هادی مشهدی: کممایگی و بیمایگی رسالات دانشگاهی، مدرکگرایی و واماندگی دانشجویان یکی از بزرگترین آسیبهای نظام آموزشی ایران است؛ بسیاری از استادان بر این نقص اذعان دارند و آن را مایهی تاسف و تاثر میدانند. این آسیب و نقایصی از ایندست در مقاطع تکمیلی کمتر به چشم میخورد، اما میتواند موجبات نگرانی را برای اصحاب فرهنگ فراهم کند. شهرکتاب برای پرداختن به این آسیبها و حل آنها پیشنهادهایی دارد که در اندازهی مقدورات خود به آنها میپردازد؛ از آنجمله میتوان به بررسی دورههای آموزشی و نشستهای نقدوبررسی کتاب با حضور استادان برجسته و صاحبنظر اشاره کرد. از دیگر اقدامات این مرکز فرهنگی که به تازگی طرحیریزی و اجرا شده است، اهدای جایزه به پایاننامههای دورههای تکمیلی است.
اهدای جایزهی دکتر رضا داوری اردکانی به پایاننامهی برگزیده در رشتهی فلسفه، تازهترین اقدام شهرکتاب برای بررسی آسیبهای نظام آموزشی و همچنین شناسایی کارهای ارزنده در حوزهی یادشده است. رسالههایی که برای اولین دورهی این جایزه ارسال شدند، به همت دکتر رضا داوریاردکانی، دکتر پرویز ضیاء شهابی، دکتر سیدحمید طالبزاده، دکتر شهرام پازوکی، دکتر سیدمحمدرضا بهشتی و دکتر علیاصغر مصلح داوری شدند.
اولین دوره این جایزه، یکشنبه بیستوچهارم اردیبهشتماه در تالار همایشهای مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد. در این مراسم علاوه بر هیاتداوران مولف برگزیده نیز حضور داشت. جایزهی دکتر رضا داوری اردکانی به رسالهی نیرهسادات میرموسی از دانشگاه تهران، باعنوان «رابطهی زمان و بنیاد در نظر هایدگر» اهدا شد.
بسترهای سنجش فکر فلسفی در ایران معاصر
معاون فرهنگی شهر کتاب و دبیر جایزهی دکتر داوری اردکانی، در ابتدای این مراسم، ضرورتهای بهکارگیری اینقبیل رویکردها را تشریح کرد. وی گفت: برای بررسی وضعیت فلسفه در مجامع دانشگاهی و جز آن، باید متر و معیارهای متعددی را در نظر آورد و از نظرگاههای مختلف به رویکردهای فلسفی نگریست. چگونگی اقبال به فلسفه و آثار فلسفی و روند پیشرفت آن در سه دههی اخیر قابل تامل و تدبر است؛ وضعیت فلسفه و پژوهشهای فلسفی و روند پرداختن به آنها در هر سال، رویکرد مجلات فلسفی و شکل پاسخگویی آنها به نیازهای فکری مخاطبان، موقعیت فلسفه در رسانههای گروهی و قیاس آن با روند مشابه در کشورهای خارجی و همچنین قیاس مخاطبان و علاقهمندان ایرانی به آثار فلسفی با مخاطبان فلسفه در دیگر کشورها، میتوانند وضعیت و موقعیت تفکر در ایران امروز را ترسیم کنند.
وی، جایگاه دکتر رضا داوری اردکانی و شکل تاثیرگذاری او در روند پژوهشها و فعالیتهای فلسفی را تبیین کرد و اظهار داشت: او از جمله استادانی است که با رویکردهای آموزشی و تالیفی خود در تربیت دانشجو و ترسیم وضعیت تفکر در ایران بسیار موثر بوده است؛ تاثبر کتابها و مقالات متعدد وی هم در ساحت دانشگاه، هم در خط مشی نهادهای علمی و فرهنگی، هم در حوزهی رسانههای گروهی و هم در فضای فرهنگی و اندیشگی امروز مشهود و سنجیدنی است.
محمدخانی، ضمن اشاره به رویکردها و فعالیتهای پیشین شهر کتاب در حوزهی فلسفه، روند شکلگیری، صورتبندی و برگزاری این مراسم را تشریح کرد. وی گفت: شهر کتاب با برگزاری نشستها و دروههای آموزشی متعدد در سالهای پیشین، علاوه بر مباحث ادبی و هنری در حوزهی فلسفه نیز فعال بوده است؛ علاقهمندان و بهویژه دانشجویان زیادی از این دورهها و نشستها بهره جستهاند و در آنها حضور فعال و گسترده داشتهاند. این برنامهها با حمایت معنوی و فعال استادان و اصحاب اندیشه و فرهنگ ممکن شده است. تاکنون چهار دوره از جایزهی دکتر مجتبایی در حوزهی زبان و ادبیات و ادیان و عرفان برگزار شده است و در پی آن از پایاننامههای برگزیده در مقطع دکتری تقدیر شده است. پنجمین دورهی این جایزه در دیماه برگزار خواهد شد.
دبیر جایزهی دکتر داوریاردکانی افزود: از امسال، به پیشنهاد شهر کتاب، جایزهی دکتر داوری اردکانی در خرداد ماه، مصادف با تولد او، به پایاننامهی برگزیده مقطع دکتری در رشتهی فلسفه اعطا میشود. هدف از صورتبندی و برگزاری این مراسم، تشویق دانشجویان فلسفه، ارزیابی و سنجش وضعیت گروههای فلسفهی دانشگاهها و شناخت نقایص و آسیبها در پژوهشهای فلسفی است. فراخوان این جایزه در دیماه سال گذشته اعلام شد؛ دبیرخانهی جایزهی دکتر داوری اردکانی نزدیک به بیست پایاننامه دریافت کرد که به همت هیات داوران بازخوانی و بررسی شدند؛ از این تعداد چهار پایاننامه به مرحلهی پایانی راه یافتند.
وی، عناوین و مولفان پایاننامههای برگزیده را خواند؛ فهرست آنها به این شرح است: «دیالکتیک و تفاوت: رهیافتی واسازانه به متن هگل»/ علی زارعی/ دانشگاه اصفهان،«حقیقت ترسآگاهی در گذار از ساحت مفهوم به ساحت تجربه سینمایی در پرتو تفکر هایدگر»/ محمدصادق صادقی/ دانشگاه علامه طباطبایی، «رابطهی زمان و بنیاد در نظر هایدگر»/ نیرهسادات میرموسی/ دانشگاه تهران، «تحول اخلاق باور دینی در تعامل با معرفتشناسی فضیلتگرایانهی زگزبسکی»/ امیرحسین خداپرست/ موسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه.
محمدخانی در انتهای سخنان خود، آماری از چاپ و نشر آثار فلسفی در سال گذشته، با تفکیک موضوع و تازگی آثار ارائه داد و این آمار را نیز عاملی موثر در بررسی رویکردهای فلسفی در جامعهی علمی امروز ایران دانست.
نه خیر دنیا، نه اجر آخرت!
ضیاءشهابی نیز چرایی و ضرورت برگزاری ایندست مراسم را تشریح کرد. وی اظهار داشت: با توجه به بازار چاپ و نشر کتابهای فلسفی، پیداست اقبال به این آثار، از تالیفی و ترجمه در ایران، خوشحالکننده است؛ اما از آن میاندیشم که اگر انسان بتواند همهی کتابهای منتشرشده را در مطالعه بیاورد بیشتر متاسف بشود؛ چراکه غث و سمین میان کتابها بسیار است. با اینکه رشتهی فلسفه به ظاهر نه خیر دنیا دارد و نه اجر آخرت، اقبال دانشجویان کوشا و مستعد به این رشته برای تحصیل در دورههای مختلف، بهویژه کارشناسی ارشد و دکتری، حیرتآور است؛ چراکه گویا همهی دانشگاههای تهران و برخی دانشگاهها در شهرهای بزرگ دورهی دکتری فلسفه دارند. دانشجویان هم چنانکه در همهجای دنیا رسم است، رساله مینویسند؛ در بیشتر رسالهها سنبل میکنند و رسالهی فلسفی کم است؛ ولی مایهی خوشحالی است، در کشوری چهار رساله آنقدر خوب باشند که خود را در مزان گرفتن جایزه ببیند و داوران هم از روی انصاف و خبرت و بصیرت آنها را برگزیده باشند.
وی افزود: گمان میکنم، نمیتوانیم در دورههای دکتری برنامه بریزیم که فیلسوف تربیت کنیم؛ برنامهی افلاطون در این باب هم پیداست که عملی نیست؛ اما اینکه دانشجویان ملکهی اجتهاد در متون فلاسفهی بزرگ بیابند، باز باید بسیار خوشحال بود. از آنجاکه غالب رسالهها بر مبنای الگو و نمونهی رسالههای علوم طبیعی نوشته میشوند، کمتر جنبهی فلسفی دارند و بیشتر تتبع هستند؛ اینکه به واقع از روی اندیشه نوشته شده باشند، کم پیش میآید. اینکه در هر رساله صفحات بسیاری به منابع اختصاص مییابد، اگر به واقع دیده باشند و عبارتهایی از آنها نقل کرده باشند، دلیل نمیشود چنانکه باید با غور و دقت و تامل و تدبری که شایستهی فهم کتب فلسفی است، آنها را از نظر گذرانده باشند.
دشواریهایی در عرض تاریخ
مصلح، پس از پاسداشت دکتر داوری اردکانی، در باب مزایا و ویژگیهای ایندست جلسات گفت و تصریح کرد: در این جلسات میتوان مسائل متعددی را بیان کرد؛ اما من تنها شرح یک نکته را مناسب میدانم. این بزرگداشتها و جوایز با سنتهای فکری و آموزشی ما نسبت دارند. دکتر داوری استاد برجستهی گروه فلسفهی دانشگاه تهران است؛ او شاگرد استاد یحیی مهدوی بوده است و از اتفاق برگزیده این جایزه هم پرورشیافتهی همین گروه است. از اینروی بیتریدی میتوان به سنت آموزشی گروه فلسفه دانشگاه تهران اشاره کرد؛ سنتی که حدود هشتاد سال تجربه دارد و بر همهی فلسفهپژوهان حق دارد.
وی، آگاهی از اهمیت و نقش گروه فلسفهی دانشگاه تهران در فعالیتها و پژوهشهای فلسفی را ضرورت دانست و تاکید کرد: بد نیست، نبود این گروه را تصور کنیم؛ گروه فلسفهی دانشگاه تهران هشتاد سال پیش تاسیس شد و راه آشنایی ما با فلسفهی غرب را گشود. به نظر میرسد اگر با سنتها و دیدگاههای فلسفی غرب آشنا نمیشدیم، امروز وضع دیگری داشتیم؛ شاید نمیتوانستیم فلسفهی اروپایی را نقد کنیم و اصلا دربارهی آن بگوییم و بشنویم. اگر به همان روش گذشته تنها فلسفهی اسلامی را میخواندیم، نمیتوانستیم دربارهی مناسبات دنیای معاصر سخن بگوییم. سنت گروه فلسفهی دانشگاه تهران در کنار فعالیتها و عملکرد متفکران و پژوهشگران خارج از دانشگاه، راه ورود به فرهنگ و فکر معاصر را گشوده است. از اینروی باید آن را گرامی بداریم.
مصلح ادامه داد: اغلب کسانی که در این جلسه حضور دارند و غالب افرادی که در حوزهی فلسفه مطالعه و پژوهش میکنند، به فلسفه و نقش آن در فرهنگ اهمیت میدهند. قوام فلسفه نشان تعالی فرهنگ است. به نظر میرسد ایرانیها در نسبت با دیگر اقوامی که تاریخی مشابه آنها دارند، بیشتر به فلسفه اهمیت دادهاند. فلسفهخوانی کاری دشوار و سخت است. یکی از عجایب فرهنگی ایرانیها علاقهی همیشگی به کارهای دشوار است.
وی، شکل تاثیرگذاری دکتر داوری اردکانی در روند فکری و فرهنگی امروز را تشریح کرد و اظهار داشت: یکی از آموزههای او اهمیت به تاریخ تفکر و وضعیت فکر در جامعه است. داوری اردکانی امروز یکی از متفکران برجستهی کشور است و بسیاری از ویژگیهای او محل توجه زیاد؛ داوری شخصیتی معتدل دارد و یکی از نمایندگان تفکر فلسفی امروز ایران است. به نظر میرسد آثار وی بیش از دیگر استادان صبغه و بوی فرهنگی دارد؛ از اینروی باید این مناسبت را گرامی بداریم و به این دلیل به فلسفه و تاثیرگذاری آن در جامعه و وضع علم اهمیت بدهیم.
مصلح در انتها نکاتی کوتاه دربارهی رسالهی برگزیده گفت. وی تصریح کرد: این رساله از حیث صفحات بسیار کوتاه است، اما در تکتک صفحات و سطور آن عشق یک جوان به تفکر و فلسفه دیده میشود. امیدواریم بر شمار پژوهشگرانی چون مولف این رساله و استادانی چون داوری افزوده شود.
پرسش از پرسش!
بهشتی، این مراسم را از دو بابت ارزشمند دانست و در شرح آن گفت: جایزهای به پایاننامهها تعلق میگیرد و این مایهی خوشوقتی است؛ چراکه تا به حال آثاری مربوط به مراحل و مقاطع بعد ارزیابی و تقدیر میشدند. این رویکرد میتواند دانشجویان را بهنوعی جهتدهی کند. دیگر اینکه این جایزه به نام دکتر داوری اردکانی است؛ دربارهی او جز آنچه گفته شد چیزی نمیگویم، چون بینیاز است از اینکه من نقش و تاثیرش را در گسترهی فلسفهی امروز ایران توصیف کنم.
وی، ضمن اشاره به اینکه راهنمایی رسالهی برگزیده را به عهده داشته است و از اینروی از گزینش آن در مراحل داوری بیاطلاع بوده است، برخی ویژگیها و مولفههای این رساله را برشمرد و تصریح کرد: هیات داوران برای گزینش این رساله معیارهایی را در نظرگفتهاند که گویا خیلی نابهجا نبوده است؛ فارغ از اینکه من راهنمایی آن را بر عهده داشتهام، جزو رسالههای خوب سالهای اخیر دانشگاه تهران است. نکتهای را از ورای تجربه بیان میکنم؛ مولف این رساله موضوع آن را در ادامهی رسالهی مقطع کارشناسی ارشد خود برگزیده است؛ بهنظر میرسد اگر این رویکرد بین دانشجویان به یک روال تبدیل شود، مطلوب و بهجا خواهد بود. مولف در رسالهی کارشناسی ارشد خود اصل جهت کافی لایبنیتس را از منظر هایدگر بررسی کرده بود؛ پرسشهای مطرح در آن رساله امتداد یافت و او را به طرح موضوع رسالهی دکتریاش هدایت کرد.
بهشتی افزود: مهمترین اثر هایدگر هستی و زمان است. این کتاب در ۱۹۲۷ منتشر شد و در آن مقطع تاثیر قابل توجهی بر اندیشهی مغربزمین گذاشت. هایدگر در این کتاب، برای اولین بار در فضای اندیشهی فلسفی، خود پرسش را محل پرسش قرار داده است؛ اینکه اصلا پرسش چیست؟ او سعی کرده است ساختار پرسش را به شیوهای تحلیل کند که هنگام طرح پرسش بدانیم چه انتظاری از آن (پرسش به معنی عام و پرسش فلسفی) داریم. هایدگر در مسیر پرسش از وجود و معنای آن، در سطح اول، وجود حاضر را محل پرسش قرار داده است تا از آنپس پرسش از وجود را طرح کند. جالب توجه است که هایدگر این روند را از روزمرگی آغاز کرده است؛ این رویکرد از حیث نقطهی عزیمت پرسش جالب توجه است.
وی ادامه داد: از آنپس طی تحلیلی قابل توجه و عمیق، ویژگیهای وجود حاضر تبیین شدهاند. هایدگر در سطح دوم، وجود حاضر را از منظر نسبت آن با وجود تحلیل میکند و اوصاف وجودی موجود را مورد سوال قرار میدهد. هایدگر در اواخر کتاب، سطح سوم را معرفی کرده است. در این سطح این موجود را از منظر زمان بررسی کرده است. این کتاب با این دریافت تمام میشود: زمان افقی است که میتوان از آن پرسش از وجود را مطرح کرد. هایدگر در دیگر آثارش از منظرهای گوناگون این رویکرد را دنبال کرده است. اصل بنیان یا جهت، مفهوم دیگری است که او طرح کرده است. هایدگر در بررسی این مفهوم آرای لایبنیتس را در نظر داشته است. اصل جهت کافی یکی از مفاهیم کلیدی و اندیشههای بنیادین نظام اندیشهی لایبنیتس است. مولف در دورهی کارشناسی ارشد خود، این مفهوم را از منظر هایدگر و با نگاهی توصیفگرانه و گاه منتقد بررسی کرده است. او در رسالهی دکتری مفهوم بنیاد از منظر هایدگر و نسبت آن با زمان را مطرح کرده است. مولف این رساله طی نوشتن آن، به واقع در جستجوی یافتن پاسخهایی برای پرسشهایی بود؛ او تنها بهدنبال تالیف و تدوین رسالهای برای دکتری و گرفتن مدرک نبود.
فلسفه و سامان جهان
داوری ضمن قدردانی از شهر کتاب و سخنرانان پیشین به روند شکلگیری این جایزه اشاره کرد و در اینباره اظهار داشت: بهرغم مخالفت من این جایزهی به نام من نامگذاری شد؛ دوستان در پی احسان به من بودند و از این بابت سپاسگزارم. تدارک چنین مراسمی مطلوب و ضروری است؛ چراکه فلسفه غریب است و مظلوم؛ هیچ علمی به دفاع نیاز ندارد؛ اما فلسفه نیازمند آن است؛ از روز نخست در موضع دفاع بوده است و اکنون نیز. من در تمام سالهایی که به فلسفه مشغول بودهام، به سقراط اندیشیدهام؛ از آنجاکه سرزندگی و تفکر او را در نیافتم، نتوانستم مطلب شایستهای دربارهاش بنویسم؛ اما میدانم او همواره در موضع دفاع بوده است.
وی افزود: اگر فلسفه هست و تا به امروز مانده است، حتما ضرورتی بوده است؛ جز آن فلسفه محفوظ نمیماند؛ فلسفه چیزی دارد که خود را حفظ کرده است. وقتی از فلسفه میگویم، عمر آن را ۲۵۰۰سال میدانم؛ به عقیده من نمیتوان تاریخ آن را به ابتدای تاریخ بشر نسبت داد. حکمت از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته است؛ حکمت نظریهی صرف نیست؛ به نظر و عمل تقسیم نمیشود. نظر و عمل با فلسفه تعریف شدند و در کنار یکدیگر قرار گرفتند. با ظهور فلسفه پرسش «چیست و چرا» مطرح شده است. به نظر من، ما آدمیان همواره پرسش داشتهایم؛ اما حکیمان پرسش نمیکردند؛ چراکه بینش داشتند و میدیدند. شاید امروز دوران دیدن سر آمده است و دوران شنیدن آغاز شده است؛ شنیدن مانند دیدن نیست. حکیمان با مرگ انس داشتهاند و این برای ایشان مساله نبوده است. فلسفه با مسالهی عدم آغاز شده است و این مساله ما را به زبان و زمان و خرد هدایت میکند.
داوری، رسالهی برگزیده را بازتابدهندهی احوالات درونی مولف آن دانست و گزینش آن را نیز در پی همین امر تلقی کرد. وی موضوع آن را نیز بدیع و تازه خواند و در ادامهی بحث پیشین افزود: گفته شد، فلسفه در برابر «چرا» قرار دارد؛ هیچ علمی در برابر «چرا» نیست. ما به ادبیات کماعتنا هستیم؛ شعر را تفنن میدانیم و آنچنانکه باید به آن اعتنا نمیکنیم؛ با اینحال کسی در برابر شعر و ادبیات «چرا» نمیگذارد. شعر تفنن نیست اما به این کار میآید؛ حال آنکه فلسفه مناسب تفنن نیست؛ از اینروی وجه وجود آن معلوم نیست؛ چرا باید باشد؟ آنچه به کار نمیآید و درکش نمیکنیم، چرا باید باشد؟
وی در پاسخ به این پرسش اظهار داشت: من نمیدانم چرا باید باشد؛ ولی هست و پیران و جوانانی هستند که عمر خود را صرف آن کردهاند؛ وجود آنها باید جوابگوی آن باشد. ما به فلسفه میپردازیم نه از آنجهت که سودی ببریم، از آنجهت که نمیتوانیم به آن نپردازیم. فلسفه تعلق است؛ تعلق اختیاری نیست. گویا بدون این تعلق کار دنیا بهسامان نمیشود. تعاریف متفاوتی از فلسفه وجود دارد. دلوز میگوید: فلسفه تشخیص حماقت است. اگر اینگونه باشد، به آن نیاز نیست؟
داوری افزود: تصور نمیکنم فلسفه در حدی که من میدانم، بتواند خردمندی را از حماقت تمیز بدهد. اما همهی ما آدمیان در معرض اشتباه و خطا هستیم؛ در معرض این هستیم که جای چیزها و وقت چیزها و جای کارها و وقت کارها را ندانیم و با هم اشتباه کنیم؛ حماقت امری عجیب و غریب نیست. حماقت ندانستن وقت کار و جای کار و وقت سخن و جای سخن است. اگر کسی مدعی جز این باشد حکیم است؛ حکمت موجب تشخیص وقت کار، وقت سخن، جای سخن و جای کار میشود. اگر از حکمت دوره شدهایم، میتوان از جانشین آن بهرهمند شد. در این زمانهی سخت و دشوار به خرد و خردمندی نیازمندیم. شاید فلسفه نتواند مسائل ما را حل کند و راه رستگاری را بنمایاند، اما در راهی که ناگزیر از پیمودن آن هستیم، به فلسفه نیاز داریم. فلسفه، علم فلسفه نیست؛ باید آن را آموخت و فراگرفت؛ اما این آموختن با رنج و درد توام است.
رسالهای که خوانده میشود!
میرموسی، از دریافت جایزهای با نام دکتر داوری اردکانی ابراز خرسندی کرد و اظهار داشت: بزرگترین ارزش برای یک دانشجوی فلسفه، خواندن پایاننامهی او و بررسی آن است؛ از اینروی از هیات داوران قدردان هستم. از دکتر داوری برای خواندن رسالهام در مقاطع مختلف و ارائهی نظرات ارزندهشان سپاسگزارم. از دکتر طالبزاده و دکتر بهشتی نیز قدردانی میکنم، چراکه سالها است از راهنماییها و نقدهای ایشان استفاده میکنم؛ بهویژه راهنماییهای ایشان حین نگارش رساله باعث شد دشواریهای فهم هایدگر بر من هموار شود.
وی برخی مختصات رسالهاش را تشریح کرد و در این باره گفت: این رساله در ادامهی رسالهی کارشناسی ارشد نوشته شد؛ این رویکرد خود نقشی مهم در طی مسیر داشت؛ چراکه موضوعات فلسفی بسیار پیچیده هستند و نمیتوان طی سالهایی که به پایاننامه اختصاص مییابند، آنها را دریافت. رسالهی کارشناسی ارشد من تفسیر هایدگر از اصل جهت کافی بود. به اعتقاد هایدگر، ۲۵۰۰ سال زمان گذشته است تا اصل جهت کافی با آرای لایبنیتس مطرح شود. من در آن رساله با تفسیر وجودشناسانهی هایدگر رابطهای بین بنیاد و وجود مطرح کردم؛ این رابطه گرهی داشت که باید در گرو فهم مسالهی زمان و رابطهی بنیاد با زمان باز میشد؛ سعی کردم در رسالهی دکتری به این موضوع بپردازم.