شاعری که به حافظهی تاریخ پناه میبرد، به حافظهی عصر خود پشت میکند. (یدالله رویایی)
روزبه رحیمی: در سال ۱۳۴۷، به سبک و سیاق آن سالها، جُنگی از اشعار شاعران موج نو منتشر شد به نام «شعر دیگر» و اشعار گروهی از شاعران جوان را در بر داشت که بعدها به همین نام شناخته میشدند: «شاعران شعر دیگر»
در این جُنگ، اشعاری از هوشنگ ایرانی، تندر کیا و سیروس آتابای نیز هست که همگی در سالهای ۲۰ و ۳۰، جریان تحول در شعر فارسی را نمایندگی میکردند و در کنار فریدون رهنما، الگوهایی برای شاعران شعر دیگر محسوب میشدند. کتاب دوم، و آخر، جُنگ «شعر دیگر»، سال ۱۳۴۹ منتشر شد. از میان شاعران این دو کتاب، پرویز اسلامپور، هوشنگ چالنگی، هوتن نجات، محمود شجاعی، حمید عرفان، بهرام اردبیلی، بیژن الهی و با کمی فاصله، فیروز ناجی، هوشنگ بادیهنشین و یدالله رویایی، حلقهی اصلی شاعران شعر دیگر و کمی بعد، شعر حجم را تشکیل میدهند.
یکی از منتقدان در کتاب «صور و اسباب در شعر امروز ایران»، تقسیمبندی معروفی انجام میدهد و شاعران شعر دیگر را، «شاعران مشکلگوی موج نو» مینامد و شعر دیگر را نیز به دو گروه تقسیم میکند:
الف) نثرگرایان مشکلگوی موج نو؛ که از بهرام اردبیلی، بیژن الهی، پرویز اسلامپور، هوتن نجات، حسین رسائل و حمید عرفان میتوان نام برد.
ب) نظمگرایان مشکلگوی موج نو؛ که مهمترین شاعر این شاخه یدالله رویایی است.
نگاه این شاعران به شعر، ایجاز در بیان، سرعت خیال، بدعتهای زبانی و فرمی، تکنیک کارکرد کلمه و تصویرهای حجمی در شعر بود. فارغ از ویژگیهای سبکی این شاعران، خصوصیت مشترک دیگری که در میان بیشتر افراد این حلقه دیده میشود، انزوای خودخواسته و زندگی غریب آنهاست. اگر یدالله رویایی را کنار بگذاریم، زندگی بقیهی این شاعران در سکوت کامل سپری شد و میشود. دههی ۵۰ آخرین حضور آنها در نشریات کشور بود و در تمام این سالها هیچ کتابی ازشان منتشر نشد و در برخی موارد حتی اطلاعی از زنده بودن یا نبودنشان هم در دسترس نبود. سال ۱۳۹۱، پیکر بیجان پرویز اسلامپور را، سه روز پس از درگذشتش، در آپارتمانی در پاریس مییابند. او در تمام این سالها از نوشتن و سرودن دست نکشیده بود اما کتابی منتشر نکرد. بهرام اردبیلی که تنها انتشار خبر درگذشتش در سال ۸۴ نامش را به یادها آورد و کتابی که سال گذشته از شعرهایش منتشر شد. محمود شجاعی پیش از درگذشتش در مهر ۹۴ کتابی منتشر کرد اما بسیاری از دوستانش نیز از او نشانی نداشتند. هوشنگ چالنگی در همان دههی پنجاه شعر را رها میکند و به اهواز میرود و پس از ۳۰ سال کتابی منتشر میکند. حمید عرفان که در سکوت است و تنها یادداشتی چند خطی در وبلاگی از او هست که نوشته ۷۰ سالگی را گذرانده و باید تا آخر عمر قرص قلب بخورد تا سکته نکند. فیروز ناجی هم که سال گذشته ترجمهای قدیمی از جوزپه اونگارتی منتشر کرد و دیگر هیچ. کتابهای بیژن الهی نیز یکبهیک پس از درگذشتش در حال انتشار است. هوتن نجات و هوشنگ بادیهنشین هم هردو جوانمرگ شدند. یکی را شاعری جنزده نامیدهاند و دیگری را نفرینی. هوتن نجات که در ۱۵، ۱۶ سالگی به جمع شاعران دیگر میپیوندد، هنوز به ۳۰ سالگی نرسیده به زندگیاش پایان میدهد و جسد بیجان بادیهنشین را نیز در جوی آب مییابند.
«ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» عنوان کتابی است از اشعار هوشنگ بادیهنشین و با گزینش و مقدمهی یدالله رؤیایی. این کتاب شامل دو منظومهی «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» و «چهرهی طبیعت» است و همچنین اشعار دیگری از بادیهنشین و مکاتبات او با رویا (یدالله رویایی).
بادیهنشین که معمولاً او را خوشذوق، بااستعداد غریب و صاحبسبک توصیف کردهاند، سال ۱۳۱۴ در گیلان متولد شد و در دههی ۳۰ به تهران آمد. در ۲۰ سالگی نخستین مجموعه شعرش به نام «یک قطره خون» را منتشر کرد و منظومهی «چهرهی طبیعت» (۱۳۳۵)، دومین مجموعهی منتشر شدهی اوست. بادیهنشین در سال ۱۳۵۸ درگذشت و از نام او جز خاطراتی محو و گم چیزی باقی نمانده بود، تا اینکه در سال ۱۳۸۰، انتشارات نیمنگاه منتخبی از اشعار او را (آتش تلخ) به کوشش احمدرضا احمدی و کاظم سادات اشکوری منتشر کرد و دوباره نام بادیهنشین به یادها آمد و شعرش خوانده شد. و اینبار بعد از ۱۴ سال، بههمت یدالله رؤیایی، دوباره کتابی از او به دوستداران شعر عرضه شده است.
برخورد جسورانه با زبان و ساختمان شعر، بادیهنشین را نسبت به بسیاری از شاعران همنسلش متفاوت میکرد. «وقتی به شعرهای نخستین سالهای دههی سی نگاه میکنیم، بادیهنشین را با همهی جوانی و کمتجربهگی، پیشروتر از دیگران میبینیم» (آتش تلخ، ص ۲۶) اما این جسارت و خلاقیت دیری نپایید. مادر هوشنگ در حادثهی آتشسوزی چهرهی خود را از دست میدهد و هوشنگ، «آن پسر شاد و خوشپوشی که با پاپیون و پیپی بر لب، در شلواری در اصطلاح آن روزها لولهتفنگی، گهگاه در کافه نادری ظاهر میشد و با رحمانی و آتشی ساعتها در شعر به جدال بر میخاست، ناگهان در اندوهی مرگبار چنان فرو رفت که رفیق دال و ابدال آنها شد و همراه نفرینیهای دیگر نسل چهل، نسل شکست، زندگیاش را از خانهی خمار به تریاکخانههای شبانه کشاند، و هرگونه تخدیر دیگری که نسل برآمده از ۲۸ مرداد را نسل خسته لقب میکرد، تخدیر، بیخبری، نه کار، نه عار، و نه هیچ چیز دیگری، جز شعر...» (ص ۱۶)
احمدرضا احمدی نیز در کتاب آتش تلخ از او چنین یاد میکند: «در جوانی قامت افراخته، با چشمان آبی پر از هوش و خرد بود. اما آن روزها دیگر قامت افراخته نبود و چشماناش دیگر آن تجلی جوان را نداشت. اثر خشم روزگار و بلایایی که خودش و زندگی بر سر او آورده بود دیده میشد. حوصلهی سخن گفتن نداشت. لباسهایی که میپوشید اگرچه ژنده اما یادگاری از دوران اشرافی بود... گاهی شعرهای او را خوانده بودم. همه خصوصیت یک شاعر ابداعگر را در خود داشت. زبان نو، جهانی که تازه بود و او رمزگشای آن جهان بود. در آن روزهای سال ۴۷، دفتری از منتخبات اشعارش را به من سپرده بود که به چاپ برسانم. به دنبال ناشر بودیم. کسی را نیافتیم تا بعدها خبر خاموشی او را شنیدم. با آن زندگی کولیوارش، همیشه منتظر مرگ نابهنگامش بودم.»
کتاب با مقدمهی رؤیایی آغاز میشود و پس از آن منظومهی تاریخ ما را به یاد داشته باش. آنگونه که رویایی در مقدمه گفته است، این منظومه را یکی از دوستان بادیهنشین، سردبیر سابق اطلاعات ادبی، پس از اینکه جسد هوشنگ را در جوی آبی در خیابان مولوی پیدا میکنند، در غیاب رویایی که خارج از کشور بود به مادر او میسپارد. صفحهی اول نسخهی دستنویس منظومه نیز در کتاب چاپ شده است و تقدیم شده است به: «مادرم آسیه، که در جادههای خزان او، بهار غمانگیز زندگی من میگریست». منظومه اینچنین پایان مییابد:
آری،ای تاریخ! ما آنچنان زیستیم که جغدی سالها در ویرانهای
غمناک
آری،ای تاریخ! ما آنچنان زیستیم که امپراتورانِ مسلول در
تبعیدگاههای گمنام
ای تاریخ، ما را بهیاد داشته باش!
- دی ۱۳۳۷ تهران (ص ۵۹)
بخش دوم کتاب، «آخرین شعرهای بادیهنشین» است که شامل ۶ شعر عروج، با عنکبوتهای تباهی، در افقِ هول، در متن فاجعه، دریغها و طبیعتای وسیع! میشود. عبارتسازیهای خاص و ترکیبهای نو، دغدغهی شدید فرمی و زبانی و جسارت در تجربهگری در حوزهی زبان، کنایه و استعارههای چندلایه و عمیق، از ویژگیهای شعری بادیهنشین است.
معشوقگان تلخ
آه،ای فرشتگان بلورین رنج
بس نیست زخم خنجر مژگان آتشین
ما و غروب سرد سکوت صحن
در سرزمین مردهی بیخورشید
از آدمِ ابوالبشر
تا قرن ما
جزیرهی مردابهای درد (ص ۶۶)
سومین بخش کتاب، «منظومهی طبیعت» است. با مقدمه و یادداشتی از رویا و دو نامهی دیگر از کوتوال و بادیهنشین در مورد این شعر. بادیهنشین فضاهایی تازه و بدیع در شعر آفرید. او تشبیهها، استعارهها و تصویرهای زیادی را با عناصر طبیعت میسازد، از صداهای طبیعت استفاده میکند و چهرهای ماندنی از طبیعت و زندگی خلق میکند. انبوهی از کدها و نشانهها در اشعار او دیده میشود و تا حدی رنگوبوی عرفانی دارند و در برخی جاها انتقادی و اعتراضیاند.
او چو انبوهی است در بیشه
مرغ جنگل آشیانش خواب
گور صد آهنگ آوایی نمیروید بهجز:
هن!
چاک!
مرد کوهستان چنان خوابیده؛ خوابد مردهای در سینهی تنگ مغاکی ژرف
خانهی ویرانه را دیوار...
بعدها این گله بیچوپان چراگاهش بهجز تلخِ کویر گرگ...
دختری مردهست گورش در فضای خالی آهی است
یا چو صحرایی که گنجشک نگاهی روی شاخ ردپای اسبهای رفته بنشیند. (ص ۹۷)
بخش چهارم و در واقع نیمی از کتاب را مکاتبههای رویایی و بادیهنشین تشکیل میدهد. این بخش شامل ۲۵ نامه، بین سالهای ۳۴ تا ۴۵ و نامهای در سال ۶۰ که رویایی پس از مرگ بادیهنشین از نورماندی خطاب به او مینویسد. بادیهنشین نامهها را از تهران، رشت، آبادان و مشهد نوشته است. او در این نامهها شعرهای جدیدش را مینویسد، از روزها و روزگار آشفته و از مرگ و زندگیاش سخن میگوید.
رویا من فرسنگها از این جهنم دور میشوم
دور میشوم رفتم که بمیرم
برای شعر زندگی کردم و برای شعر هم مردم
رویا
انسانیت برای مشقت مولود میگردد. میبینی که با مداد نوشتهام در این لحظهی آخر، که شاید برای آخرینبار از تو دور میشوم. اشک چشمانم را پر کرده است. من از مرگ نمیترسم. (ص ۱۷۷)
نمیتوان با قاطعیت ارتباطی میان زندگی این شاعران و شعر آنها متصور شد، اما خصوصیتهای مشترک شعری و زندگی این شاعران، احتمال این رابطه را بهوجود میآورد. از این رو خواندن این نامهها به شناخت شخصیت و شعر بادیهنشین کمک فراوان میکند. شاعری که «دوست داشتن نمیدانست، بیزار از خود و از نوع خود. نافرِ خود بود و نافرِ مثلِ خود. شاعری نفرینی، که نفرینی زیست، و نفرینی مرد.» (ص ۱۳)
* ای تاریخ ما را به یاد داشته باش، هوشنگ بادیهنشین، افراز، ۱۳۹۴، ۱۵۵۰۰ تومان.