طریف خالدی، زادهی ۲۴ ژانویه ۱۹۳۸، مورخ فلسطینی است. او هماکنون در دانشگاه آمریکایی بیروت در لبنان کرسی شیخ زاید را به دست گرفته است. در ایران، دو کتاب «زیستن با کتاب» با ترجمهی محمدرضا مروارید و «انجیل به روایت مسلمانان» او با ترجمهی منصور معتمدی به همت انتشارات هرمس منتشر شده است.
«زیستن با کتاب» زندگینامهای حول محور کتابها و نویسندگان آنهاست و «انجیل به روایت مسلمانان» مجموعهای از نقلها و داستانهای مربوط به حضرت عیسی در فرهنگ اسلامی است و منبعی ارزشمند در زمینهی مطالعات دینی و تاریخی به شمار میرود.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۲۲ شهریور به بحث و گفتوگو دربارهی این دو کتاب اختصاص داشت و با حضور محمد اسفندیاری، محمدرضا مروارید، منصور معتمدی و علیاصغر محمدخانی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، معاون فرهنگی شهر کتاب، علیاصغر محمدخانی، در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: ما با بسیاری از کشورهای عربی در همسایگی خودمان ارتباطی نزدیک داریم، اما متأسفانه از تحولات فرهنگی و پژوهشهای دینی و تاریخ آنها کمتر اطلاع داریم. البته در نیمهی دوم دههی اخیر، این ارتباطات بیشتر شده و آثاری از نویسندگان و پژوهشگران عربزبان به فارسی ترجمه شده است.
او ادامه داد: خالدی سالها در دانشگاه آمریکایی بیروت و در دانشگاه شیکاگوی آمریکا تحصیل و تدریس کرده است و همواره با تاریخ و فرهنگ اسلامی مأنوس بوده است. او در عرصهی تاریخپژوهی به خصوص با کتاب «اندیشهی تاریخنگاری نزد مسلمانان: از قرآن تا مقدمهی ابن خلدون» برای پژوهشگران این حوزه آشناست. او در «زیستن با کتاب» سرگذشت خودش را در عرصهی فرهنگی شرح میدهد و بسیاری از کتابهایی را معرفی میکند که از آنها تأثیر گرفته است. همچنین، دربارهی این آثار، نویسندگان و پژوهشگران آنها بحث میکند. وی تأملاتش را در باب زندگی خود شرح میدهد و توضیح میدهد که چطور به انگلستان و آمریکا رفت و در آنجا چه آموخت.
او بیان داشت: طریف خالدی به جاحظ و ابنخلدون و اندیشههای آنها بسیار علاقهمند است و این نکته را در کتاب شرح میدهد. با خواندن این اثر احساس کردم که جاحظ و ابنخلدون هنوز در ایران متناسب با اهمیت و جایگاه خودشان در فرهنگ اسلامی معرفی نشدهاند. او چنان با ظرافت، اندیشه و آثار این بزرگان را برای خواننده تصویر میکند که خواننده رغبت پیدا میکند به آثار اینان برگردد. او در فصلی از کتاب با عنوان زاهد پیشگام میگوید، اگر بخواهیم جاحظ را به انسان غربی معرفی بکنیم باید بگوییم جاحظ آمیختهای است از سقراط، مونتنی با اندکی چاشنی از ولتر. حتی او بهقدری مقام جاحظ را بالا میداند که میافزاید هیچ یک از این شبیهسازیها حق او را ادا نخواهد کرد و میپرسد چرا ما بارها و بارها جاحظ، ابنقتبیه، مسعودی، ابنخلدون و دیگران را بازخوانی میکنیم و هر بار در آنها نکتههای تازهای مییابیم؟
محمدخانی ادامه داد: خالدی در کتاب خودش به جاحظ و ابن قتبیه و مسعودی و ابنخلدون در عرصهی تاریخ و حدیث و علوم اسلامی خیلی اشاره میکند. او میگوید دوست ما جاحظ معتقد است که ملل متمدن گرفتار فروپاشی نمیشوند، مگر هنگامی که دینی تنها برآمده از تقلید را پیروی کنند یا تعصب را بر خردورزی ترجیح دهند. همچنین، او در بخشهای دیگری از کتاب خود فضای فکری و گفتمان فکری حاکم بر عصر جاحظ را تحلیل میکند.
او افزود: خالدی در این کتاب هم به مسیح در میراث فرهنگ عربی و اسلامی میپردازد. او اشاره می کند که در طول عمر خودش بیش از ارتباط با مردم با کتابها سر کرده است. چراکه در کتاب به آرامشی رسیده است که با بیشتر مردم به آن دست نیافته است. خالدی ده سال اول زندگی خودش را در بیتالمقدس گذرانده است و بعد برای تحصیل به انگلستان رفته است. با یاد گرفتن زبانهای لاتین و یونانی گستردهتر با فرهنگ غرب آشنا میشود و در سیر تاریخ اندیشهی خودش در کتاب «موافقان و مخالفان ناپلئون» پیتر خیل، تاریخنگار هلندی، میخواند که تاریخ جدالی نافرجام است و نسلاندرنسل تاریخنگاران هر یک چیزی سازگار با خواستههای خود را در آن میبینند و پیدا میکنند. اما دستیابی به آنچه ما آن را حقیقت تاریخ مینامیم، در مرز محالات است. در اینجا، خالدی به تاریخ و پژوهشهای تاریخی حساس میشود و در این حوزه غور میکند و آثاری پدید میآورد.
محمدخانی بیان داشت: او ماکیاولی و اثر او «شهریار» را بسیار تأثیرگذار قلمداد میکند و ضمن بیان تأثیر ماکیاولی در آن دوران در تاریخ فرهنگ و تمدن غرب و حتی در تاریخ فرهنگ و تمدن جهانی، تاکید میکند که برای شناخت اندیشهی سیاسی اروپا و اندیشهی اسلامی متونی از این دست چه اهمیتی دارد. همچنین، اصرار میورزد که باید پیگیری بکنیم چرا تاریخ ما سرشار از ناسازگاری میان شریعت و سیاست و میان گفتمان فقه و گفتمان سلطنت است. از طرف دیگر، او به مونتنی، نویسنده و متفکر فرانسوی، میپردازد و او را نابغهای خطاب میکند که با گفتههای پراکندهاش چنان از دل روزگاران با ما سخن میگوید که گویی با ما میزید و حرفهایش گاه یاد آن نابغهی دیگر یعنی جاحظ را در ما زنده میکند.
او در پایان گفت: خالدی به فارابی با عنوان یکی از شخصیتهای بسیار جذاب، نوآور و تأثیرگذار در فرهنگ و تمدن اسلامی اشاره میکند و بر این باور است که نگاه فارابی به گردونهی دانش از ژرفترین دیدگاههای مطرحشده در این موضوع است. او در فصل اندیشهی تاریخی در میان مسلمانان به مسالهی حدیث و تأثیر آن در اندیشهی تاریخی مسلمانان اشاره میکند و کارکرد آن را بنا به موقعیت بررسی میکند. در فصل دوازدهم باز به ابنخلدون میپردازد و تاریخ ابنخلدون را تحلیل و تبیین میکند. اما در فصل چهاردهم که از فصلهای آخر کتاب است به سیمای پیامبر اسلام در میراث فکری مسلمانان اشاره میکند و در میان فقها، فلاسفه، عرفا و شعرا این سیما را تحلیل و بررسی میکند و جایی میگوید، صمیمیترین و عاشقانهترین چهرهی پیامبر در میراث فرهنگی اسلام را نزد اهل تصوف میتوان یافت و در آخر این پرسش را مطرح میکند که از چه راهی باید سیره را برای نسل امروز خواندنی کرد.
زیستنامهی علمیِ خودنوشت
محمدرضا مروارید، مترجم زیستن با کتاب سخنان خود را چنین آغاز کرد: طریف خالدی در میان اندیشمندان عرب و خاورشناسان غربی چهرهای آشناست، احتمالاً برای آنکه کتابهایاش را به زبان انگلیسی نوشته و برخی از آنها به زبان عربی هم ترجمه شده است. اما او نزد ایرانیان شخصیت شناختهشدهای نیست و فقط در سالهای اخیر دو کتاب «انجیل به روایت مسلمانان» و «زیستن با کتاب» او به فارسی ترجمه شده است. اهمیت «زیستن با کتاب» بیشتر به خاطر نویسندهی آن است که در دو فضای تمدن اسلامی و عربی و تمدن غربی زیست عالمانه داشته است. شاید مطالعهی این کتاب ما را با زندگی علمی و فرهنگی خالدی آشنا بکند، اما او اعتقاد و توجه چندانی به زندگینامهنویسی بهمعنای رایج آن ندارد و از کنار حوادث و سوانح روزگار بهراحتی گذشته است. «زیستن با کتاب» به نوعی زیستنامهی علمی خودنوشت و گزارش مواجهههای یک نویسندهای خلوتگزیده در طول زندگیاش با کتاب است.
او دربارهی خاندان خالدی چنین گفت: خالدی در خاندانی فرهیخته، ادبپرور و هنرمند در بیتالمقدس به دنیا آمد که پشتدرپشت از شخصیتهای شناختهشدهی فلسطینی بودند. او در مصاحبهای از پدرش نقل میکند که اگر دیوار شرقی مسجدالاقصی را بشکافند، در زیر آن با انبوهی از قبور خالدیها روبهرو خواهند شد. پدر طریف، احمد سمیح، ۲۳ سال رئیس دانشکدهی ادبیات عربی بیتالمقدس بوده است. مادر لبنانی او، عنبره سلام، نویسندهی فعال حوزهی مطالعات زنان و از پیشگامان دفاع از آزادی آموزش دختران در کشورهای عربی و مترجم آثار برجستهای چون «ایلیاد و ادیسه» و «انهاید» به زبان عربی بود. یکی از برادران او تاریخنگار است و خواهرش نمایشنامهنویس و فعال سیاسی است و در دانشگاه دمشق استاد نزار قبانی و غاده السمان بوده است. دختر خالدی، علیّه، نیز نمایشنامهنویس و استاد تاریخ تئاتر عربی در دانشگاه آمریکایی بیروت است. طریف خالدی (متولد ۱۹۳۸، بیتالمقدس) در ۱۹۸۴ به بیروت مهاجرت کرد. او در انگلستان مطالعات کلاسیک و تاریخ معاصر خواند و تا ۱۹۶۶ در رشتهی مطالعات فرهنگی در دانشگاه آمریکایی بیروت تدریس کرد. همچنین از دانشگاه شیکاگو دکتری مطالعات اسلامی گرفت و از سال ۱۹۷۱ تا کنون صاحب کرسی مطالعات عربی و خاورمیانه در دانشگاه آمریکایی بیروت است. خالدی در مقدمهی «زیستن با کتاب» میگوید دخترم علیّه کتابی با عنوان «پروفسور غیرمنتظره: زندگی در آکسفورد» از منتقدی انگلیسی با نام جان کاری را در اختیارم گذاشت که در آن ضمن تشریح زندگی ادبی خود کتابهای مؤثر بر اندیشهی خود را نیز معرفی کرده بود و از من خواست که با همین شیوه کتابی بنویسم. من هم این ایده را پسندیدم و دستبهکار شدم و این کتاب فراهم شد. خالدی در این کتاب از فراگیری زبان عربی برمبنای شیوهی آموزش خلیل سکاکینی، پیشگام تعلیمات نوین در کشورهای عربی، یاد میکند و به مطالعهی داستانهای سالواتوره جولیانو، آرسن لوپن و کتابها و مجلات کمیک میپردازد. هنگام نام بردن از جرجی زیدان و کتابهایاش میگوید، شک ندارم یک نسل کامل از جوانان عرب با آن داستانهای جذاب زندگی کردهاند، داستانهایی که به تاریخ عرب جان بخشیدهاند.
مروارید تصریح کرد: خالدی در انگلستان علاوه بر زبان انگلیسی، زبانهای لاتینی و یونانی را فرامیگیرد و با شخصیتهای برجستهای چون افلاطون، ارسطو و سقراط و هومر و آثار آنها و دیگر نوشتههای تاریخی یونان آشنا میشود. او بیشاز همه تحت تأثیر شیوایی واژگان ویرژیل در «انهاید» قرار میگیرد و تاریخ سدههای میانهی انگلیس، انقلاب کبیر فرانسه و جنگهای داخلی آمریکا را میخواند. اینگونه است که علاقهای به تاریخ در ذهن و ضمیرش جوانه میزند. در برگشت به بیروت، به گروه فرهنگ و مطالعات دانشگاه آمریکایی میپیوندد که براساس این ایدهی آموزشی شکل گرفته بود که همهی دانشجویان در هر رشتهای که درس میخوانند باید با اصلیترین کتابهای تمدن قدیم و جدید غرب آشنا باشند. تدریس آثاری از هومر و افلاطون و ارسطو گرفته تا ماکیاولی و مونتنی و رمانهای معاصر برعهده او گذاشته میشود. او میگوید، چون رفتهرفته استادان عرب و مسلمان بیشتر شدند، به این فهرست شخصیتهای جهان اسلام و عرب مثل جاحظ، غزالی، فارابی و حتی نویسندگان معاصری چون طیب صالح، رماننویس معاصر سودانی، هم اضافه شدند. او در شیکاگو با استادانی چون پروفسور محسن مهدی، ویلفرد مادلونگ، یاروسلاو استتکوویچ آشنا میشود و از طریق آنها به دنیای ابنخلدون و از آن مهمتر مسعودی راه پیدا میکند و با راهنمایی پروفسور محسن مهدی عراقی رسالهاش را دربارهی مسعودی مورخ مینویسد. او کتاب سه جلدی هاجسن دربارهی اسلام را که با نام مسعی الاسلام به زبان عربی ترجمه شده، مهمترین اثر یک نویسندهی غربی دربارهی تاریخ تمدن اسلام میداند.
وی افزود: «زیستن با کتاب» بهلحاظ ساختاری گزارشی از تحصیلات و دنیای کتابهای نویسنده است و البته همهجا دربارهی آن آثار رویکردی نقادانه، خواه مثبت خواه منفی، دارد. پساز آن، به کارهای تألیفی خودش اشاره میکند و از شیفتگی به جاحظ صحبت میکند و از او در مقام نمونهی برجستهی یک روشنفکر متعهد اسم میبرد و او را آمیختهای از سقراط و مونتنی با اندکی چاشنی از ولتر میخواند. اما معتقد است که هیچیک از این شبیهسازیها حق او را ادا نمیکند. خالدی از جاحظ به مسعودی میرسد و با ابنقتیبه آشنا میشود و نگاهش به ابنخلدون میافتد. خالدی با پشتوانهی مواجهه با دو تمدن، دو تاریخ و دو زیست، در نگاه به کتابها هم مقایسهها و مشابهانگاریهای جالبی دارد و مثلاً «کمدی الهی» را دانته با «المنقذ من الضلال» غزالی یا «رساله الغفران» ابوالعلا و «شهریار» ماکیاولی را با «سیاستنامه»ی خواجه نظامالملک مقایسه میکند. او در گفتوگویی اظهار میکند که چقدر خوب میشد اگر ارباب همهی صنوف خاطرات خودشان را بنویسند و آثار ارزشمندی برای آشنایی با تاریخ اجتماعی هر دورهای به یادگار بگذارند. یکی از دغدغههای خالدی این است که هر کسی فراتر از درس یا هنرش با دنیای دیگری هم آشنا بشود و روزی استادان و دانشجویان دانشکدههای مهندسی و پزشکی و اقتصاد هم دریابند که وقتی از اندیشهی نقادانهی نهفته در بطن علوم انسانی سخن میگوییم از این سخن میگوییم که تدریس دانشهایی نظیر ادبیات و تاریخ و فلسفه و علوم اجتماعی در دانشکدههای ما و حمایت از این ایده ناگزیر به پرورش زنان و مردان پزشک و مهندس و اقتصاددانی میانجامد که میتوانند نقادانه بیندیشند، منطقی تحلیل کنند و خلاقانه به تخیل بپردازند. فرآیندی که در نهایت به یک استنباط درست و سریع برای حل مشکلات پیش روی آنان خواهد انجامید. در فصل بازگشت به دانشگاه از باد سیاستی شکایت میکند که در دههی هفتاد بر دانشجویان وزیده و آنها را به سرگردانی انداخته است و از فیلیپ هِتی و برنارد لوئیس و نژادپرستیهای او و دیدگاههای انتقادی ادوارد سعید سخن میگوید.
مروارید بخش دیگری از سخنان خود گفت: دو فصل بعدی کتاب دربارهی مقالهنویسیهای اوست. او مجموعه مقالات انگلیسی کنگرهی بینالمللی بیروت پیرامون جاحظ را با عنوان «جاحظ، مسلمانی انسانگرا برای زمانهی ما» گردآوری کرده است که در هجدهمین دوره جایزهی جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در ۲۰۱۱ برندهی جایزه شد. در فصول بعدی به دیگر «انجیل به روایت مسلمانان»، «اندیشهی تاریخی در میان مسلمانان» میپردازد. در فصل دیگر به ابن خلدون با ابتکار خاصی میپردازد و میگوید که نام کتاب تاریخ ابن خلدون این است: «العبرو دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان اکبر» و با شرح واژهواژهی عنوان به محتوای کتاب میپردازد. در پایان این فصل مینویسد که حکومت نیز مانند انسان مراحل جوانی، بلوغ و پیری دارد و همان طور که رفتار آدمی در جوانی و بلوغ با رفتار وی در کهنسالی متفاوت است حکومتها نیز چنیناند و بیشترین قوت آنها در زمان بلوغ پدید میآید.
این مترجم تصریح کرد: از او خواستند سیرهای دربارهی پیامبر اکرم بنویسد اما پیشنهاد کرد که کتابی دربارهی چرایی و چگونگی دگرگونی سیمای آن حضرت در میان نسلهای مختلف بنویسد و در این میان تحولات سیرهنگاری را نیز بررسی کند. این کوشش او به خلق کتاب «سیمای محمد» از نگاه قرآن و حدیث و سیرههای معاصر و با الهام از «عیسی در گذر روزگار و جایگاه وی در تاریخ تمدن» نوشتهی یاروسلاو پلیکان میانجامد. خالدی در سال ۲۰۰۸ ترجمهی تازهای از قرآن کریم را به زبان انگلیسی عرضه کرد که پساز آن بارها به چاپ رسیده است، ولی در «زیستن با کتاب» نامی از آن به زبان نیاورده است.
تصویر عیسی در تمدن اسلامی
منصور معتمدی سخنانش را چنین آغاز کرد: «انجیل به روایت مسلمانان» میخواهد تصویر و تصوری که از حضرت عیسی در تمدن اسلامی وجود دارد بیان کند. پیش از اسلام، از عیسی (ع) تصویر واحد و یکدستی وجود ندارد. فرق و گروههای مختلف، هرکدام تصویری از او ارائه میکنند و مناقشات و مباحثات مختلفی در این خصوص در گرفته است. تا اوایل قرن ششم میلادی شوراها و اعتقادنامهها و جلسات بحث و نزاع فراوانی میان آباء کلیسا و متألهان مسیحی و بزرگان مسیحیت در میگرفت. حتی حکام رومی هم از اوایل قرن چهارم میلادی در این مناقشات وارد شده بودند و بحث اصلی در قرن ششم بر سر ماهیت و هویت عیسی و ربط و نسبت او با خدا، پدر و روحالقدس بود. همهی اینها تازه بحثهایی است که در خود جریان راستکیشی مسیحیت بوده است. به جز این، بدعتهای گوناگونی وجود داشته است و حتی مورخان و متالهان نیز تصویر یکدستی از مسیح و مسیحیت به دست نمیدادند. بولتمان در آثار خود به دو مسیحیت اشاره میکند: مسیحیت اورشلیمی/فلسطینی و مسیحیت هلنیستی/پولوسی. پدران مسیحی نیز از این اصطلاحها استفاده میکنند. لذا در دورههای بعدی الهیات مسیحی هم آن تصویری که پدران یونانی از عیسی مسیح به دست میدهند با تصویر پدران لاتین یا رومی از او متفاوت است. این پدران، همه با عیسیمسیح و مسیحیت همدلی داشتهاند و فقط برداشت خودشان را از او ارائه میکردهاند اما دشمنان عیسی و مسیحیت هم در این میان بیکار نماندند.
او تصریح کرد: تصویر مسیح در هم تلمود، تصویر همدلانهای نیست. بنابراین، پیش از اسلام تصویر یکدستی از مسیح وجود ندارد تا اینکه به اسلام میرسیم و این آغاز مباحث این کتاب است. خالدی تصویر مسیح در اسلام را هم در قرآن هم در احادیث و روایات (اهل سنت یا اهل تشیع) برمیرسد. او با اقوال و اخباری که دربارهی حضرت عیسی در اسلام آمده کاری ندارد، بلکه بیشتر سیر تطور انگارهی عیسی و تصویر عیسی و سخنان او را در تمدن اسلامی از قرن دوم هجری تا قرن دوازدهم هجری مرور میکند. طریف خالدی برای اینکه بتواند زمینههای شکلگیری انگارهی موجود از عیسیمسیح در تمدن اسلامی را به دست بدهد، طبیعتاً به قرآن میپردازد. میتوانیم بگوییم که خود قرآن یک انجیل دارد؛ یعنی اگر داستانها و اشارات به عیسیمسیح را گردآوری بکنیم، میتوانیم به انجیلی برسیم، همینطور با گردآوری روایات نبوی و ائمه در مجموعه حدیثهای شیعه و سنی. ولی طریف خالدی با این بخش کاری ندارد. او مورخ است و از منظر تاریخی به موضوع مینگرد. او در بازه زمانی تقریباً هزارساله، از منابع مختلف عمدتاً سنی ۳۰۳ خبر را انتخاب کرده است و این موارد را در بستری تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی-سیاسی پیدایششان شرح و توضیح داده است. خالدی در مقدمه و در شرح ذیل هر یک از این موارد به پیشینهها نیز به خوبی توجه کرده است. چراکه به هر حال مسیحیت پیش از اسلام پیشینهای ششصدساله داشته است و این نمیتواند در شکلدهی تصور مسلمانان از عیسی مسیح و انجیل بیتأثیر بوده باشد. بنابراین، نمیتوانیم مناقشات در جریان راستکیشی مسیحیت، جریانهای بدعتگذار در سرزمینهای مهمان مسیحیت و همینطور آنچه را از قرن سوم در رهبانیت مسیحی در مصر به وجود آمد، نادیده بگیریم و تصویر عیسی در تمدن اسلامی را مجزای آنها ببینیم. افزون بر پیشینهها، خالدی مورخ به اوضاع زمانه نیز توجه میکند. در این زمینه او بر کوفه خیلی تاکید میکند و از تعبیر آباء کوفی استفاده میکند. این تعبیر آباء کوفی یا آباء پایهگذار انجیل اسلامی تعبیر جالب توجهی است. آباء کوفی را زهاد و وعاظ و عُبادی میداند که در کوفه با انگیزههای مختلف علما را نکوهش میکردند و در این زمینه مشابهتی مییابد بین آن عیسایی که در اناجیل قانونی مسیحی وجود دارد و صفآرایی که عیسی در برابر علمای ظاهر یهودی میکند و آن چیزی که در نزد زهاد و وعاظ مییابد.
منصور معتمدی بیان داشت: طریف خالدی در تقسیمبندی کلی کهنترین قسمتهای این انجیل آن را به چهار قسمت تقسیم میکند. بخشی از آن را آخرالزمانی میداند؛ یعنی سخنان و احوال و اخباری دربارهی عیسی که به جایگاه آخرالزمانی او مربوط میشود که این خود تحت تأثیر نگاههایی است که چه در مسیحیت چه در اسلام دربارهی ملکوت عیسیمسیح وجود دارد. بخش دوم، برگرفته از اناجیل است، اما حالوهوایی اسلامی به خود گرفته است. آنچه در تمدن اسلامی دربارهی عیسی مسیح و سخنان او نقل شده است بیشتر از انجیل متی است. چراکه انجیل متی حالوهوای بشریتری برای عیسی مسیح قائل میشود و شباهت بیشتری با تصویر او در اسلام دارد. بخش سوم و بسیار مهم در انجیل اسلامی، مسالهی ظهور است. عیسی زاهد است. دنیا را خرابه میبیند و در آن غریب است و به آن پشت پا میزند. عیسی در این کاروانسرا مسافر است. این حالت زهاد اسلامی در قرن دوم و سوم هجری در این اقوال مشاهده میشود. هرچند تفاوت عمدهای میان سخنان زهدآمیز و محتوای اناجیل وجود دارد، فقدان یا کمبود مساله است. در اناجیل مَثل و تمثیل فراوان است، ولی در این سخنان مثل کمتر است. طریف خالدی که با قرآن هم دمخور است و بعدها حتی مترجم قرآن به زبان انگلیسی بوده است، میگوید این چه بسا تأثیر قرآن بوده باشد.
وی او ادامه داد: چهارمین بخش، انعکاس مناقشاتی میان مسلمانها در قرنهای دوم و سوم است. آباء بنیانگذار این اناجیل بهتر میدیدند که عیسی را در سنگر خودشان بیاورند. آباء پدیدآورندهی این انجیل از او استفاده میکنند و سخنان و مقاصد و اهداف خودشان را به دهان حضرت عیسی میگذارند. پس، مناقشات کلامی و سیاسی در اینجا منعکس شده است. یکی از نمونههای کلامی و سیاسی این مناقشات نیز مشرب ارجاء است. مرجئه میگفتند که ما با ایمان و اخلاقیات دیگران کاری نداریم. این یک بخش اخلاقی فردی دارد و یک بخش ارتباط با حکومت. چون اینها میگفتند ما که با اخلاق افراد کار نداریم، طبیعتاً با اخلاق امرا هم کاری نداریم. لذا وارد این مناقشات نمیشدند، بلکه حتی حکومت را تأیید و حمایت میکردند و رویکردی مسالمتجویانه در پیش میگرفتند و به حکومت خدمت میکردند. خالدی که مورخ است در قرن دوم به مناقشات کسی مانند حسن بصری با حکومت و برخورد حکومت با او میرسد و نمیتواند این تقابل را نادیده بگیرد. اینجاست که معتقد است در قرن دوم ما یک تقسیم کاری میبینیم بین پادشاهان و عدهای از علما. این موضع گرچه موافق با حکومت است اما از آن سو خشم عمومی دربارهی علمای دنیامدار و حکومتی وجود دارد. قسمت دیگر در این مناقشات بحث جبر و اختیار و قَدَر است. حکام بنیامیه با قَدَریان مخالف بودند چون آنها را مختار میدانستند و انسان مختار سعی میکند مسیر فردی و اجتماعی زندگیاش را تغییر دهد. جالب اینکه در یک سلسله از اقوالی که در انجیل آمده است عیسی نیز مخالف با قدریان است.
او در پایان گفت: پیش از این، بخشهایی از کتاب «اندیشهی تاریخی عربی اسلامی در دورهی کلاسیک» خالدی را ترجمه و نیمهکاره رها کردهام. امیدوارم ترجمهی این کار سامان بگیرد و منتشر شود. این کار از این نظر قابلتوجه است که خالدی مورخ است و این کتاب در حیطهی تخصص اوست.
در پی درایت باشید، نه روایت
محمود اسفندیاری چنین وارد بحث و گفتوگو دربارهی آثار خالدی شد: کتاب «زیستن با کتاب» ترجمهی کتابی از طریف خالدی با عنوان «انا و الکتب» است که من بهتر میدانستم «من و کتاب» ترجمه شود. ولی مترجم این برگردان را انتخاب کرده است. این کتاب در فارسی مشابهی ندارد که بخواهیم آن را مقایسه کنیم. اگر نویسندهی فارسیزبانی هم بخواهد کتابی اینچنینی بنویسد، ما از گذشتگان خودمان به جز «تاریخ بیهقی»، «قابوسنامه»، «تذکره اولیاء»، «گلستان سعدی» و معدودی دیگر، کتابهای شاهکار عمومیپسندی نداریم که بخواهیم معرفی کنیم. در حالیکه در زبان عربی کتابهای عمومیپسند زیادی چون «ربیع الابرار»، «محاضرات الادباء» راغب اصفهانی، «عیون الأخبار» ابنقتیبه، «العقد الفرید» ابن عبد ربه، «البصائر و الذخائر» ابوحیان توحیدی در دسترس نویسندهی چنین کتابی خواهد بود. البته پیشتر کتاب «کتابهایی که دنیا را تغییر دادند» به فارسی ترجمه شده است. همچنین حسن شهباز «سیری در بزرگترین کتابهای جهان» را نوشته است که خوشخوان در نیامده است. من هم چند سال پیش نزدیک به بیست کتاب خواندنی به زبان فارسی را در مقالهای معرفی و به عموم خوانندگان فارسیزبان توصیه کردم.
او در ادامه گفت: خالدی در این کتاب میگوید، من بیشاز اینکه با مردم زندگی کرده باشم با کتابها زندگی کردهام و در لابهلای کتابها به آرامش رسیدم که این من را به یاد این حدیث انداخت: «روزگاری برای مردم فرا میرسد که جز با کتابهایشان اُنس نمیگیرند». او این کتابها را واقعاً خوانده و با آنها زیسته است. به هر حال، در این روزگار، برخی دربارهی کتابهایی حرف میزنند که نخواندهاند. مثلاً تا بگویید «مفاتیح الغیب» فخر رازی، میگویند که «تفسیر کبیر فخر رازی، بیهوده سخن بدین درازی»، حالآنکه لای این تفسیر را باز نکردهاند.
اسفندیاری افزود: هرچند ما در ایران هم افراد بسیار پُرخوانی چون علامه قزوینی، مجتبی مینوی، عبدالحسین زرینکوب، ایرج افشار، آیتالله مرعشی داشتهایم و از میان زندگان مصطفی ملکیان را داریم، جامعهی ما جامعهی کتابنخوانی است و معلومات مردم بیشتر به پایههای شنیدههایشان است تا خواندههایشان. به بیان دیگر، جامعهی ما یک جامعه شفاهی است. از عامهی مردم هم که بگذریم، نویسندگان هم در جامعهی ما خیلی کتابباره و کتابپژوه نیستند. فهرست منابع بسیاری از کتابها نشان میدهد که نویسندگان در موضوع تتبعشان بیشتر کتابها را ندیدهاند. واقع اینکه ما باید اولاً زیاد کتاب بخوانیم و ثانیاً زیادتر از آن بیندیشیم. کسی که زیاد کتاب بخواند، اما خوب نیندیشد، مانند کسی است که غذایی در دهان بگذارد و نجویده ببلعد. در عین اینکه باور دارم باید زیاد کتاب خواند و از نویسندگان هم میخواهم استفراغ وسع بکنند و در موضوع نگارششان همهی منابع را ببینند، معتقدم زیاد خواندن نباید مانع خلاقیت شود. گاهی افراد پرخوان دچار فلج فکری میشوند و در هر موضوعی مینویسند به این فکر میکنند که دیگری و دیگری چه گفتهاند و خودشان را جا میگذارند. مثلاً فردی در مورد موضوعی کتابی مینویسد اما تمام کتاب نقل قول است. ضمن اینکه جامعهی ما باید کتابخوان باشد و نویسندگان ما فراوان کتاب بخوانند، باید به جای تکرار صرف حرفهای این و آن، حرفهای خودشان را بزنند و تأمل بکنند. به تعبیری دیگر، خیلی از نویسندگان دیکته مینویسند، انشاء نمینویسند و خلاق و زاینده نیستند. به همین لحاظ در احادیث ما آمده است که «در پی درایت باشید، نه در پی روایت».
او در ادامه ذکر دو خاطره را لازم دانست و افزود: در مجلسی با حضور محمدتقی شریعتی و دکتر شریعتی بودیم. بحثی دربارهی تفسیر آیهای از قرآن شد. محمدتقی شریعتی که سالها تفسیر قرآن میگفت آن آیه را تفسیر کرد و وقتی حاضران نظر دکتر شریعتی را خواستند، او نیز تقریر و تفسیر جالبتوجهی کرد که استاد شریعتی هم پسندید و از او پرسید شما که این همه تفسیر را ندیدید، چطور این تفسیر را گفتید؟ و او در جواب گفت به این دلیل این نکته را گفتم که این همه تفسیر را ندیدهام و بیشتر به فکر شخصی خودم تکیه کردهام. دیگری اینکه، در جلسهای با مرحوم سید عبدالباقی طباطبایی، فرزند علامه طباطبایی، از ایشان سؤال کردم که مرحوم علامه طباطبائی در هنگام نگارش «تفسیر المیزان» به چه تفاسیر و منابعی مراجعه میکردند، سید عبدالباقی طباطبایی بیدرنگ گفت پدر من در هنگام نگارش این تفسیر بیشتر فکر میکرد و کمتر به تفاسیر مراجعه میکرد. من گفتم شاید این را از سر تأمل نگفته باشد و دقایقی دیگر دوباره با بیان دیگری همین سؤال را از او پرسیدم و باز بیدرنگ گفت که پدرم علامه طباطبائی در هنگام نگارش «تفسیر المیزان» بیشتر میاندیشید.
معتمدی بیان داشت: در «انجیل به روایتی مسلمانان» ۳۰۳ جمله از حضرت عیسیمسیح در میان کتابهای مسلمانها آمده است. این کتاب خیلی برای ما ارزنده است. چراکه شامل سخنان حضرت عیسی است. هنگامیکه در قرآن سخنان لقمان آورده میشود، دیگر مشخص است که سخنان عیسیمسیح پیامبر خدا چقدر برای ما با ارزش است. خالدی بهنظر من همهی منابع را ندیده است. سخنانی از حضرت عیسی در کتابهای مسلمانان هست که در این کتاب نیامده است. خالدی گاهی برای این جملات چندین منبع دیده است، اما من باز در متون خودمان منابع دیگری یافتم که این سخن در آنها هست و در کتاب خالدی نیست. لذا به مترجم دانشور این کتاب پیشنهاد میکنم این کتاب را تکمیل بکند و منابع دیگر را هم استخراج بکند و بیاورد.
او در ادامه نمونههای گوناگونی را از بیان برخی جملات حضرت مسیح در منابعی اسلامی مغفولمانده در کتاب خالدی برشمرد.