آیدین فرنگی: «روزی روزگاری اتمِ کوچکی بود...»؛ «روزی روزگاری سیارهای بود به نام زمین...»؛ «روزی روزگاری ـ شاید هم همین حالا ـ روی زمین امپراتور نیرومندی بود...» در کتاب «سه قصه» با کودکانههای «امبرتو اکو»، نشانهشناس، فیلسوف، منتقد ادبی و نویسندهی ایتالیایی روبهرو هستیم. او در این قصهها میکوشد تا کودکان را به جهانی آکنده از صلح، مهربانی و آرامش فرابخواند؛ توجه خوانندگانش را به اهمیت پاسداری از محیط زیست جلب کند و متکبران، سرمایهسالاران و مطلقاندیشان را مورد طعن قرار دهد.
«بمب و ژنرال» نام نخستین داستان کتاب است. اکو که عقیده دارد «دنیا پر از ژنرالهای بد است» (ص 20)، در این قصه از ژنرالی سخن میگوید که لباسهای زرقوبرقدار نظامیاش پر از قیطانهای طلایی است و میخواهد بمبهای زیادی داشته باشد تا جنگی زیبا راه بیندازد. ثروتاندوزانِ سیریناپذیری هم که روی تولید بمبها سرمایهگذاری کردهاند، به ژنرال میگویند: «ما برای ساختن این بمبها پول زیادی خرج کردهایم. شما بمبها را رها کردهاید که بگندند و کپک بزنند؟ میخواهید چه کار کنید؟
ژنرال پاسخ میدهد: حق با شماست. حتماً باید جنگی راه بیندازیم. اگر جنگی راه نیندازیم پیشرفت نخواهیم کرد.» (ص 28) باید جنگی صورت بگیرد تا زرسالارانِ قدرتطلب پیشرفت کنند؛ اما اگر روزی جنگی درنگیرد ژنرالها به چه کاری سرگرم خواهند شد؟
آیا ژنرال قصهی ما جنگی زیبا به راه خواهد انداخت؟ آیا سیاستمدارانِ این قصه پیشرفت خواهند کرد؟
دومین قصهی کودکانهی اکو «سه فضانورد» نام دارد. آیا تا به حال به این فکر کردهاید که مرزهای زبانی، قومی و فرهنگی، چه اندازه ما را نسبت به «دیگران» بیاعتماد میکند؟ دیگریِ غیرقابلِ اعتماد کیست؟ کسی با زبان متفاوت، چهرهی دیگرگون، رنگ مختلف، طبقهی اجتماعی متفاوت و ما ناخواسته در برابر «دیگران» موضع داریم.
در این قصه، سه فضانورد، آمریکایی، روس و چینی، پس از فرود آمدن بر روی مریخ، نگاه مشکوکی به هم میاندازند و از هم فاصله میگیرند. شب، در سکوتی ترسناک که دور و برشان را فرا گرفته بود، و زمین همچون ستارهای در آسمان میدرخشید، فضانوردها غمگین میشوند و احساس تنهایی میکنند. آمریکایی مادرش را صدا میزند: مامی؛ روس مادرش را صدا میزند: ماما و چینی مادرش را صدا میزند: ماـ ما. «آنها خیلی زود و همزمان فهمیدند که همه یک چیز را میگویند و احساس مشترکی دارند. لبخند زدند و به همدیگر نزدیک شدند. آتشی روشن کردند و هر یک ترانههای سرزمین مادریشان را خواندند و سر حال آمدند.» (ص ۶۶)
اما محل وقوع قصه، کرهی مریخ است، پس باید پایِ «دیگریِ» جدیدی به قصه باز شود: یک مریخی. واکنش انسانها در برابر این «دیگری» چه خواهد بود. بخش شیرینی از قصه پیرامون همین ماجرا شکل میگیرد.
نویسنده میخواهد به کودکان بگوید: «وقتی دو موجود با هم فرق دارند، لازم نیست دشمن باشند.» (ص ۷۶) و اینکه: «هر کسی راه و رسم خودش را دارد. تنها مسأله این است که همدیگر را بفهمند، درک کنند... به هم نزدیک شوند و با هم دوستی و تفاهم داشته باشند.» (ص ۷۸)
سومین و آخرین قصهی کتاب، «کُرهای دیگر» نام دارد. صفحهی نخست داستان چنین است: «روزی، روزگاری ـ شاید هم همین حالا ـ روی زمین امپراتور نیرومندی بود. این امپراتور میخواست حتماً سرزمین جدیدی را کشف کند. او آرزو داشت و فریاد میکشید: چه امپراتوری خواهم بود، اگر ناوهای من بتوانند قارهی جدیدی را کشف کنند، قارهای ثروتمند، پر از طلا، نقره و چراگاه. کجاست زمین و سرزمینی که بتوانیم تمدنمان را به آنجا ببریم و صادر کنیم؟
وزیران او میگفتند: شاهنشاها! به نقشهی زمین نگاه کنید. هیچ جایی، هیچ تکهی خالیای در کرهی زمین نیست که قبلاً کشف نشده باشد.
امپراتور با طمع و حرص میگفت: آن دوردستها را ببینید. آن جزیرهی خیلی کوچک کجاست؟
وزیران میگفتند: اگر آن جزیره در نقشهی جهان دیده میشود، یعنی اینکه قبلاً کشف شده است. شاید هم آنجا دهکدهی گردشگریای ساخته شده و برای گردش، گروهی به آنجا رفته باشند.» (ص ۸۲)
«امپراتور سرسختانه میگفت: که چی؟ یک کاشف فضایی بفرستید که دست کم برای من یک کرهی مسکونی کشف کند.» (ص ۸۴)
امپراتورِ جزماندیشِ سلطهطلب «میخواست کرهای پیدا کند تا تمدن را صادر کرده و ساکنان آن کره را متمدن سازد.» (ص ۸۶)
نویسنده در این قصه نشانههای تمدن بشری را به تمسخر میگیرد. کدام نشانهها؟ دود و آلودگی شدید هوای شهرها، دریاهای پر از زباله و فاضلاب و لکههای نفتی، روستاهای بیدرخت و دشتهای پر از کیسههای پلاستیکی، بطریهای خالی نوشیدنی و قوطیهای رها شدهی کنسرو، جادههای شلوغ، راهبندانهای طولانی و تصادفهای رانندگی مرگبار، سیگار، مواد مخدر و غذاهای آلوده...
این قصه میخواهد توجه کودکان را به اهمیت حفظ محیط زیست جلب کند و از طرف دیگر صادرکنندگان تمدن را، که در واقع ویرانگران محیط زیست و فرهنگهای دیگر بودهاند، مورد نقد قرار دهد. اما خود قصه شیرینتر و ظریفتر از آن است که بخواهیم به چند آموزهی کلی محدودش کنیم.
کتابِ «سه قصه» طبعاً برای کودکان نوشته شده است. از دیگرسو به نظر نمیرسد کودکی خوانندهی این یادداشت (معرفی کتاب) باشد. در واقع این متن با هدف معرفی کتاب به والدین بچهها نوشته شده است. پرسش اینجاست: آیا کودکان این قصهها را خواهند پسندید و از آنها لذت خواهند برد؟ قصهها مطلوب کدام کودکان خواهد بود؟ بچهها پیشداوریهای ما را ندارند. آنها نه اسیر نامها هستند و نه پیرو ایدئولوژیها. برایم بسیار جذاب خواهد بود اگر بدانم دیدگاه کودکان دربارهی این کتاب چیست؟
تصویر سازی برای قصهها کار «اوجینو کارمی» است. برگردان فارسی اثر در قطع وزیری، با جلد سخت و با تصاویر رنگی منتشر شده است. در برابر هر صفحه از متن قصه، تصویری رنگی و خلاقانه قرار دارد. مترجم کتاب «غلامرضا امامی» است که کتاب را از زبان ایتالیایی به فارسی برگردانده است.
«سه قصه»ی امبرتو اکو را نشر «چکه»، در ۱۱۶ صفحه، با کاغذ ضخیم و کیفیت چاپ بالا، با شمارگان دوهزار نسخه و به قیمت ۱۹۵۰۰ تومان منتشر کرده است.