مراسم اهدای نهمین دورهی جایزهی دکتر فتحالله مجتبایی روز سهشنبه ۲۴ دی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. این جایزه با همت دکتر فتحالله مجتبایی، مرکز فرهنگی شهر کتاب و بنیاد فرهنگی محمدنقی ترکمان برگزار و همهساله به بهترین رسالههای دکتری در رشتههای «زبان و ادبیات فارسی» و «ادیان و عرفان» اهدا میشود. فتحالله مجتبایی، ضیاء موحد، حسین معصومیهمدانی، شهرام پازوکی، مسعود جعفریجزی، محمدرضا عدلی با دبیری علیاصغر محمدخانی هیات داوران این دوره بودند که دو رساله را برگزیده و سه رساله را شایستهی تقدیر دانستند.
رسالههای برگزیدهی این دوره «تصحیح دیوان عارف قزوینی و تحقیق در احوال وی» نوشتهی سعید پورعظیمی از دانشگاه خوارزمی با راهنمایی تقی پورنامداریان، مسعود جعفریجزی و مشاورهی محمد شادرویمنش و عصمت خوئینی و «مسیحشناسی در سنت مسیحی و اسلامی با تأکید بر آراء رودولف بولتمان و مولانا جلالالدین بلخی» نوشتهی محمد صبائی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات با راهنمایی فاطمه لاجوردی و مشاورهی طاهره حاجابراهیمی بود و از رسالههای «زیباییشناسی تکرار در غزل سعدی» نوشتهی زیبا اشراقی از دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران با راهنمایی تقی پورنامداریان و مشاورهی روحالله هادی و مصطفی موسویراد، «تصویرگری خاقانی در قصاید و تأثیرات و تأثرات تا پایان سدهی ششم قمری» سیدمحسن حسینی وردنجانی از دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد با راهنمایی سیدجواد مرتضایی، مشاورهی محمدرضا ترکی و مریم صالحینیا، «تحقیق در کانون ادبی هرات با تکیه بر تصحیح انتقادی لطایفنامهی فخری هروی» نوشتهی هادی بیدکی از دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد با راهنمایی سیدمهدی زرقانی و مشاورهی محمدجعفر یاحقی تقدیر شد.
بازگشت مردان به گود
در آغاز این مراسم علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: در این فضای سنگین و غمبار برگزاری این جایزه برای ما سخت بود. از سوی دیگر، برگزاری این جایزه و برنامههای فرهنگی و ادبی دیگر شهر کتاب شاید با قدری تلطیف فضا و ایجاد فضایی امیدوارانه بتواند مرهمی بر زخمهایی باشد که بر همهی ما فرود آمده است.
او ادامه داد: امسال نهمین دورهی جایزهی دکتر فتحالله مجتبایی است. خدا را شاکریم که با کمترین امکانات، با تکیه بر امید، آرزو، همت و دوستی و علاقهی هیات داوران و دکتر مجتبایی این جایزه تداوم یافت و حالا ثمرات آن را میبینیم. از هیات داوران و همکاران آنها سپاسگزارم که در این نه سال به صورت افتخاری و بدون کوچکترین چشمداشت مالی این کار را پذیرفتند.
او توضیح داد: از میان چهل رسالهای که امسال به دست ما رسید، هشت رساله در حوزهی «ادیان و عرفان» و مابقی در رشتهی «زبان و ادبیات فارسی» بودهاند که در دانشگاههای ادبیات و مذاهب، الزهرا، ایلام، آزاد، بیرجند، پیام نور، تربیت مدرس، خوارزمی، تهران، چمران اهواز، حکیم سبزواری، سمنان، شیراز، علامه طباطبایی، فردوسی مشهد، قم، کاشان، لرستان، مشهد و یزد دفاع شدهاند. امسال بیشترین سهم مشارکت (۷ رساله) به واحدهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی اختصاص داشت.
دبیر این دورهی جایزهی دکتر مجتبایی گفت: یکی از نکات چشمگیر در این دوره، پرداختن به آثار و آرای خاقانی در پنج رسالهی مجزا بود. این در حالی است که در سالهای گذشته بیشترین تمرکز بر روی مولوی بود. افزون بر این، در این دوره به بزرگانی چون خیام، سعدی، خواجو، فردوسی و سنایی نیز توجه شده بود. در سه رساله آثار مولانا با گاندی، شیخ اشراق، بولتمان بررسی تطبیقی شده بود. شش رساله به تصحیح متون گذشته و پنج رساله به بررسی ادبیات معاصر و رویکردهای نقد ادبی جدید پرداخته بودند. همچنین، امسال آقایان در این جایزه مشارکت فعالتری داشتند. چنانکه ۲۳ رساله از مجموع چهل رساله از آقایان بود.
او توضیح داد: در این دوره نیز دربارهی رسالهها بسیار بحث شد. دوازده رساله به مرحلهی دوم رسید. چنانکه پیشتر اعلام شده بود، معیارهایی چون ساختار، نظریهی جدید، نگارش و زبان، منابع در داوری این رسالهها در نظر گرفته شد. امسال از میان چهل رسالهی شرکتکننده در این رویداد دو برگزیده و سه تشویقی اعلام کردیم، اما امیدواریم امکان انتشار شمار بیشتری از این رسالهها فراهم شود. چراکه بسیاری از رسالههایی که به مرحلهی تشویقی نرسیدهاند، خوب و سزاوار انتشارند و در مقایسه با کتابهای موجود در بازار کتاب حرفهای بیشتری دارند. به نظر من حداقل دهدوازده رساله را میتوان با قدری اصلاحات زودتر چاپ و در اختیار دیگران قرار داد.
او دربارهی رسالهی برگزیدهی حوزهی زبان و ادبیات فارسی، «تصحیح دیوان عارف قزوینی و تحقیق در احوال وی»، گفت: این رساله شناخت جدیدی از عارف قزوینی فراهم میکند. عارف قزوینی از شاعران مهم دورهی مشروطیت است. پیشازاین، نامههای او یا تکنگاشتهایی دربارهی او منتشر شده است. اما پورعظیمی با دقتی ویژه مدارک جدیدی به دست آورده است و تصویر جدیدی از عارف برای خواننده ترسیم میکند. او اطلاعاتی دربارهی عارف آنچنان که بود، رابطهی او با دیگران، شعرهای او و وارد شدن شعرهای دیگر کسان در به نام و در دیوان او ارائه میکند.
او تصریح کرد: بعد از انقلاب، بسیاری از شعرهای فروغ فرخزاد تصحیح یا نقطهگذاری میشد و بسیاری از شاعران دورهی مشروطه در کتابهای چاپی بهدرستی معرفی نمیشدند. بهدنبال آن براساس این کتابها پایاننامه یا مقالاتی منتشر میشد که مسلماً تصویر درستی از آن شاعران به دست نمیداد. من بارها دراینباره با دوستان در وزارت ارشاد و دولت صحبت کردهام. مثلاً در اینجا باید توجه داشت که عارف قزوینی در دورانی متفاوت زیسته است. پژوهشگر در این زمینه تحقیق و حتی بر مواردی انتقاد کرده است، ولی آنها را حذف نکرده است. این کار از نظر ساختار، تحقیق، زبان و نکات نویافته باارزش است و رسالهی برگزیدهی این دوره در حوزهی «زبان و ادبیات فارسی» است. پورعظیمی پیشازاین «بام بلند همچراغی: با آیدا دربارهی احمد شاملو» و «من بامدادم سرانجام: یادنامهی احمد شاملو» را در نشر هرمس منتشر کرده است. بااینحال، چگونه منتشر شدن این رساله جای بحث دارد.
محمدخانی دربارهی رسالهی برگزیدهی حوزهی ادیان و عرفان، «مسیحشناسی در سنت مسیحی و اسلامی با تأکید بر آراء رودولف بولتمان و مولانا جلالالدین بلخی»، گفت: بولتمان آرای جدیدی را دربارهی مسیحشناسی وارد دنیای مسیحیت کرده است. صبائی در این رساله، پس از بررسی آرای پیشینیان، از فلاسفه تا پژوهشگران حوزهی دین، به آرای بولتمان پرداخته است. او در ادامه به شباهت میان آرای بولتمان به مسیحشناسی در مثنوی مولوی پرداخته است. این پژوهشگر پیشازاین، چند کار در این حوزه منتشر کرده است، از جمله برگردان «دربارهی عرفان مسیحی: مقالاتی در باب مراقبه، شهود، عمل و نظر و ...» از گروه نویسندگان و «مسیح و آدم: بشر و بشریت در باب پنجم رساله به رومیان» کارل بارت در انتشارات ققنوس و مدخلهایی در حوزهی ادبیات و عرفان در دانشنامهی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی.
او در پایان ضمن برشمردن اسامی و عنوان پایاننامههای تشویقی، اظهار داشت: امیدوارم این جایزه نوعی امید به آینده در دانشجویان این حوزه ایجاد کند و شاهد تأثیرگذاری کار خود باشند. چنانکه پیشازاین هم شماری از برگزیدگان جایزههای دیگری کسب کردند و کتابشان به چاپهای چندم رسید.
گواه حقیقتجویی
تقی پورنامداریان اظهار داشت: مطرح شدن رسالهی «تصحیح دیوان عارف قزوینی و تحقیق در احوال وی» در این جایزه دلیلی بر آن است که پایهگذاران یا داوران این جایزه بیشتر حقیقتجویی و حقیقتخواهی را در نظر داشتهاند. خوشحالم که بدون هیچ ملاحظهای این رسالهها را بررسی کردهاند و علیرغم موضوعاتی که شاید در این رساله پذیرفته نشوند آن را برنده اعلام کردند. تشکر دیگر من از سعید پورعظیمی است. این دانشجو را از خیلی پیش از ورود او به دانشگاه خوارزمی میشناختم. او فردی بسیار دقیق و جستوجوگر است. گرچه این رساله در فاصلهای یکسالونیمه نوشته شده است، او بسیار بیش از آن کار کرده است. پورعظیمی تمام شعرهای عارف قزوینی را سطربهسطر خوانده و با دیوانهای مختلف منتشر شده از دیوان او مقایسه کرده و چیزهای اضافی یا حذف شده را بررسی کرده است. میتوانم بگویم تصحیح او از دیوان عارف قزوینی تاکنون بینظیر است.
او ادامه داد: گرچه عارف قزوینی در عمرش خیلی زجر کشیده و زندگی بسیار سختی داشته است، پس از مرگ این بخت را داشته که چنین پژوهشگری به زندگی و احوال او بپردازد و از او بنویسد. کار شاهد میزان زحمت پورعظیمی است. او بسیاری از نامهها را با سختی و برای اولین بار نزد بازماندگان عارف پیدا کرده است و گاه حتی با لجاجت از آنها گرفته و در کار خود استفاده کرده است. بسیار از این پژوهشگر سپاسگزارم، زیرا یکی از رجال هنرمند، شاعر و تاحدی سیاستمدار را بهراستی زنده کرده و آثار او را به همه شناساند. در این کار دکتر جعفریجزی، دکتر شادرویمنش و دکتر خوئینیها نیز بسیار زحمت کشیدهاند.
او دربارهی اهمیت رسالهی زیبا اشراقی گفت: من گمان میکنم سعدی مردمیترین شاعران دورهی کلاسیک در زبان فارسی است. مردمی نه به این معنی که راجع به گرفتاریهای مردم حرف زده یا تعهد اجتماعی دارد یا رنجهای مردم را تصویر کرده است، بلکه ازاینرو که طیف بسیار گستردهای از مردم شعر او را خواندهاند و از آن لذت بردهاند. اگر ویلیام وردزورث در مقدمهی «شعرهای غنایی» گفته است که «یگانه وظیفهی شاعر و ضروریترین وظیفهی شاعر لذت بخشیدن به مخاطبانی است که شرایط لازم را داشته باشند»، سعدی بدون در نظر گرفتن این «شرایط لازم» در طول تاریخ به بیشترین مردم در طیف گستردهای لذت بخشیده است. این لذت بخشیدن بهسبب ابداع معانی تازه یا هماهنگی میان صورت و محتوا نیست، بلکه میتوان گفت فقط ناشی از صورت و سبک سعدی در زبان است. از میان خصوصیات متنوع و متعدد نثر سعدی تکرار است که سلیقه و ذوق زیباییشناسی او کاملاً بر آن تأکید دارد.
پورنامداریان تصریح کرد: تکرار در شعر سعدی بدین صورت نیست که یک کلمه را بهمنزلهی صنعت بدیع بهکار ببرد، بلکه او تکرار را نوعی خلافِ عادت در زبان تصور کرده است و از این راه شگفتی معطوف به زیباییشناسی و لذتبخشی به خواننده ایجاد میکند. این تکرار در اجزای مختلف زبان از جمله تکواجها و واجها انجام شده است. گاهی یک کلمه در شعر او تکرار میشود، ولی تکرار در بافتهای مختلف معانی مختلف ایجاد میکند. این نوعی شعبدهبازی با زبان است که فقط در نتیجهی اشراف بسیار سعدی بر ادبیات فارسی و بر زبان ممکن شده است.
او تأکید کرد: زیباییشناسی سعدی مانند حافظ زیباییشناسی خاص نیست، بلکه مردم هم از این زیباییشناسی بهره میبرند. او حتی گاهی از صیغههای مختلف فعلها استفاده میکند. کنار هم قرار گرفتن اینها خلافِ توقع و انتظار خواننده واقع میشود و در او شگفتی و لذت ایجاد میکند. افزون بر این، تصاویری که سعدی به کار میبرد هم مبتنی بر آشناترین و ملموسترین تصاویر برای مردم است.
مقصد مسیحشناسی بولتمان و مولوی
شهرام پازوکی اظهار داشت: صبائی از دانشجویان خوب و دقیق و زباندان گروه ادیان و عرفان دانشگاه آزاد بود. رسالهی او راجع به بولتمان و مقایسهی مسیحشناسی در آثار بولتمان و مولانا است. این یکی از بهترین رسالههای سالهای اخیر است. بهخصوص ازآنرو که بولتمان الهیدانی بسیار سختنویس است و آثارش همه به زبان آلمانی است. پس نوشتن دربارهی او و فهم سخن او کاری بسیار دشوار است. بولتمان در آثار خود الهیدانی پروتستان است. او از شاگردان برجستهی کارل بارت است. کارل بارتی که بهنوعی شیخالطائفهی پروتستانها است و در الهیات پروتستان حتی بهنحوی از نظر برخی بزرگان کاتولیک نیز مقبول است. افزون بر این، او شاگرد نزدیک هایدگر بوده است و تفسیرهای هایدگر براساس عرفان مسیحی را به کار گرفته است. اما انگیزهی صبائی در این تطبیق بحث مسیحشناسی است.
او تصریح کرد: در کلام رسمی اسلامی چیزی با عنوان پیغمبرشناسی وجود ندارد. بااینحال، مسیحشناسیِ مسیحیها مانند امامشناسی شیعه است. در واقع، این نوعی تفکر دینی مبتنی بر شخص، ولی یا خدای فرزند شده است. یکی از کارهای برجسته در این مسیحشناسی «مثنوی» مولانا است. در واقع، پیغمبرشناسی در «مثنوی» میتواند موضوع رسالههای دیگری شود. کار تطبیقی صبائی در مسیحشناسی در بولتمان و «مثنوی» ازاینجهت حائز اهمیت است که به فراتاریخی شدن شخصیت انبیا در آثار عرفانی ما توجه کرده است. فراتاریخی شدن در اینجا بدان معناست که فرد از حالت شخصیت تاریخی بیرون بیاید و توجه بر حقیقت معنوی و حقیقت پیام یا به بیان بولتمان «کریگما/پیام بشارت» او متمرکز شود. همین عبور از شخصیت تاریخی انبیاست که راه را برای بولتمان باز میکند تا بگوید کریگمای مسیحیت زنده است و تأکید کند که مسیح شخصیتی تاریخی نبوده که دوهزار و پانصد سال پیش به دنیا بیاید و مصلوب شود و مصائبی را از سر بگذراند.
پازوکی تأکید کرد: صبائی در نتیجهگیری به این امر توجه کرده است که نباید به این تشابههای ظاهری اکتفا کرد. چراکه اینها گاهی اوقات گولزنندهاند. به بیانی، او توجه دارد که عبور از شخصیت تاریخی در عرفان اسلامی آثار مولانا و کارهای بولتمان بدین معنا نیست که این دو یک مقصد را در نظر دارند. این در حالی است که بسیاری اوقات پژوهشگرِ ادبیات تطبیقی بدون توجه به مبادی و مقاصد و صرفاً با توجه به ظواهر امر قضاوت میکند. صبائی دقت به خرج داده و اجتهاد کرده که عبور از تاریخ نزد بولتمان و مولانا مشابه هم نیست.
ارجمندی مؤلف
مسعود جعفریجزی اظهار داشت: برخلاف نظریهی مرگ مؤلف، من میخواهم پیش از رساله از خود مؤلف سخن بگویم. سعید پورعظیمی دانشجوی کارشناسیارشد و دکتری دانشگاه خوارزمی بود. من با او هیچ درسی نداشتم، ولی جستوجوها و پیگیریهای او از دورهی کارشناسیارشد بسیار متفاوت بود. به دانشجویان جوان پرتوان و پرانرژی تأکید میکنم که بدون شخصیت علمی و سختکوشی و جدّیت و پایبندی به اصول علمی نمیتوان کار درستی کرد. با انتخاب راههای میانبر شاید بتوان دکتری گرفت و پایاننامه نوشت، اما نمیتوان کار علمی دقیقی کرد. پورعظیمی پیشتر دو کتاب دربارهی شاملو و چندین مقاله در ادبیات کلاسیک منتشر کرده است. همچنین، مدخل عارف قزوینی در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی را نوشته و مشغول نگارش مدخل و مقالاتی دیگر است. پس، شخصیت علمی خود را تثبیت کرده و برای شروع کاری علمی آمادگی خوبی داشته است.
او دربارهی رسالهی «تصحیح دیوان عارف قزوینی و تحقیق در احوال وی» گفت: این رساله سه بخش یا سه کتاب است. مقدمهی بسیار مفصل این کار دربارهی زندگی و شعر عارف قزوینی است. بخش دوم، تصحیح متن شعرها با نسخهبدل است. پژوهشگر در این بخش موارد چاپی در روزنامهها و مجلات دورهی مشروطه را مقایسه کرده و متنی عرضه کرده است که در آن پای هر شعری جدولی تمهید شده و با یک نگاه به آن میتوان فهمید هر شعری اولین بار کجا آمده است و در نسخ مختلف چه فرقهایی دارد. بخش سوم، تعلیقات و شرحها و نکات تاریخی تازهای است که با زیرورو کردن هزاران صفحه مطبوعات قدیمی و با دقتی خارقالعاده تهیه و تدوین شده است.
جعفریجزی گفت: در ایران برای ما قدری تازگی دارد، ولی در تمام کشورها و دانشگاههای معتبر دنیا شبیه به این جوایز و بورسهای تحقیقی در مقطع دکتری فراوان است. پس، در این موقعیت هر دانشجویی بیش از چگونه استخدام شدن، به دریافت یکی از این بورسها یا جوایز و نشان دادن شخصیت علمی خودش در آن دوره فکر میکند. اینجا متأسفانه گمان میکنیم، اگر دانشجوی دکتری خوب باشد، فوراً باید سر کلاس برود و درس بدهد. در این فضا، جایزهی دکتر مجتبایی نقطهی امیدی برای حرکت است. من برای اولین بار در این امر مشارکت کردم و پیشازاین تصور نمیکردم کارها اینقدر دقیق خوانده و به بحث و گفتوگو گذاشته شود. افزونبراین، پشتصحنهی این رساله برای من بسیار آموزنده بود. امیدوارم شبیه این جایزه و بورسهای تحقیقاتی در رشتههای مختلف علوم انسانی پابگیرد و قدری فضای این رشتهها را عوض کند.
جعفریجزی در بخشی از سخنان خود، دستنوشتهی دکتر حسین معصومی همدانی را دربارهی این رساله خواند. این دستنوشته از این قرار بود: «این رساله بر پایهی همهی چاپهای پیشین دیوان عارف و دستنوشتهایی که شخص محقق از طریق بازماندگانِ دوستان عارف به آنها دست یافته و نیز منابعی از قبیل مجلات و روزنامهها که شعری از عارف قزوینی -پیش از وارد شدن در دیوان او- در آنها به چاپ رسیده تدوین شده است. محقق کوشیده است تا اشعار و تصنیفهای اصیل عارف را از آنچه دیگران، سهواً یا از روی عمد، به او نسبت دادهاند و از او نیست جدا کند و در این کار تا اندازهی بسیار زیادی موفق شده است. درعینحال، همهی ضبطهایی را که دیگر محققان دیوان عارف اختیار کردهاند در سازوارهی انتقادی ذیل هر شعر یا تصنیف آورده است. از این نظر، این اثر را میتوان نخستین تصحیح انتقادی دیوان عارف دانست. امتیاز دیگر این تصحیح، جز مشخص کردن شعرهای اصیل عارف از شعرهای منسوب به او، شعرهای تازهای است که بهصورت دستنوشته باقی مانده و برای اولین بار در این مجموعه منتشر میشود. هرچند شعر عارف از لغزشهای زبانی و ادبی خالی نیست، این تصحیح نشان میدهد که دستکم برخی از این لغزشها نتیجهی بدخوانی یا دخالت مصححان پیشین بوده است. از این نظر، این تصحیح میتواند پایهای برای ارزیابی جایگاه عارف در شعر معاصر باشد. پانوشتهایی که مصحح بر هر شعر افزوده شامل مطالبی است که شخص عارف در مورد فضای سرودن شعرها و انگیزهی خود نوشته، بهاضافهی آنچه دیگران در این باره گفتهاند و نیز توضیحات لغوی و تاریخی که مصحح دربارهی واژه و ترکیبات دشوار و اَعلام شعرها داده است و همراه با ارجاع به منابع مربوط. مقدمهی مصحح دربارهی زندگی و زمانهی عارف جامع و خواندنی است. آثار منثور عارف (زندگینامهها و نامههای او) نیز با دقت کافی تصحیح شده و مقایسهی آنها با آنچه قبلاً زیر این عنوان به چاپ رسیده (مثلاً نامههای او) و سرشار از بدخوانی است، گواه میزان زحمت مصحح است.»
تصاویر نو در رسالههای برگزیدهی این دوره
فتحالله مجتبایی اظهار داشت: عارف قزوینی را ما میشناختیم، ولی بیشتر عامیانه و روزنامهای. در این رساله جنبههای مختلف عارف بررسی شده است و چهرهی روشن و درخشانی از او نشان داده میشود. باید از نویسندهی این رساله سپاسگزاری کرد. همچنین، رسالهی تطبیقی در حوزهی آثار و بخشی از افکار بولتمان با یکی از عرفای بزرگ اسلامی، مولوی، است که از لحاظ پیغمبرشناسی درخور است. خود من در این رساله چیزهایی دیدم که پیشازاین ندیده بودم. بولتمان بیشتر به اسطورهزدایی معروف است و بیشتر در حوزهی رابطهی اسطوره و مسیحشناسی کار میکند. مسیحشناسی او پلی میان مسیح تاریخی و مسیح الهی است. صبائی در این رساله هم بولتمان را به ما شناساند و هم شلایرماخر را. همچنین، این نویسنده کتابهایی دربارهی مسیحشناسی ترجمه کرده است. مثلاً کتاب کارل بارت دربارهی انسان و خدا. او زبان را بهخوبی میشناسد و با آثار علمی مسیحیت نیز آشنا است. پس، این اثر بسیار چشمگیر است.
او دربارهی رسالهی «زیباییشناسی تکرار در غزل سعدی» اظهار داشت: سعدی تقریباً فراموش شده است و کمتر به کارهای او پرداخته میشود، ولی در این رساله نگاهی به فن شاعری او شده است. نکتهی دیگری که دربارهی سعدی فراموش شده است، آن تصویر بسیار بسیار روشنی است که از اخلاق اسلامی در «بوستان» ترسیم میکند. زمانی که بنا بود در هاروارد ادبیات عرفانی فارسی درس بدهم، پیش از آمدن خانم شیمل طرحی را ارائه داده بودم و آنجا اسم سعدی را نیاوردم و طرح درس از عطار آغاز می شد و سپس مولوی و حافظ. مدیر مؤسسه به من گفت، چرا به سعدی نپرداختی؟ گفتم که سعدی بیشتر مضامین عاشقانه و عرفانی داشت. او در پاسخ گفت که شما اشتباه میکنید. «بوستان» سعدی روشنترین تصویر اخلاق اسلامی است.
او ادامه داد: من در مکتبهای فراهان اراک درس خواندم و اول از «بوستان» و «گلستان» شروع کرده بودیم. پس این دو را از قدیم خوانده بودم، اما این تصویر سعدی را ندیده بودم. دوباره «بوستان» را خواندم و آن را شاهکاری عظیم یافتم که به راستی در آن روشنترین تصویر از اخلاق اسلامی ترسیم شده است. پس، باید بیشتر به آثار سعدی پرداخت. در پایان، از محمد ترکمان از بنیاد ترکمان تشکر میکنم که حمایت مالی این جایزه را تقبل کرده است.
در پایان این مراسم، جوایز برگزیدگان این دوره از جایزهی دکتر مجتبایی اهدا شد.
سعید پورعظیمی، برگزیدهی حوزهی زبان و ادبیات فارسی، در بخشی از سخنان خود گفت: دربارهی رسالهام مطلب خاصی نمیگویم. فقط خوشحالم که آرزوی ۸۵ سالهی عارف برآورده شد. این مرد در راه اعتلا و آزادی میهن جان خود را گذاشت و دربهدری کشید و یک عمر در فقر سیاه زندگی کرد. آدمی که روزگاری در صحنهها فرمانروایی میکرد، در گوشهی همدان، در عزلت و تنهایی مُرد. جنازهاش را به گوشهای از همدان کشید و شاهد مرگ خودش شد و مُرد. همهی آرزوی او این بود که روزی آثارش کامل و بدون هیچ دگرگونی و تصرف به چاپ برسد. دههها این آرزوی او برآورده نشده بود و پس از مرگ نیز ناکام بود. اگر، آن طور که استادانم گفتند، این کار محاسنی دارد، به نظرم آرزوی هشتادوچندسالهی عارف برآورده شده است. امروز متنی در دست داریم که مجموعهی همهی آثار او است، بهجز نامهها. نامهها را انتشارات هرمس و انتشارات نگاه منتشر کردهاند، پس من نمیتوانستم آنها را در این کار اضافه کنم. اما این دو کتاب بسیار پرخطا هستند. از نظر من چاپ انتقادی نامههای عارف لازم است. من در دو مقاله به خطاهای بسیار این دو کتاب اشاره کردهام. و اگر چاپ دقیق و علمیای از نامههای او نیز انجام گیرد، ما میتوانیم با اطمینان بگوییم که این همهی آن چیزی است که او تولید کرده و آنطور که میخواست به دست آیندگان رسیده است.
محمد صبائی، برگزیدهی حوزهی ادیان و عرفان، در بخشی از سخنان خود بیان داشت: این رساله براساس یک مساله شکل گرفت. از سالهای اول تحصیل سؤالی در ذهن من بود. اینکه این مسیح که توانسته فراتر از مرزهای دین مسیحی حضور داشته باشد و ایفای نقش کند، چنانکه در الهیات مسیحی و عرفان اسلامی حضور دارد، بهراستی کیست و رسالت او چیست؟ روزهای اول دکتر مجتبایی تعبیر جالبی بهکار بردند که راهگشای من شد. او گفت «بهدنبال پدیدارشناسی مسیح باش» و همین باعث شد که بهجای اینکه به سراغ سیما و تصویر و خویشکاری مسیح در اندیشهی بولتمان یا الهیدانان دیگر یا کتاب مقدس بروم، به پدیدارشناسی او برآیم و رویکرد تطبیقی را انتخاب بکنم. کوشیدم برای یافتن پاسخ به این مساله اولاً نه به آن عیسیمسیح در دین مسیحیت، بلکه به حقیقت مسیح بنگرم. دیگر اینکه در رویکرد مقایسهای کوشیدم حتماً نگاهی عرفانی را مقابل بولتمان بگذارم. چراکه در کلاسهای شهرام پازوکی آموخته بودم که این عرفان است که میتواند حقیقت الهی را هر لحظه به شکل بت عیار بگیرد و نه کلام و فقه. پس، بولتمان را با یک عارف مقایسه کردم، نه با کسی چون امام محمد غزالی که کتابی در رد مسیحشناسی نوشته است.
او گفت: اجمالاً پاسخ من دربارهی کیستی مسیح این است که مسیح حقیقت حیاتبخش الهی است که در ساعت پایانی عالم، ساعتی فراتاریخی، ظهور میکند و خدا را به ما میشناساند و خویشتن فهمی قدیمی ما و وجود گرفتار امیال پست ما را مصلوب میکند و ما را با خودش به دیدار خدا میبرد. این مسیح در کلام موعظه و وجودِ ولی خدا همواره و تا همیشه نزد ما حاضر میشود و آن لحظهای که به کلام موعظه، بشارت، ایمان میآوریم و سرسپردهی ولیّ خدا میشویم، ساعت پایانی عالم است. ساعتی که مسیح به ملاقات ما میآید. طبق چیزی که مولانا و بولتمان گفتهاند، ما به محض مواجهه با این حقیقت فراتاریخی در آستانهی قیامت ایستادهایم. وجود این جهانی ما تمام شده است و مخلوقی جدیدیم.
او تأکید کرد: این حقیقت فراتاریخی الهی در هر دینی رنگ تعین میگیرد. از اینرو، بولتمان انکشاف خدا را محدود و منحصر به وجود عیسیمسیح میداند و مولانا هم پیامبر اسلام را جامعِ جمیع مراتب انبیا و مقدم بر آنها میداند. برای من سوال بود که چگونه این دو بهرغم این همه شباهت در مسیحشناسی چنین اختلافی دارند و هریک دین یا پیامبر خودشان را برتر و کامل میدانند. به نظر، انحصارگرایی این دو میتواند ازاینجهت باشد که ایمان مستلزم واگذاری تام و غیرتمندانهی وجود و خانهی دل به یک تعین واحد از حقیقت الهی است؛ یعنی ما نمیتوانیم در عین اینکه مسیح را اِنکشاف تام خدا میدانیم به انکشاف دیگری هم فکر کنیم. چنانکه بولتمان و پیش از او لوتر گفته بودند که «من اینجا ایستادهام و جای دیگری نمیتوانم». به نظرم این تفاوت چنین تبیین میشود که در قلمروی ایمان دویی نمیگنجد. بدین معنا که ما سرسپردهی یک تعین حقیقت الهی میشویم و نمیتوانیم به دیگری بیندیشیم.
زیبا اشراقی، برنده رسالهی تشویقی، اظهار داشت: این رساله گوشهای از شگردهای زبانی سعدی را گشوده است. در واقع این کار ادامهی جملات کوتاه تقی پورنامداریان و محمدرضا شفیعیکدکنی در کتابهایشان است، مبنی بر اینکه «هنر سعدی در تکرارهای نامرئی است». این برای من بسیار جادوکننده بود. پس به دنبال همین تکرارهای نامرئی در کار سعدی رفتم. شاعران برای سخن گفتن و هنجارگریزی در زبان شگردهای بسیاری بهکار برده بودند. گاهی اوقات این شگردها از شدت تکرار دیگر دیده نمیشود یا جذابت خود را از دست دادهاند. اما شاعری مثل سعدی و حافظ مرتب دنبال شگردهای تازه و بیان و شیوههای نو است. این تکرارهای نامرئی سعدی نیز راهی گشود تا به شگرد دیگری در کار و زبان او برسیم. تمرکز من در این رساله بر این بود که هنر سعدی در تکرار تکواجها یا به بیانی در تکرار کوچکترین جزء معنادار زبان است. سعدی در حوزههای معنا نیز گاهی مضامین را به صورتهای جدید میگفت. همچنین در کارهای دیگر از تکرارهای دیگری سخن گفته شده بود. ازاینرو، در فصلهایی از این رساله به انواع تکرار در زبان فارسی پرداختم، مثلاً جناس و تکریر و تکرار. اما جستوجوی تکرارهای واجی سعدی و بسامد و شناخت و دستهبندی آنها جذابیت خاصی داشت که من در این رساله در حد مقدور در دو فصل این حرف اصلی را سامان دادم و فصلهای دیگر مقدمهای برای بیان این امر بود.
او در ادامه دو غزل خواند و تکرار واجی را در آنها توضیح داد. ضمن اینکه اشاره کرد، فرخیسیستانی و انوری پیش از سعدی به این نوع تکرار توجه داشتند، ولی سعدی آن را به کمال رسانده است.