کد مطلب: ۲۹۰۲
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۱

معنویت اسلام ایرانی، لنگرگاهی برای بشر امروز

هادی مشهدی: هانری کربن فیلسوف، شرق‌شناس، ایران‌شناس، اسلام‌شناس و شیعه‌شناس فرانسوی بخشی از عمر خود را در ایران و خاورمیانه سپری کرد. او محضر فیلسوفان بزرگی چون ادموند هوسرل، ارنست کاسیرر، امیل بریه، اتین ژیلسون و لویی ماسینیون را درک کرده است. کربن بر زبان‌های آلمانی، عربی و سانسکریت مسلط بوده ‌است. او به واسطه‌ی استادش، لویی ماسینیون، با شهاب‌الدین سهروردی آشنا شد و سال‌ها به مطالعه‌ی آثار او و پژوهش در حوزه‌ی عرفان اسلامی و ایرانی پرداخت. کربن استاد شیعه‌شناسی دانشگاه سوربن، مدیر بخش تحقیق در مدرسه عالی مطالعات‌‌ همان دانشگاه و نیز مدیر بخش ایران‌شناسی انجمن ایران و فرانسه بوده‌ است. از این ‌رو رویکرد‌ها و آثار او برای محققان و پژوهشگران و حکمای ایرانی اهمیتی به سزا دارد.
جلد اول کتاب اسلام ایرانی نوشته‌ی کربن به همت انشاالله رحمتی به فارسی برگردانده شده است. این کتاب، بیست و چهارم بهمن‌ماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب با حضور متخصصان و علاقه‌مندان به این حوزه نقد و بررسی شد. در این نشست علاوه بر مترجم، دکتر داریوش شایگان، دکتر کریم مجتهدی و دکتر غلام‌رضا اعوانی حضور داشتند.
کربن در جست‌وجوی معنویت ابژکتیو
انشاالله رحمتی، ضمن شرح علت غایی کربن در تالیف آثارش، تاکید کرد که خود نیز با هدفی مشابه به ترجمه‌ی آثار او روی آورده است. وی گفت: به اعتقاد من اگر نه غایت اصلی، که یکی از اصلی‌ترین غایات کار او مقابله با وضعیت عرفی و سکولاری است که بر بشر امروز غلبه کرده است. کربن به نوعی در پی نجات بشر از این وضعیت بوده است. به زعم او انسان غربی و شرقی هر دو گرفتار این موضوع هستند.
وی دیگر ویژگی‌های شخصیتی و اعتقادی کربن را شرح داد و افزود: کربن از سوی اندیشمندان ایرانی، همواره به عنوان یک سنت‌گرا و منتقد دنیای مدرن معرفی شده است، ولی به نظر من او به آن معنا سنت‌گرا نیست، ‏ بلکه یک متفکر مدرن است‏، حال آن‌که خلا‌های دنیای مدرن را تشخیص داده است و در پی پوشش آن‌ها به مدد معنویت بوده است؛ البته معنویتی راستین که به نوعی مبتنی بر کتاب است. به تعبیر او این معنویت مبتنی بر پدیدار کتاب قدسی است‏، به این‌ معنا که بشر می‌باید معنایی را در جهان بیابد تا بتواند در پی معنویت باشد. کربن همواره در پی یافت آن معنا بوده است تا بتواند بر آن اساس معنویت را مطرح کند.
وی ادامه داد: ‌ بحث معنویت در جهان امروز بسیار مطرح می‌شود. به زعم بشر امروز، معنویت در ساحتی ذهنی و سوبژکتیو محقق می‌شود‏، اما کربن به دنبال معنویت ابژکتیو بوده است، معنویتی که ما به ‌ازایی در عالم دارد. به این معنا که احوال معنوی در پی ارتباط با وجودهایی در بیرون از انسان برای او به وجود می‌آیند. تاکیدات کربن بر مباحث فرشته‌شناسی و امام‌شناسی در واقع موید این معنا است. او به این اعتبار معنویت ایران اسلامی را سراغ گرفته است.
رحمتی با استناد به این فرضیه، رویکرد کربن در قبال ایران را تشریح کرد و گفت: کربن به دلایلی که ذکر شد‏، وضعیت غرب را ناخوشایند و آن را تهی از معنا می‌دانست. ناخوشایند‌تر این‌که غرب هم‌واره در پی صدور احوال معنوی خود در کنار تکنولوژی بوده است. از این‌رو کربن منتقد رویکردهای غربی و به نوعی خود را در مقابل بازخوردهای آن در جهان مسئول می‌دانست. کربن عالمان ظاهراندیش دینی و پوزتیویست‌ها را در بروز این وضعیت دخیل و موثر می‌دانست. عالمان دینی در پی سازگار کردن دین با ذایقه عموم مردم و پوزتیویست‌ها از طریق تقلیل دین به حداقل‌ها نزد عامه‌ در تشکیل جبهه‌ای سکولار موثر بوده‌اند.
وی ادامه داد: از این طریق ما دچار الهیات سلبی می‌شویم. کربن می‌خواهد بگوید که اگر ما خدایی را می‌پرستیم که نمی‌دانیم چیست، با او ارتباط برقرار نمی‌کنیم و در زندگی ما حضور ندارد، بود و نبودش خالی از معناست. در ‌‌نهایت کسانی محترمانه انکارش می‌کنند و برخی جسورانه. بنابراین اگر بناست زندگی معنوی ما غنی و سرشار شود باید وجودهایی را در منظومه‌ی دینمان بپذیریم و به آن‌ها اعتقاد بیابیم.
رحمتی در نهایت به ابعاد و وجوه اسلام ایرانی نزد کربن اشاره کرد: به اعتقاد او اسلام ایرانی دو بعد دارد: اشراق و تشیع. تاکید سهروردی بر فرشته‌شناسی و اعتقاد او به عالم مثال و مکاشفات، بر امام‌شناسی و اعتقاد به امام غایب، نزد علمای شیعه منطبق است. کربن به رغم اعتقاد بر نوعی الهیات سلبی، بر وجود واسطه‌هایی بین ما و خداوند نیز تاکید کرده است. با این نوع نگاه، معنویت اسلام ایرانی می‌تواند به مثابه کمکی باشد برای بشر امروزی که لنگرگاه معنوی خود را از داده است.
انعکاس آهنگ روحی حکمای بزرگ!
دکتر مجتهدی، ابتدا در باب گستره‌ی مطالعات و پژوهش‌های کربن توضیحاتی داد. وی گفت: کربن را نمی‌توان تنها یک شرق‌شناس تلقی کرد‏، او محصول فرهنگ زیربنایی و عمیق غرب و وارث آن است. کربن در حد قابل توجهی با افلاطون و قرون وسطا انس داشت و فلسفه‌ی شرق را نیز به خوبی می‌شناخت. مقدمه‌ی درخشان او بر کتاب عبهر‌العاشقین گواه بر این مدعاست‏. کربن با اتکا به اطلاعات وسیع و بار فرهنگی خود، علاوه بر درک ارزش‌های فرهنگی ایران، زمینه‌های هم‌صحبتی با آن را نیز دریافت.
وی افزود: از دیگر مشخصات و ویژگی‌های کربن اراده‌ی او به شناخت است. افلاطون در رسالات متعدد خود همواره تاکید کرده که ارزش ما درجات شناسایی ماست. هر قدر شناخت ما بیشتر شود وجودی سرزنده‌تر، عمیق‌تر و با ارزش‌تر خواهیم داشت. کربن با اتکا به این ویژگی‌ حکما و فلاسفه‌ای در ایران شناسایی کرده است که ما از آن‌ها غافل بوده‌ایم و هم‌چنان هستیم. این مباحث در جهت ارضای غرور ایرانی مطرح نمی‌شوند، سطح فرهنگ ما بسیار بالا‌تر از آن‌چیزی است که امروز هستیم، نیرویی باید تا آن در دل ما زنده شود.
مجتهدی مباحث خود را در نقد و بررسی کتاب «اسلام ایرانی» پی گرفت و ادامه داد:  نام کتاب خود قابل تامل است. مترجم در مقدمه، تحلیلی به‌جا از این موضوع ارائه کرده است. آیا اسلام را ایرانی‌ها ساخته‌اند؟ آیا آن را تحریف کرده‌اند؟ آیا غیر از ایرانی‌ها، مسلمان و اهل تشیع در دنیا نیست؟ این‌ها سوالاتی هستند که در رویارویی با نام کتاب طرح می‌شوند. آن‌چه در موضوع و عنوان کتاب کمی مبهم است و ممکن است موجبات سوتفاهم را فراهم کند، در چارچوب گفته‌های کربن قابل حل است. او در پی تاکید بر این نکته بوده است که ایرانی‌ها سعی در شناخت عمق اسلام داشته‌اند که از طریق تعمق در فلسفه، حکمت و عرفان محقق شده است.
وی ادامه داد: مترجم در جایی تاکید کرده است که سنت، خود مطرح نیست‎؛ من با این قول مخالف هستم، چراکه سنت به معنای عمیق کلمه مطرح است؛ آن‌چه مطرح نیست، سنت کاذب و تحمیلی است و نه آن سنتی که در روح ما ریشه دارد. از این روی، آن‌چه در کتب کربن مطرح می‌شود برای مخاطب ایرانی تازگی نخواهد داشت، چراکه آن‌ مطالب زبان درونی او هستند، زبانی که آن‌را فراموش‌کرده است، لذا می‌تواند آن‌ مطالب را دریابد و از آن‌ها تاثیر بپذیرد. یکی از ارکان یادگیری و یادآوری و شاید مهم‌ترین آن، حافظه است. چه چیزی در حافظه‌ی ما مرده است؟‌‌ همان معنویت عمیقی که داشته‌ایم. این معنویت به‌صورت بالفعل در بیان حکمای ما وجود دارد. یکی از وسواس‌ها و اهداف اصلی کربن این بود که آن معنویت فراموش شده را فراهم آورد. قسمتی از آن معنویت هم‌چنان باقی‌ست‎؛ کربن در دوستی با آشتیانی و علامه طباطبایی این هم‌دلی را تجربه کرده است.
مجتهدی ضمن تعریف مفهوم پدیدار‌شناسی نزد کربن، سخنان خود را پایان داد. وی گفت: ‌ پدیدار‌شناسی به زعم کربن، با آن‌چه هیوم، کانت، هگل و حتا هوسرل بیان کرده، متفاوت است. پدیدار‌شناسی او با هرمنوتیسم توام شده است. کربن در کتاب خود، ضمن بیان جنبه‌های معنویت اصیل ایرانی طی قرن‌های متمادی، بر عدم ضرورت در تکرار عینی و ظاهری افکار عمیق در طول تاریخ، تاکید کرده است. به نظر او حکمای بزرگ، آهنگ روحی خود را منعکس کرده‌اند و امروز انعکاس اصوات روحی آن‌ها به ما می‌رسد.
جامه‌ای نو برای حکمت اشراق
داریوش شایگان نیز، بر چند وجهی بودن شخصیت کربن اشاره کرد. وی گستره‌ی پژوهش‌ها و مطالعات او را بازگو کرد: او به واسطه‌ی شاگردی ژیلسون، متون قرون وسطایی را به خوبی ‌شناخت و به ترجمه‌ی عربی متون یونانی علاقه‌مند شد، مکتب نوافلاطونی را از طریق امیل بریه فراگرفت، علاقه‌اش به حکمت اشراقی سهروردی به واسطه‌ی آموزه‌های ماسینیون برانگیخته شد. پس از آن سال‌ها در کتابخانه‌ی ایاصوفیا آثار سهروردی را مطالعه و نوعی ارتباط درونی با آن‌ها برقرار کرد.
وی ادامه داد: اما خلقیات فرانسوی و اروپایی او قبل از هر چیز و علاقه‌اش به فرهنگ اروپایی برای من جالب توجه و عجیب است. کربن تمام بزرگان فرهنگ غرب را به خوبی می‌شناخت، به واسطه‌ی جنگ جهانی با تمام روشنفکران و متفکران آلمان در ارتباط بود و آثار ایشان را به فرانسوی برگرداند. کربن اولین مترجم آثار هایدگر و کسان دیگری چون کارل بارت، به فرانسوی بوده است. او قبل از این‌که ایران‌شناس بشود آلمان‌شناس و ژرمنیست بود. کربن مرا به ترجمه‌ی متون سانسکریت به فارسی راهنمایی و ترغیب کرد. بعد‌ها دریافتم که این رویکرد، چون ترجمه‌ی متون یونانی به عربی، ‌ عربی به لاتین و سانسکریت به تبتی، چینی و ژاپنی حائز اهمیت و خود مکتب مهمی در حوزه‌ی ترجمه‌ است. او حکمت و عرفان ایرانی را که خود قاره‌ای از تفکر می‌خواند، به دنیا معرفی کرد. کربن حکمت اشراقی را به زبان فرانسه و با جامه‌ای نو بر فرهنگ غربی وارد کرد.
وی در ادامه، ضمن اشاره به کتابی که خود درباره‌ی کربن نوشته است، گفت: سعی کردم از میان انبوه مطالب و دست‌نوشته‌های او طرحی از جغرافیای فکری‌ ایران استخراج کنم. کربن چهار وجه اصلی در حکمت ایران اسلامی تبیین کرد که به این شرح است: اول، وجه فلسفی که می‌توان وجه وجود‌شناختی نامیدش و حرکتی است از اصالت ماهیت به اصالت وجود. دوم، وجه تمثیلی عارفانه است که از ابن سینا و دیگران استخراج می‌شود؛ این وجه بر تمثیل عرفانی و رویداد آن در درون دلالت می‌کند، می‌توان وجه روایی نامیدش. سوم، وجه عاشقانه است که عشق انسانی و عشق ربانی را تبیین می‌کند. چهارم، وجه نبوی است که حرکت از نبوت به ولایت را توجیه و تعریف می‌کند. اینها همه به عالم مثال منجر می‌شوند، چراکه کربن عاشق عالم مثال بود. به زعم او علت عالم تاویل، وجود این جهان و تمثل روح در آن است. تمثیل، متفاوت از استعاره است، از این رو تحول به وقوع می‌پیوندد، ‌یعنی این‌جاست که نبوت تبدیل به ولایت می‌شود، اصالت ماهیت به اصالت وجود و تمثیل عرفانی به رویداد آن در درون. چنان‌که سهروردی گفته است قرآن را طوری بخوان گویی برای تو انزال شده است. همان‌جاست که عشق انسانی تبدیل به عشق ربانی می‌شود. این جغرافیای تفکر، از خواندن نوشته‌های کربن بر می‌آید.
وی دیگر وجوه علاقه‌ی کربن به اسلام ایرانی را تشریح کرد و ادامه داد: به اعتقاد کربن اسلام ایرانی بر کنه و درون اسلام دلالت داشت. به طور مثال مهدویتی که امروز در ایران مطرح است، در اصل و اساس یک اعتقاد ایرانی و باستانی است. اولین کسی که در تاریخ ادیان کهن، اساطیر کهن را که ه‌واره معطوف به گذشته‌ای طلایی بودند،‌ به سوی آینده و آخرت‌نگری تغییر داد زرتشت بود. به واسطه‌ی وجود چنین رویکردهایی استقرار و دوام شیعه در ایران بیهوده نیست. کربن به این موضوعات آگاه بود. او ضمن اشاره به دوره‌ی فاطمی‌ها بر وجوه دیگر شیعه اشاره کرده است. در آن دوره تشیع جزئی از حکومت شده بود و اسلام باطنی تبدیل به فقه.
تاویل به مثابه‌ی وحی
دکتر اعوانی، بر عمق مطالعات کربن در حوزه‌های اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی و هم‌چنین نگرش عمیق و منصفانه‌ی او در باب عرفان شیعی، بر خلاف دیگر شرق‌شناسان، تاکید کرد. وی در شرح استعداد و اهلیت کربن در این حوزه، شرح برخی مطالب به نقل از وی را ضروری دانست و تصریح کرد: کربن تاریخ‌نگاری فلسفی را تغییر داده است. در تاریخ فلسفه‌ی او بخش تشیع و ارتباط آن با حکمت، ‌ فلسفه و عرفان لحاظ شده است. البته این نوع نگاه در جامعه‌ی امروز ما به زعم برخی، پسندیده نیست، اما باید حق علم ادا شود. عرفان و تشیع، هردو مبتنی بر ولایت هستند. یکی از ویژگی‌های بارز و البته مهم تفکر ایرانی، تلفیق تعقل به معنای حکمت بحثی، استدلالی و منطقی، و تاله به معنای حکمت ذوقی و کشفی است. این رویکرد در ادیان دیگر به قدرتی که در ایران صورت گرفته است، وجود ندارد. کربن بر خلاف غربیان که فلسفه‌ی اسلامی را در دنباله‌ی فلسفه‌ی یونانی می‌دانستند، بهترین نوع فلسفه را حاصل جمع بین حکمت ذوقی و حکمت بحثی می‌دانست که به طور کامل به سهروردی و ابن سینا تعلق دارد. او این جمع بین ذوق و تاله را، انقلاب روحانی سهروردی نامیده است.
وی با اشاره به حاشیه‌نویسی مترجم، تاکید کرد: جویندگان حقیقت به چهار دسته تقسیم می‌شوند؛ متکلمان، مشائیان، اشراقیان و عرفا. روش مشائیان عقل و استدلال، روش عرفا ذوق و کشف، روش اشراقیان کشف و روش متکلمان هم استدلال است. یکی از وجوه تفاوت بین آن‌ها این است که متکلم و عارف ملتزم است به وحی، به معنای اخذ مبادی از آن، اما حکیم به رغم اعتقاد به وحی، به آن التزام ندارد. انقلاب روحانی سهروردی این همه را در خود جمع کرده است. سهروردی برای حکمت مراتبی (حکمت ذوقی و حکمت بحثی) قائل شده است. او حکمت ذوقی را تنها به افلاطون منحصر نکرده است، به زعم او تمام حکمای پیش از سقراط دارای حکمت ذوقی بودند، عرفا نیز هم.
اعوانی افزود: کربن لازمه‌ی فهم و درک عرفان و حکمت ایرانی را اصلاح زبان از سوی غربیان می‌دانست. او معتقد بود که زبان غرب باید به شکل و صورت اصل خود بازگردد تا موجبات فهم و درک درست فرهنگ عظیم ایرانی فراهم آید. بنابراین به تصحیح لغات و اصطلاحاتی پرداخت که دچار انحراف و اعوجاج شده بودند.
وی در ادامه‌ برخی واژه‌ها و اصطلاحات از این دست را عنوان کرد و دیدگاه کربن در ارتباط با ضرورت تغییر آن‌ها را شرح داد: اصالت تاریخ، یکی از آن واژگان و مفاهیمی است که باعث غفلت و نسیان می‌شود. گذشته در حال وجود دارد. وقتی حکیمی، حکیم متقدم بر خود را می‌خواند، آن حکیم متقدم همواره حضور دارد. اما پیروان اصالت تاریخ این واقعیت را نفی می‌کنند. بنابر اعتقاد ایشان، صحت اندیشه‌ی یک فیلسوف، بر مبنای درک مقطع تاریخی آن به روش علی، به این معناست که توام با سرآمدن آن مقطع تاریخی، آن فکر نیز از اعتبار تهی می‌شود. این‌گونه نیست، ‌ سنت فکر ایرانی همواره زنده بوده است و بر همین اساس کربن سهروردی را احیاگر حکمت باستانی ایرانی می‌داند.
اعوانی مباحث خود را حول مفهوم معرفت ادامه داد و تصریح کرد:‌ معرفت همواره در عرفان و حکمت و ادیان شرقی سویه‌ای نجات‌بخش داشته است. به عبارتی متضمن ولادت دوباره است‎؛ دو نوع ولادت وجود دارد؛ ولادت جسمانی و ولادت روحانی. حکمت به تعبیر ملاصدرا و با استناد به کلام مسیح (ع) برگرفته از قرآن، تولد ثانی است. بنابراین معرفت نجات‌بخش است، خصلت قدسی دارد و جدایی‌ناپذیر است از عرفان. در غرب، به دنبال اتخاذ رویکردی غیر از این، معرفت انکار و شکاکیت به وجود آمد.
پدیدار‌شناسی، ‌مفهوم و واژه‌ی دیگری‌ست که اعوانی به آن اشاره کرد. وی گفت: واژه‌ای که در غرب بر این مفهوم دلالت می‌کند در فارسی به «حفظ ظاهر» برگردانده می‌شود، حال آن‌که پدیدار‌شناسی به معنای نجات دادن پدیدار‌ها است. یعنی بایستی در برابر پدیدارهایی که بر ما ظاهر شده‌اند حضور داشته باشیم و آن‌ها را مثله و تحریف نکنیم. این عین نجات دادن آن‌ها است. پدیدار‌شناسی به معنای دقیق و روشن، عیان ساختن و آشکار ساختن باطن و حقیقت یک چیز است که بر ما ظاهر شده است. کربن آن را کشف‌المحجوب می‌گوید که با تعریف هوسرل از این مفهوم متفاوت است. رویکرد کربن به تمامی، شرقی، اشراقی و حکمی است. از این جهت این پدیدار‌شناسی با نزول و تنزیل ارتباط دارد، متوقف نمی‌شود و سر آخر می‌رسد به خداوند. کربن معتقد است که این مساله در غرب تعریف نشده است و تنها خاص تشیع است.
وی افزود: ولایت نزد اهل تشیع مساله‌ی مهم دیگری‌ست که کربن بر آن تاکید داشته است. اهل تشیع و اهالی حکمت ذوقی ولایت را وجه باطنی نبوت می‌دانند. ابن عربی و دیگر حکما، همواره در این‌باره بحث کرده‌اند. ایشان بر اتمام دور نبوت و آغاز ولایت ائمه تاکید داشته‌اند. این نوع نگاه، خاص شیعه و عرفان است. آن‌ها که قائل به مساله‌ی خلافت هستند ولایت الهیه و اسرار آن را که در تفاسیر و احادیث شیعه به وفور ذکر شده است، نمی‌پذیرند.
اعوانی بر فراتاریخی بودن حکمت اشاره کرد و ادامه داد: این بحثی بسیار عمیق است. کربن تاویل و هرمنوتیک را با وحی ارتباط داده است. وحی به معنای فهمیدن عمیق چیزی است. احاطه‌ی کامل بر ابعاد عرضی و طولی یک مفهوم را نیز می‌توان وحی معنا کرد. در غرب چهار بعد برای معنا تعریف شده است. بعد ظاهری، بعد استعاری و کنایی، بعد اخلاقی و بعد تمثیلی و رمزی. تاویل با بعد تمثیلی و رمزی ارتباط دارد. سهروردی فرق بین حکمت ذوقی و حکمت بحثی را در رمز دانسته است. کربن معتقد بود که غربی‌ها در فهم حکمت رمزی و حکمت استعاری دچار خطا شده‌اند.

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    daneshjo دوشنبه 7 اسفند 1391
    جان بارت غلط است .. کارل بارت ، قسمت داریوش شایگان ولی در مجموع از همه ی گزارش های دیگری که داده شده در جاهای مختلف ، این گزارش جامع تر و بهتر بود .
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST