نشست نقد و بررسی کتاب «ویتگنشتاین و حکمت» با حضور دکتر مالک حسینی مؤلف کتاب و دکتر محسن جوادی عصر روز سه شنبه چهارم اسفند ماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
آیدین فرنگی: «لودویگ ویتگنشتاین در ردیف آن دسته از فیلسوفان بحثانگیز قرن بیستمیای است که بسیاری از آثارشان به زبان فارسی ترجمه شده است. تدقیق در زندگی، آراء و افکار او هم بسیار جالب توجه است. گاه دیدگاههای وی به حدی با تغییر روبهرو میشود که استفاده از تعابیری چون ویتگنشتاین متقدم و ویتگنشتاین متأخر را گریزناپذیر میسازد. جایگاه حکمت در نگاه ویتگنشتاین و اینکه آیا میتوان گفت وی به فلسفه نگاهی حکمتآمیز داشته، مقولهای است که در ایران کمتر به آن پرداخته شده و کتاب «ویتگنشتاین و حکمت» تلاشی است برای پاسخ دادن به این پرسش.»
نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب در روز سهشنبه، 4 اسفند 1388 به بررسی کتاب «ویتگنشتاین و حکمت» اختصاص داشت. کتاب حاضر متن رسالهی دکتری نویسنده آن، «مالک حسینی» است که پیشتر در آلمان و به زبان آلمانی چاپ شده و به تازگی برگردان فارسیاش با ترجمهی خود مؤلف توسط نشر هرمس به بازار کتاب عرضه شده است. مؤلف پیشتر ترجمهی آثاری از ویتگنشتاین چون «کتاب آبی»، «در باب یقین»، «برگهها» و «در باب اخلاق و دین» را در کارنامهی خود به ثبت رسانده. کتاب «گفتنیها و ناگفتنیها» هم که گفتارهایی است درباره فلسفه ویتگنشتاین، توسط وی ترجمه شده است.
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی مؤسسه شهر کتاب در ابتدای این برنامه به ارائهی معرفیای از کتاب ویتگنشتاین و حکمت پرداخت و پس از بیان اطلاعات فوق افزود: «در کنار کتاب مورد بحث کتاب دیگری نیز از مؤلف منتشر شده با نام «حکمت، چند رویکرد به یک مفهوم» که مطالعهی هر دو کتاب کنار یکدیگر در خصوص آشنایی کامل با مفهوم حکمت بسیار راهگشا خواهد بود. ویتگنشتاین عقیده داشت وظیفه فلسفه این است که ذهن را در برابر پرسشهای بیمعنا آرام کرده و به افکار انسانها آرامش ببخشد. او چنین جملهای دارد: سلام فیلسوفان به یکدیگر باید اینطور باشد: عجله نکن.»
چرا ویتگنشتاین و حکمت؟
مالک حسینی، مؤلف کتاب و مترجم آثار ویتگنشتاین در ایران با مطرح کردن این پرسش که چرا موضوعی مثل ویتگنشتاین و حکمت را به عنوان موضوع پژوهش خود برگزیده، گفت: «برای بسیاری سخن گفتن دربارهی مفهوم حکمت در ارتباط با شخصیتی چون ویتگنشتاین امری غریب و ناموجه به نظر میرسد. این وضعیت ریشه در تصویرهایی دارد که طی دههها به ما رسیده و به تصویر غالب بدل شده. البته نزدیک به دو دهه است روی وجه عملی شخصیت و تفکر ویتگنشتاین کارهای خوبی به انجام میرسد، ولی به طور مشخص پیش از کتاب مورد بحث، غیر از دو سه اشاره در خصوص مقوله ویتگنشتاین و حکمت، در ایران منبعی در این مورد وجود نداشت.»
وی سپس به مقولهی حکمت اشاره و تأکید کرد: «تلقیهایی که در طول تاریخ از حکمت وجود داشته تنوع بسیاری دارد و شاید بهتر باشد ما از مفاهیم حکمت سخن بگوییم تا مفهوم حکمت. البته بهرغم تنوعی که بر حسب فرهنگها از حکمت وجود دارد، عموم علاقمندان به این مقولات یک تصویر یا یک تلقی مشترک از مفهوم حکمت در ذهن دارند که آن را میتوان فهم عرفی یا فهم متعارف از حکمت نامید. حکمت، معرفت، بصیرت و فهمی است ناظر بر امور عملی و مهم زندگی. در واقع حکمت هم همراه با عمل است و هم هدف نهایی آن نزدیک شدن به زندگی خوب. حالا این زندگی خوب چیست، خود بحثی است گسترده با پاسخهای متعدد.»
حکمت امری گفتنی نیست
«ما در شخصیت ویتگنشتاین همواره شاهد بروز تحول هستیم. خود او نیز انسانی است ناآرام و مدام در حال تغییر که نظیر این را در آثارش هم میتوان مشاهده کرد. من این ویژگی را به عنوان شاهدی بر جنبه حکمی او گرفتهام.» مؤلف کتاب ویتگنشتاین و حکمت با بیان جمله بالا ادامه داد: «تأثیر فیلسوف ما بر عرصههای خارج از دنیای فلسفه نشان میدهد تفکر او چیزی است فراتر از تفکرات یک فیلسوف فنی اواسط قرن بیستم. او خلاف سایر موضوعات غیرفلسفیای که گاه تا چند سال در مورد آنها تأمل داشته و یادداشتنویسی کرده، با مقولهی حکمت چنین رفتاری در پیش نگرفته و از قضا این واقعیت با تلقی وی از حکمت کاملا سازگاری دارد. ویتگنشتاین میگوید حکمت امری گفتنی نیست، پس امری اندیشیدنی هم نخواهد بود، در نتیجه او دلیلی نداشته تا دربارهی آن به تعبیر خودش فلسفهورزی کند. اظهارات او دربارهی حکمت اظهاراتی گهگاهی است که صدالبته نکات بسیار آموزندهای در آنها وجود دارد. حکمت در دید وی مثل سایر امور ناگفتنیای است که باید خودش را در رفتار آدمی یا در آثار او متجلی کرده و بروز دهد، نه اینکه با جاری شدن بر زبان به موعظه بدل شود. ویتگنشتاین از حکمت تلقیای چون اخلاق، دین و هنر دارد. کتاب حاضر هم در پی نشان دادن پیوندهای موجود بین تفکر فلسفی ویتگنشتاین و سنتهای حکمی بوده و من کوشیدهام عناصر و مؤلفههایی را نشان بدهم که اگرچه میتوان آنها را جور دیگری هم فهمید، اینطور هم میشود به فهم آنها نشست و من تلاش کردهام فهمی را که مطرح میکنم توجیه کرده باشم.»
آیا ویتگنشتاین حکیم بود؟
مالک حسینی که پرسش بالا را عنوان یکی از فصلهای کتابش قرار داده، با مطرح کردن این پرسش چنین پاسخ داد: «خودشناسی و نقد از خود دو مؤلفهی مهم حکمت به حساب میآیند و ویتگنشتاین پیوسته با سماجتی فوقالعاده با خودش کلنجار میرفت، احساسات و رفتارش را زیر نظر میگرفت و نسبت به خود از هیچ انتقادی دریغ نداشت. بررسی مؤلفههای اصلی زندگی سعادتمندانه از نظر وی هم نشان میدهد دیدگاه او تا چه حد به زندگی سعادتمندانه مطرح شده در سنتهای حکمی نزدیک بوده. این مؤلفههای اصلی عبارتند از رضایت از زندگی، زندگی در حال و زندگی هماهنگ. در همین بخش تأثیرپذیری او از داستایوفسکی، بهخصوص اثر برادران کارامازوف و همچنین از تولستوی آشکار میشود. اگرچه پاسخ من به پرسش مطرح شده درباره حکیم بودن ویتگنشتاین آری نیست و از اعمال و و ویژگیهای غیرحکیمانهاش هم غفلت ندارم، میتوان او را دست کم فیلسوف به معنای اصلی کلمه یعنی دوستدار حکمت در نظر گرفت.»
کتاب و خلاء منابع انگلیسی
دکتر محسن جوادی، استاد رشتهی فلسفه در دانشگاه قم سخنران دیگر نشست بود که سه خصیصهی روانی متن در عین فخیم بودن آن، تتبع کامل در آثار ویتگنشتاین و حرکت متن در زمینهای مشخص و محدود را جزو نقاط قوت کتاب برشمرد و مواردی را بنا به تعبیر خودش نه به عنوان کاستیهای اثر، بلکه به عنوان رئوسی که اگر رعایت میشد اعتبار کتاب افزایش مییافت بیان داشت.
وی محدود ماندن منابع کتاب به منابع آلمانی زبان را به عنوان یکی از نکات مورد نقد خود دانست و گفت: «ما در حال حاضر با اثر ارزشمندی روبهرو هستیم، اما اگر مؤلف به منابع انگلیسی نیز توجه میکرد با کتاب جامعتری روبرو میشدیم. در زبان انگلیسی منابع متعددی درباره ویتگنشتاین وجود دارد؛ چنانچه حتی در موضوع حکمت و ویتگنشتاین هم آثاری تألیف و منتشر شده است. مورد دیگری که مؤلف به آن نپرداخته تأثیرپذیری ویتگنشتاین از فرهنگ یهودی است که در این موضوع هم کتاب مستقلی در زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.»
این استاد دانشگاه در ادامهی سخنان خود به مفهوم حکمت در سنت یونانی اشاره کرد و افزود: «حکمت در سنت یونانی اگرچه وجه عملی داشته، این وجه هرگز به معنای نادیده گرفتن وجه نظری آن نبوده. یعنی حکمت به این معنا نبوده که ما به هر کس که یک سری کارهای اخلاقی و باارزش انجام داد، لقب حکیم بدهیم؛ مگر اینکه هم این کارها از او دیده شود و هم این اعمال از یک پشتیبانی نظری نیز برخوردار باشند. اگر این بعد نظری مورد توجه قرار نگیرد، آن وقت تلقی ما از ویتگنشتاین به عنوان یک حکیم جای تأمل خواهد داشت. حتی ملاصدرا هم میگوید ما حکمت را در سه جا میبینیم: یکی در عمل، دیگری در حالتها و احساسات و سومی در نظر. او نظر را وجه اصلی حکمت دانسته و استدلال میکند بدون نظر، آن رفتارها را نمیتوان حکیمانه نامید.»
وی تصریح کرد: «ما در این کتاب ویتگنشتاین را فردی رضا به قضا میبینیم. هرچند چنین مفاهیمی در عرف تعبیر به حکمت میشود، میتوان آن را هم حکمت دانست و هم غیرحکمت. متأسفانه کتاب توضیحی در این مورد نمیدهد. اما از دیگر سو در جهان کمتر فیلسوف معاصری را میتوان یافت که برایش انجمن درست کرده باشند و فعالیتهای فرهنگی گستردهای با نام او انجام دهند. نفوذ ویتگنشتاین در واقع از حوزه فلسفه فراتر رفته و این وضعیت شاید بیشتر تحت تأثیر بعد حکمی او پدید آمده باشد تا بعد فلسفیاش.»