آیدین فرنگی: چند خبرنگار رسانههای مجازی را میتوان یافت که به تعداد کلیکی که تیتر مطالبشان دریافت میکند، بیاعتنا باشند؟ اگر به فرض چنین روزنامهنگارانی را بتوان سراغ گرفت، آیا سردبیر یا مدیری هم هست که، به اصطلاح، «کیلکخور» سایت برایش اهمیتی نداشته باشد؟ کار رسانه پیوندی ذاتی و تنگاتنگ با مخاطب دارد ـ و اساساً خلاف هنرهایی مثل خوشنویسی، نقاشی، شعر و... که بودنشان به داشتن بیننده و خواننده متکی نیست ـ طبق تعریفی نخنما، رسانه یعنی مخاطب. بنا بر این، اگرچه رسانهنگاری مکتوب پیوندی جدی با همهی هنرها دارد و میتوان از خصایص هنرها در پیشبرد و ارتقاء سطح کیفی آن بهره برد، رسانهنگاری نه هنر است و نه بینیاز از خواننده و خریدار.
ممکن است شاعری آثار جدی و عمیق بنویسد و خریدارِ زیادی نداشته باشد و شاعری دیگر با شعرهایی که خاص پیامکنگاریهای عاطفی است، به تیراژ بسیار بالا دست پیدا کند. طبعاً ناشری که مبنای نگرش حرفهای خود را کسب سود هرچه بیشتر تعریف کرده، شاعر دوم را به شاعر نخست ترجیح خواهد داد. در دنیای رسانه چه؟ ممکن است روزنامهنگاری مطالبی تولید کند که حاکی از دقتنظر او باشد و دست روی مشکلی جدی بگذارد، اما نوشتهاش مخاطبپسند نباشد. تکلیف چیست؟ شاید مطلبی با مضمون انسانی، علمی و ارجمند، کمطرفدار وَ مطلبی سطحی و فاقد انسجام محتوایی، پرخواننده باشد. در سالهای پیش از گسترش اینترنت، امکان سنجش میزان توجه مخاطبان به مطالب هر روزنامهنگار، نیاز به نظرسنجیهای ویژهای داشت که طبعاً انجامشان به سادگی و به رایگان میسر نبود؛ اما امروزه با روایی اینترنت، با افزایش تعداد رسانههای مجازی و تولید نسخهی آنلاین برای روزنامههای کاغذی، ظاهراً سنجش جذابیت و محبوبیت مطالب به سادگی مقدور شده است. کافی است مدیر فنی یا سردبیر، سری به بخش آمار بزند تا بداند در صورت انتشار کدام مطالب، بازدید سایت افزایش یافته و مطالب کدام روزنامهنگار بیشتر کلیک خورده است.
تمرکز رقابت رسانهها بر سر جذب هر چه بیشتر مخاطب و به طبع، تمرکز رسانههای مجازی روی رقم کلیکهای دریافتی، رفتار خاصی را در عرصهی روزنامهنگاری آنلاین پدید آورده است. در روزنامههای کاغذی تیتر مطلب دارای اهمیت بسیاری است، اما سوتیتر (بخشهای برگزیدهی نوشته که در میانهی صفحه و با حروف درشتتر چاپ میشود)، روتیتر، زیرتیتر و میانتیتر نیز اهمیت درخوری دارد. علاوه بر اینها، پاراگراف اول (لید) و عکس و طرح نیز نقش اساسی در جلب توجه روزنامهخوانها دارد. حتی ممکن است خواننده از پاراگراف دوم یا سوم جذب مطلب شود؛ ولی در روزنامهنگاری آنلاین، به رغم اهمیت همهی موارد مذکور، به سبب نوع طراحی سایتها، تیتر اهمیتی بسیار بیش از سایر عناصر پیدا میکند: اغلب تصویر قرار گرفته در کنار مطالب بسیار کوچکتر از چیزی است که بتواند جلب توجه کند؛ در صفحهی نخست امکان دیدن میانتیتر و سوتیتر مقدور نیست و خواندن بندهای دوم و سوم و حتی گاه خواندن لید مطلب نیز نیازمند کلیک روی تیتر نوشته است. همهی اینها تمرکز روزنامهنگاری آنلاین روی تیتر را نشان میدهد. اگر تیتر جذابی برای مطلب انتخاب شود، «کلیکخور» نوشته بالا خواهد رفت و در غیر این صورت، بسیار بیشتر از آنچه در رسانههای مکتوب پیش میآید، نوشته، امکان خوانده شدن را از دست خواهد داد.
وقتی تیتر، سرنوشت مطلب را تعیین میکند
اگر در رسانههای کاغذی، خوانده شدن را یکی از شاخصههای موفقیتِ مطلب و خوانده نشدن را از شاخصههای شکست آن به حساب بیاوریم، در روزنامهنگاری آنلاین، کلیک خوردن روی تیتر نوشته یا خبر هم، از وجوه موفقیتِ مطلب محسوب میشود؛ البته این موفقیت دو بار شکل ظاهری دارد یا دو مرتبه دور از حقیقت است؛ زیرا احتمال دارد تعداد خوانندههای یک نوشته بسیار کمتر از رقم کلیکهای صورت گرفته روی تیتر آن باشد.
روزنامهنگاری آنلاین به دلیل کلیکمحور بودن، از ما میخواهد برای نوشتههایمان تیترهای جذابتر، داغتر و بحثانگیزتری انتخاب کنیم، هرچند ممکن است مضمون نوشته با خصایص تیتر چندان همخوان نباشد. در واقع در روزنامهنگاری اینترنتی تناسب بین تیتر و متن بیشتر به هم میخورد.
در روزنامهنگاری مجازی میتوان وبگاه را با تیترهایی انباشت که هدف از نوشته شدنشان چیزی جز جلب توجه هرچه بیشتر بازدیدکنندهها نیست، ولی در صورتِ ضعف محتوا، کلیککننده نمیتواند مضمونی را که میخواهد یا تیتر نشان میدهد، به دست بیاورد. در همین ژورنالیزم، گاه حتی تیترِ داغِ خبری که مربوط به شخصیت یا اتفاقی خارجی است، طوری تنظیم میشود که مراجعهکننده حس کند با خبری داغ مربوط به شخصی ایرانی یا حدثهای داخلی روبهرو شده است. تیتر در روزنامهنگاری آنلاین میتواند توقع مخاطب را هرچه بیشتر بالا ببرد و وقتی خواننده با متن نامتناسب با تیتر روبهرو میشود، اعتمادش به رسانه و به نویسنده مخدوش خواهد شد.
از دیگر سو، کلیکمحور شدن روزنامهنگاری آنلاین سبب شده فعالان عرصه ژورنالیزم هر چه بیشتر به شبکههای اجتماعی مجازی روی بیاورند؛ زیرا فعالیت مستمر در چنان شبکههایی یکی از شیوههای افزایش کلیک محسوب میشود. در واقع روزنامهنگاری که مطالبش در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شود، کلیکخور بالایی خواهد داشت. در چنین وضعیتی نویسنده ناچار به کارهایی روی میآورد که دیگر نسبتی با ژورنالیزم خلاق ندارد؛ زیرا معتقد است سرنوشت متن را نه کیفیت آن، که تعداد به اشتراکگذارندگانش تعیین میکند.
آیا راه فراری نیست؟
رسانه ایجاد شده تا مطالبش خوانده شود. سایت راهاندازی شده تا هر چه بیشتر به تعداد مراجعهکنندههایش افزوده شود. حتی سایت معتبر، وبگاهی است که بازدید روزانهی بیشتری داشته باشد؛ زیرا قدرت اثرگذاری بالاتری خواهد داشت. مطلب رسانهای نوشته میشود تا خوانده شود؛ نویسندهها هم دوست دارند مطالبشان را در وبگاههای پربازدید منتشر کنند. شاید رسانهنگار در پی شهرت باشد یا در پی تأثیرگذاری اجتماعی یا در پی کسب درآمد. به هر روی، گریزی از وجود خواننده نیست و تعداد خواننده هرچه بیشتر، همانقدر بهتر. روزنامهنگاری که در رسانهی مجازی کار میکند و کلیکخور نوشتههایش بالا نیست، به مهاجمی میماند که در بازی فوتبال فاقد قدرت گلزنی است. پرسش اینجاست: نویسندهای که کلیکخور مطالبش بالا نیست، به چه درد رسانه میخورد؟ و رسانهای که تعداد بازدیدکنندههای روزانهاش پایین مانده، چرا باید همچنان به کار ادامه بدهد؟
صاحب این نوشته هم که میخواهد از مصائب روزنامهنگاری آنلاین بنویسد، به باور خود در پی انتخاب تیتر جذابی است که کلیکخور بیشتری داشته باشد! دوست دارد نظر مدیران سایتها و وبلاگهایی که به مطالب برگزیدهی فرهنگی پیوند میدهند، به این نوشته جلب شود! دوست دارد چندین نفر در شبکههای اجتماعی به این یادداشت توجه کنند و آن را به اشتراک بگذارند! آرزو میکند کسانی که این نوشته را به اشتراک میگذارند، افرادی با روابط عمومی بالا باشند تا کلیکخور مطلب بیشتر شود! امیدوار است مدیران سایت از رقم کلیکهایی که روی این مطلب صورت میگیرد شگفتزده شوند! از دلش میگذرد مخاطبانی داشته باشد که پیگیر نوشتههایش باشند! در خیالش میپروراند که بتواند به بازدیدکنندههای سایتی که برایش کار میکند نیز بیفزاید!
اما واقعیت نهفته در پس آمار کلیکهای دریافتی برخی مطالب چیست؟ کلیکخور بودن سایت معادل خریده شدن رسانهی کاغذی نیست. هنگام خرید رسانهی کاغذی، اغلب، خریدار با اطمینان و اعتمادی بسیار بیشتر به سراغ کالا میرود، اما در کلیک کردن، به سبب پرداخت نشدن هزینه، احتمال مرور مطالب به اندازهی مطالب نشریهها نیست. کلیکخور بودن یک مطلب هم نمیتواند نشانهی موفقیت آن باشد؛ زیرا امکان دارد بسیاری از کلیککنندهها، حتی بند نخست نوشته را نیز تا آخر نخوانند. پیامها یا کامنتهای دریافتی هم نشانگر بحثانگیزی مطلب نیست؛ چون حیلهگریهایی مثل کامنتسازی و «داغ کردنِ» مطلبْ اظهرُ مِن الشمس شده است. در واقع در روزنامهنگاری آنلاین فضای کار مهآلودتر شده و با فخرفروشیها و رقابتهایی که پایهشان چیزی جز دروغ، وهم، برساختگی و تبانی نیست، متأسفانه، به جای توجه به ظرائف متن در ارتباط نزدیکتر با خواننده، هوچیگری، دغلکاری و آمارتراشی فزونی یافته است. در چنین شرایطی چطور میتوان از خوانده شدن مطالب رسانههای مجازی مطمئن شد و معیار توجه مدیران را از کلیکهای دریافتی هر متن، به تعداد خوانندگان آن تغییر داد و معیار ارزشگذاری روی سایتها را از تعداد بازدید روزانه به تعداد خوانندگان واقعی دگرگون کرد؟