کد مطلب: ۴۳۹۷
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳

هاینریش بُل، از ظهور یک نویسنده تا افول یک دلقک

سمانه محمدی: هاینریش بُل نویسنده‌ی بزرگ آلمانی، اگرچه خالق آثار بزرگی چون «سیمای زنی در میان جمع» و «بیلیارد در ساعت نه و نیم» است، اما در میان ما ایرانیان با رمان معروف «عقاید یک دلقک» بیش از سایر آثارش شناخته می‌شود. داستانی که همچون دیگر آثار بُل، دغدغه‌ی همیشگی او را درباره‌ی کلیسا، این بار از نظرگاه دلقکی شکست خورده، مطرود و به بن‌بست رسیده بیان می‌کند. برخی وی را نویسنده‌ی اعصار مختلف می‌دانند و برخی محبوس در زمانه‌ای که جنگ دامن گسترانید و آلمان دست‌خوش تحولات و حوادثی شگرف شد. اما آن‌چه پس از حدود سی سال، بُل را، حتی اگر نه در آلمان، در سایر کشور‌ها در زمره‌ی نویسندگان زنده و پرمخاطب قرار داده است، نشان از ماندگاری قلم این نویسنده تاکنون دارد. چهارمین نشست نوبل‌خوانی با حضور محمود حسینی‌زاد و بلقیس سلیمانی یک‌شنبه ۳۱ فروردین در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

وقایع نگارِ زمانه‌
بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد، ابتدا با ذکر مختصری از شرح زیستِ فرهنگی و اجتماعی هاینریش بُل، به بیان چگونگی زندگی وی در زمان جنگ و پس از جنگِ آلمان پرداخت. وی با اشاره به ظهور بُل در شرایط ویژه‌ی اجتماعی آلمان گفت: هاینریش بُل یک سال قبل از پایان جنگ جهانی اول در سال۱۹۱۷به دنیا آمد. وی دوره‌ی تورم دهه‌ی بیست آلمان و رکود ۱۹۳۰ اروپا و آلمان را تجربه می‌کرد و در سال ۱۹۳۳ که هم‌زمان است با ظهور نازی‌ها، دوران دبیرستان خود را می‌گذراند. در همین زمان بسیاری از همسالان او به شبکه‌های نازی پیوسته و بعضی از استادان وی از احزاب و تشکلات مربوط به نازی دوری می‌جستند. اما شگفت آن‌که با وجود انزجار و جنگ‌گریزی همیشگی، بُل تقریبا تمام سال‌های جنگ را به‌ناچار در جبهه‌ها‌ حضور می‌یابد. در ۱۹۳۸ برای مدتی کوتاه در یک کتاب‌فروشی مشغول به کار می‌شود و این بخش از زندگی‌اش را در کتاب «سیمای زنی در میان جمع» به تصویر می‌کشد. بُل در ۱۹۳۹ به کار زه‌کشی در جنگل‌ها گماشته شده و همزمان تصمیم به تحصیل در رشته‌ی زبان‌شناسی دانشگاه کلن را می‌گیرد؛ اما به‌دلیل آغار جنگ، در سال ۱۹۳۹ وارد ارتش شده و از حضور در دانشگاه بازمی‌ماند. وی تا پایان جنگ در ۱۹۴۵ به مدت شش سال در جبهه‌های جنگ باقی ماند. شش سالی که توشه‌ای غنی برای وی به ارمغان آورد.
سلیمانی در توصیف شرایط خانوادگیِ بُل افزود: پدرش مبل‌فروش است. هاینریش یادگیری تساهل و مدارا را مدیون مادر خود می‌داند؛ مادری که هرگاه طرفداران نازی، خود نازی‌ها و یا دشمنان آنان را می‌دید با سخاوت آن‌ها را به یک فنجان قهوه دعوت می‌کرد. وی در سال ۱۹۴۲ در بمباران کلن کشته شد. بُل پس از بازگشت از جنگ، مدتی دوباره در مبل‌سازی پدر که اکنون توسط برادرش اداره می‌شد مشغول به کار می‌شود و قبل از ورود به جنگ شش شعر و داستان می‌نویسد. اما نوشته‌های او یک‌سره در بمباران‌های کلن از بین می‌رود. در سیزده سالگی دغدغه‌ی نویسنده شدن در او جوانه می‌زند و با چنین اشتیاقی است که بلافاصله پس از اتمام جنگ شروع به نوشتن می‌کند.
در همین دوران جنگ است که بُل کشمکشی با جنگ پیدا می‌کند. به خصوص زمانی که وارد لهستان شده و به سرپرستی اردوگاه‌هایی که یهودیان را در آن‌جا نگاه می‌داشتند گماشته می‌شود و رفتار فاجعه‌بار هم‌وطنانش را با مردم سرزمین اشغال‌شده‌ی لهستان می‌بیند، با جنگ و نازی ضدیتی آشکار می‌یابد. اگرچه این ضدیت همواره در او باقی ماند، اما تا پایان جنگ ارتش را ترک نکرد و چند باری نیز مجروح شد. وی جغرافیای وسیعی را در جنگ در می‌نوردد، از فرانسه گرفته تا لهستان و اوکراین و مجارستان و رومانی. سعی می‌کرد به بهانه‌های مختلف از میدان جنگ دوری کند و در یکی از همین عزیمت‌ها به پشت جبهه بود که با آن‌ماری سش آشنا می‌شود. سش معلمی انگلیسی بود که بعد‌ها از نامدار‌ترین مترجمان زبان انگلیسی به آلمانی می‌شود. بُل با آن‌ماری ازدواج می‌کند و صاحب فرزندانی می‌شوند و زندگی خوبی را نیز با هم می‌گذرانند. گفته می‌شود که او برای جان به در بردن از مهلکه‌ی جنگ ۵ ماه آخر به خود آمپول ضد سفلیس می‌زده و علی‌رغم تب شدیدی که به او عارض می‌گشت به این وسیله از نزدیکی به میدان جنگ دوری می‌نمود. در ‌‌‌نهایت مدتی به روستا می‌رود و سپس خود را به ارتش معرفی می‌کند؛ به این امید که به دست متفقین بیفتد. چنین نیز می‌شود و ۵ ماه در اسارت متفقین به سر می‌‌برد. بُل پس از بازگشت شروع به نوشتن می‌کند و از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ حدود شصت داستان می‌نویسد و در مجلات مختلف منتشر می‌کند. پس از آن سه کتاب از او انتشار می‌یابد. اولین کتاب در ۱۹۴۹ «قطار به موقع رسید». سپس ۲۰ داستان کوتاه، و بعد از آن در ۱۹۵۱ رمان «و حتی یک کلمه نگفت» منتشر می‌شود. فی‌الواقع در همین زمان است که سرآغاز شهرت بُل رقم می‌خورد. چراکه با وجود نوشتن داستانه‌ای بسیار پیش از این، از سال ۱۹۵۳ به بعد است که شناخته شده و نویسندگی راه امرار معاش و حرفه‌ی اصلی او قلمداد می‌شود.
سلیمانی در شرح تالیفات بُل به آثار بسیاری اشاره کرد که خوشبختانه بسیاری از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند. به‌عنوان نمونه: «بیلیارد در ساعت نه و نیم»، «آبروی ازدست رفته‌ی کاترینا بلوم»، «شبکه‌ی امنیتی»، «سیمای زنی در میان جمع»، «میراث»، «جدایی از گروه»، «پایان یک ماموریت»، «زنان در چشم‌انداز رودخانه»، «نان سال‌های جوانی»، «آدم کجا بودی»، «عقاید یک دلقک» و همچنین مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه وی. سلیمانی افزود: آثار بلُ در هشت مجلدِ پانصد صفحه‌ای جمع آوری شده است. وی در سال ۱۹۷۲ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل می‌شود. پیش از آن تعلق خاطری هم به گروه معروف به چهل و هفت داشته و اولین جایزه‌ی خود را هم در‌‌‌ همان گروه به واسطه‌ی یکی از داستان‌های کوتاهش می‌برد. با وجود این‌که مضمون اصلی آثار بُل حول جنگ و مسائل مربوط به جنگ می‌گردد، اما زمانه‌ی او زمانه‌ی خاص و ویژه‌ای است. وی با تولدش یک سال قبل از آغاز جنگ جهانی اول، تورم، رکود و تجربه‌ی جنگ دهه‌ی ۴۰، رونق اقتصادی آلمان در دهه ۵۰ و ۶۰، رونق بورژوازی و سرمایه‌داری، جنگ‌های تروریستی دهه‌ی ۷۰ آلمان، و در دهه‌ی ۸۰ که دهه‌ی پایانی عمر اوست جنگ سرد را تجربه می‌کند. بنابراین می‌توان گفت که بُل به‌نوعی وقایع‌نگار آلمان و اروپای عصر خویش است.
سربازِ جنگ ستیز
محمود حسینی زاد، نویسنده، مترجم و منتقد آثار هنری، در تکمیل تحلیل زندگی هاینریش بُل گفت: بُل در خانواده‌ای نسبتا ثروتمند به‌دنیا آمد که به لحاظ اجتماعی و زندگی رفاهی دارای شرایطی مطلوب بود. وی خیلی زود مانند برشت در نمایشنامه‌نویسی، دست به قلم می‌برد و در دبیرستان شروع به نوشتن می‌کند. اولین رمانی که بُل می‌نویسد چنانکه بعد‌ها در ادبیات آلمان مبنای انتقاد از وی قرار گرفت، اساس خط فکری او را آشکار می‌کند و همین سیر فکری تا پایان، در آثار او باقی می‌ماند. بُل قبل از رفتن به دانشگاه به جنگ رفته و تمامی شش سال جنگ را در جبهه به سر می‌برد. در همین دوران در جبهه‌های جنگ شروع به نامه‌نگاری می‌کند. این نامه‌ها بعد‌تر در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. این نامه‌نگاری‌ها در اواخر عمرش مجددا تکرار می‌شود. بُل پس از جنگ در یک مسابقه‌ی ادبی شرکت می‌کند که این‌بار نیز عنوان برگزیده‌ی او برای داستانش، گرایش‌های فکری و ضدکاتولیکی او را نشان می‌دهد: داستانی با عنوان «صلیب بدون عشق». در ۱۹۴۷ چنان‌که گفته شد به تحریر داستان‌های کوتاه می‌پردازد. در این زمان از سویی در آلمان نوعی رنسانس و شیوه‌ی جدید به وجود می‌آید؛ چراکه در دورانی که نازی‌ها بر سر کار بودند زبان آلمانی عقیم شده و اصالت خود را از دست داده بود. از این روست که این دوران را تشبیه می‌کنند به قسمتی از جنگل که درختانش را از بین برده‌اند و دوباره تصمیم به احیا و سترون کردن آن دارند. از طرف دیگر ادبیاتی بوجود می‌آید که «ادبیات خرابه‌ها» نامیده می‌شود، ادبیاتِ زمانی که سربازان به خانه باز می‌گردند. این ادبیات مدت‌ها طول می‌کشد و نویسندگان زیادی نیز از دل آن‌‌زاده می‌شوند.
در ۱۹۵۱ گروهی را تشکیل می‌دهند به نام گروه ۴۷ که برای دینامیک دادن و احیا و رونق ادبیات آلمان تلاش می‌کند. گروهی که در ادبیات آلمان بسیار موثر است و بسیاری از نویسندگان مطرح در آن عضویت داشتند. بل در ۱۹۵۱ وارد این گروه می‌شود و با نوشتن داستان «گوسفند سیاه» جایزه را از آنِ خود می‌کند. حسینی‌زاد بُل را نویسنده‌ای خاص می‌داند، به این دلیل که در اوج شهرت خود بود و امروزه می‌بینیم که در حال فراموش شدن است و این تضادِ آشکارو بزرگی است. یادداشت‌های ایرلند او احتمالا هنوز ترجمه نشده باقی مانده است. بُل علاقه‌ی بسیاری به ایرلند داشت و چنانکه گفته شد در اواخر عمرش بین سالهای ۸۲-۸۳ دوباره به نامه نویسی رو می‌آورد.
آثار بُل، آینه‌ای در برابرِ آلمانِ جنگ‌زده
حسینی‌زاد در شرح آن‌چه در نویسندگی هاینریش بُل موثر بود ضمن تاکید مجدد بر دوره‌ی خاص زندگیِ او افزود: تولد بُل درست سال آخر جنگ جهانی اول است. جنگی که برای بُل شوم‌ترین پدیده محسوب می‌شود. بُل دوران وحشتناک اقتصادی آلمان، دوران جنگ و نابودی، بازسازی پس از جنگ و دوپارگی آلمان، هجوم پناهندگان از شرق به غرب و کمبود مسکن، اقتصاد آسیب‌دیده، کمک‌های آمریکایی‌ها، اتحاد مجدد در سال ۱۹۸۹ و معجزه‌ی اقتصادی آلمان را تجربه می‌کند. بعد از آن مجددا شاهد دوران جنگ سرد و سپس شورش‌های دانشجویی است که از آن‌ها حمایت می‌کند. در اواخر عمر او جنگ ویتنام تمام شده و مبارزه ضد سلاح‌های اتمی، تظاهرات ضد خیابانی، و اعتصاب‌هایی رخ می‌دهد که بُل در بسیاری از آن‌ها شرکت می‌کند. به همین دلیل موضوع اصلی نوشته‌های او، همان‌گونه که در اولین آثارش به چشم می‌خورد کلیسا و کاتولیک است. موضوعی که هرگز از حوزه‌ی تفکر و قلمش خارج نشد. دومین موضوع نوشته‌های وی جنگ است و ادبیات ویرانه‌ها و سربازانی که از جنگ باز می‌گردند. علاوه براین، بُل انسان‌های حاشیه‌نشین، مطرود و از اجتماع کنار کشیده را به تصویر می‌کشد. شخصیت‌هایی چون هانس شنیر در «عقاید یک دلقک». تاثیر و قدرت رسانه‌ها بر افراد یکی دیگر از مضامین داستان‌های بُل است. اینکه چطور رسانه‌ها می‌توانند جریان‌سازی کنند و یا افراد یا اذهان را مشوش سازند. در دوران شکوفایی اقتصاد آلمان داستان‌هایی چون «عقاید یک دلقک» که سال‌های سال ادبیات آلمان را به خود جلب کرده بود خلق می‌شود. داستان خانواده‌هایی که دوباره قدرت می‌گیرند. زبانِ توصیف‌گرِ نسل گذشته‌ی آلمان برای شرح جنگ‌هایی که رخ داد و ظهور نازی‌ها و سوالات نسل جدید پیرامون چرایی و کیفیت ظهور هیتلر. و در داستان آخر بُل «زنان در منظر رودخانه» شاهد چگونگی قربانی شدن زنان برای ترقی شوهران سیاست‌مدارشان هستیم. در داستان «ترازوی خانواده‌ی بالک» بچه‌های روستا موظف به چیدن گیاهی هستند که صادراتی است. در این میان پسر بچه‌ای متوجه می‌شود که ترازوی مورد استفاده ایراد دارد و اندک اندک در می‌یابند که این خانواده از همین راه، نسل اندر نسل حجم وسیعی از ثروت آنان را به جیب زده‌ است. بسیاری از ادیبان آلمان معتقدند کتاب معروف «بیگانه اگر به اسپارت رسیدی» از قوی‌ترین کارهای بُل است. کتابی که برخلاف عمده‌ی آثار او که از بازی‌های تکنیکی و زبانی عاری است، از لحاظ تکنیک بسیار قوی است. قسمت اول کتاب ضرباهنگی تند و قسمت دوم ضرباهنگ آرام‌تری دارد. این کتاب داستان دانش‌آموزی است که وارد بیمارستانی صحرایی که پیش‌تر دبیرستان محل تحصیل پسر بچه بوده می‌شود و با دست خط خود که شعری روی تخته‌ای نوشته است مواجه می‌شود: «بیگانه اگر به اسپارت رسیدی...» دانش‌آموز از آن‌جا وارد جبهه می‌شود و در انتهای داستان خواننده درمی‌یابد که این دانش‌آموز دو پا و یک دستش را از دست داده است. دانش آموز با تکنیکی زیبا و تاثیرگزار به رحِم مادر بازگشته و با تمنای شیر داستان تمام می‌شود. همچنین رمان «خانه‌ی بی‌سرپرست» که باز به مضمون کلیسا و زنان باقی‌مانده از جنگ اشاره می‌کند. «بیلیارد در ساعت نه و نیم» شرح و جستجوی ریشه‌های فاشیسم از جنگ جهانی اول است تا جنگ جهانی دوم در سه نسل. «عقاید یک دلقک» ترسیم اجتماعِ پس از جنگ است و کلیسا و انسانی که در زندگی شخصی‌اش واداده و شکست خورده است. «سیمای زنی در میان جمع» اگر چه مشابهت‌هایی با «عقاید یک دلقک» دارد اما زنِ این داستان که با یک روس ازدواج کرده از خود دفاع می‌کند و برای زندگی خود مبارزه کرده و تسلیم نمی‌شود. «زنان در چشم انداز رودخانه» زندگی معشوقه‌های سیاستمدارهایی است که در بن قربانی می‌شوند.
در باب انتقاد از هاینریش بُل حسینی‌زاد گفت: بیست و پنج سال پس از مرگ هاینریش بُل در سال ۲۰۱۰ در یکی از روزنامه‌های معروف آلمان درباره‌ی آثار او درمیان نویسندگان و منتقدین آلمان نظرخواهی می‌شود و انتقادهایی بر او وارد می‌گردد. انتقاد کلی که حتی در دوران خود بُل هم متوجه او بود ناتوانی او در فاصله گرفتن از مضامین اولیه‌ی مربوط به کلیسا و جنگ و ریشه‌های فاشیسم و نزدیکی و توجه به زمانِ خود است. انتقاد دیگر مربوط به تصور بُل از زندگی ایده‌آل است. تصوری که در مورد یک زندگی ایده‌آل توام با خانواده و زندگی آرام و خرده بورژوازی همراه با امکانات رفاهی است؛ چنانکه در عقاید یک دلقک هم این تصور به‌وضوح قابل مشاهده است. از طرفی گفته می‌شود که نوشته‌های بُل را نباید از جنبه‌ی ادبی و زیبایی‌شناختی مورد ملاحظه قرار داد؛ چراکه او هیچ‌گاه جوانب زیبایی‌شناسانه را مد نظر نمی‌گرفت، بلکه زمانه برای او قابل توجه بود. یکی دیگر از منتقدین لهستانی‌الاصل آلمان بشدت بُل را مورد انتقاد قرار داد و بیست و پنج سال پس از بُل او را فراموش‌شده دانست. بُل را در زمان خودش وجدان بیدار مردم آلمان می‌دانستند. او مسائلی را به تحریر می‌کشید که سر انگشت آلمانی‌ها را می‌سوزاند. پس نوشته‌های او به‌روز نیست و برای این زمانه به یک بُل جدید نیاز داریم. وی درگیر مسائل زبانی و زیبایی‌شناختی نمی‌شود و مثل تولستوی بزرگ تحلیل‌های عجیب و غریب روان‌شناسانه انجام نمی‌‌دهد. در مورد کتاب عقاید یک دلقک بطور خاص چنانکه ایوان نایگل منتقد شهیربیان داشته می‌توان گفت اثر بسیار موفقی است. این کتاب از سویی رابطه‌ی هانس شنیر با ماری است و از سوی دیگر رابطه‌ی شنیر با اجتماع است که در هر دو شکست خورده است. نایگل معتقد است که علی‌رغم جدایی این دو موضوع از یکدیگر کتاب نتوانسته این جدایی را به خوبی به تصویر بکشد. در کنار این انتقادات، حرفهای موافق زیادی نیز در دفاع از سبک نویسندگی بُل به چشم می‌خورد. از جمله ساده نویسی و سبک شفاف هانریش بُل فارغ از فلسفه‌بافی و جملات قصار را می‌توان نام برد. نثر بل بسیار ساده است و درعین سادگی ‌گاه بسیار شاعرانه نیز می‌شود. اگرچه بُل زمانه‌ی خود را ترسیم کرده است، اما بسیاری نیز بر این گمان‌اند که آثار او را می‌توان در همه‌ی زمان‌ها خواند.

در پایان این نشست، مخاطبان به تجربه‌ی خواندن رمان «عقاید یک دلقک» پرداختند.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST