کد مطلب: ۲۵۵۸
تاریخ انتشار: شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۱

باور دینی بر مدار تجربه‌ی دینی

سه‌شنبه بیست و یکم آذر، در مرکز فرهنگی شهرکتاب، کتاب «تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی»، نقد و بررسی شد. این کتاب تالیف دکتر بابک عباسی است و انتشارات هرمس آن‌ را منتشر کرده است. عباسی در فصل‌های مختلف کتاب یادشده، درباره‌ی چیستی مفهوم تجربه‌ی دینی، نسبت آن با باور دینی و جای‌گاه و سیر تطور تجربه‌ی دینی نزد فیلسوفان غربی و اسلامی سخن گفته است؛ هم‌چنین با تاکید ویژه، آرای «ویلیام آلستون» را نقد و بررسی کرده است. در دو دهه‌ی اخیر و در حوزه‌ی معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی دین، به مفهوم تجربه‌ی دینی بسیار توجه شده است. پیش از این نیز کتاب «تنوع تجربه‌ی دینی»، نوشته‌ی «ویلیام جمیز» را حسین کیانی ترجمه و انتشارات حکمت منتشر کرده است. در این نشست، مولف، دکتر محسن جوادی و دکتر مسعود صادقی حضور داشتند.

خدا حضور دارد!
دکتر بابک عباسی، مولف کتاب «تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی»، در باب اصطلاح‌شناسی کتاب خود توضیح داد: در تمام ادیان به‌ویژه ادیان توحیدی، بسیاری از مومنان در شرح احوال خود از تجربه‌هایی سخن می‌گویند که در مواقع خاص برای آن‌ها پیش آمده است؛ این تجربه‌ها برای آن‌ها معنا و اهمیت دینی داشته است. احوال و تجربه‌هایی درونی مانند، خوف، امید، احساس استجابت دعا، احساس گناه و اتفاقات بیرونی نظیر شنیدن خطاب الهی، دیدن تجلی خدا و یا کسب هدایت الهی. این تعاریف، شرح معنای عام تجربه‌ی دینی‌ هستند. برای درک مفهوم تجربه‌ی دینی، لازم است تمایز میان فکر کردن به یک اتفاق و وقوع آن‌را به روشنی دریافت، به این معنا که تنها فکر کردن درباره‌ی خدا و صفات او باعث ایجاد تجربه‌ی دینی نمی‌شود، بلکه برای کسب آن تجربه می‌بایست آن را از سر گذراند.
وی برای انتقال بهتر مفهوم تجربه‌ی دینی، از نمونه‌ی مشهور آن در مسیحیت مثال آورد: تجربه‌ی «آگوستین قدیس»، نمونه‌ی بازر این دست تجربه‌هاست. آگوستین درباره‌ی تجربه‌ی خود می‌گوید: «من در احوال ناخوش‌آیندی بودم که به‌یک‌باره صدای کودکانه‌ای شنیدم. این صدا خطاب به هم‌بازی کودک‌اش می‌گفت: بردار و بخوان. من احساس کردم که گویی این خطاب به من است. نگاه کردم و کتاب مقدس را کنار خود دیدم؛ پس برداشتم و آیاتی را خواندم. این آیات سبب تحول من شد، به گونه‌ای که وقتی کتاب را بستم احساس کردم زندگی دیگری را شروع کرده‌ام.»
 مولف هم‌چنین در خصوص معنای خاص تجربه‌ی دینی گفت: فلسفه‌ی دین، اغلب با معنای خاص این تجربه سر و کار دارد و آن معنا عبارت‌ است از: آگاهی تجربی از خدا، تجربه‌ای که شخص در آن حضور خدا و برخی صفات و افعال او را تجربه و درک می‌کند. در این حالت احساس و ادراک حضور خدا با باور داشتن بعضی صفات او تفاوت دارد، یعنی این‌که باور رحمانیت خداوند متفاوت است از حس بخشودگی گناه، که پاره‌ای اوقات انسان قادر به درک آن می‌شود.
دکتر عباسی، سخن خود را در باب مقدمه‌ی تاریخی تجربه‌ی دینی و چگو‌نگی طرح و اهمیت یافتن آن، ادامه داد: پیدایش پدیده‌ی تجربه‌ی دینی به وقوع بحرانی که پس از دوره‌ی روشن‌گری در الهیات و دین مسیحی پیش آمد، باز می‌گردد. دین در دوره‌ی روشن‌گری دچار یک بحران شده است. با پدید آمدن علم تجربی و تعارضات پیش آمده میان کشفیات و یافته‌های دانشمندان علوم طبیعی و آیات کتاب مقدس، حجیت و وثاقت تاریخی این آیات و نیز خداباوری دینی، از سوی آن دانشمندان مورد نقد قرار گرفت. در نتیجه‌ی این انتقادات، مکتب یا نظریه‌ی «دئیسم» به وجود آمد. اگر «تئیسم»، خدا باوری دینی تلقی شود، با نقد آن «دئیسم» به وجود آمده است. «دئیسم»، نوعی خدا باوری فلسفی‌ست که به فرستاده شدن پیامبر و کتاب از سوی خداوند اعتقادی نداشته است و تنها بر اساس اصول عقلی و برهان نظم شکل گرفته است. بعد‌ها فیسوفانی مانند «کانت» این نظریه را هم نقد کردند و به یک معنا هم الهیات نقلی و هم الهیات عقلی دچار بحران و بی‌مبنا شدند.
وی افزود: در دوره‌ی اهمیت رومانتیسم و توجه به احساس و شهود، «شلایرماخر» که وی را پدر الهیات جدید دانسته‌اند، این سوال را مطرح کرد: چرا نباید مبنای الهیات و دین در احساس جستجو شود؟ «شلایرماخر» در ایده‌ای ایمان را نوعی از احساس و شهود معرفی کرد و محتوای آن را، احساس وابستگی به یک امر نامتناهی دانست. اصطلاح تجربه‌ی دینی را برای نخستین بار «ویلیام جیمز»، در کتاب «تنوع تجربه‌ی دینی» خود به‌کار برده است. وی در سال ۱۹۰۲ سعی داشته است دین را بر اساس تجربه‌ی دینی توضیح دهد. پس از «جمیز»، این مفهوم جدی گرفته شد و دیگران آن‌را را بسط دادند. در قرن بیستم، تجربه‌ی ‌دینی به‌عنوان مبنایی معرفت‌شناسانه برای معقولیت باورهای دینی به‌کار گرفته شده است. این اتفاقات در عالم اسلام هم تاثیراتی گذاشته است. اقبال لاهوری در سال ۱۹۳۰ و بر اساس آرای «جیمز» سعی کرده است اسلام را دوباره تفسیر کند. این تفسیر، بر اساس تجربه‌ی دینی و عرفانی در کتاب «بازسازی فکر دینی در اسلام»، به تفصیل آمده است.
مولف کتاب «تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی»، ضمن معرفی «آلستون» به عنوان یکی از فیلسوفان دین معاصر، افزود: وی متفکر کلیدی در حوزه‌ی دین به شمار می‌رود که بسیاری از فیلسوفان معاصر دینی، از شاگردان مستقیم یا باواسطه‌ی او هستند. در حال حاضر کتاب «ادراک خدا»، نوشته‌ی او تبدیل به یک کتاب کلاسیک و بسیار مورد توجه قرار گرفته است. «آلستون» در این کتاب می‌گوید: تجربه‌ی دینی منبعی‌ست برای توجیه یا معقولیت معرفتی باورهای دینی.
دین‌داران در قرن بیستم، هم‌واره با این اتهام رو‌به‌رو بوده‌اند که باورهای دینی آن‌ها، با معقولیت همراه نیست. «آلستون» در کتاب خود سعی کرده است تجربه‌ی دینی را، مبنایی‌ برای معقولیت باورهای دینی نشان دهد.
عباسی در همین خصوص ادامه داد: «آلستون» براساس مفهوم «روال‌های باورساز»، نظریه‌ای را برای تبیین معرفت و منابع و قوای آن طرح کرده است. روال‌های باورساز، یک نوع سازوکار برای ایجاد باور هستند که به عنوان مثال، تجربه را از ورودی خود می‌گیرد و باور را از خروجی خود بیرون می‌دهد. روال‌های باورساز، به لحاظ اجتماعی تثبیت شده‌اند و ماقبل نظری هستند؛ به این معنا که شخص پیش از آنکه به سن بلوغ عقلی برسد نیز از این روال‌ها استفاده می‌‌کرده است. «آلستون» تجربه‌ی دینی را نیز در سبد روال‌های باورساز گذاشته است و می‌گوید: این نوع تجربه، به لحاظ اجتماعی تثبیت‌شده و اعتماد پذیر است.


تجربه‌ی دینی در تقابل با متافیزیک سنتی


دکتر جوادی برخی از مزایا و نکات مثبت کتاب «تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی» را چنین برشمرد: مولف در این کتاب، پیشینه‌ی بحث را به خوبی طرح کرده است و در برخورد با آرا و عقاید مختلف، از انصاف علمی برخوردار بوده است. در این کتاب، از پرگویی و بی‌ربط‌گویی اجتناب و مباحث به وضوح و روشنی بیان شده است. مولف در مبحث چرخش هرمنوتیکی، دست به ابتکار و نوآوری جالب توجهی زده‌ است و در مجموع کتاب خوش‌خوان و جامعی‌ را فراروی مخاطب قرار داده‌ است. ‌
جوادی، انتقادهایی را نیز بر کتاب وارد دانست. وی در همین خصوص ادامه داد: نام کتاب، گویای محتوای آن نیست. در نگاه اول گمان می‌رود محتوای کتاب تنها درباره‌ی نسبت میان تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی است؛ درحالی‌که بیشتر فصل‌های آن درباره‌ی آرا و عقاید «آلستون» است. این در عنوان فرعی کتاب آورده شده است، اما با توجه به اینکه عقاید «آلستون»، برای بسیاری شناخته شده نیست، بهتر بود عنوان جامع‌تری برای کتاب برگزیده می‌شد.
این منتقد، در ادامه‌ی نقد خود افزود: در جایی از کتاب آمده است، برخی از متفکران مسلمان با سیاق جدید و مدرن مبحث تجربه‌ی دینی مخالفت کرده‌اند. این نظر صحیح است؛ اما مولف در بیان دلایل این مخالفت به نکاتی سطحی اشاره کرده است. این دلایل، عمیق‌تر و سابقه‌دار‌تر به نظر می‌رسند. در پیشینه‌ی مخالفت فیلسوفان و متکلمان اسلامی با تجربه‌ی دینی، هم‌واره مخالفت با برهان نظم دیده می‌شود، چراکه این برهان دارای خصلتی تجربی‌ست، درحالی‌که الگوی متفکران اسلامی در الهیات، قیاس و ریاضیات بوده است. بنابراین مخالفت‌ ایشان تنها با افراد نبوده است، بلکه ریشه‌ی عمیق‌تری‌ داشته است.
وی در باب تاکید نویسنده بر تفاوت میان تجربه‌ی دینی و شهود گفت: مولف در این زمینه به نکات خوبی اشاره کرده است، اما این تفاوت بیش از اندازه درشت‌نمایی شده است. نویسنده، مفهوم تجربه‌ی دینی قدیم و جدید را به طور کلی متفاوت دانسته است. این تفاوت کلی را شاید بتوان در آرای «آلستون» قایل شد، اما نمی‌توان تفاوتی همه‌گیر در نظر گرفت. تفکیک کلی متافیزیک سنتی از تجربه‌ی دینی، صحیح به نظر نمی‌رسد. هم‌چنین نویسنده در خصوص توجیه باور دینی بر اساس تجربه‌، نکته‌ای ابتکاری مطرح کرده است. او دو استدلال «آلستون» در این باب را از یکدیگر تفکیک کرده است، که به دلیل نو بودن ایده، جای کار و پروراندن بیشتری دارد.
دکتر جوادی درباره‌ی بخش پایانی کتاب «تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی» گفت: «آلستون» نسبت به تجربه‌های دینی روی‌کردی باز دارد. به این معنا که ده‌ها تجربه‌ی دینی وجود دارد، که در دیدگاه «آلستون» تمامی آن‌ها موجه و صحیح‌اند؛ در حا‌لی‌که بعضی از آن‌ها با هم ناسازگار هستند. مولف این را به‌عنوان بزرگ‌ترین اشکال در دیدگاه «آلستون» مطرح، اما خواسته است از طریق چرخش هرمنوتیکی و در قالب فلسفه‌ی تحلیلی، راه حل دیگری برای آن ارائه دهد، که در این راه موفق نبوده است.


نزاعی به درازای تاریخ


 دکتر صادقی کتاب «تجربه‌ی دینی و چرخش هرمنوتیکی» را از جدی‌ترین و عمیق‌ترین آثار تالیفی در این حوزه برشمرد و گفت: باید توجه داشت در حوزه‌ ی فلسفه‌ی دین، غیر از انتشار درس‌گفتارهایی اندک و ترجمه‌هایی در این خصوص، تا کنون کار تحلیلی و پژوهشی‌ که به غنی شدن زبان فلسفی مخاطب فارسی زبان کمک کند، صورت نگرفته است. کتاب دکتر عباسی، نمونه‌ی خوبی از یک گزارش فلسفی و یک فعالیت فلسفی‌ست که در دو بخش سنت تحلیلی و سنت قاره‌ای و اروپایی ارایه شده است.
وی در خصوص محتوای کتاب گفت: دین‌شناسان در برشمردن ابعاد دین و ساحت‌های آن به‌رغم اختلاف نظرهای موجود، بر اهمیت بعد تجربی و بعد عقیدتی یا باوری دین، اتفاق نظر دارند. البته نزد برخی از دین‌شناسان، در تاریخ تقدم این دو نیز اختلاف نظر وجود دارد. در قرن بیستم، فلسفه‌ی دین به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شاخه‌های فلسفه، استقلال و اهمیت یافته است. هم‌چنین یکی از اساسی‌ترین حوزه‌های فلسفه‌ی دین، معرفت‌شناسی دین است. معرفت‌شناسی دین دارای دو شاخه‌ی عمده است: ابتدا معرفت‌شناسی تجربه‌ی دینی و دیگر معرفت‌شناسی باور دینی؛ این دو شاخه از هم منفک‌ هستند. در مبحث معرفت‌شناسی تجربه‌ی دینی، مساله‌ی مهم این است که آیا تجربه‌ی دینی، تجربه‌ای ادراکی و واقع نما است یا معرفت بخش. اما در معرفت‌شناسی باور دینی، بحث بر سر آن است که آیا باورهای دینی معقول و موجه‌اند یا خیر. نزاع تاریخی میان عقل و دین نیز از نسبت و رابطه‌ی موجود میان این دو معرفت‌شناسی به‌وجود آمده است.
صادقی افزود: مولف، مبحث نزاع میان عقل و دین را این‌گونه آغاز کرده است: آیا تجربه‌ی دینی، باورهای دینی را تولید و ایجاد می‌کند، یا عکس آن صادق است؟ بحث اصلی کتاب، بر سر دو بعد اصلی دین، یعنی نسبت وجودی و معرفتی است. «آلستون» در یک بیان، تجربه‌ی دینی را تجربه‌ای ادراکی دانسته است و در بیانی دیگر آن‌را یک روال باورساز تثبیت شده می‌داند؛ بنابراین او معتقد است که تجربه‌ی دینی، باور دینی را ایجاد می‌کند. مولف، این دو تلقی از آرای «آلستون» را گزارش و نقد کرده است، سپس از طریق چرخش هرمنوتیکی خواسته است، طرفین نسبت را عکس و بر ایجاد تجربه‌ی دینی به مدد باورهای دینی، تاکید کند.
 وی بر آرا هایدگر در این حوزه تاکید کرد و افزود: مولف، هنگامی‌که از طریق هرمنوتیک فلسفی هایدگر به سراغ آرای «آلستون» رفته است، گویی فراموش کرده است که معنای فهم و تفسیر نزد «آلستون»، متفاوت از معنایی‌ست که هایدگر به آن معتقد است؛ بنابراین در این کتاب، فهم و تفسیر هایدگری به ناحق به «آلستون» نسبت داده شده است. مولف هم‌چنین از تفسیری دانستن تجربه‌ی دینی دفاع کرده است. معنای حداقلی برآمده از این نظر که «آلستون» نیز با تثبیت شدگی اجتماعی و پذیرش دخالت باور‌ها، به آن معتقد است، پذیرفتنی‌ست؛ اما معنای حداکثری آنکه عکس رای «آلستون» و تجربه را زاییده‌ی باور می‌داند، قابل دفاع نیست. هرمنوتیک هایدگر توصیفی‌ و هستی‌شناسانه است؛ درحالی‌که نویسنده از این هرمنوتیک توصیفی، نتایج هنجاری گرفته است. به عنوان مثال نویسنده در قسمتی از کتاب می‌گوید: «بنا به اصل زمینه‌مندی، اگرچه باور حسی می‌تواند توجیه‌اش را فی‌الجمله از منبع‌اش، یعنی تجربه‌ی حسی بگیرد؛ باور دینی نمی‌تواند چنین باشد.»

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    سعدی یزدانیان سه شنبه 23 مهر 1392
    فقط میتونم بگم عالی بود ممنون
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST