به تازگی کتاب «مقدمهای بر شعر فارسی در سدهی بیستم میلادی» نوشتهی کامیار عابدی به همت جهان کتاب منتشر شده است. این کتاب کوششی است در راه شناخت و تحلیل واقعبینانه و منصفانهی جریانهای مختلف شعر و شاعران از آغاز انقلاب مشروطه تا نخستین سالهای پس از پایان جنگ تحمیلی. در این اثر، کارنامهی ادبی ۲۵ شاعر نیز شناسایی و بررسی شده است.
کتاب یادشده روز سهشنبه چهارم اسفندماه با حضور دکتر مسعود جعفری، دکتر محمد دهقانی و کامیار عابدی در مرکز فرهنگی شهرکتاب نقد و بررسی شد.
نظریههای ادبی تیغ دودم نقد
کامیار عابدی در ابتدای نشست توضیحاتی را دربارهی ساختار کتاب مقدمهای بر شعر فارسی ارائه کرد؛ وی گفت: این کتاب ساختار پیچیدهای ندارد؛ چراکه من معمولاً مباحث خود را روشن بیان میکنم و در پی پیچیدهگویی نیستم. من کتاب مقدمهای بر شعر فارسی را بین سالهای ۸۲ تا ۸۴ نوشتهام؛ اما طی سالها انتشار آن با مشکل مواجه بود. راغب نبودم آن را ناکامل چاپ کنم؛ چراکه سعی داشتهام بسیار منصفانه همهی گروهها و نحلههای شعری صد سال اخیر (حتا کمی پیش از آن) را بررسی کنم.
وی افزود: کتاب مقدمهای بر شعر فارسی شامل سه بخش عمده است: بخش اول که قدری مختصرتر از بخشهای دیگر است، فشردهای از تاریخ ایران از دورهی قاجار تا پایان جنگ تحمیلی را در بر دارد. تلاش کردم از این بخش روایت سرراستی ارائه کنم و فارغ از نظریات مختلف دربارهی برخی بخشها، نگاهی کلی و فراگیر را در نظر داشته باشم. ممکن است این قسمت برای برخی مخاطبان کمی تکراری باشد؛ اما شاید برای مخاطبان جوانتر بیفایده نباشد. قسمت دوم کتاب که شاید مهمترین قسمت آن است، شامل تحلیلی تاریخی ـ جریانشناختی از شعر فارسی در صدسال اخیر است؛ این بخش از شعر دورهی بازگشت آغاز میشود و پس از آن به شعر دورانهای مشروطه، رضاشاهی، شهریور ۲۰ تا سال ۳۲، ۳۲ تا ۵۷ و ۵۷ تا ۷۶ میپردازد. در این قسمت تلاش کردهام به تمام جریانات (غالب و حاشیهای) بپردازم؛ اما حرف اصلی بر جریانهای اصلی هر دوره مبتنی است.
عابدی تاکید کرد: همچنین در این بخش چگونگی و چرایی شکلگیری نحلههای شعری را بررسی کردهام و تفاوتهای آنها از حیث محتوا و زبان را نیز در نظر داشتهام. تکبیتها یا سطرهایی از مهمترین نحلههای شعری را برگزیدهام و در قسمتهای مربوط گنجاندهام. علاوه بر این از آنجاکه در دورهی معاصر نشریات اهمیت زیادی در نشر و پخش آثار داشتهاند، مهمترین آنها را نیز را معرفی کردهام؛ این رویکرد در کتابهای مشابه کمتر لحاظ شده است و از اینروی این بخشها میتوانند به مثابه راهنمایی کارساز برای کسانی باشند که میخواهند در این زمینه پژوهش کنند. من میتوانستم قسمت یادشده را بسیار مفصل (بیش از پانصد صفحه) بنویسم؛ اما از این کار پرهیز کردم؛ چون در پی آن بودم که در فشردهترین و خواندنیترین شکل مخاطب را با گزارشی دقیق و منصفانه از یکصدسال شعر فارسی رویارو کنم؛ بنابراین بحث دربارهی شاعران (جز در موارد ضروری) را وانهادهام. تصور میکنم اگر این فصل را به تفصیل تشریح میکردم از مخاطبان کتاب کاسته میشد.
وی به زیرفصلهایی ذیل فصول اصلی اشاره کرد و به شرح چرایی درج آنها پرداخت و تصریح کرد: سعی داشتهام در این زیرفصلها جریانات و موضوعات مهم مربوط به هر دوره را بیان کنم. به طبع میشد جزئیات را نیز لحاظ کرد؛ اما صورتبندی این رویکرد هم موجب میشد کتاب یکدستی خود را از دست بدهد و صرفاً به پژوهشگران اختصاص یابد.
عابدی در ادامه به تشریح بخش سوم کتاب مقدمهای بر شعر فارسی پرداخت و گفت: در این بخش ۲۵ تن از شاعران شعر فارسی را برگزیدهام و ضمن ارائهی بخشیهایی از زندگینامهی ایشان آثارشان را تحلیل کردهام. نوشتن این فصول کار دشواری نبود؛ اما نهایت تلاش خود را مبذول داشتم تا هر فصل بسیار فشرده باشد و اطلاعات و تحلیلهایی پایه را به مخاطب ارائه دهد. تقریباً میتوان گفت این فصول از حیث حجم همگن هستند؛ اما رعایت این کار دربارهی چند تن از شاعران مقدور نبود؛ چراکه برآورد میراث شعری ایشان بسیار دشوار بود و ممکن نبود در حجمی کوچکتر مطرح شود. نگاه من در این نقدها و بررسی کار شاعران در نسبت با رویکرد رایج در این حوزه قدری سنتگرایانه است؛ آمیزهای از تاریخ ادبیات و نقد عملی و بررسی محتوا و زبان یک شاعر است. حال آنکه منتقدان ادبی ما امروز به نظریات ادبی رایج در غرب تمایل دارند و از این منظر شعر معاصر و ادبیات را مینگرد.
وی تاکید کرد: من منکر این روشها نیستم؛ اما مباحث نظری را تا حدی که به کار عملی من یاری رساند میپذیرم و بیش از آن به این حوزه ورود نمییابم؛ چراکه در زمینهی یادشده دانش و مطالعهی اندکی دارم؛ اما این را نیز میدانم که استفاده از این روشها بروز آسیبهایی در حوزهی نقد ادبی را به دنبال داشته است. از جملهی این آسیبها این است که منتقدانی از ایندست از پژوهش میپرهیزند و صرفاً تلاش میکنند نظریهای ادبی را با آثار مطابقت دهند.
عابدی در انتها به شرح مولفهای دیگر از کتاب مقدمهای بر شعر فارسی پرداخت و اذعان داشت: بسیاری از مطالب این کتاب حاصل پژوهش دربارهی جزئیات هستند. نوشتن کتابهای تاریخ شعر با این رویکرد بسیار دشوار است؛ چراکه نویسندگان ایندست آثار دو دسته هستند: دستهی اول خود دربارهی جزئیات پژوهش کردهاند و از حاصل کارشان بهره میجویند. گروه دیگر کسانی هستند که از حاصل پژوهشهای دیگران استفاده میکنند. تلاشهای من طی سالهای گذشته موجب شده است در نوشتن این اثر منابع دسته اول را در نظر آورم. نکتهی دیگر این است که نهایت تلاش خود را به کار بستهام تا منصف و واقعبین باشم و تعادل را رعایت کنم.
حلال و حرام در شعر!
دهقانی به اهمیت و ویژگیهای کتاب مقدمهای بر شعر فارسی و نیز ضرورت پرداختن به موضوعاتی از ایندست اشاره کرد و اظهار داشت: مؤلف در دو دههی اخیر به صورت متمرکز تنها به شعر معاصر ایران و تاریخنگاری آن پرداخته است. در این کتاب مجموع تجربهها، تحلیلها و تاملهای او در حوزهی یادشده گرد آمدهاند. آنچنانکه مؤلف خود نیز اشاره کرد این کتاب با زبانی موجز و مفید نوشته شده است. به تصور من ورود نیافتن مؤلف به مباحث نظری از ویژگیهای این اثر به شمار میآید. نگاه تاریخنگارانه مؤلف، نگاهی مستقل است و این بر ارزشهای اثر میافزاید. این کتاب از مکاتب و نظریات رنگانگ روزافزون که در شکل و صورتی خام به فارسی برگردان میشوند، فاصله دارد و تاریخی با نگاه مستقل است.
وی ضمن اشاره به دیگر آثار مؤلف به تحلیل بخش دوم کتاب مورد بحث پرداخت و تصریح کرد: در بخش دوم کتاب، تاریخ شعر معاصر ایران با توجه به فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی در شکل و صورتی موجز ارائه شده است. میتوان تاکید کرد سطری از این بخش شکل و صورتی انشاءگونه نیافته است. البته به نظر میرسد گاه ایجاز مخل شده است؛ دربارهی برخی موضوعات انتظار میرود قدری تفصیل داده شود. آنچنانکه گفته شد در بخش دیگری از کتاب (بخش سوم) آثار تعدادی از شعرای هشتادسال گذشته تحلیل و بررسی شدهاند. اولین آنها ادیبالممالک فراهانی و آخرینشان فروغ فرخزاد است؛ باید در نظر داشت ادیب شاعری سنتی (ترکیبی از سبک خراسانی و عراقی در آمیخته با رویکردهای سیاسی) است و فروغ به گمان من مدرنترین شاعر معاصر فارسی. این مساله نشان میدهد شعر معاصر فارسی تحولی بسیار عظیم را از سر گذرانده است.
دهقانی تاکید کرد: به عقیدهی من شکل گزینش شعرا در این فصل بسیار دقیق و هوشمندانه است. از اینروی این اثر برای کسانی که در پی آشنایی با شعرای هشتاد سال گذشتهی ایران هستند مغتنم است. با این همه به نظر میرسد، مطلوبتر بود اگر برخی مباحث واضحتر بیان میشدند یا اصلاح میشدند. متاسفانه در روند نشر کتاب در ایران به مقولهی ویرایش اهمیت چندانی داده نمیشود. تصور میکنم این کتاب نیز ویراستار نداشته است. ضمناً آنچنانکه گفته شد در برخی موارد ایجاز مخل در معنا است؛ بهعنوان مثال در صفحهی ۲۵ مؤلف به شرح حوادثی در دورهی قاجار (منتهی به استبداد صغیر) میپردازد؛ در اینجا آمده است: «محمدعلیشاه به سفارت روسیه پناه برد؛ او از سلطنت خلع و رهسپار روسیه شد. پسرش به دنبال پدر میگریست؛ اما مشروطهخواهان او را احمدشاه نامیدند.»
وی تصریح کرد: به نظر میرسد تنها کسی میتواند ارتباط دو جملهی انتهایی را دریابد که بداند ماجرا چیست. مخاطب باید بداند احمدشاه آنقدر کمسال بود که دنبال پدر خود میگریست؛ اما با اینحال مشروطهخواهان این طفل صغیر را شاه خواندند. مؤلف در پی بیان این مساله است که متاسفانه ایجاز مخل آن شده است. در صفحهی ۳۵ نیز آمده است: «این حزب در آغاز در گسترش فرهنگ عمومی و نوگرایانه نقشی در خور توجه داشت؛ اما پس از وضوح بیشتر در این زمینه، نفوذ آن به حوزهی ادبیات سیاسی و اجتماعی منحصر شد.». در این جملات مراد از «این حزب» حزب توده است. در جملهی دوم نمیتوان دریافت منظور از «وضوح بیشتر» و «در این زمینه» چیست؛ اگر نوشته میشد «پس از فعالیت بیشتر در حوزهی فرهنگ عمومی، نفوذ آن به حوزهی ادبیات...» جمله روشنتر بود.
دهقانی به شرح نمونههای مشابه دیگری از ایندست پرداخت و در ادامه دامنهی مخاطبان مقدمهای بر شعر فارسی را معرفی کرد؛ وی اظهار داشت: این کتاب اول برای مخاطبان عام (تنها علاقهمند تاریخ شعر معاصر) بسیار مفید است؛ از آنپس میتواند برای مخاطبان دانشگاهی نیز کارآمد باشد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که مؤلف فهرست منابع خود را درج نکرده است؛ حال آنکه وجود آن میتوانست برای مخاطب دانشگاهی و محققان گرهگشا باشد. بسیاری از مطالب، دستهاول هستند که منابع آنها در متن معرفی شدهاند؛ اما در انتها فهرست وجود ندارد. این کتاب جنبهای آکادمیک و دانشگاهی دارد و از این حیث نیز حائز اهمیت است.
وی در انتها شرح نکتهای دیگر را ضروری دانست و اظهار داشت: مؤلف در جریانشناسی شعر معاصر نیز موفق بوده است. فارغ از نظریهپردازیهای عجیبی که وجود دارد، میتوان شعر فارسی را در سه دستهی عمده طبقهبندی کرد که از این قرار است: شاعرانی که هم از حیث محتوا و از هم از حیث قالب بیشتر یا مطلقا سنتگرا هستند؛ شاعرانی که نوسنتی هستند و به هر دو شکل شعر میگویند و سرآخر شاعرانی که در قالب شعر نو جای میگیرند. این یک طبقهبندی کلی است و در هریک از آنها نحلههای متفاوتی وجود دارد.
دهقانی تاکید کرد: از این حیث مؤلف تاریخنگاری مطلوبی صورت داده است؛ او حتا به تصنیفسرایی و ترانهسرایی نیز پرداخته است (گاه به تفصیل در این کتاب موجز). این رویکردی حائز اهمیت است؛ چراکه برخی ترانههای پاپ جزو بهترین نمونههای شعر معاصر فارسی هستند؛ خاستگاه و چرایی اهمیت آنها در این کتاب تشریح شده است. در پی مطالعهی این بخش در مییابیم سانسور چگونه واژگان حلال زبان را به واژگان حرام بدل میکند. مؤلف در تاریخنگاری خود به این مسائل پرداخته است که خود بر اهمیت کتاب میافزاید.
نظریه، نویسندهی نقد نیست
جعفری در ابتدای سخنان خود به شرح نکاتی دربارهی روند آسیبشناسی شعر معاصر پرداخت؛ وی تصریح کرد: به نظر میرسد جریانهای آسیبشناسانهی امروز باید غلبهی چپ ایدئولوژیک بر گسترهی ادبیات را از منظری بیرونی بنگرند. برخی از منتقدان و پژوهشگران تصور میکنند هنوز صفبندیهای دههی چهل رایج هستند؛ حال آنکه امروز فضای دیگری وجود دارد. مسالهی دیگری که در جریانهای آسیبشناسانه تاثیرگذار بوده است، گرایشهای محفلی و محلی و فردی است؛ اصفهانیبودن، مشهدیبودن و آذربایجانیبودن همواره در رویکردهای آسیبشناسانه تأثیر داشتهاند که باید امروز آنها را وانهاد. بهعنوان مثال هوشنگ گلشیری کتاب مفیدی نوشته است به نام «در ستایش شعر سکوت»؛ اما در پس آن نحلهی شعر برآمده از جنگ اصفهان برجسته میشود یا براهنی در «طلا در مس» شاعری بزرگ را برای آیندگان پیشبینی میکند به نام سیروس آتابای که امروزی نامی از او در بین نیست.
وی غلبهی ژورنالیسم در آسیبشناسی شعر معاصر را آسیب دیگری در این حوزه ارزیابی کرد و اظهار داشت: ضعف نقد علمی و دانشگاهی در ایران موجب شده است صحنهگردانی نقد به ژورنالیسم محول شود. حسن کتاب محل نقد در این است که رویکردی دانشگاهی دارد و از بلبشوی ژورنالیسم دور مانده است. اینکه بسیاری از شاعران یا داستاننویسان خود منتقد بودهاند آسیب دیگری است که در حوزهی یادشده وجود دارد؛ این امر موجب شده است جریانهای ادبی کمتر با نقد حرفهای رویارو شوند. در سالهای اخیر با آسیب دیگری نیز رویاروییم با عنوان نظریهزدگی؛ باید در نظر داشت نظریه خود نقد نمینویسد؛ نقد را منقد با استفادهی خلاقانه از نظریه مینویسد. امروز منتقدان در شکل و صورتی مکانیکی با نظریه مواجه میشوند. مسالهی دیگر کوتاهشدن دیوار نشر است؛ امروز تألیف و چاپ کتاب به روندی مبتذل تبدیل شده است؛ آنچنانکه هرکس میتواند با تجمیع چند کتاب کتابی تازه را صورتبندی کند که هر ناشری هم آن را چاپ میکند.
جعفری افزود: کتاب مقدمهای بر شعر فارسی در چنین فضای نابهسامانی منتشر شده است؛ اگر ایندست آسیبها را در نظر آوریم، ارزش این کتاب را درمییابیم. یکی از مهمترین مولفههای این اثر این است که به همت یک فرد متخصص نوشته شده است. امروز کسی را نمیشناسیم که تمام جریان کاری خود را به یک موضوع خاص معطوف داشته باشد. مؤلف این اثر رویکردی کاملاً تخصصی را در کار خود لحاظ کرده است.
وی کتاب مقدمهای بر شعر فارسی را حاوی بدایع و بدعتهایی دانست و به شرح برخی از آنها پرداخت؛ جعفری گفت: یکی از بدایع این اثر تلفیق هنرمندانهی تحقیق و نقد است. نمیتوان کتاب مقدمهای بر شعر فارسی را تنها یک تحقیق تاریخی تلقی کرد؛ بلکه ذوقیات و نقد نیز در شکلی متوازن و هنرمندانه در آن لحاظ شدهاند. صورتبندی دقیق اطلاعات از دیگر بدایع این اثر است. ارجاعات بسیار دقیق و گسترده هستند؛ بهعنوان مثال مؤلف به مطبوعات فارسیزبان اروپایی و آمریکایی ارجاعات متعدد دارد. پرهیز از انشاءنویسی و ایجاز نیز در فهرست بدایع کتاب مقدمهای بر شعر فارسی جای میگیرند که پیشتر گفته شد. احتیاط بیش از حد مؤلف در داوری را نیز باید از جمله بدایع کتاب وی برشمرد. به نظر میرسد این رویکرد در جاهایی محافظانهکارانه است که البته از جهاتی حسن محسوب میشود و از جهاتی دیگر ضروری نیست.
جعفری در انتها برخی از بدعتهای اثر محل نقد را نیز برشمرد؛ وی اظهار داشت: در برخی بخشها پاراگرافها شمارهگذاری شده است که به نظر میرسد به انسجام کتاب آسیب میزند. کاربست این رویکرد ضروری نیست؛ چراکه وقتی پاراگراف تازه آغاز میشود به این معنی است که مطلب میتواند مستقل باشد. دیگر اینکه در برخی مقاطع نکات زبانی مبهم وجود دارد که برخی از آنها گفته شد. در بخشی دیگر ابهاماتی دربارهی قیصر امینپور وجود دارد؛ متن موجب میشود او را تنها در گسترهی شعر انقلاب بگنجانیم؛ به نظر میرسد این لباس تنگی است که برخی میخواهند بر او بپوشانند. مؤلف چنین نظرگاهی ندارد است؛ اما ممکن است متن بروز چنین سوءتفاهمی را در پی داشته باشد. در انتها به جملهای در وصف غلامحسین یوسفی برگرفته از کتاب اشاره میکنم و آن را به مؤلف نسبت میدهم: «قلمش اخلاقی و نجیب و آرای ادبیاش بهطور گسترده تحتالشعاع حزم و احتیاط بود.».