ژول ورن نویسنده نامدار فرانسوی که زمانی قبله آمال دوست داران ادبیات تخیلی بود در رمان معروف خود، دور دنیا در هشتاد روز، روایتی تخیلی و البته آمیخته به طنز دارد از سفری هشتاد روزه به دور دنیا. من اما در عالم واقع فرصتی یافتم تا در هشت روز، بخشی از بالکان را ببینم و آنچه در پی میآید، سفرنامهای است از این سیر هشت روزه به سه کشور بوسنی و هرزگوین، بلغارستان و صربستان.
پرواز سارایوو - بلگراد ده دقیقه بیشتر تأخیر ندارد و فرآیند گذر از گیتها با اندک پرس و جویی که در گذر دوم صورت میپذیرد انجام میشود و پرواز کوتاه و راحتِ تُرکیش اِیر، کمتر از یک ساعتِ بعد، مرا مینشاند در فرودگاه بینالمللی بلگراد.
اینجا برخلاف تصور اولیهام که با عطف به روابط خوب دو کشور ایران و صربستان شکل گرفته است، هنگامیکه در کنار نقّالههای بار منتظر گرفتن چمدانم هستم خانمی ملبس به لباس نظامی نزدم میآید و پرسوجو که از کجا آمدهای و برای چه و مقصد نهاییات کجاست که موضوع را میگویم. میپرسد در بلگراد چند روز قرار است بمانی که میگویم گذری آمدهام و برای شرکت در کنفرانسی عازم صوفیه هستم. میگوید لختی منتظر باش و به همکار مردش اشاره میکند که بیاید و این یکی گذرنامهام را که پیش از این سرکار علیه گرفته بود از او میستاند و وارسی و مطابقت عکس روی آن با منِ عاصی و باقی ماجرا که جز عذرخواهی و آرزوی سفری خوب چیز دیگری نیست. میدانم ریشه ین نوع برخورد و مواجهه همراه با شک و تردید به لغو روادید ایرانیها در سفر به صربستان برمیگردد و دستهگلهایی که هموطنانمان در این مدت به آب دادهاند و خیلیها نگراناند که اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود، اندک عِرض و آبرویی که به برکت ادبیات و فرهنگ ایران نزد این ملت داریم نیز ریخته شود و چهره ملت ایران نزد صربها مخدوش شود. و راستی آیا سود و زیانِ لغو روادید ایرانیان به صربستان آنگونه که بایدوشاید مورد بررسی قرار گرفته و احصاء جدّی شده است؟ در نگاه اول به نظر میرسد این کار بیش از هرچیز مسیر طولانی و پرخطرِ مهاجرتِ پناهجویان ایرانی را کاهش داده و از واسطههای آن کاسته است وگرنه، نه صربستان واجد آن اندازه جاذبه توریستی است و نه اساساً با فرض وجود زمینهها و جاذبههای توریستی، نفعی که برای ما از این امر حاصل میشود قابل توجه است. و تأسف بار و شایان تأمّل این که غالب کسانی که از این امکان و امتیاز بهره ور میشوند، بیش از آن که معرّف ایران و ایرانی ـ کما هو حقه ـ باشند، مایه سرافکندگی و وهن بودهاند و مخرّب تصویری عموماً مثبت از ایران و ایرانی نزد صربها که همذات پنداریهای بسیاری با ما ـ بهویژه پس از ضربات سهمگینی که از ناتو و آمریکا متحمل شدهاند ـ دارند.
محمدحسین انصاری همکار خوبم که سرپرستی رایزنی فرهنگی ایران در بلگراد را بر عهده دارد به استقبال آمده است همراه با کامله مردی مهربان که قرار است زمینی مسیر بلگراد تا صوفیه را با او بپیمایم. از پیش، این بخش از سفر زمینی پیشبینیشده بود و هرچند برای انصاری که خود و همکارانش در نمایشگاه بینالمللی کتاب مونتهنگرو درگیر بودند همراه با دشواری بود ولی با تدبیری که به خرج داده بود، راننده سفارت را همراه با ماشین رایزنی برای گسیل من از بلگراد به صوفیه تدارک دیده بود.
از سارایوو که به بلگراد میآیی دقیقاً این حس را داری که تو را از محلهای در استانبول برداشتهاند و در یکی از خیابانهای حومه مسکو نهادهاند. معماری ساختمانها، خیابانهای عریض و حتی طراحی مجتمعهای ساختمانی شباهت زیادی به مسکو دارد. شهر در نگاه اول تمیز و مرتب به نظر میرسد و شهرستان بودنِ سارایوو در مقایسه با پایتخت یوگسلاوی سابق خوب به چشم میآید.
توقف کوتاه در رایزنی فرهنگی کشورمان در بلگراد دارم. فضا همچنان آمیخته با عطر نام و یاد محسن سلیمانی است. هم او که در مدت حضور ۱۸ ماههاش در بلگراد، مبدِِع و مبتکر حضور متفاوت ایران در حوزه ادبیات و کتاب صربستان بود و همچنان چشمهی جاری دانش و فضلش، آبشخور تشنهکامان آشنایی با شعر و داستان ایران امروز در این خطّه است.
احمد، راننده سفارت که سابقه همکاری پیشین با رایزنی فرهنگی را دارد و بعداً در مسیر همهی نمایندگان فرهنگی را با نام یاد میکند، به همراه پسرش، عصری خاطره انگیز را در مسیر بلگراد- صوفیه رقم میزنند.
با فارسیای که به سختی ادا میکند و در حالی که تسلطش بر جاده و رانندگی، فراتر از سنّ و سالش است مسیر را با نقل خاطراتش از نمایندگان فرهنگی کشورمان در صربستان کوتاه میکند. از وفایی میگوید و آریا زند و نصر اصفهانی و بعدیها و از هرکدام با ویژگی و خصلتی یاد میکند و بی استثناء از همه به نیکی.
مسیر سرسبز است و زیبا و جاده در آن بخشی که در قلمرو صربستان است صاف و هموار. در راه جایی برای بنزین میایستد و به صرافت آن میافتم که از سوپرمارکت کنار پمپبنزین بازدیدی داشته باشم. تقریباً شکل و شمایل همتاهای خود در روسیه را دارد با یک تفاوت و آن اختصاص بخشی قابلتوجه به کتاب و مطبوعات است و در این میان آثار پائولو کوئیلو توجهم را به خود جلب میکند. اینجا حتی جادهها هم در تسخیر این نویسنده برزیلی است.
نیم بیشتر مسیر به شب میخورد. احمد مسلط و دل بیدار و پسر همدم پدر و گرم گفت و شنود تا احتمالاً خواب به چشمان پدر راه نیابد. با من در همان دو ساعت اول راه حرفهایش را زده است و فقط هر از گاهی اگر سوالی دارم پاسخ میگوید. جدیتِ همراه با حوصله و دقتِ همراه با احتیاط و در عین حال سرعتش در رانندگی، تبلور عینی دود از کنده بلند میشود ما ایرانیهاست.
پس از قریب ۶ ساعت رانندگی بیوقفه، به صوفیه میرسیم. شب از نیمه گذشته است و احمد و پسرش نگاهشان به مسیریابی (GPS) است که باید مستقیم برساندشان به درب رایزنی فرهنگی و نمیرساندشان و از این روست که احمد بر خلاف تمامِ مسیرِ طولانی بلگراد به صوفیه، بیحوصله نشان میدهد و هر از چندی غرغرکنان چیزی به پسرش میگوید. لابُد سرکوفت وسایل و تجهیزات امروزی را میزند و لافِ رانندگی و مسیریابی زمانِ جوانی ِ نسل خودشان را. چند باری از کوچهپسکوچههای شهر، هر دو سر در صفحهی مسیریاب، میگذرند و بالاخره پس از دقایقی سردرگمی که کمکم داشت نگرانم میکرد به محل رایزنی فرهنگی کشورمان در صوفیه پایتخت بلغارستان میرسیم که مجسمههای شیرهای نصب شده روی دیواره ساختمان آن بدجوری توی ذوق میزند. حمیدرضا آزادی رایزن فرهنگی ایران در بلغارستان که چند ماهی بیش نیست در این کسوت مشغول شده است، در را به رویمان میگشاید و با این که پاسی از شب گذشته است، همچنان تنها در رایزنی، مشغول آماده ساختن مقدمات برنامه فرداست. فردایی که قرار است همایش بینالمللی «صوفیسم در بالکان، پلی میان فرهنگها» در محل انستیتو قوم شناسی و مطالعات فرهنگ عامه شهر صوفیه برگزار گردد. برنامهای که با مشارکت دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد نجف آباد، اولین تجربه طرح مساله صوفیسم در بالکان را در قالب کنفرانسی علمی و با حضور شماری از محققان و دانشگاهیان کشورهای منطقه به نمایش خواهد گذارد.
احمد و پسرش با وجود اصرار فراوان آزادی که برایشان هتل نیز رزرو کرده است عزم بازگشت مستقیم به بلگراد را دارند و حتی دمی نیز به صرف چای و استراحت کوتاه نمیآسایند. احمد میگوید باید اول صبح فردا در محل کار باشم و زمان اندک است و اینهمه وظیفهشناسی و قاطعیتش برایم جالب است. ناخودآگاه با همتایان ایرانیاش مقایسهاش میکنم و اصرار او بر بازگشت سریع بدون هیچ استراحتی، نوع برخوردی که از آنان انتظار دارم را جلو چشمم میآورد.
با آزادی دقایقی به گفت وگوی دوستانه و یاد خاطراتِ کاری گذشته میگذرد و زحمت بردنم به هتل محل اقامت را خودش میکشد.
میدانم پس از طی مسیری ششساعته در جادههای ناشناخته با رانندهای که با وجود همهی مهارت و تجربهاش، به جاده زدنِ شبانهاش فرصتِ حتی چشم بر روی هم گذاشتنی را نیز به من نداده بود، استراحت و خوابی شیرین و آرامش بخش در انتظارم است. خوابی که غبار خستگی راه و جاده را از تنم خواهد زدود تا فردا را که روزی طولانی و شاید خسته کننده است با انگیزه و انرژی آغاز کنم....
دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
پس از صرف صبحانه در هتل، همراه با دوستان ایرانی که شماری از اعضای هیئتعلمی دانشگاههای اصفهان و آزاد اسلامی نجفآبادند، عازم محل برگزاری کنفرانس میشویم. راننده که کاشف به عمل میآید همسرش روس است در پاسخ سؤال من از علاقه بلغاریها به زبان روسی میگوید و اینکه اقبال به آموختن این زبان در کشورشان - با وجود این که در سالهای پس از فروپاشی به صورت اختیاری در آمده - همچنان بسیار زیاد است. خودش هم روسی را خوب میداند و معلوم است حق همسری را به جا آورده است! به نظر میرسد بلغارستان با وجود این که در مرزهای پیوستن نهایی به اتحادیه اروپا قرار دارد و عضو ناتو هم هست، نتوانسته و نمیتواند منتالیته مثبت مردمانش به روسیه را تغییر دهد. و اساساً نقش و جایگاه بلغارستان در جهانِ اسلاو با کریل و مفودی شان مگر میتواند به سادگی دستخوش تغییر یا تعدیل شود؟ آن هم در هنگامهای که در گفتمانِ گریزانِ از جهانی شدن که بیش از هر جایی در جهان کشورهای شرق اروپا را در نوردیده است و به انحاء مختلف خود را بر مقدّرات مردمان این کشورها مسلّط ساخته است و در این فضا، توجه به عناصر هویتی مستقل بیش از گذشته قدر میبینند و بر صدر مینشینند.
به محل انستیتو که میرسیم ایوو پانوف که ریاست قدیمیترین کرسی ایرانشناسی در بالکان را بر عهده دارد سلام و خوش آمدگویی گرمی دارد. پیش از این در محل موسسه شهر کتاب تهران با او ملاقاتی داشتم و از گیرندگان و مخاطبان مجله الکترونیکی کاروان نیز هست که اشارهای نیز به آن میکند و از روی مهر مینوازدم. به سالن برگزاری همایش هدایت میشویم. ساختمان انستیتو انگار از بناهای همتایشان در مسکو و سنت پترزبورگ کپی برداری شدهاند. قرار است برنامه در سالن تقریباً کوچکی برگزار شود و شکل و شمایل کار بیش از آن که متناسب با همایشی بینالمللی باشد به میزگرد یا نشست علمی شبیه است. و واقعاً واژهها بهویژه در حوزههای اینچنینی ظاهراً معنی خود را از دست دادهاند. انتظاری که از محل و شکل برگزاری برنامهای با عنوان «همایش بینالمللی صوفیسم در بالکان میرود با آن چه فراهم آمده است تفاوتی از زمین تا آسمان دارد.
سخنرانان دور میز کنفرانسی که وسط سالن نهاده شده است و در جایی که برای هر کدام مشخص گردیده، مستقر میشوند. شروع جلسه با تأخیر همراه است و علّت آن هم نرسیدن نماینده جامعه مسلمانان بلغارستان است! بالاخره جلسه علی رغم نرسیدن وی، با خوشامدگویی آزادی آغاز میشود و پس از وی پروفسور پتکو هرتسوف رئیس انستیتو قوم شناسی و مطالعات فرهنگ عامه در سخنانی کوتاه که معلوم است به سبب انگلیسی بودن کوتاه شده است شعف و رضایت خود از برگزاری این برنامه را ابراز میدارد و ایوو پانوف نیز مختصرتر از او سخن میگوید و بارِ همه را در پایان بخش رسمی، خانم پروفسور بوگدانا تودورووا بر دوش میکشد که بیش از همه به انگلیسی مسلط است و بانوی دانشمند و فرهیختهای است. اظهار آشنایی با من میکند و به یادم میآورد که در سفری که دو سال پیش به تهران داشته است من را در جلسهای دیده است و به روی خود نمیآورم که جز خاطرهای محو، از آن جلسه هیچ به یادم نمیآید.
علاقه ویژهای به جهان اسلام و بهویژه ایران دارد و مطالعات و پژوهشهایی در این عرصه انجام داده است که آخرینش را که درباره آراء و اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است و به انگلیسی است در پایان برنامه به من هدیه میدهد.
پس از پایان بخش رسمی و افتتاحیه همایش، کلیپی کوتاه درباره علویان در بلغارستان پخش میشود که کیفیتی معمولی هم از نظر محتوا و هم از نظر فنی دارد که البته خیلی دور از انتظار نیست.
نشست در سه پَنِل صوفیسم در بالکان، علویها در بالکان و ایران (چشم اندازهای تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی) و مردمان اهل حق (بکتاشیهای، قزلباشها و صفویها) با ارائه مقالات شرکت کنندگان آن هم به زبان انگلیسی ادامه مییابد. این در حالی است که متاسفانه غالب ارائه دهندگان ایرانی مقالات تسلط لازم بر زبان انگلیسی را نداشتند که این امر بعضاً حتی در خواندن مقاله مکتوبشان نیز بهویژه در تلفظ و لهجه به صورت مشهودی آشکار بود.
پروفسور پانوف که طبق برنامه میبایست به عنوان اولین سخنرانِ اولین پَنِل، مقاله خود را با عنوان «تصوف و عرفان: دوبعد از عرفان ایرانی» بخواند، جمع را به مقالهاش که در مجموعه مقالات چاپ خواهد شد حواله میدهد و به دلیل قرارِ قبلی عذر میخواهد و جلسه را ترک میکند. ترک جلسهای که چندان عادی به نظر نمیرسد.
پس از وی در پَنِل اول همایش که بوگدانا تودورووا ریاست آن را بر عهده دارد دکتر مرتضی کجباف با مقاله «کارکرد فرهنگی، سیاسی و نظامی قزلباشها در روابط ایران و بلغارستان در عصر صفوی و قاجار»، وداد احمد رئیس شورای مسلمانان بلغارستان با مقاله «صوفیسم بین طرد و مصونیت»، دکتر میلا مایوا از بلغارستان با مقاله «مهاجرت، هویت و مکانهای مقدس» و دکتر ناصر جدیدی با مقاله «عرفانهای متفاوت در بالکان در خلال دوران مدرنیزاسیون» دیدگاههای خود در موضوعات مختلف تصوف در بالکان را ارائه کردند.
در پَنِل دوم با مدیریت میلا مایوا، به ترتیب دکتر آنا نگوتیا از رومانی با مقاله «ایمان و شهرنشینی. دین چگونه بر شهر سایه میافکند؟»، دکتر مرتضی دهقانی نژاد با مقاله «تأثیر عوامل اقتصادی در توسعه تصوف در ایران و بلغارستان»، ویکتور تراجانوفسکی دانشجوی دکترای انستیتو قوم شناسی و مردمشناسی اسکوپیه از مقدونیه با مقاله «طریقت بکتاشی درویشها در مقدونیه، روندها و چشم اندازهای جغرافیایی و فرهنگی» و دکتر یلیس یرولووا از بلغارستان با مقاله «نگاهی دوباره به تکیه اکیزیلی بابا به منزله مکانی مقدس و توریستی» به ارائه مطالب خود پرداختند.
در حین ارائه سخنرانیهای این پنل، خبرنگار رادیو صوفیه درخواست مصاحبه میکند. در بیرون سالن گفتگویی نسبتاً مفصل داریم و از اهداف برگزاری این همایش و نیز ابعاد مختلف روابط فرهنگی ایران و بلغارستان میپرسد که به فراخور پاسخ میدهم. در پایان مصاحیه میگوید میتوانید آموزه اصلی عرفان اسلامی را در جملهای کوتاه بیان کنید که این بیت حافظ که «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا» را برایش میخوانم و حالت چهرهاش بعد از ترجمه بیت توسط مترجم مهربان و کوشای رایزنی، نشان میدهد توانستهام لُبّ مطلب را به او منتقل کنم.
از بین سخنرانیهای پنل دوم، ارائه خانم رومانیایی که با تسلط خوبی صورت میپذیرد بهویژه فرازهایی از آن که ذهنیت اروپاییها و شیوه تعامل آنان با دین و دینداری را توصیف میکند به نظرم جالب میآید.
در آخرین پنل که طولانیترین نیز هست و خانم سهیلا ترابی فراسانی مدیریت آن را متقبل شده است، خانم دکتر فریناز هوشیار با مقاله «تأثیر اصول ملامتیه در گسترش صوفیسم: پیش درآمدی به طریقت سختگیرانه»، تسوتلینا دیمیتروونا از بلغارستان با مقاله «افسانههایی درباره تولد بالیم سلطان و امام باقر - قدرت و تقدس در بالکان قرون میانه»، دکتر بهمن زینلی با مقاله «طریقت وحدت وجود و تأثیر آن بر تصوف در بالکان»، خانم دکتر شکوه السادات عربی هاشمی با مقاله «گفتمان طریقت حروفیه در بالکان»، خانم دکتر سهیلا ترابی فراسانی با مقاله «بازخوانی عشق و صلح در تصوف عاشقانه: مطالعه موردی عبهر العاشقین»، دکتر علی اکبر جعفری با مقاله «ستیز با تصوف در دوره قاجار در بالکان»، دکتر اصغر منتظرالقائم با مقاله «اهل بیت در اندیشه عرفانی بکتاشیه در بالکان» و دکتر دیانا پترووا با مقاله «سنت قربانی در مناسک مذهبی» به ارائه دیدگاهها و نظرات خود میپردازند.
بخش گفتگو که طبق سنت مألوف نشستهای علمی در پایان هر پنل برگزار میشود به سبب عدم تسلط کافی اساتید ایرانی به زبان انگلیسی با ترجمه خوب خانم نورائی فرزند دکتر نورائی استاد اعزامی وزارت علوم به بلغارستان همراه میشود که انصافاً با تسلط بالا از پس برگردان مباحث بعضاً دشوار طرح شده توسط پرسشکنندگان و شوندگان بر میآید.
در پایان نشست خانم تودووآ از من میخواهد چند جملهای صحبت کنم که با اختصار از اهمیت اینگونه نشستها آن هم در موضوعی که یکی از مهمترین حلقهها در زنجیره روابط فرهنگی و تمدنی ایران با بالکان است یعنی عرفان و تصوف سخن میگویم و اهمیت این امر را بهویژه در زمانهای که قرائتهای افراطی از دین بهمثابه بلیهای فراگیر جهان امروز را تهدید میکند با عنایت به تسامح، رواداری، محبت و عشق بهمنزله ارکان مهم آموزههای عرفان و تصوف اسلامی دو چندان دانستم. این پیشنهاد را هم طرح کردم که این همایش یا نشست یا هرچه نامش را میخواهیم بگذاریم به صورت متناوب در کشورهای بلغارستان، بوسنی و آلبانی برگزار گردد و به صورت موضوعی ابعاد مختلف تصوف در منطقه بالکان را واکاوی کند..
اعطای گواهینامه شرکت در همایش که در مورد مشابهِ سارایوو مغفول واقع شده بود بخش پایانی برنامه طولانی و قدری خسته کننده امروز را تشکیل میداد.
همایش صوفیسم در بالکان با ضیافت شام رایزنی فرهنگی که در محل رایزنی برگزار شد خاتمه یافت و شرکتکنندگان خارجی این برنامه فرصت آن را یافتند تا با نمونههایی از غذای ایرانی نیز آشنا شوند.
آزادی در سازماندهی و برگزاری این برنامه انصافاً تلاش و اهتمام زیادی به خرج داده و با مشارکت دادن طرفهای بلغار و ایرانی، قدم مهم و اثرگذار را که همان ایجاد ارتباط بین نهادهای علمی و پژوهشی دو کشور است برداشته بود.
بازه وسیع مطالب و مقالات ارائه شده در مقایسه با آن چه در سارایوو طرح و ارائه گردید، از فنّیتر و تخصصیتر برخورد کردن طرفهای برگزاری این همایش چه در ایران و چه در بلغارستان حکایت میکرد و البته سایه بلند صرفاً تاریخی دیدن مباحث نیز مشهود بود. تصوف در بالکان از منظرهای ادبی، کلامی و هنری نیز میباید دیده شود که امید است در تداوم این برنامه - که از جمله نتایج اولین همایش بود - مدّ نظر قرار گیرد.
طبعاً کاستیهای برنامههایی از این دست باید در ظرف امکانات و مقتضیات موجود بررسی شود و البته مغفول نیز واقع نشود. فراهم آوردن مشارکت شمار بیشتری از پژوهشگران منطقه، اندیشیدن تمهیدات لازم برای ترجمه همزمان برنامههایی ازایندست، انتخاب مکان مناسب با توجه بهعنوان برنامه و چاپ خلاصه مقالات به زبانهای فارسی و انگلیسی ازجمله مواردی است که جا دارد در برنامههای آتی مورد توجه جدّی قرار گیرد.
پس از پایان ضیافت شام، خستگی چنان مستولی شده است که بر خلاف قرار اولیهمان با دوستان رایزنی که قرار بود گشتی هرچند شبانه در شهر داشته باشیم، عزیمت به هتل و استراحت را - که زحمتش را خودِ آزادی میکشد و البته در مسیر تلاش میکند گوشههایی از شهر را نیز نشانم دهد - بر همه چیز ترجیح میدهم.
فردا آخرین روز اقامت در صوفیه است و باید در این فرصت کوتاه حداکثر بهره را برای آشنایی هرچند اجمالی و گذرا با بلغارها ببرم...