«تحقیقات عرفانی ما بدون توجه به ریشههای عرفان در صدر مسیحیت و بویژه بدون توجه به اسطورههای گنوستیک و نوشتههای گنوسی، پژوهشهایی ناقص خواهد بود.»
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور، اسطورهشناس و نویسنده کتاب «ادبیات گنوسی» با بیان دیدگاه فوق افزود: «به نظر من ریشههای عرفان ایرانی را باید در عرفان مانوی و در عرفان دوره ساسانی جستجو کرد. هیچ فرهنگی نیست که دچار انقطاع شده باشد. فرهنگ رودی است که پیش میرود و متحول میشود. تطبیق دیباچه مثنوی با مضامین گنوستیک به ما نشان میدهد تحقیقات درباره عرفان و تصوف را نه از قرنهای سوم و چهارم هجری، که بایسی از 1700 سال پیش آغاز کرد.»
این نویسنده و استاد دانشگاه که در نشستی با عنوان «گذری بر ادبیات گنوسی» در مرکز فرهنگی شهر کتاب سخن میگفت یادآور شد: «من مدعی گنوستیک بودن عرفایی چون مولانا و عطار نیستم و این ادعا هم نمیتواند حرف درستی باشد، اما میشود مضامین مشترکی را بین آثار گنوستیک و آثار عرفانی ما پیدا کرد و همین نکته نشانگر تداوم تاثیر این اندیشه از دوره ساسانی و حتی دوره اشکانی است.»
گنوستیسیسم و ادبیات گنوسی
اسماعیلپور، پژوهشگر ادبیات گنوسی و مترجم و محقق در حوزه اساطیر، درباره گنوستیسیسم چنین توضیح داد: «گنوس یعنی معرفت و عرفان. در گذشته این واژه را به لفظ عربی و به صورت غنوصی نیز ثبت کردهاند. گنوستیسیسم یک جریان عرفانی، دینی و ادبی صدر مسیحیت به حساب میآید. گنوستیسیسم عرفان صدر مسیحیت است و هنوز به آن جایگاه والای عرفان اسلامی نرسیده، ولی این گنوستیکها بودند که مقدمات عرفان را آغاز کردند. در دنیای امروز کسی دیگر به گنوستیسیسم به عنوان یک کیش نگاه نمیکند و گنوستیسیسم فقط یک نحله عرفانی و یک عرفان شخصی است که ماهیت تشکیلاتی ندارد. اندیشه گنوسی، اندیشهای است فردی که بر اساس آن فرد برای تهذیب و تذکیه نفس و برای ارتقاء روان و سلامت روح به نکتهها و ٱموزههایی ویژه توجه میکند. دیگر کسی نمیخواهد گنوستیک شود، بلکه فعالیتهای گنوستیک، به آرامش انسان و به تغذیه روحی او کمک میکند. در ایران هم برای اولین بار زندهیادان مهرداد بهار و عبدالحسین زرینکوب به مقوله گنوستیسیسم پرداختهاند. زرینکوب در کتاب «ارزش میراث صوفیه» با اشارهای کوتاه به این نحله، ترانه مهم گنوسی «سرود مروارید» را هم ترجمه و در انتهای کتاب مذکور به چاپ رسانده است.»
گنوستیکهای بزرگ چه کسانی بودند؟
عضو انجمن بینالمللی مطالعات مانوی در ادامه گفتار خود به معرفی پنچ چهره مطرح ادبیات گنوسی پرداخت و آنها را شرح زیر معرفی کرد: اولین گنوستیکی که در سده اول میلادی ادعای کیش گنوسی را داشت، «شمعون مغ» نام دارد. او همسری به نام «هلنا» داشت و او را نماد روح هبوط کرده در این جهان میدانست. هرچند شمعون مغ تاثیر خیلی فراگیری در گنوستیسیسم نداشت، از او به عنوان آغازگر کیش گنوسی یاد میشود. هبوط جانمایه اندیشه گنوسی است. هبوط روح یا هبوط نور از دنیای بهشتی به این دنیای سفلی همان چیزی است که بعدها عرفای ما هم آن را بیان کردهاند و سرلوحه مثنوی چیزی جز این نیست.
«مرقیون» دومین چهره مطرح اندیشه گنوسی است که انجیلی را هم نوشته. ما در متون گنوسی با چهار انجیل روبرو هستیم: انجیل حقیقت، انجیل توماس، انجیل مرقیون و انجیل مانی که بخشهایی از آن به جا مانده است. اینها را انجیلهای غیررسمی یا انجیلهای عرفانی میگویند و غیر از آن چهار انجیلی است که مورد تایید کلیساست. انجیلهای گنوسی امروز در دنیا طرفداران زیادی پیدا کرده. در واقع خود مسیحیانی هم که علاقهای به تشکیلات کلیسایی ندارند، رو به این نحلههای عرفانی گنوسی یا عرفان مسیحی آوردهاند.
«والنتین»، شاعر و عارف بزرگ، سومین گنوستیک بزرگ دنیاست که به احتمال زیاد انجیل حقیقت را هم او نوشته باشد. والنتین به مکاشفه و کشف و شهود عرفانی معتقد بود و مضامین انجیل حقیقت هم به نظرگاههای او بسیار نزدیک است.
«بازیلید» یا «بازیلیدوس» چهارمین مروج بزرگ گنوسی است و انجیل او یکی از آثار مهم عرفان صدر مسیحیت محسوب میشود. چهار چهره فوق همگی متعلق به قرنهای اول و دوم بعد از میلاد هستند. بازیلید تلفیقی از فلسفه اشراقی شرق و یونان را به عنوان بنیان تفکر خود معرفی کرده بود. او توانست نقاط مشترک فلسفه اشراقی شرق و یونان را به هم نزدیک کرده و در واقع گفتگوی تمدنها را در قرن دوم بعد از میلاد شکل دهد.
«مانی» کمی بعد از این چهار تن، پنجمین، آخرین و برجستهترین گنوستیکهاست. او در قرن سوم و حدود سال 216 میلادی متولد شد و در واقع تلفیقی از آراء گنوسیان را پرورد و گنوستیسیسم را از یک جریان فکری محدود فلسفی در حیطه خواص در اسکندریه و رم یا سوریه، به یک کیش عظیم جهانی بدل کرد. دینی که قرنها و تا سده 14 میلادی که آخرین معبد آن در جنوبشرقی چین سرنگون شد ادامه یافت. اندیشه «دوبننگر» مانی هم در جامعه مسیحی، هم در جامعه زرتشتی و هم در جامعه اسلامی اندیشهای خطرناک بود. سرانجام مانی را پس از آنکه 26 روز در غل و زنجیر نگه میدارند، میکشند و به روایت زبور مانی، خونش را در شهر پراکنده میسازند. مانی انجیل هم نوشته. سرودههای عرفانی دارد و متون نظم و نثر او در پژوهشهای عرفانی درخور توجه بسیاری است. سابقه دیباچه مثنوی مولانا را هم باید در عرفان مانوی جستجو کرد. از دیگر سو مانی، ایرانی یا در واقع بابلی بود. پدرش اهل همدان بود و مادرش تبار اشکانی داشت. مانی بنیانگذار مینیاتور است. همین نکته کافی است که ما بپذیریم با یک نابغه طرفیم. معابد مانوی اکنون در تورفان و خوچوی چین باقی ماندهاند. ارژنگ مانوی، خوشنویسی مانوی و هنر مانوی هم از دیگر یادگارهای مانی است. علاوه براینها چالش کلامی مانویت و مسیحیت گنجیهای عظیم از آثار فلسفی را به ما ارزانی داشته است.
متون گنوسی چگونه کشف شدهاند؟
متون گنوسی چگونه و کی کشف شدهاند؟ این پرسشی بود که مترجم کتاب دانشنامه اساطیر جهان و نویسنده کتاب ادبیات گنوسی مطرح کرد و خود چنین پاسخ داد: «تا سال 1945 میلادی کسی از وجود متون گنوسی مطلع نبود. تا اینکه یک کشاورز مصری به طور اتفاقی کوزه یک متریای را پیدا میکند و با تصور پر بودن آن از طلا و جواهر، کوزه را به خانه میبرد. داخل آن کوزه چیزی نبوده جز نوشتههایی روی چرم یا پوست. مرد فکر میکند چیزهای بیارزشی پیدا کرده و به همین دلیل آنها را کنار بخاری میریزد. همان روز حسب اتفاق معلم تاریخ آن منطقه به خانه کشاورز میرود و توجهاش به نوشتهها جلب میشود. این مطالب همگی به خط قبطی بودهاند. معلم سریع استادش را در دانشگاه قاهره در جریان امر قرار میدهد و او هم هر چه سریعتر خود را به خانه کشاورز میرساند. البته پیش از رسیدن معلم به خانه کشاورز، مادر او چند تکه از این متون را درون بخاری ریخته بوده. مطالب پیدا شده در مصر شامل همه متون گنوسی است. انجیلهای گنوسی و سایر نوشتههای مهم گنوستیک نظیر سرود مروارید همگی در این کوزه بودهاند. این نوشتهها در قرن سوم به زبان قبطی ترجمه شدهاند و به دلیل فشار کلیسا امکان گسترش نیافته و در دل زمین پنهان مانده تا اینکه به دست ما رسیده است. کشف این متون نشان داد علاوه بر انجیلهایی که کلیسا به عنوان اناجیل رسمی قلمداد میکرد، انجیلهای ارزشمند دیگری هم وجود داشته که اتفاقا انجیلهایی شاعرانه و عرفانی هستند و در عرصه تفکر عرفانی هم بسیار تاثیرگذار بودهاند.»
ریشه ادبیات عرفانی ایران به عصر ساسانی میرسد
رئیس پیشین مرکز تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه مطالعات بینالمللی شانگهای با بیان اینکه ریشه ادبیات عرفانی ایران به عصر ساسانی میرسد تصریح کرد: «هزاران صفحه شعر و آثار منثور به عنوان گنجینهای عظیم از دوره ساسانی به زبان فارسی میانه و به زبان پهلوی اشکانی که در واقع فارسی خراسانی است به جا مانده. ما در آن مقطع شاعر و عارف بزرگی به نام «مار آمو»(به تشدید میم) داریم که خراسانی است و دو منظومه «هویدگمان»(خجستگی برای ما) و «انگد روشنان»(روشنیهای کامل) از او به جای مانده. علاوه بر مار آمو، «مار خورشید وهمن» را هم داریم که شاعر و عارفی است مانوی. هر کدام از اینها لقب «مار» داشتهاند که در زبان سریانی به معنای «مولای من» یا همان مولانا به کار میرود.»
اسماعیلپور افزود: «بعد از اسلام هم نوشتههای گنوسی تاثیر زیادی روی فرهنگ ایرانی به جا گذاشته. اگر برخی فرقههای عرفانی ما نظیر زنادقه، دروزیه و ... مورد بررسی قرار بگیرد خواهیم دید که اینها در اصل گنوستیک بودهاند ولی چون امکان اعلام نظر صریح نداشتند، عقاید خود را پنهان میکردهاند. البته همه زنادقه گنوستیک نبودند، ولی بسیاری از آنها همچون ابوشاکر، ابن طالوت، ابن سیابه، ابوعیسی وراف، ابن راوندی و ابن مقفع و... تحقیقا مانوی و به بیان دیگر گنوستیک بودند. بیشتر اینها هم قطعهقطعه شده و به قتل رسیدهاند. این موارد نشان میدهد که عرفان مانوی بلافاصله نمرده است؛ بلکه تا قرن سوم و چهارم هجری همچنان در ایران تاثیرگذار بوده و یکی از موارد تاثیرگذار اندیشه گنوستیک مانی همان مضمون هبوط روح محسوب میشود. البته «بوگومیل»های بلغارستان و «کاتار»های جنوب فرانسه و ایتالیا هم گنوستیک بودهاند و تا چند قرن پیش هم فعالیت داشتهاند. به تازگی کاتاریزم نو باز در فرانسه مطرح شده و علاقمندانی پیدا کرده است.»
نویسنده کتاب زیر آسمانههای نور (جستارهای ایرانشناسی و اسطورهشناسی) در ادامه گفت: «اندیشههای گنوستیک به آثار شاعران رمانتیکی نظیر گوته نیز راه پیدا کرده و در فاوست گوته مضمون تقابل نور و ظلمت را که یک مضمون اصلی گنوسی است، میتوان دید. شلی و بایرون، دو شاعر برجسته رمانتیک دیگر هم بیتردید گنوستیک بودهاند. رمانتیکهای آلمان و فرانسه و انگلستان چون از مسیحیت خشک کلیسائی کناره گرفته بودند، به گنوستیسیسم رویآور شدند. موبیدیک، اثر هرمان ملویل هم یکی از آثار مهم گنوسی اعصار جدید است که نشان میدهد ادبیات گنوسی به آثار داستانی هم راه پیدا کرده. گنوستیسیسم چون به تزکیه فردی متکی است و فاقد تشکیلات است، راحتتر میتواند موجب جذب افراد شود.»
اسماعیلپور در ادامه سخنان خود به مقایسه مضمون داستان شیخ صنعان عطار با سرود مروارید که یکی از سرودههای مطرح گنوسی است پرداخت و نشان داد که چگونه مضامین هبوط، فراموشی یا خواب و تقابل خدای نور با خدای ظلمت که مضمونهای اصلی گنوسی هستند، در داستان عطار هم تکرار شده است.
وی در ادامه تاکید کرد: «مروارید در سروده گنوسی نماد نور مطلقی است که به بند این جهان خاکی یا جهان مادی درآمده. در آثار گنوسی مروارید جایگاه مهمی دارد. در مثنوی مولوی هم بیش از 170 مرتبه از مروارید استفاده شده. در سایر آثار عطار هم همینطور. من نمیخواهم بگویم عطار و مولانا گنوستیک بودند، اما میخواهم بپرسم مگر میشود اندیشمندانی والا مثل آن دو نسبت به متون قدیم و دستکم نسبت به متون گنوسی ایرانی پس از اسلام، که پیش از حمله مغول هنوز باقی بود، ناآشنا باشند؟»