کتاب «نشانه در آستانه» نوشتهی دکتر امیرعلی نجومیان به تازگی به همت نشر نو منتشر شده است. آنچنانکه از عنوان این اثر بر مییابد حاوی جستارهایی در نشانهشناسی است که در دو بخش به روند تحول نظری نشانهشناسی از نظرگاه ساختگرایی و پساساختگرایی و نیز رویکرد نقد نشانهشناسی پساساختگرا در متون هنری میپردازد.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۱۳بهمن به نقد و بررسی کتاب «نشانه در آستانه» اختصاص یافت. در این نشست دکتر احمد پاکتچی، دکتر آزیتا افراشی و دکتر امیرعلی نجومیان حضور داشتند.
راز مانایی نشانهشناسی
نجومیان چگونگی شکلگیری کتاب نشانه در آستانه را تشریح کرد و برخی از مولفههای آن را برشمرد؛ وی اظهار داشت: همواره کتابها یا مقالههایی را که نوشتهام به اجبار ناشر یا مجله به چاپ سپردهام. تاکنون بیش از نود مقالهی من چاپ شده است؛ اما غالب آنها در مجلات و کتابهای مختلف پراکنده هستند و از اینروی ارجاع دانشجویان به آنها دشوار است. این مجموعه نیز با پیگیری مسئولان نشر نو فراهم آمد. وقتی روند فعالیتهای خود را مرور میکنم، در مییابم حالا وقت مناسبی برای صورتبندی ایندست رویکردها است؛ به نظر میرسد پس از ۲۰ سال فعالیت علمی امروز میتوانم آنچه را پیشتر نوشته و چاپ کردهام در قالب کتاب فراهم آورم؛ به این معنی که حالا میتوانم از میان مقالاتی که نوشتهام تمی برگزینم و بر اساس آن کتابی را گرد آورم. کتاب «نشانه در آستانه» شامل پانزده مقاله است؛ جز پنج مقالهی تازه، باقی مقالاتی که در این کتاب گنجاندهام طی پانزده سال گذشته نوشته شدهاند.
وی در ادامه به دامنهی فعالیتها و پیشینهی تاریخی حلقهی نشانهشناسی تهران اشاره کرد و افزود: کتاب نشانه در آستانه را میتوانم حاصل بسیاری از مباحثاتی بدانم که طی دوازده سال با دوستانم در حلقهی نشانهشناسی تهران داشتهام. مقالات این اثر، نگاهی متفاوت را در حوزهی نشانهشناسی دنبال میکنند؛ من آن را «نشانهشناسی پساساختگرا» نام نهادهام؛ لازم به تاکید است، در غالب کتابهای نشانهشناسی تمایز مشخصی بین نشانهشناسی ساختگرا و نشانهشناسی پساساختگرا (آنچنانکه در این اثر طرح شده است) وجود ندارد. این رویکرد از آنروی محقق شده است که من در حوزهی نشانهشناسی مسیری از انتها به ابتدا را پیمودهام؛ من طی دوران تحصیل در دورهی دکتری از مسیر دریدا، سوسور را خواندهام و از اینروی ابتدا با رویکردهای پساساختگرایانه با نشانهشناسی آشنا شدهام.
نجومیان افزود: مجموعه مقالات کتاب نشانه در آستانه در دو بخش تنظیم شدهاند: بخش اول را که خود شامل سه فصل است، «نظریه» نام نهادهام. در فصل اول چیستی نشانهشناسی، هدف آن و اهمیتش در گسترهی نقد ادبی به زبان ساده تشریح شده است. پرسشهایی مهم در اینباره وجود دارد: نشانهشناسی یک روش است یا یک رویکرد؟ از دید من نشانهشناسی از سویی نقد است و از سویی دیگر روش. وقتی از رویکرد یا نقد میگوییم، مراد نوعی نگاه به متن است از ورای مجموعهی پیشفرضهای منتقد؛ مثلاً: «هر اثر ادبی یا هنری یک متن است که درون آن مجموعهای از عناصر در رابطه یا نسبتی با یکدیگر معنا میسازند.»؛ این جمله یک پیشفرض است که میتوان در حوزهی نقد یا رویکرد دربارهی آن بحث کرد. نشانهشناسی از این زاویه یک نقد است. اما من معتقدم نشانهشناسی بهرغم اینکه یک نقد است، مستقلاً یک روش نیز هست. من همچنین معتقدم که نشانهشناسی ماندگار است از اینروی که یک روش است.
وی دلایل مترتب بر این امر را تشریح کرد و اظهار داشت: روش یا متد به مراحلی برای خواندن یک متن، اطلاق میشود؛ بنابراین وقتی رویکرد وجود دارد باید درون آن روشی هم برای خواندن متن وجود داشته باشد. اینگونه نشانهشناسی به روش تبدیل میشود؛ چراکه امروز در تمام گونههای دیگر نقد از روش نشانهشناسی استفاده میشود. به اعتقاد من دلیل بقای نشانهشناسی این است که میتواند به یک روش تبدیل شود، درون گونههای دیگر نقد قرار گیرد و خود را حفظ کند. اما به نظر میرسد وقتی تنها یک رویکرد وجود دارد، رفتهرفته پیشفرضهایش به چالش دچار میشود؛ کما اینکه پیشفرضهای نشانهشناسی سوسوری به این وضعیت دچار شد.
نجومیان تاکید کرد: در فصل اول به موضوعات یادشده پرداختهام؛ فصل دوم و سوم به شنانهشناسی ساختگرا و پساساختگرا اختصاص یافتهاند. در این فصول تفاوتهای میان آنها و اینکه چگونه از ساختگرایی به پساساختگرایی دست یافتهایم تبیین شده است. البته باید تاکید کنم، با اینکه کار من عموماً بر نشانهشناسی پساساختگرا متمرکز است، اما معتقدم پساساختگرا به معنی ضد ساختگرا نیست؛ پساساختگرا به گونهای از نشانهشناسی اطلاق میشود که از ساختگرایی بهره میجوید، اما در آنجا باقی نمیماند و از آن میگذرد، بهرغم اینکه همچنان به مجموعهای از انگارههای ساختگرایی نیازمند است. ۱۲ فصل دیگر کتاب به طرح مصادیق عملی دربارهی مباحث نظری سه فصل نخستین اختصاص دارد.
وی در انتها متون بررسیشده در فصول انتهایی کتاب را تشریح کرد و گفت: سعی کردهام متون متفاوتی (از نظر جنس متن) را برگزینم و بررسی کنم. این کار را از نقاشی و تابلوی ماگریت آغاز کردهام. از آنپس به عکس پرداختهام و در این حوزه آثار عکاسان بزرگ ایران را تحلیل کردهام؛ همچنین مجموعهای از آثار یک عکاس ایتالیایی به نام ریکاردو زیپولی در این بخش بررسی شده است. دو مقاله دربارهی معماری نوشتهام؛ یکی از آنها به آثار پیتر آیزنمن اختصاص دارد؛ او اصولاً یک معمار دیکانستراکتیو است. مقالهای نیز دربارهی خانههای تاریخی کاشان نوشتهام؛ در این مقاله به سه گونهی نشانهشناسی ساختگرا، نشانهشناسی پساساختگرا و نشانهشناسی فرهنگی اشاره شده است. دو مقاله دیگر این اثر به ادبیات اختصاص دارد. ساختار شهری در ادبیات و چگونگی استفادهی آن از بازنماییهای شهری در یکی از این مقالات بررسی شده است؛ در مقالهی دیگر این بخش به بررسی یکی از آثار مصطفی مستور پرداختهام.
نجومیان افزود: مقالهای نیز در حوزهی نمایش نوشتهام؛ در این مقاله نمایش افرا اثر بهرام بیضایی را در نظر داشتهام. چهار مقالهی دیگر این کتاب به آثار سینمایی اختصاص دارند؛ یکی از آنها دربارهی ارتباط عنوانبندی آغازین فیلم با خود فیلم است؛ این موضوع همواره برای من جذاب بوده است. مقالهی دیگر در این بخش به فیلم نرگس میپردازد. در مقالهای دیگر سینمای عباس کیارستمی موضوع بحث است. آخرین مقاله دربارهی فیلم دونده اثر امیر نادری نوشته شده است.
وی دربارهی چرایی بهکارگیری اصطلاح آستانه در عنوان کتاب خویش تصریح کرد: فارغ از اینکه من به اصطلاح «آستانه» علاقه دارم، بهکارگیری آن در عنوان کتاب تنها بازی با کلمات نیست؛ به اعتقاد من آنچه در این کتاب طرح میشود، نشانهها را در موقعیتی متزلزل و درحالعبور (هیچگاه به یک معنا و دلالت بسنده نمیکنند و مرتب معناهایی تازه را بازآفرینی میکنند) قرار میدهد. واژهی «آستانه» چنین موقعیتی را بازنمایی میکند. به اعتقاد من این واژه در نشانهشناسی پساساختگرا مفهومی کلیدی است. بنابراین تمام نشانههای این کتاب در آستانه قرار دارند.
انسان در آستانه
افراشی در ابتدای مباحث خود خاستگاه فکری مؤثر در تألیف کتاب «نشانه در آستانه» را غنی ارزیابی کرد و اذعان داشت: این کتاب بهرغم صمیمتی که در آن وجود دارد بسیار دقیق است؛ آنچنانکه من پس از مطالعهی سه فصل اول آن دریافتم، نشانه در آستانه منبع بسیار مناسبی برای تدریس در مقطع دکتری است؛ چراکه در این فصول نشانهشناسی ساختگرا، نشانهشناسی پساساختگرا و روش در بهترین وجه تعریف شده است. زبان صمیمی کتاب در فصول بعدی (وقتی روش به تحلیل دادهها نزدیک میشود) باعث میشود بتوان در سایر کارهای تحقیقاتی چون کتابی مرجع از آن بهره جست و هم چون خواندن یک رمان از آن لذت برد.
وی ادامه داد: این اثر از مجموعهای مقاله فراهم شده است، اما از انسجامی درونی برخوردار است؛ آنچنانکه به کتابی میماند که مؤلف برای نوشتن آن طرحی جامع داشته است؛ این قدری عجیب به نظر میرسد؛ چراکه مجموعه مقالات معمولاً عاری از این ویژگی هستند. از اینروی میتوان دریافت مسیر فکری مؤلف طی سالهای پیشن مداوم و پیوسته بوده است. به نظر من اگر بخواهیم این اثر را بخوانیم و بفهمیم به دریافت چند کلیدواژه از متن نیازمندیم؛ اولین آنها به تفاوت میان رویکرد و روش اشاره دارد؛ اینکه دریابیم اساساً نشانهشناسی به مثابه روش به چه معنی است، خود نکتهای تازه است؛ بسیاری از پژوهشگران حوزهی نشانهشناسی اینگونه عمیق به او موضوع نظر نداشتهاند.
افراشی در شرح کلیدواژهی دیگر در فهم کتاب نشانه در آستانه گفت: دریافت چیستی متن از نظرگاه مؤلف بسیار اهمیت دارد؛ تعریف وی از متن نیز به ما کمک میکند این مجموعه را بهتر دریابیم. دریافت نویسنده از مفهوم پساساختگرایی کلیدواژهی دیگری است که ما را در رویارویی با این کتاب کمک میکند. مؤلف خود اذعان دارد، از مسیر پساساختگرایی به ساختگرایی ورود یافته است؛ این رویکرد موجب میشود آنچه او در اختیار مخاطب میگذارد با آنچه سایر منابع در اینباره ارائه میکنند، متفاوت باشد. البته این رویکرد موجب میشود فهم مبانی نشانهشناسی ساختگرا از ورای یک زاویهی دید پساساختگرایانه میسر شود. واژهی «آستانه» نیز خود یکی از کلیدواژههای یادشده است؛ البته به یاد داشته باشیم این واژه اصطلاحی کلیدی فقط ویژهی این کتاب یا نشانهشناسی نیست؛ من تصور میکنم این واژه خاص انسانی است که در دنیای مدرن زندگی میکند.
وی افزود: ما همه آدمهایی آستانهای و درگذر هستیم و شاید نباید هیچگاه به مقصدی معین دست یابیم؛ شاید زندگی ما همین گذر است. مفهوم آستانه و دریافت آن، در فهم این اثر بسیار مهم است؛ در پی آن مفاهیم دیگری قرار دارد؛ اندیشیدن به آستانه، آستانهای بودن تفکر ما و نشانهها در نظامهای نشانهای موجب میشوند اندیشیدن به مسالهی ابهام، چندمعنایی، خوانش و تفسیر ضرورت یابد. من نیز چون مؤلف معتقدم که نشانهشناسی یک روش است؛ وقتی ما میتوانیم از نشانهشناسی ساختگرا، نشانهشناسی پساساختگرا و انواع دیگر آن بگوییم، از یک روش میگوییم؛ البته به نظر میرسد باید همچنان دربارهی این موضوع بحث شود؛ چراکه اگر این نظرگاه پذیرفته شود در روند کاری ما تاثیری بهسزا خواهد داشت؛ چراکه بسیاری از پژوهشهایی که در حوزهی نشانهشناسی صورت میگیرند، گاه از ملاکهای اثباتپذیری علمی دور میشوند و گاه حتا به انشا شباهت مییابند.
وی درنظرداشتن نشانهشناسی به مثابه روش را در شکل رویارویی با آسیبها و نقایصهای یادشده مؤثر دانست و افزود: لغات و اصطلاحاتی که مؤلف در این اثر به کار گرفته است، بیانگر این هستند که او در پی تثبیت یک ترمینولوژی است. این معادلیابیها هم زیبا هستند و هم دقیق. نکته آخر این است که مقالات از شکل صوری یکسانی برخوردار نیستند؛ البته این خود میتواند یکی از ویژگیهای این اثر محسوب شود؛ اما مطلوب بود اگر تمامی مقالات با نوعی نتیجهگیری مشخص پایان مییافتند. این امر موجب میشود برخی مطالب که اساساً در حوزهی نشانهشناسی مبهم هستند، شفاف و روشن شوند. در پایان تاکی میکنم کتاب نشانه در آستانه فرایند تفکر مؤلف را به زیبایی نمایان میکند.
روشهایی برای نقد نظریه!
پاکتچی در ابتدای مباحث خود بر این نکته تاکید کرد که نشانه در آستانه نه مجموعه مقالات که یک کتاب است؛ وی اظهار داشت: بافت و ساختاری در این اثر دیده میشود که بخشهای مختلف آن را در قالب یک کتاب به یکدیگر پیوند میدهد. مؤلف افکاری بسیار دقیق، منسجم و پیوسته دارد و از اینروی میتواند به درستی سوءتفاهمها را دریابد و در رفع آنها بکوشد؛ این ویژگیها در کتاب نیز بازیات یافته و به انسجام آن انجامیده است. آنچنانکه مؤلف خود اذعان داشت، از نظرگاه پساساختگرایی به ساختگرایی نگریسته و آن را دریافته است؛ به نظر میرسد یک متخصص پساساختگرا میتواند تصویری مناسب از ساختگرایی دست دهد. دو دلیل بر تحقق این امر مترتب است: نخست، پساساختگرایی به مثابه عبور از مرزهایی است که ساختگرایی در بند آنها است؛ آنچنانکه گفته شد پساساختگرایی ضد ساختگرایی نیست، اما در پی رهاکردن ساختگرایی از فضایی بسته و غیرقابل تنفس است. به نظر میرسد ساختگرایی از این امکان تهی است که بتواند تصویری از خود ارائه دهد؛ البته ساختگراها در تحقق این امر کوشیدهاند، اما تصویر آنها همچنان در بند مشکل یادشده است. دوم، پساساختگرایی به دورهای از تاریخ علوم انسانی مربوط است که طبعاً دورهی ساختگرایی را دیده و تجربه کرده است و میتواند دربارهی آن به مثابه یک پدیده نظر بدهد و رصدش کند؛ این در حالی است که جریان ساختگرایی چنین موقعیتی را تجربه نکرده است؛ حتا گاه احساس نوعی حقانیت در جریان ساختگرایی، موجب شده است این جریان نتواند به تصویری واقعگرایانه از خود دست یابد. در کتاب نشانه در آستانه تصویری از ساختگرایی ارائه شده است؛ برتریهای یادشده در این تصویر نمودی کامل دارند. ما به این تصویر نیاز داریم و شاید نتوان آن را از میان آثار سوسور و دیگر ساختگرایان برکشید.
پاکتچی تسلط مؤلف بر افکار دریدا را به مثابه برگ برندهای دانست که موجب شده است تصویر مطلوبی از رویکردهای پساختگرایانه در حوزهی نشانهشناسی ارائه شود. وی تصریح کرد: در کتاب نشانه در آستانه روشنگریهایی صورت یافته است که بسیار ارزشمند مینمایند. پاسخ به پرسشهایی که در ابتدای بحث طرح شدند یکی از نمونههای این روشنگریها است. از دیگر این موارد میتوان به ارائهی تصویری ساده و شفاف از تفاوت بین نگاه ساختگرا و پساساختگرا در صفحههای ۳۵ و ۳۶ کتاب اشاره کرد: «ساختگرایی بیشتر به دنبال تفسیر چیزها است؛ در حالیکه پساساختگرایی به دنبال نقد نظریه است»؛ در اینجا بحث تئوری و متاتئوری بسیار شفاف و دقیق طرح شده است. دیگر اینکه مؤلف نظریات دریدا در این حوزه را با ایجاز در نیمصفحه تشریح کرده است. من ایندست موارد را روشنگری مینامم.
وی در شرح دیگر ویژگیهای اثر محل نقد افزود: در کتاب نشانه در آستانه مجموعهای از نقاط قوت تعلیمی وجود دارد؛ به این معنی که اگر آموزش و پروش دانشجو هدف باشد این اثر حاوی مطالب مؤثر بسیار است. مباحث این کتاب بسیار موجز بیان شدهاند؛ درازگویی در برنامهی کاری این پروژه قرار نداشته است. این کتاب مخاطب را با مسائل ریز درگیر نمیکند و از اینروی موجب سردرگمی او نمیشود؛ این در حالی است که مؤلف نگاه تقلیلگرایانه ندارد و در پی نادیدهانگاشتن مسائل ریز نیست؛ او مخاطب را با ایندست مسائل درگیر نکرده است و اجازه نمیدهد آنها کلیت مبحث را از مسیر عادی خود خارج کنند. از دیگر ویژگیهای کتاب نشانهشناسی در آستانه، از منظر تعلیمی، ارائهی گاهبهگاه برخی تعاریف است؛ متاسفانه این رویکرد امروز دیگر محل توجه نیست؛ اما بسیار مطلوب است، تعاریفی از مفاهیم کلیدی بحث خود ارائه دهیم. ارائهی دستهبندیها و گزارهها را نیز میتوان به فهرست ویژگیهای تعلیمی این کتاب افزود.
پاکتچی کتاب نشانه در آستانه را از ورای رویکردهای پژوهشی نیز حاوی نقاط قوت بسیاری دانست؛ وی در شرح آنها اظهار داشت: آنچنانکه گفته شد مؤلف پیکرههای متنوعی را در صورتبندی بحث در نظر آورده است؛ اما باید تاکید کرد توجه وی به پیکرههای بومی ستایشانگیز و ارزشمند است. نکتهی دیگر اینکه مؤلف در اثر خود جستاری را به پساساختگرایی به مثابه نظریه اختصاص داده است؛ حال آنکه در جایی دیگر آن را به مثابه روش مطرح میکند. میتوان این رویکرد را نوعی آسیب تلقی کرد؛ اما باید در نظر داشت جریانهای پساساختگرا از مفهومی بهعنوان روش، فاصلهی بسیار داشتهاند؛ از سوی دیگر میدانیم اگر دیدگاهی سامان نیابد و روشمند نشود به بروز علم منجر نمیشود؛ بنابراین ما دائماً در این پارادوکس قرار داریم؛ از اینروی مؤلف در فصل سوم کتاب سعی کرده است از نظریات پساساختگراها به مثابه روش بهره جوید؛ در واقع او به نوعی در آستانهی روش قرار گرفته است تا در فصول بعد کاربرد آنها را در حیطههای مختلف به کار گیرد.
وی ادامه داد: این رویکرد به نوعی نقطهی عطفی تاریخی در این حوزه است. این اثر گامی مهم در راستای شکلگیری چیزی به نام روش نشانهشناسی پساساختگرا است؛ ولو اینکه دریدا به چنین رویکردی اعتقاد نداشته باشد. از دیگر نکات مثبت کتاب تغییر عناوین برخی مقالات است که پیشتر نیز چاپ شدهاند؛ مثلاً عنوان جستار هفتم «نشانههای خودواساز پیتر آیزنمن» است؛ این عنوان یک پیام قوی در حوزهی نشانهشناسی را به مخاطب انتقال میدهد. عنوان قبلی این مقاله «نشانهشناسی پساساختگرا؛ واسازی در معماری پیتر آیزنمن» بود که از ویژگی یادشده تهی است. میتوان به مواردی دیگر از ایندست اشاره کرد. با در نظر داشتن این موارد میتوان دریافت این رویکرد در پی بازگشت به نظام اصطلاحات و ترک نظام پراصطلاح و شلوغ ژونتی است. در نهایت اشاره میکنم به اینکه نگاه مؤلف به مباحث نظری بسیار متواضعانه است؛ اما باید تاکید کرد آنچه در سه فصل اول کتاب صورت یافته به مثابه صدور نظریات تازه و راهگشا است.