در صدمین سال تولد ناتالیا گینزبورگ، نویسندهی نامدار ایتالیایی، نشست هفتگی شهرکتاب به بررسی آثار و زندگی وی اختصاص داشت. در این برنامه منوچهر ساداتافسری، کلارا کرونا و فرشته احمدی به سخنرانی پرداختند.
در آغاز برنامه علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، به معرفی گینزبورگ پرداخت و گفت: ناتالیا گینزبورگ یکی از نویسندگان برجستهی ایتالیا در سدهی بیستم است که نوشتن پیشهی او بود. محور آثار گینزبورگ زنان و زندگی خانوادگی است. هرچند او هرگز نخواست فمینیست خوانده شود، از زنان نوشت. دنیای او دنیای وقایع عادی است از شادیِ تولد و اندهِ مرگ؛ فضای خانه و وقایعی آشنا که به طور مجرد ارزشی ندارند، اما ترکیب آنها تاریخ یا خاطرهای را میسازد که ایتالیای قرن بیستم نام دارد. از او آثار متعددی به یادگار مانده است.
محمدخانی افزود: سال آینده ایتالیا مهمان ویژهی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران است و مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب برنامههای متعددی را برای شناخت متقابل فرهنگی در تهران و رم برگزار خواهد کرد.
منوچهر ساداتافسری، مترجم، گفت به باور گینزبورگ، تنهایی و سکوت کشتزار خلاقیت و آفرینش است. گینزبورگ نویسندهی روابط انسانی و کالبدشکاف ساختار خانواده بود. سکوت، اضطراب، تنهایی و تربیت اطفال پایههای آثار این نویسندهی ایتالیایی هستند.
ساداتافسری در مورد قاب زمانی و مکانی آثار گینزبورگ گفت: قرن بیستم نخستین سدهای است که ایتالیاییها با اتحاد آن را آغاز کردند. پیش از این سده ایتالیاییها ملتی متحد نبودند. وحدت این کشور در دههی ششم قرن نوزدهم، به قیمت از دست رفتن جانهای بسیار در نبردهای سهمگین با قدرتهای خارجی و سپس در نزاعهای داخلی محقق شد. آشنایی مردم ایتالیا با مدرنیته در طول جنگ جهانی اول به وقوع پیوست، ولی تحقق کامل آن تا دومین جنگ جهانی به طول انجامید. در فاصلهی دو جنگ فاشیستها قدرت را در ایتالیا به دست گرفتند. فاشیستها در پی احیای ارزشهای جهانگشایانهی رم باستان بودند. وقتی موسیلینی قدرت را در دست گرفت، ناتالیا هفده سال داشت.
مترجم کتاب «دیروزهای ما» افزود: فاشیستهای ایتالیا احزاب چپ و لیبرال را سرکوب کردند و دیکتاتوری امکان هر نوع واکنشی را از مردم سلب کرد. داستانهای گینزبورگ در چنین فضایی آفریده میشوند. در روزگاری که نیروهای نواندیش میکوشیدند وارد مدرنیته شوند، فاشیسم پل ارتباطی ایتالیا با جهان را قطع کرد و در پیمانی خانمانبرانداز با آلمان نازی به کشورهای مدافع دموکراسی اروپایی اعلام جنگ کرد. درست در پایان جنگ (۱۹۴۴) گینزبورگ همسر خود را از دست داد و برای گذران زندگی به همراه دو فرزندش ناگزیر شد شهر محل زندگیاش را تغییر دهد. ایتالیا با خاک یکسان شده بود. اگر ما پسزمینهی آثار گینزبورگ را ندانیم، سرگرمکنندگی را وجه غالب کتابهای او خواهیم یافت، که در واقع چنین نیست.
سادات افسری یادآور شد: پس از جنگ ایتالیاییها زمان زیادی را برای جبران عقبماندگی کشورشان صرف کردندند. آنها با نیرویی خارقالعاده کار میکردند و سرانجام توانستند در سه دههی پایانی قرن بیستم به جمع کشورهای صنعتی جهان بپیوندند.
مترجم آثار ایتالیایی در شرح زندگی گینزبورگ گفت: وی در سال ۱۹۱۶ در سیسیل به دنیا آمد. پدرش کلیمی و مادرش کاتولیک بود. پدرش سختگیرش استاد بیولوژی بود و نگذاشت ناتالیا به مدرسه برود، زیرا معتقد بود در مدارس چیزی به بچهها یاد داده نمیشود. بنابراین ناتالیا تا سال اول دبیرستان با معلمهای سرخانه درس خواند. در هفده سالگی ازدواج کرد و پیش از درگذشت همسرش سه فرزند به دنیا آورد. برادرانش با فاشیسم مبارزه میکردند و زندان و مهاجرت را تجربه کرده بودند. همسرش در کار انتشار کتاب بود. تورینو شهری است که گینزبورگ بزرگسالی خود را در آن آغاز کرد و در آن شهر به دانشگاه رفت. مردم این شهر خلیقات اروپایی دارند.
ساداتافسری یادآور شد: گینزبورگ از زمانه و زندگیاش بهکلی قطع امید کرده بود و نه فقط آن را نمیپسندید، بلکه از آن نفرت داشت. بهرغم این نفرت او روزگار خود را به قلم کشید و از این رو میتوان فهمید وی چه ذهن منبسطی داشته. او در دههی دوم قرن بیستم به دنیا آمد و تا دههی پایانی قرن را تجربه کرد. او در گذر زمان نوشت، در کشوری که مدرنیتهی آن نه تولیدی که وارداتی بود.
مترجم دیروزیهای ما در پایان گفت: مایههای نویسندگی گینزبورگ بر اضطراب، سکوت و خلاءِ گفتوگو متکی است. او روی جراحات بزرگ روزگارش دست گذاشت. فیلمهای برگمان را بسیار دوست میداشت و میگفت هیچ مردی به اندازه برگمان زنها را نمیشناسد.
کلارا کرونا، مدرس زبان و منتقد ادبیات ایتالیایی، به زندگی و نوشتار گینزبورگ پرداخت و گفت: گینزبورگ علاوه بر نوشتن انواع متن، از داستان کوتاه و رمان و نمایشنامه، در دفتر انتشارات هم کار میکرد و به ترجمه هم اشتغال داشت. وی مترجم جلد اول رمان معروف «در جستوجوی زمان از دست رفته» به ایتالیایی است. از طرف دیگر آثارش به تجارب وجودی تأکید دارد. نوشتار او در وجودش خلاصه شده بود. در زندگی او در رابطهی غامض میان زندگی و نوشتار، برتری ازآنِ نوشتار است. خودش گفته است: زندگی ما در چیزهایی که مینویسیم بازتاب دارد. در نوشتههای او جنبههای حزنانگیز بسیار است.
کرونا یادآور شد: دشوار بتوان به جنسیت نویسندهی زن پرداخت و او را در قالبهای از پیش تعیینشده قرار نداد. گینزبورگ دستمایههایی که برمیگزیند بعد خانوادگی ارتباطات انسانی و زندگی مشترکی است که گاه به مرز ازهم پاشیدگی میرسد. تنهایی و حس بیگانگی به دنیا یا دست کم ناتوانی از شناختن رموز آن، دست او را رو میکند و به تجسم نقطهنظر زنانه میپردازد. به باور وی زنها اسیر سرنوشتی هستند که نمیتوانند از آن رهایی بیابند. او همیشه در پی راز زنان بود و در داستانها و رمانهایش به کشف این راز مبادرت میورزید.
منتقد ادبیات ایتالیایی افزود: نوشتار گینزبورگ زنانه، طنزآمیز و انسانی است. محور آثارش مقایسه یا تجارب زیسته و ابزارش گفتوگو است. درست از رهگذار همین ارکستراسیون گفتوگوها است که گینزبورگ به ساحتِ حقیقتِ زندگی نزدیک میشود و از آن پرسش میکند. در حالیکه دست خواننده را در دست دارد، او را به قلب این پرسش و پاسخ میکشاند، بیآنکه او را مرعوب سازد، گویی که در خانهی خود سکونت دارد. صحبت کردن با کلمههای رایج در عالم روزمرگی، آسان ولی پیشپاافتاده، به نثر او بعد محاورهای میبخشد. همین ویژگی همراه با اصالت و روانی نثر، از او نویسندهای ساخته بیگانه با سنتهای رایج آن دوران ایتالیا که عمدتاً بر فضلفروشی و خودمحوری استوار بود.
کرونا یادآور شد: منِ نهایی و اندهگین نویسنده، ترجمان خود را در تصویری از قبل پیشبینینشده، اما پرمعنی مییابد. نویسنده تصویری بیرونی از خلال جملههای بریدهبریدهی کوتاه با روایتی خودمانی ابراز میکند و از هرگونه مبالغه و افراط در بیان پرهیز دارد. این واکنشها، یادها و ملاحظاتِ عمیقاً خصوصی و نهانی، در آثار او بارها بازتاب داشته است. نثر گینزبورک اسیر فرمولهای آماده نیست. او با حفظ زنگ صدای خود، الگوهای تیپیکال خود را در معرض آزمون قرار میدهد. او نه فقط در نوشتههای داستانیاش بلکه در کل تجارب ادبی، سیری صعودی را پیمود و در مسائل جهان مدرن غرق شد؛ اما بهرغم همهی اینها پرسشهای او از هستی همچنان به قوت خود باقی میمانند.
فرشته احمدی، داستاننویس و منتقد، نیز گفت: خانواده محور اصلی ماجرای آثار گینزبورگ است. او خانواده را نمودی کوچک و قابل درک از جامعهی اصلی با مصائب دوران جنگ فرض میکند. شخصیتهایش اگرچه در میدان جنگ نیستند، با نتایج جنگ دست و پنجه نرم میکنند. گینزبورگ تغییر مناسبات انسانی، پراکنده شدن و زوال تدریجی را نشان میدهد. او اشرافیت به انتها رسیدهای را نیز نشان میدهد که در نهایت باید در چمدانها جابهجا شود. در جایی پسر بزرگ خانواده که قرار است بعد از پدر نقش تصمیمگیرنده را داشته باشد، چنان در ناامیدی غرق میشود که پیش از رسیدن دامنهی جنگ به ایتالیا دست به خودکشی میزند.
احمدی یادآور شد: زنان آثار گینزبورگ درونگرا هستند و همواره با مردان موافقت میکنند. کارهایی را انجام میدهند که طبق خواسته مردان است و هرگز حرف دلشان را نمیزنند و هیچگاه اعتراض هم نمیکنند. زن او ناظری است دقیق که از نظارهگر بودنش دست نمیکشد، خسته نمیشود و تلاش نمیکند تا چیزی را عوض کند. روایتهای متفاوت گینزبورگ از زنان، در آثار متفاوتش، بسیار شبیه یکدیگر است. زنان وی بهرغم نارضایتی عمیق، شورش نمیکنند. زنان وی نقشهایشان را خوب ایفا میکنند و از این رو نمیتوانند شخصیتهایی مطلوب برای فمنیستها باشند؛ زیرا فمنیستها به زنهای مستقل و توانمند علاقه دارند.