن آن، از نمادهای قرون وسطایی تا لباسهای محلی و تاریخ تحول و تطوّر آنها را در بر میگیرد و سالنی جدا که به دوره تاریخی کمونیستی بلغارستان اختصاص دارد. و طُُرفه اینکه درست در آستانهی ورود به این سالن، پرچمهای بلغارستان و اتحادیه اروپا قرار دارد و ویترینهایی به نمایش گذارنده جزئیات مراحل امضای عضویت بلغارستان در ناتو و اتحادیه اروپا و این انتخاب مکانی برای نمایش و به یادآوری مدام این فرآیند، در دل خود چه سخنها که ندارد. و شاید یکی از سخنها این که شمایی که در این سالن با چهرهای باشکوه از بلغارستانِ دورانِ شوروی مواجه میشوی، یادت باشد آن بلغارستان به تاریخ پیوسته است و این کشور، انضمامش به مهمترین رقیبهای استراتژیک روسیه امروز ـ که به نحوی روز به روز بیشتر داعیهدار احیای نظام دو قطبی پیشین است ـ را چنان ارج مینهد و قدر میداند که حتی کاغذ و قلمی که با آن این پیوستن رسمیت یافته است، برایش ارزشمند است.
موزه ملی تاریخ بلغارستان برای آنان که عزم شناخت حتی نسبی این کشور، گذشته تاریخی، تحولات و تطوّرات زمانهاش را دارند جایی است که باید وقت موسّعی برای آن در نظر گرفت و این فرصت به سبب ضیق وقت گروه ما، البته فراهم نگشت.
ضیافت ناهار کاردار کشورمان در صوفیه در محل سفارت و نشست صمیمانه دوستان با وی، برنامه بعدی است که به سرعت انجام میشود و به همراه آزادی عازم فرودگاه صوفیه میشوم تا به بلگراد بازگردم و آخرین صفحات گشت هشت روزهام در بالکان را طی یک و نیم روز در صربستان ورق بزنم.
توقف کوتاه و گذرا در صوفیه که حتی فرصت دیدن درست خیابانهای اصلی شهر را نیز برایم میسر نساخت امکان ارزیابی دقیق و درست از بلغارستانِ امروز را فراهم نیاورد و آنچه در وصف این کشور گفته شود جز به قول جلال «ارزیابی شتابزده»ای نخواهد بود. برداشت اجمالیام از بلغارستان، کشوری است که هرچند دل در گروه اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی دارد ولی نتوانسته و نمیتواند از میراث کهن اسلاوی خود دست بشوید و برای غربیانِ امروز، که جهانیسازی و انضمام به هویتهایی همانند اتحادیه اروپا، مستلزم وداع با هویتهای ملّی است، به ویژه هنگامی که این هویت به صورت خاص در تضاد و تقابل با هویت لاتین - کاتولیک شکل گرفته است، بلغارستان همچنان غیرِ خودی است. و حتی در قیاس با صربستانی که آخرین دژِ روسیه در بالکان به شمار میرود، با وجود مصائب اقتصادی و تحریمهای سهمگین، توسعه نایافتهتر (البته به سبک وسیاق توسعه اروپای غربی) و روسیه مانندتر است.
بگذرم. مجالِ بیش گفتن از کشوری که یک و نیم روز در آن توقف داشتهای و آن هم بیشترش به حضور در نشستی دانشگاهی و بازدید از دو مرکز تاریخی و فرهنگی گذشته است نیست و بیش از این گفتن شایسته هم نیست.
فرودگاه صوفیه، از فرودگاههای بلگراد و سارایوو بزرگتر و مجهزتر است. در صف انتظار پرواز، گفت و گوی دوستانهای با مسافری مجار دارم که تا متوجه میشود ایرانی هستم با شوق و ذوق از خیام و سعدی و فردوسی میگوید و در پاسخ من که از کجا با این بزرگان ادب ایران آشنا شدهای از دوست صمیمیاش میگوید که باعث آشناییاش با ادبیات و فرهنگ ایرانی بوده است و به این آشناییاش میبالد. و من بیشتر به خود و میراث شکوهمند ادب و فرهنگم میبالم. و برای ما ایرانیان چه افتخارآفرین است که از چنین بزرگان و گوهرهای دریای معنی و ادب و معنویت برخورداریم که فرسنگها آن سوتر، دوستداران ادب و هنر، بی آن که زبان و قوم ومذهب بشناسند، به احترامشان کلاه از سر بر میدارند.
از مجارستان میپرسم و زبان مجاری که چقدر با زبانهای اسلاوی منطقه قرابت دارد که میگوید هیچ و خود صادقانه اعتراف میکند که زبان ما زبان بسیار سختی است و در پاسخ سؤال من که توضیح بیشتر از او میخواهم جملهای کوتاه و گویا میگوید و آن این که دستور زبان مجاری یکی از دشوارترین دستور زبانهاست چرا که استثناهای آن بیش از قاعدههاست.
پرواز صوفیه به بلگراد کوتاه است و راحت. و در فرودگاه بلگراد پرواز تل آویو بر زمین نشسته است و خیل جماعتِ یهود با آن کلاههای خاصشان، صفی طولانی تشکیل دادهاند که خروج من از فرودگاه را قدری به تأخیر میاندازد. از حسن تصادف، انصاری هم قدری دیر میآید و به نوعی تأخیر هردو ما، یکدیگر را خنثی میکنند.
از شب قبل انصاری با واتساپ برنامههایی که تدارک دیده است را نهایی کردهایم. اهتمام و مسئولیت شناسیاش واقعاً تحسین برانگیز است. خیرخواه همکار خوب و صمیمی رایزنی نیز انصافاً در همراهی کم نمیگذارد و از اکنون هویداست از یک روزی که در صربستان هستم، توشهای خوب برخواهم گرفت ...