نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه بیست فروردین به نقد و بررسی کتاب «نوای کاروان، دفتر دوم از اشعار منتشرنشدهی نیما یوشیج» به تصحیح سعید رضوانی اختصاص داشت که با حضور کامیار عابدی، احمدرضا بهرامپورعمران و مصحح در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: حدود بیست سال پیش، از ریاست وقت فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دکتر حسن حبیبی، شنیدم که گونیهایی از دستنوشتههای نیما را خریداری کردهاند. نتیجهی کار گروه ادبیات معاصر روی این یادداشتها تاکنون انتشار دومین دفتر از شعرهای منتشرنشدهی نیما است که امیدواریم در بررسی شعر مدرن فارسی و شناخت نیما مؤثر واقع شوند. گفتنی است نیما در زمان حیات خود، دکتر محمد معین را وصی نظارت بر شعر خود میگذارد. اما عمر معین چندان نمیپاید که از عهدهی این کار برآید و اشعار نیما را کسان دیگری چاپ میکنند.
او افزود: نیما در طول زندگی خود از افراد بسیاری تأثیر پذیرفته و بر بسیاری از شاعران تأثیر گذاشته است. خودش در نامهها میگوید این نظام وفا بود که شعر را در دهان من گذاشت و مرا به این راه دلالت کرد. همچنین با بسیاری از نویسندگان، پژوهشگران، موسیقیدانان دورهی خودش در ارتباط بود. در حوزهی اندیشهی فلسفی نیز متأثر از آیتالله حائری بابلی است.
محمدخانی گفت: نیما با جایگزین کردن نظام بندها بهجای نظام ابیات در وزن شعر فارسی جایگاه مهمی به خود اختصاص داده است. او، بنا بر یادداشتها و نامههایش، میکوشید ساختار شعر را به نثر نزدیک کند. منتقدان ابهام، طبیعتگرایی ساده، نگرش سیاسی و اجتماعی ویژه، شگردها و ذوقهای زبانی را در آثار نیما مورد توجه قرار دادهاند و آثار او را از نظر قالب شعری به اشعار قدمایی یا سنتی، نوقدمایی یا نیمهسنتی، آزاد یا نیمایی تقسیم میکنند. این تقسیمبندی سیر تدریجی تحول نیما و نگرش او به قالبهای شعر کلاسیک فارسی را به ما نشان میدهد. آنچه به چهرهی ادبی نیما تشخص میدهد و جایگاه او را در تاریخ شعر فارسی تثبیت میکند، شعرهای آزاد او است. پس، اشعار نیمایی برای ما اهمیت بیشتری دارند. اما شعرهایی از مجموعهی «نوای کاروان» در این دستهبندی سهگانه نمیگنجد. این شاید بحثهایی تازه در میان منتقدان و پژوهشگران نیما دراندازد.
مشقهایی در نظام اوزان
سعید رضوانی، استادیار زبان و ادبیات آلمانی از دانشگاه شهید بهشتی، اظهار داشت: دستنوشتههای نیما از سال ۱۳۷۳ در تملک فرهنگستان است، ولی آغاز این پروژه به دلیل کیفیت پایین، آشفتگی و دستهبندی نشده بودن اسناد تا سال ۱۳۹۳ به تأخیر افتاد. سرانجام فرهنگستان از همهی این اسناد آرشیوی دیجیتال تهیه کرد. سپس طرحی تهیه شد که براساس آن این اسناد را براساس موضوع و ژانر در هفت دسته تقسیمبندی کردیم. بهجز شعر مواردی از یادداشتهای کاملاً خصوصی و بیربط به ادبیات تا ژانرهای مختلف ادبی مثل داستان و نمایشنامه، تأملات، متون نظری دربارهی فلسفه و تاریخ، پژوهشهای زبانی، فولکلوریک یا دربارهی موسیقی در این اسناد وجود داشت. استخراج شعرها را همزمان با این تقسیمبندی آغاز کردیم. در نتیجه، دفتر نخست این مجموعه، «صدسال دگر»، در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.
او ادامه داد: دفتر دوم را بهتنهایی پیش بردم. گسترهی زمانی این دفتر کوچکتر از اولی است. افزون بر آن، در این دفتر هفت شعر وجود دارد که در دستهبندی سهتایی شعرهای نیما (کلاسیک، نوقدمایی، نیمایی) نمیگنجد. یکی از این موارد در قالبی شبیه حکایات گلستان است. شعر «ترک آشیانه» هجایی است. شعر «قطرهای از دریا» در یکیدو سطر به وزن هجایی میل کرده است. در این شعر دو الگوی عروضی مشخص است؛ یعنی وزن عروضی و هجایی در کنار هم قرار دارند. «چشمان یار» ترانه و قطعهی «تو با منی» کاملاً بیوزن است. در نهایت، «نوای کاروان» نمونهای جالب است که با یک بیت کلاسیک آغاز میشود. سپس با دو بند بیوزن ادامه یافته و با چند بیت نیمایی پایان مییابد. نمونهی قابلمقایسه با مورد اخیر، شعر «شب همه شب» است که در آن دو وزن نیمایی در کنار هم قرار گرفته است و نه دو نظام وزن. در «نوای کاروان» سه نظام وزنی متفاوت کنار هم قرار گرفتهاند: عروض کلاسیک، شعر بیوزن یا اشعار منثور، شعر نو.
او ادامه داد: گفته شده نیما هرگز شعر بیوزن گفتن را نپذیرفته و علت اختلافش با بسیاری از پیروان و شاگردان نسل اول خود این بوده که به سراغ سرودن شعر بیوزن رفتند. اما من از وجود نمونههای بیوزن در میان آثار نیما چندان تعجب نکردم. اگر نیما را بشناسیم و با اصول نظری او آشنا باشیم، میتوانیم تصور کنیم که آدمی با شعور شعری او میداند وزن ذاتی شعر نیست و مخالفت او با بیوزنسرایی دلیل تاریخی دارد و نه ادبی. یعنی به باور نیما با بیوزنسرایی در آن مقطع تاریخی سنگ روی سنگ بند نمیشده است. پس، به نظرم نیما بهرغم مخالفت تاریخی خود با بیوزنسرایی، برای روز نبرد آزمایشهایی میکرده است.
گره بر زبان نوگرای تنها
کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی، اظهار داشت: در حدود دهههای بیست و سی وقتی از نیما سراغ شعرهایش را میگرفتند، میگفت در پستوی خانه گونیهایی از شعر دارد. در آن زمان بسیاری این را میپذیرفتند. با انتشار تدریجی شعرهای نیما در دهههای چهل تا هفتاد، برخی آن سخن نیما را مبالغه شمردند و در درستی گفتهی او شک کردند. امروز، انتشار دو دفتر اخیر و آثاری که در این پانزده سال منتشرشده است، گواه درستی ادعای نیما است.
او گفت: در شعرهای نیما تعقید وجود دارد و راه یافتن به آنها دشوار است. یکی از علتهای این امر میتواند این باشد که نیما علیرغم دارا بودن تسلط لازم بر وزن و موسیقی شعر، از تسلط کافی در این زمینه برخوردار نبوده است. چنانکه گاهی در شعرهای سنتی و نیمهسنتی خود از وزن عدول میکند. از این گذشته، نیما نوگرا و تنها است. او در جامعهای مینویسد که نوگرایان در آن بسیار کمشمارند. شارل بودلر میگوید هنرمند باید چنان بر دنیا بنگرد که گویی نخستین بار است. لاهوری نیز میگوید «نکردم از کسی دریوزهی چشم/جهان را جز به چشم خود ندیدم» و از دیدگاه خاص خودش به ضرورت نگاه تازه داشتن باور دارد. نیما در این مرحله بود و این به پیچیدگی زبان او دامن میزد. افزون بر این، نیما همزمان علاقهمند به بازسازی سنت و فرارفتن از آن و نوسازی بود. این امر او را در موقعیت زایمانی بسیار دردناک قرار میداد. همچنین، او از میان دو گرایش شعری مدرنیسم که یکی به سادگی و دیگری به پیچیدگی زبان متمایل است، جانب گرایش دوم را میگیرد. از اینرو، مدرنیسم ظاهر شده در شعر او متناسب با تلقی پیچیده از زبان، هستی و جهان است. در نهایت، استبداد تاریخی در کشورهای شرقی امثال ایران، نیما را از لحاظ فکری، سیاسی و عقیدتی به پیچیدهگویی متمایل میکند. پس، در مجموع بار سنتی که بر پشت نیما است، باعث میشود در شعر سنتی متوسط و زیرمتوسط باشد و در شعر نو، همچون لیمویی که پوستی تلخ دارد و باید پوستش را کند تا به بخش گوارای آن رسید.
او افزود: سی سال پیش، دکتر اسلامی ندوشن میان زبان شعر نیما و ادبیات سنتی ایران مقایسهای انجام داده است. او در این مقاله میان شعر رازورزانهی عرفانی ایرانی و شعر نیما شباهتی دیده است و نگرانی حاکم بر ایران قرن بیستم را عامل تشدیدکنندهی گرهی میبیند که در نثر و شعر بر زبان نیما است و باعث میشود چون حرف خود را خطیر یافته، آن را بشکند و چندان پسوپیش کند که شیوه و عادت همیشگی او شود و بدین ترتیب در زمرهی شاعران رازدار ایرانی چون حافظ و عطار یا شطحگویان قرار گیرد.
عابدی ادامه داد: تأثیر ادبیات سوسیالیستی تا حدود سال ۱۳۰۸ در شعرهای نیما بسیار وسیع است. چراکه اتحاد جماهیر شوروی تازه تأسیس شده و دههی اول خود را میگذراند. نیما از طریق آشنایی با مهاجران، زبان ترکی و شعرهای لاهوتی از اینچنین مضامینی تأثیر گرفته است. در بخشی از این دفتر، به نیمچه مستزادی برخوردم. نیما از ۱۳۱۸ به بعد تلفیقی از مستزاد و شعر نو انجام میدهد و به طرف شعر نو میرود، اما از وجود چنین آزمایشی در سال ۱۳۰۵ اطلاع نداشتم. ازاینرو، این برایم بسیار جالب بود.
او ادامه داد: از ۱۳۰۸ نیما در شمال ایران به معلمی مشغول میشود و از شاعران، نویسندگان و فضای مدرن دورهی رضاشاهی دور است. افزون بر آن، حکومت رضاشاهی تثبیت شده و دیگر فضایی برای ادبیات سوسیالیستی وجود ندارد. پس، شعرهای نیما به طرف پیچیدهگویی بیشتر میرود. همچنین اخلاقگرایی و سرودن در قالبهای سنتی در شعر نیما افزایش مییابد. در این دوره او حتی حکایت و شعر کودک میگوید. سرانجام در سال ۱۳۱۵ نیما با شعر «همزاد» به نوعی به شعر «افسانه» رجعت میکند. شعر «همزاد» گفتوگویی میان فکر شاعر، خود شاعر و همزاد او است. درحالیکه «افسانه» گفتوگویی میان دو نفر بود.
این پژوهشگر ادبی گفت: چنانکه در «صد سال دگر» هم مشخص بود، از سال ۱۳۱۸ مستزاد به نمونههای شعر نو نزدیک میشود. سمبولیسم فردی نیما در این دوره به سمبولیسم اجتماعی نزدیک میشود. گویی نیما پوستهی پیرامون خودش را میشکند، میشکافد و از آن بیرون میزند. او در این دوره در تهران مستقر است و احتمالاً عواملی چون تجربههای شخصی و فضای مجلهی «موسیقی» که در آن زمان تنها مجلهی نوگرای ادبی است، در جسارت بخشیدن به او برای نوگرایی بیشتر مؤثر است.
او ادامه داد: شعرهای منثور یا سپید نیما مربوط به سال ۱۳۲۴ است. به نظر، در این دوره نیما هنوز در حالت رد و قبول شعر سپید قرار دارد. او در همین سالها از دیدن شعرهای منثور شین پرتو به وجد میآید و برای او نامهای مفصل مینویسد که بعداً به همراه پاسخ پرتو در قالب کتابی با عنوان «دو نامه» منتشر میشود. نیما در این دوره به نوآوریهای مطلقتری میاندیشد. اما بعد از آن، به گفتهی شاملو دیگر حتی حاضر به بحث کردن در مورد شعر سپید نیست. پس، یک احتمال این است که این شعرها از تجارب او در دورهای باشد که هنوز به نوآوریهای مطلق در شعر باور داشت. براساس یادداشتهای نیما احتمال دیگری هم مطرح میشود. نیما مینویسد گاهی ابتدا شعر را به نثر میگفته و بعد لباس نظم به آن میپوشانده است. پس ممکن است این موارد هم پیشنویسهای او برای شعرهایی موزون باشند.
اوزان تفننی و شدنیهای وزن
احمدرضا بهرامپورعمران، پژوهشگر ادبی، ضمن بیان اینکه در دو مجموعه شعر اخیر نمونهی تکامل یافتهای از شعر نیما دیده نمیشود، اظهار داشت: از زمان رودکی تا کنون بخشی از گیروگرفتاری پژوهشگران شعر یافتن نسخههای برتر است. اهمیت این امر تا جایی است که گاهی حتی تغییر یک کلمه منجر به انتشار مقاله شده است.
او در ادامه تاریخچهی انتشار آثار نیما را مرور کرد و دربارهی دو دفتر اخیر اظهار داشت: کار اخیر، بسیار ارزشمند است. بهویژه چون دفتر دوم از لحاظ کیفیت کار پایین نیامده است. اما این همه تأخیر در انتشار این آثار و علت چاپ نشدن آنها در زمان حیات نیما را میتوان در این فرضیهها جست که اینها پیشنویسهای شعر یا وسوسهها و تجربههای نیما در شعر بودهاند. چنانکه «نوای کاروان» آمیزهای است از شعر نیمایی و سپید. دیگر آنکه، نیما از نظر اجتماعی، مذهبی، سیاسی، عرفی بسیار محتاط بود و حتی شعرهای متهورانهای که در کلیات او به چشم میخورد، در زمان حیاتش منتشرنشده است.
او افزود: در کتاب «در تمام طول شب» گفتم که تجربهگریهای نیما در قالبهای سنتی علاوه بر ممارست در قوالب و زبان و بیان، ضرورتی روحی هم بوده است. بهویژه در رباعیات که اوج و کمال ادبیای ندارند و بنا به گفتهی خودش تنهاییهایش را با آنها پر میکرده است. این امر و شواهد علاقهمندی نیما به شعر کلاسیک و شاعران کهن در آثار و نامههایش مرا بر آن میدارد موافق نظر پژوهشگرانی نباشم که میگویند نیما برای بستن دهان دیگران یک قصیده و غزل گفته است.
بهرامپورعمران دربارهی عملکرد مصحح در رویارویی با مشکلات وزنی، گفت: مصحح با امانتداری بسیار هرجا چیزی افتاده با علامت مشخص کرده و در حد یک هجا افزوده یا اگر با تردید روبهرو بوده، علامت سؤالی گذاشته است. این کار خوبی است که قدما نیز انجام میدادند. این مهم است که پژوهشگر اعتراف کند جایی را متوجه نشده است. اما من انتظار داشتم مشاوران درجه اولی چون امید طبیبزاده و علیاصغر قهرمانی مقبل که به عروض و قافیه مسلط بودند، با مشددخوانی که از جوازهای معمول هزارسالهی وزن شعر فارسی است، حدود پنجاه درصد از این موارد را حل کنند.
او ضمن بیان اینکه ششهفت قطعهی این دفتر دارای اوزان نادرند، اظهار داشت: این قطعهها هجایی، ترکیبی از شعر نیمایی و نثر شاعرانه، ترکیبی از دو وزناند. شعر هجایی کار چندان غریبی نبوده و متأثر از ادبیات روس و فرانسه، در آثار یحیی دولتآبادی و لاهوتی پیشینه داشته است. ترکیب دو وزن نیز کاری بسیار سنگین است که فروغ فرخزاد بهخوبی از عهدهی آن برآمده است. اما به نظر در اینجا خود نیما نیز چون وزن این کارها را خوشآهنگ ندیده منتشرشان نکرده است. در نهایت، شعرهای بیوزن نیز به نظر من پیشنویس شعرهای تمامنشدهی نیما هستند. چنانکه اشاره شد، نیما بهویژه زمانی که شاملو به سمت شعر جدی سپید رفت، با او درگیری فراوانی داشت. اما نیما میگوید از میان قدما هم کسانی چون سکاکی و دیگران وزن را عارض بر شعر تعریف کردهاند. شما با شعر بیوزن خود از زیادهرویهایی که در بهکارگیری وزن در شعر فارسی صورت پذیرفته انتقام میگیرید. او معتقد است، هر کسی اعتقادات خودش را دارد، اما اینجا تعزیه نگرفتهایم که قهرمانان واقعه همه منظوم حرف بزنند. او این نکته را نیز یادآور میشود که مردم قبول نمیکنند و وزن میخواهند. سپس پیشنهاد میکند که با حفظ افاعیل عروضی شاید بتوان بهواسطهی صدای وزن، مردم را به شعر نزدیک کرد. این نشان میدهد که مخالفت نیما تاریخی است. او باور دارد که باید در تمامی اجزا و عناصر شعر با مردم کنار آمد. او باور دارد که در نوآوریها باید بیش از هر چیز به امکان عمل، شدنیها و بهرهگیری از سنتهایی اندیشید که هنوز رد نشدهاند. در نهایت، چنانکه در شعر فارسی وزنهای نادر فراوانی داریم، میتوانیم این گونه شعرهای نیما را هم بهمنزلهی تفنن بنگریم.