اهل قلم همواره دغدغهمند پرداختن به متون کلاسیک و مقدس هستند؛ از نظرگاههای مختلف با شیوههای مختلف با این متون رویارو میشوند و طبع میآزمایند. در فرهنگ اسلامی و شیعی درانداختن تفسیرهای ادبی از قرآن یا برگردان نهجالبلاغه و غوطهوری در متن آن از ورای ادبیات وسوسه و دغدغهی ادبا و اهل قلم بوده است. موارد متعددی از ایندست میتوان سراغ گرفت: تفسیر قرآن ابوالفتوح رازی، تفسیر کشاف، تفسیر سورآبادی، ترجمهی نهجالبلاغهی زندهیاد سید جعفر شهیدی، ترجمهی قرآن بهاءالدین خرمشاهی و ترجمهی قرآن کریم زمانی گوشهای از ایندست طبعآزماییها است که در بین ادبای متشرع گاه به نوعی وظیفه و تدارک باقیالصالحات بدل شده است. دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی نیز در این دسته قرار دارد. او نیز ترجمههایی از قرآن و صحیفهی سجادیه دست داده است.
تجربهی دیگر گرمارودی در این حوزه ترجمهی نهجالبلاغه است که به تازگی به همت نشر قدیانی منتشر شده است. مرکز فرهنگی شهرکتاب عصر سهشنبه ششم بهمنماه نشستی برای رونمایی و نقد و بررسی این اثر برگزار کرد. در این نشست مترجم، استاد بهاءالدین خرمشاهی و حجتالاسلام محمدعلی مهدوی راد حضور داشتند.
مترجم و سرگشتگیهای او
مترجم نهجالبلاغه در ابتدای سخنان خود، خاطرهای از دوران کودکی را به تمثیلی بدل کرد تا مفهوم سرگشتگی در رویارویی با کلام علی(ع) را تشریح کند؛ وی از آنپس اظهار داشت: سرگشتگی همگان در برابر علی(ع) نهتنها به سبب ژرفای اندیشهای است که در سخن او موج میزند و در بردارندهی عمیقترین و دقیقترین مباحث ماوراءالطبیعه، شناخت خداوند، پند و اندرز، وعظ و ارشاد، مردمشناسی، سیاست، ملکداری، تدبیر کشور، جنگ و صلح، تحلیل تاریخ، تفسیر قرآن و حتا جانمایهی برخی علوم دیگر است، و نیز نه از اینروست که علی بزرگترین نشانهی حقانیت و درستی دین ما و محصول عملی زحمات وجود مبارک پیامبر(ص) و بزرگترین اماره و نشانهی حقانیت دین محمد(ص) و درستی و الهیبودن آیین اسلام است، نیز نهتنها از اینروست که خطبهها و نامهها و کلمات قصار او هریک آینهی کوچکی است که بیغبار و در نهایت زلالی و پاکی گوشهای از چهرهی ملکوتی این انسان کامل، این قهرمان بزرگ همهی اعصار، این دادگستر عاشق عدل و داد، این جنگجوی بیهماورد، این رهبر عالم و پرهیزگار، این مفسر بزرگ قرآن، این امام معصوم و سرانجام این مظلوم بزرگ را در آن میبینیم، بلکه شگفتی همگان، همچنین در برابر قدرت و قوت و صلابت سخن اوست همراه با نهایت زیبایی، ایجاز، فصاحت و بلاغت؛ بهطوریکه کلام او به اتفاق آرا ادبا و سخنشناسان بزرگ تاریخ، پس از کلام خداوند و پیامبر اکرم(ص) برترین است.
وی تصریح کرد: آن امیر سخن در آموختن این فصاحت، از موقعیتی نظیر آنچه که پیامبر اکرم(ص) در کودکی و به هنگام اقامت در قبیلهی دایهی خویش حلیمهی سعدیه بدان دست یافته بود، بهرهمند نبود. ابناسحاق روایت میکند که رسول خدا(ص) میفرمود: من از همهی شما فصیحترم؛ زیرا هم قریشیام و هم در قبیلهی بنی سعدبن بکر شیر خوردهام. گرچه در این مورد هم باید اذعان کرد که موقعیت حضرت علی(ع) موقعیتی ویژه بود؛ زیرا اگر کودکی پیامبر(ص) (چند سالی که از عدد انگشتان یک دست نمیگذرد) در قبیلهی بنی سعدبن بکر (که به فصاحت مشهور بودند) گذشت، علی(ع) کودکی، نوجوانی، جوانی و بخشی از میانسالی خود را در دامن و کنار پیامبر(ص) گذرانید و هر چه دارد از پیامبر(ص) دارد و در واقع به فصاحت قبیلهی یادشده از طریق پیامبر(ص) دست یافته است. چنین است که وی در زمان خود به کلام فصیح و بلیغ مشهور بود و پس از شهادت وی تا امروز نیز هماره کلام او که در عین فصاحت و بلاغت به آرایههای سخن از جمله سجع مزین است، به صفت برجستگی و والایی و آراستگی موصوف بوده است.
موسویگرمارودی شرح نکتهای ناگفته دربارهی سجع در سخنان علی(ع) را ضروری دانست و گفت: معجزهی امام این است که در سخن او سجع تابع معناست نه معنا تابع سجع؛ یعنی امام بدون قربانیکردن معنا کلامشان مسجع است و در تمام نهجالبلاغه حتی یک مورد نمیتوان یافت که امام به خاطر رعایت سجع مفهوم کلام خود را تغییر داده باشند. به عبارت دیگر در تمام عبارات مسجع امام حتا یک مورد نمیتوان به جای کلمهای مسجع کلمهای دیگر گذارد که منظور امام را بهتر ادا کند.
مترجم نهجالبلاغه افزود: به سبب همین برجستگی و والایی کلام مولاست که پیش از آنکه شریف رضی، گزیدهی خطبهها و نامهها و سخنان کوتاه امام را در کتاب نهجالبلاغه گرد آورد، ادیبان و نویسندگان عرب سخنان او را از بر میکردند. دکتر سید جعفر شهیدی در این مورد مینویسند: «عبدالحمید کاتب که دربارهی وی گفتهاند «کتابت با عبدالحمید آغاز و با ابنالعمید پایان یافت» میگوید: هفتاد خطبه از خطبههای امام علیبنابیطالب(ع) را از بر کرده بوده است. جاحظ که به حق او را از ائمهی ادب شمردهاند و مسعودی او را فصیحترین نویسندگان سلف دانسته است در ذیل یکی از کلمات قصار مولا (ارزش مرد به چیزی است که آن را نیکو میداند) در کتاب خود «البیان و التبیین» میگوید: اگر از این نوشته جز همین سخن کوتاه را نداشتیم آن را بسنده مییافتیم؛ بلکه آن را از افزون از کفایت میدیدیم. بهرهبرداری ادبی از کلام امیرالمؤمنین(ع) چه در میان اعراب و چه در میان ایرانیان تا چندصدسال به عربی بود و آثار این بهرهوری را در رسالهی بدیعالزمان همدانی، ابوبکر خوارزمی، صاحببن عباد و نیز در اشعار ابوالفتح بستی و ابوسعید رستمی و دیگران به وضوح میبینیم. بعد از نشر زبان دری همین بهرهوری در ادب فارسی نیز به چشم میخورد. آنچه سبب شد ادیبان عرب و جز عرب، از قرن سوم هجری، به گردآوری فقرههای کوتاه سخنان امام توجه کنند یا به ترجمهی برخی از نامهها یا خطبههای وی بهطور مستقل و مجزا بپردازند همان زیباییهای لفظی و معنوی این گفتههاست.»
وی به شرح اقوال دیگری در بیان فصاحت کلام امیرالمونین(ع) پرداخت و اظهار داشت: ابوالفتوح حسین بن علی رازی مفسر بزرگ و مشهور قرن ششم در تفسیر روضالجنان خویش، پس از ذکر خطبهای از امام مینویسد: «این خطبه را از آنرو به فارسی نیاوردم تا رونق فصاحت و مبالغت در بلاغت از کلام او که بر مسحهای از طلاوت کلام نبوی(ص) و طراوتی از کلام ربانی است به توفیق الهی فوت نشود.». یکی از مشهورترین کسانی که صد کلمه از کلمات قصار امام را که جاحظ برگزیده بود به نثر و شعر فارسی در آورد، رشید وطواط، شاعر، ادیب و کاتب دربار خوارزمشاهیان بهویژه اتسز است.
موسوی گرمارودی در ادامه به شرح رویکردهای خویش در ترجمهی نهجالبلاغه پرداخت؛ وی تصریح کرد: ماخذ من در ترجمهی نهج البلاغه، بر اساس متن نهجالبلاغهی دکتر صبحی صالح است. با آنکه به مقدمهی او و برخی گزینههای او در متن ایرادهایی جدی دارم، آن را انتخاب کردهام. نه از آنجهت که آن را میپسندیدهام؛ بلکه به آنجهت که در ایران متداولتر از سایر متون است. من متن تصحیحشدهی مرحوم شیخ فارس الحسّون را میپسندم (چاپشده در «موسسهی البلاغ» بیروت به سال ۲۰۰۵ میلادی)؛ اما شیخ فارس هم در واقع متن نهجالبلاغهی صبحی صالح را با دو نسخهی قدیمی از کتابخانهی آیتالله مرعشی قم و کتابخانهی نصیری تهران مقابله و تصحیح کرده است.
مترجم افزود: به نظر من مرحوم شیخ فارس از آنجهت نهجالبلاغهی صبحی صالح را برای این مقابله برگزیده بود که میدانست نهجالبلاغهی او به سبب توضیحات و معانی لغات در ذیل هر صفحه و نیز فهرستهای مفید در آخر کتاب، نهتنها مورد اقبال کشورهای عربیزبان است، بلکه در ایران هم طرفداران بسیار دارد. اما در همین حال مرحوم شیخ فارس بهعنوان یک عربزبان شیعهمذهب انتقادهای مهمی هم به اشتباههای عبده و بهویژه صبحی صالح در متنهای مصحح آن دو داشته است و در واقع با انتخاب نهجالبلاغهی صبحی صالح و مقابله با دو نسخهی معتبر قدیمی مرعشی قم و نصیری تهران، با یک تیر دو نشان زده است؛ یعنی هم از توضیحات و فهرستهای صبحی صالح سود برده است و هم انتقادهای خود را به تفصیل بیان کرده است.
وی به کلام شیخ فارس الحسون (در بخشی از مقدمهاش بر تصحیح نهجالبلاغه) دربارهی نقایص کار صبحی صالح اشاره کرد و اظهار داشت: دیدن نهجالبلاغه به تصحیح مرحوم فارس الحسون مرا از پیروی نسخهی شیح محمد عبده بازداشت و به پیروی از متن مصحح صبحی صالح واداشت؛ زیرا در ایران و کشورهای عربی در دسترس همگان است. فارس الحسون در واقع همان متن چاپی صبحی صالح را اساس قرار داده و حتی توضیحات او را در پاورقی آورده است؛ اما موارد اختلاف را با دو متن مخلوط مرعشی و تهران تصحیح و وارد کرده است.
گرمارودی ادامه داد: با ذکر همهی این نکات و موارد در اینجا ناگزیر از یادکرد یک واقعیت آشکار هستم و آن اینکه: صرفنظر از موارد معدود تحریفی که در سالهای اخیر و با مقاصد خاص در برخی نسخههای چاپی ایجاد شده است، خوشبختانه متن نهجالبلاغه بعد از قرآن کریم متواترترین و متقنترین و دستنخوردهترین متون موجود است. این نکته با مشاهدهی متنی که اخیراً در قم چاپ شد، بیشتر به اثبات رسید. یکی از دانشمندان ارجمند عربیزبان مقیم مشهد مقدس، استاد نسخهشناس و محقق بزرگوار شیخ قیس بهجتالعطار با کوششی پیگیر و با دسترسی به چهار نسخهی قدیمی، به شیوهای علمی و متقن و متین، نسخهای صحیح و دقیق از نهجالبلاغه به دست داده است. او در مقدمهی عالمانه و مفصل خود نشان میدهد که متن اصلی نهجالبلاغه در سراسر دنیا و حتا در نسخههای چاپی متفاوت، متواتر و دستنخورده است و مواردی از اختلاف، اغلب در حد یک حرکت (ضمه، فتحه، کسره) یا در حد یک حرف است.
سخن مسجع و بهترین ترجمه
خرمشاهی در ابتدا به سابقهی مناسبات دوستانه و نیز همکاری دیرین خود با گرمارودی اشاره کرد و در شرح ویژگیهای کار وی گفت: من سعادت این را داشتهام که اولین خوانندهی ترجمهی قرآن و نهجالبلاغهی گرمارودی باشم؛ گرچه نکات مختصری را ذکر کردهام. من به آرزوی دیرین خود دست یافتهام؛ امروز با بهترین ترجمهی نهجالبلاغه رویارو هستم؛ البته اگر داوری من (نه با تمامت داوری) پذیرفته باشد. خطبههای نهجالبلاغه غالباً کوتاه است؛ گویی قوم عرب اهل ایجاز است؛ سجع هم در زبان ایشان وجود دارد؛ چراکه مثلاً حضرت علی(ع) در حین سخنرانی به سجع نمیاندیشیده است؛ آنچنانکه گفته شد؛ سجع تابع معنا بوده است، نه جز آن. در انتها تاکید میکنم بهترین ترجمهی فارسی ممکن و موجود از نهجالبلاغه این ترجمه است.
وی در انتهای سخنان خود قصیدهای را سرودهی خویش (دربارهی این اثر) خواند.
ستبر، زیبا و دلنشین
مهدوی راد در ابتدای سخنان خود شرح نکاتی دربارهی نهج البلاغه را ضروری دانست و گفت: در فرهنگ عربی خطبهگویی فخرآفرین بوده است؛ آنچنانکه در حاشیهی بازارها شعرسرایی و خطابهخوانی رواج داشته است. از آنجاکه این امر از مصادیقی فرهنگی به شمار میآمد، خطابهها نوشته میشد؛ بنابراین اختلاف نسخ در خطبهها بسیار محدود است. خطبههای علی(ع) که سبک و سیاقی خدایی و معنایی داشت نیز در زمان ایشان به همت شاگردانشان جمعآوری شده است. سید رضی نقیب است و نقیب عملاً عنوان دولت در دولت است. در سال ۲۸۸ جریانی شکل گرفت که عالمترین و مومنترین و فاضلترین سید از جمع سادات را حمایت میکرد؛ به این معنی که سادات در روستاها یک نقیب (سرپرست) داشتند؛ نقیبها خود نقیبالنقبا داشتند؛ این فرد قدرت زیادی داشت؛ آنچنانکه در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تأثیر میگذاشت.
وی ادامه داد: پدر سید رضی نقیبالنقبا بود؛ او خود نیز به این مقام نائل آمد. سید رضی به قدری قدرت داشت که خلیفه ناچار شد دیوان مظالم و امارت حج و ریاست حرمین را هم به او واگذار کند. در پی این امور احتمال میرفت سید رضی به خلافت نیز دست یابد و این امر موجب شهادت وی شد. مرحوم سید علیاکبر برقعی و مرحوم دوانی این احتمال را بررسی کردهاند. نهجالبلاغه بیش از آنکه کتابی اخلاقی و عرفانی باشد یک کتاب سیاسی و حکومتی است؛ همچنین باید در نظر داشت نهجالبلاغه کتابی گزینشی است؛ اما جالب توجه است که خطبهها و نامههایی که بنمایهها و جانمایههای سیاسی و حکومتی دارند، گزینش نشدهاند. از آنجمله میتوان به نامهی مالک اشتر اشاره کرد که ۵۳ صفحه است. با در نظر داشتن این رویکرد از سوی سید رضی، احتمال شهادت وی قوت مییابد.
مهدوی راد در ادامه نکاتی را دربارهی شرحهای نهجالبلاغه تشریح کرد و افزود: اولین راوی نهجالبلاغه دختر سیدمرتضی (برادر سید رضی) است؛ او به فاصلهی کوتاهی از تألیف نهجالبلاغه به همت عمویش روایتی از آن دست داد. سید مرتضی نیز اقداماتی در اینباره صورت داده است. نکتهی جالب توجه دیگر دربارهی نهجالبلاغه ورود سریع آن (پس از کمتر از صد سال) به خراسان است؛ بلافاصله پس از این اتفاق (اوایل قرن شش) شرح نهجالبلاغه در خراسان آغاز شد؛ اولین شارح احمدبنمحمد وبری است که متاسفانه اطلاعات چندانی از او در دست نیست. پس از آن ابن فندق، بیهقی بزرگ خراسان مهمترین شرح ادبی را بر نهجالبلاغه نوشته است. خراسانیها بیشترین شرح را بر نهجالبلاغه نوشتهاند.
وی ضمن اشاره به اقدامات دیگر در این حوزه، افزود: یکی از نیازهای ما در شرح نهجالبلاغه، شرح موضوعی است. تنها شرح فاخر و عظیم از ایندست متعلق به علامه شیخ محمدتقی شوشتری است؛ زندهیاد شهیدی این مرد پاکسرشت پیراستهجان، به قدری به این شرح علاقه داشت که قصیدهی عربی بلندی دربارهی آن سرود. نامهی ۴۱ نهجالبلاغه به گونهای است که گویا به ابن عباس خطاب شده است؛ دربارهی صحت این نامه نزاع زیادی وجود دارد؛ مرحوم شوشتری در بحثی به درازای ۶۰ صفحه اثبات میکند که این نامه ساختهی دست امویان است.
مهدوی راد در بخش پایانی سخنان خود به شرح نکاتی دربارهی ترجمهی حاضر پرداخت و اظهار داشت: مترجم در نهایت قدرت برابرنهادی کرده است؛ در غالب صفحات متن فارسی و عربی برابر هستند؛ این کار بسیار دشوار است؛ چراکه عربی فخامت و جانمایهای خاص دارد که موجب میشود ترجمه به درازا بیانجامد. کمتر ترجمهای از نهجالبلاغه میتوان یافت که برابرنهاد باشد. مرحوم فیض برای تحقق این امر تلاش بسیار کرد که البته موفق نشد. گرمارودی ادیب و واژهشناس و ترکیبساز است و به سادگی این امر را صورت داده است؛ او واژههای ستبر، زیبا و دلنواز در برابر واژگان عربی نهاده است. پانوشتهای مترجم بسیار بهقاعده است و با تأمل نوشته شده است.
وی افزود: امروز ادب نفس و ادب بحث به شکلی عجیب زدوده شده است؛ اما مترجم این اثر این امر را به تمامی رعایت کرده است؛ آنچنانکه اگر از منبعی دسته سوم نکتهای درج کرده به نام او اشاره کرده است. گرمارودی منابع را گسترده، حقشناسانه و دقیق دیده است. به اعتقاد من این ترجمه جای خود را باز خواهد کرد؛ اگر بخواهم چون خود مترجم با حزماندیشی سخن بگویم و اغراق نکنم، اگر بهترین نباشد در میان بهترینها جای دارد. گرمارودی هم طلبگی کرده است و هم درس ادبیات خوانده است و فقه و اصول نیز میداند؛ طبعاً وقتی این همه در مجموعهای گرد آید نتیجهای اینچنین خواهد داشت. امیدوارم بختیاری او در صورتدادن چنین اموری باقی باشد.