کد مطلب: ۲۲۶۷
تاریخ انتشار: شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۱

نوجوانان بدبین هستند!

هادی مشهدی: «فرهنگ و تمدن ایرانی» عنوان مجموعه کتاب‌هایی‌ست که با نیت معرفی حوزه‌های مختلف فرهنگ و هنر ایران‏، برای نوجوانان، به همت نشر افق و دبیری علی اصغر سیدآبادی منتشر شده‌ است. «سرگذشت شعر در ایران»، «سرگذشت موسیقی در ایرانی»، «سرگذشت سینما در ایران»، «سرگذشت نمایش در ایران» ‏ و «سرگذشت موسیقی در ایران» از جمله عناوینی هستند که اکنون در معرض دید و توجه مخاطب قرار دارند. چهار عنوان از این مجموعه، عصر سه شنبه، یازدهم مهر، در مرکز فرهنگی شهر کتاب، نقد و بررسی شدند. حسین علیزاده‏، آیدین آغداشلو، ‌حافظ موسوی، ‌هوشنگ گلمکانی، علی اصغر سید آبادی و عزت الله الوندی در این مراسم حضور داشتند. تاریخ مدرسه‌ای جوابگو نیست
سیدآبادی، شکل و چگونگی هدف‌گذاری انتشارات افق در نگارش و چاپ مجموعه‌ی فرهنگ و تمدن ایرانی را شرح داد: این مجموعه برای نوجوانان پیش‌بینی شده است. چنین اقدامی را از آن‌جا ضروری می‌دانستیم، ‌که تاریخ مدرسه‌ای دیگر جواب‌گو نیست، از جهتی قابل اعتماد نیست و از جهتی دیگر، نه تاریخ که در واقع خلاصه‌نویسی‌ست و تاریخ را به دانستنی‌ها تقلیل داده است. از این‌رو نگارش این مجموعه با طرح نگاهی تاریخی به مسائل فرهنگی صورت یافت. در تالیف آثار تاریخی برای نوجوانان می‌توان از دو نوع نگاه بهره جست؛ اول؛ نگاه به تاریخ به مثابه موزه، به معنای آن‌چه در گذشته اتفاق افتاده است و ما در پی شرح آن برای مخاطب خود هستیم. دوم؛ تاریخ به عنوان مساله‌ی روز. ما نگاه دوم را اساس کار خود قرار دادیم، چراکه چنین رویکردی کمتر وجود دارد و ما معتقدیم که از ورای نگاه تاریخی‌ست که عدم تساهل و تسامح تبیین می‌شود.
وی، چگونگی مواجهه‌ی مولفان این مجموعه، با جامعه‌ی هدف آن را تبیین کرد: نوشتن تاریخ برای نوجوانان پیچیدگی‌های خاصی دارد. از آن جمله زاویه‌ی دید مخاطب در رویارویی با مسائل تاریخی‌ست. بسیاری از مسائلی که به زعم بزرگ‌تر‌ها مهم است، برای نوجوانان جذابیت ندارد،‌ گاه به عکس، مسائل حاشیه‌ای برای ایشان جذاب است. با در نظر داشتن این زاویه‌ی دید ممکن است به آسانی برخی رویدادهای مهم حذف شوند و یا مسائل حاشیه‌ای اهمیت یابند. ما از چنین اتفاقی هراس نداشتیم،‌‌ همان نگاه تاریخی برای ما حائز اهمیت بود، نه این‌که اتفاقی لزوما ذکر بشود و یا خیر. نکته‌ی دیگر در دشواری تالیف این مجموعه، اندک بودن اطلاعات قبلی مخاطبان ماست. به نظر می‌رسد این مشکل به نوعی خاص کشور ماست، در کشورهای بسیاری، کتاب‌های متعددی در ارتباط با تاریخ و فرهنگ به زبان ساده پیش‌بینی می‌شوند تا در معرض دید نوجوانان قرار گیرند. اما در ایران به جز‌‌ همان تاریخ مدرسه‌ای منابع دیگری موجود نیست، از این‌رو نوجوانان ما نسبت به تاریخ بسیار کم‌اطلاع و البته بدبین هستند. ایشان تاریخ را نوعی گذشته‌گرایی می‌دانند که خود به خود برایشان منفی‌ست.
جوانان تصور می‌کنند مدرن و نوآور شده‌اند
حسین علیزاده، در ابتدا به نقد رویکردهای فرهنگی و سیاسی در چگونگی معرفی هنر و مصادیق فرهنگی به نوجوانان و البته عامه‌ی مردم جامعه پرداخت: جامعه‌ی ما از درک و فهم هنر دور نگه داشته شده است. رسانه‌های جمعی به این امر دامن می‌زنند، به ویژه در ارتباط با موسیقی. از این‌رو، اینکه در مشخصات جلدی این مجموعه جامعه‌ی هدف آن ذکر نشده است، مطلوب به نظر می‌رسد، چراکه ممکن است هر کسی سراغ آن‌ها را بگیرد. جامعه‌ای که مبانی‌شناختی آن دچار اشکال هستند، سراغ نقصان‌ها و نیازهای خود را هرچند دیر، خواهد گرفت و در جهت رفع آن‌ها خواهد کوشید.
علیزاده ضرورت پرداختن به مباحث‌شناختی را این‌چنین تبیین کرد: عدم ارتباط جوانان و نوجوانان با گذشته و عدم درک ریشه‌ها باعث بروز مشکل در ایجاد ارتباط جوانان با خانواده و هم‌چنین جامعه می‌شود. متاسفانه چنین آسیبی در جامعه‌ی ما خود به نوعی نوگرایی بدل شده است. جوانان تصور می‌کنند مدرن و نوآور شده‌اند، از این رو نسل‌های پیشین را بر نمی‌تابند. این رویکرد می‌تواند نوعی کورذهنی به همراه داشته باشد. فرهنگ‌های دیگر هنرمندان بزرگ خود را به دنیا شناسانده‌اند، در قرن‌های آینده هم کسی نخواهد بود که از ارتباط با ایشان سر باز زند. در کشورهای پیشرفته، مراتب شناخت بزرگان فرهنگ و هنر هم‌چنان در حال رشد است. با در نظر داشتن چنین مسائلی نیاز به درک و التقاط هنر با زندگی روزمره را در می‌یابیم. در ایران سال‌هاست که در ارتباط با برنامه‌ریزی‌های کلان هنری صحبت می‌شود، ولی بی‌ثمر است، چراکه مسئولان و تصمیم‌گیرندگان درک شفافی از این موضوعات ندارند.
وی ادامه داد: موسیقی در ایران ریشه‌دار است. ما از معدود کشورهایی هستیم که رپرتواری بسیار قوی داریم که در یونسکو ثبت شده است. اما بسیاری از نکات مهمی که در موسیقی وجود داشته است و هم چنان وجود دارد با جامعه‌ی امروز ما ارتباطی ندارد، این مشکل از‌‌ همان مسائل ریشه‌ای ناشی می‌شود. این کتاب و یا آثاری از این دست، سعی در آشناسازی جامعه با هنر‌ها دارند. به اعتقاد من این رویکرد تجربه‌ای تازه و حتا تا حدودی خام است، ولی به هر روی چنین رویکردهایی باید از جایی آغاز شوند تا به نتایج مثبت برسند.
علیزاده، در ارتباط با کتاب سرگذشت موسیقی در ایران گفت: اولین نکته، متوجه ظاهر کتاب است. به اعتقاد من چنین آثاری باید در خور این هنر‌ها چاپ شوند؛ فارغ از مشکلات ناشر بایستی از کیفیت و چاپ مرغوب برخوردار باشند. این واقعیت که هنر تزیین روح و زندگی‌ست بایستی در طراحی کتاب لحاظ شود. طراحی و چاپ جلدهای مجموعه‌ی مورد بحث، مطلوب است ولی طراحی داخلی آن طراوت کافی ندارد. مساله‌ی دیگر متوجه لحن نوشتار متن است، لحن در جاهایی شکل و صورت تاریخی می‌یابد و در جاهایی در قالب خاطره بیان می‌شود، از این رو کمی سردرگم به نظر می‌رسد. در هر صورت ما در زمینه‌ی ارتباط با نوجوانان و جوانان از تجربیاتی اندک برخورداریم که باید در گذر زمان شکلی دیگرگونه یابد. اطلاعاتی که در این کتاب طرح شده‌اند کافی نیستند، اما این را نیز باید در نظر داشت که این مساله، خود می‌تواند زمینه بروز فعالیت‌های بعدی را فراهم آورد. نکته‌ی دیگر اینکه برای درک آن‌چه در این‌ اثر درج شده است نیاز به اطلاعات پایه‌ای و پیشینی بیشتری هست، چراکه مخاطب آن نوجوانان هستند که همان‌طور که ذکر آن گذشت، آشنایی بسیار اندکی با مقولات هنری دارند.
علیزاده افزود: آسیب دیگری که بر کتاب سرگذشت موسیقی در ایران مترتب است، عدم تفکیک موسیقی‌های مختلف است. این نقص پس از گذشت سال‌ها هم‌چنان به قوت خود باقی‌ست. موسیقی ایران شامل بسیاری از موسیقی‌هایی‌ست که در ایران وجود دارد، مثل ملت ایران؛ تنها موسیقی دستگاهی یا ردیف نیست که بخواهیم همه‌چیز را با آن بسنجیم و تفکیک کنیم. آن‌ها هرکدام پرونده‌ی خاص خود را دارند، مثل موسیقی پاپ که پیشینه و تعاریف خاص خود را دارد. این دست مسائل متوجه نقصان‌‌ همان اطلاعات پایه‌ای هستند.


بخش‌ها و تکه‌های روح


آیدین آغداشلو، در ابتدای مباحث خود، بر اهمیت و ضرورت «شدن» تاکید کرد، آن را مطلوب و فرخنده دانست و این نشست را نیز، جشنی به مناسبت وقوع و آغاز آن تلقی کرد. وی در مقدمه‌ی مباحث خود، عصر حاضر را عصر پایان کتاب‌خوانی دانست و گفت: کتاب به مفهوم تنها واسطه‌ی انتقال معرفت و تنها ارجاع به دانستن و دانش، جای خود را به وسایل دیگری داده است. این اتفاق برای برخی از ما که به کتاب و کتابخانه و بوی کاغذ عادت کرده‌ایم و به آن وابسته هستیم، باید جای افسوس عمیق باقی بگذارد. به اعتقاد من این عارضه‌ای جهانی‌ست و نه تنها مختص ما؛ در جایی وسیع‌تر این اتفاق در شرف صورت یافتن است، نسل‌هایی به وجود می‌آیند که کتاب‌خوان نیستند و این نباید اسباب سرزنش باشد، چراکه فقط نوع دریافت معرفت و وسایل آن تغییر کرده است. اما غم غربت و اینکه ما به چیزهایی عادت کرده‌ایم، باعث می‌شود که با سرزنش به آن‌ها که کتاب‌خوان نیستند نگاه کنیم. بنابراین باید این لحظات را قدر دانست و ستایش کرد، چراکه هنوز هم کتاب‌هایی در حال چاپ شدن هستند.
وی در ارتباط با مجموعه‌ی فرهنگ و تمدن ایرانی گفت: نفس چاپ کتاب و البته این دست آثار جای ستایش دارد، حال اگر ما با این نوع تالیف آشنایی کافی نداریم. در فرصت باقی‌مانده می‌توان این نقص را جبران کرد. در ارتباط با تاریخ نقاشی ایران، کارهای اندگی صورت یافته است، تلاش عمده‌ متوجه بیگانگان بوده است. خوب است در این‌جا از کار و سعی و کوشش بی‌حد و نظیر رویین پاکباز در این زمینه تجلیل و ستایش به عمل آورم و یادآور شوم که قدر و منزلت او با وجود انزوای خودخواسته‌اش نزد دوستداران فرهنگ و معنا محفوظ است.
آغداشلو ادامه داد: تالیف کتابی در خصوص تاریخ نقاشی ایران جرات زیادی می‌طلبد، نه به این خاطر که این مساله پیچیده است و نه از این روی که دانش مولفان امروزی کم باشد‎؛ به این جهت که نقاشی ایران، تاریخی بسیار پیچیده و ناشناخته دارد. تاریخ هشت هزار ساله‌ی هنرهای تجسمی در ایران بخش‌هایی مفقود دارد که بر پیچیدگی تاریخ‌نگاری در این حوزه می‌افزاید. به عنوان نمونه، می‌توان به دوران قبل از اسلام اشاره کرد، آثاری که از این دوره بر جای مانده‌است بسیار معدود هستند. چطور می‌توان از ورای چنین نقصانی به نتیجه و جمع‌بندی رسید؟ در واقع تاریخ نقاشی ایرانی، به معنای دورانی که نمونه‌های متعددی از آن در دست باشد که بتوان بر آن اساس نتیجه‌گیری کرد، به قرن هفتم هجری باز می‌گردد. از این بابت، در این تاریخ، گسست ایجاد شده است. با این همه وقتی من این کتاب را بررسی کردم، به این نتیجه رسیدم که این کار شدنی‌ست و البته شده است.
وی در ادامه، ضمن اشاره به نمونه‌هایی از متن کتاب، آن‌ها را موارد مناسبی برای استنتاج محکم ندانست و خاطرنشان کرد: در جهت رفع گسست‌های تاریخی می‌باید به هنرهای دیگری در ارتباط با نقاشی اشاره شود، مثل حجاری و یا نقاشی بر روی کاشی و یا برخی آثار که بعد‌ها کشف شده‌اند، که البته بازهم زیاد نیستند. مولف از این بابت کار دشواری خواهد داشت. اما دوره‌ای که نقاشی به معنای کامل‌تر و دقیق‌تر مد نظر قرار می‌گیرد، بسیار پربار و شگفت‌انگیز است. در آن دوره نقاشی نه تنها در ایران حضور دارد، بل‌که گسترشی پر اهمیت یافته است. بنابراین دورانی بسیار مهم آغاز شده است، به این دلیل که نقاشی ایرانی به صفحات کتاب‌ها منتقل شده است و از دیگر سو بر همسایگان ایران تاثیرات به سزایی گذاشته است. این مقوله‌ای بسیار پر اهمیت است، چراکه باید نقش و سهم هنرمندان ایرانی و تاثیر آن‌ها بررسی شود.
وی ادامه داد: کتاب سرگذشت نقاشی در ایران، بنا بر اتخاذ چنین رویکردی نداشته است، ولی اشاره‌ای جنبی ضرورت دارد. در این‌جا نقاشی ایرانی به تنهایی مساله نیست، مساله‌ی مورد بحث هنرهای تجسمی ایرانی و ارتباط آن‌ها با یکدیگر است. در یک کتاب خطی، تمامی اجزای هنر ایرانی در کنار هم جمع می‌شده‌اند؛ از این اجماع می‌توان قصد و نیتی را دریافت، مبنی بر این‌که آن‌ها تکمیل‌کننده‌ی بخش‌ها و تکه‌های مختلف روح بزرگ ایرانی بوده‌اند؛ روحی بزرگ که هفت هزار سال یکسره عمل کرده است و دوره‌های فترت، تفاوت، سکوت و باید‌ها و نبایدهای مختلفی را از سر گذرانده است. این کتاب و کتاب‌هایی نظیر آن شاید بتوانند کمکی باشند از آن حیث که بارقه‌های مختلف این روح را برای ما بازگو کنند. من به عیب و درستی و نکاتی که در ‌آن‌ها هست و نیست خیلی بها نمی‌دهم.
آغداشلو در انتها، با اشاره به ادواری که فرهنگ ایرانی در تقابل با فرهنگ غربی، در معرض فترت قرار گرفته است، این فرهنگ را هم‌چنان حامل روحی بزرگ دانست و تصریح کرد: تغیرات ظاهری را ظاهرپرستان جدی می‌گیرند، باطن در جای خودش هست. شاید، من امروز با امید زیادی صحبت می‌کنم و آن‌چنان که در ابتدای مباحثم گفتم، در ذهنم بنا بر این گذاشته‌ام که هر «شدنی» مطلوب است. در جهانی که در پهنای وسیع خودش مغشوش و پاره پاره است، این «شدن»‌ها نیاز محسوب می‌شوند. بنابراین هر کتابی، با هر حجم و اندازه‌ای به مثابه آجری‌ست که آن بنای رفیع متروک مانده را مرتفع می‌سازد.


تکیه‌گاه ویران


هوشنگ گلمکانی، با تاکید بر مباحث آغداشلو، دال بر این‌که وسایل دریافت معرفت نزد آدمی تغییر کرده است، سخن خود را آغاز کرد: ما به نسلی تعلق داریم که به نوعی در میانه قرار دارد. به دلیل وضعیت تاریخی، از یک سو گاوآهن را تجربه کرده است و از سویی دیگر انفجار اطلاعات را؛ از این رو زوال کتاب، حتا از حیث نوستالژیا، برای این نسل گران تمام می‌شود، نسل ما، کتاب را به مثابه تکیه‌گاه می‌پندارد، از این بابت انتشار کتاب برای ما اهمیتی ویژه و در خور دارد.
وی در ارتباط با کتاب سرگذشت سینما، گفت: من در نگارش این کتاب، ترکیبی از شم ژونالیستی با مقتضیات فرهنگ‌نگاری می‌بینم. برخی از قسمت‌های آن در حکم بسته‌هایی هستند که در روزنامه‌ها و مجلات کاربرد دارند و برخی در شکل و ساختار حاشیه‌های فرهنگ‌ها. البته با توجه به قطعه‌ای که از کتاب موسیقی، قرائت شد، به نظر می‌رسد، هر کدام از کتاب‌ها قالبی مجزا دارند، مطلوب است، در تالیف چنین مجموعه‌ای یک قالب کلی در نظر گرفته شود و بر اساس آن به نویسندگان سفارش داده شود.
گلمکانی با تاکید بر اینکه در مشخصات جلدی کتاب گروه سنی مخاطب درج نشده است، تاکید کرد: به نظر می‌رسد جامعه‌ی هدف کتاب باید به نحوی گویا‌تر در جایی از کتاب درج می‌شد، چراکه این کتاب، گویی برای ذهنی خالی از سینما طراحی شده است. حتا می‌توان گفت برای یک خارجی هم مناسب است. بدیهی‌ست چنین رویکردی، باعث می‌شود برخی مطالب فقط تیتروار ارائه شوند. سینمای ایران، مسائل زیادی دارد و بر خلاف دیگر حوزه‌های هنری منابع زیادی هم در این خصوص تالیف شده است، به ویژه بعد از انقلاب. وقتی رویکرد مذکور اتخاذ می‌شود، توقع می‌رود که همه‌چیز گفته شود. به اعتقاد من برای رفع چنین آسیبی می‌باید موضوع اصلی کتاب کمی محدود می‌شد تا آنچه عنوان می‌شود جامعیت بیشتری داشته باشد. اما با این رویکرد و به دنبال این آسیب، مسائل زیادی از جمله، سالن‌ها، دوبله، سینمای آماتوری و سانسور ناگفته مانده‌اند. دیگر این‌که اغلاطی جزئی هم در مباحث تاریخی وجود دارد که من زیاد به آن‌ها نمی‌پردازم. به هر حال همان‌طور که آغداشلو گفت، این کتاب‌ها‌‌ همان خشت‌هایی هستند که تبدیل می‌شوند به تکیه‌گاه نسل من.


نقد صریح مطلوب‌تر است


حافظ موسوی، اهمیت چاپ این مجموعه و رویکردهای مشابه را در انتقال فرهنگ، از دو سویه بررسی کرد: تنها فرهنگ است که می‌تواند در برابر بمباران ابتذال، ایستادگی کند و مانع از تهی شدن زندگی انسانی بشود. فرهنگ آن چیزی‌ست که از ابتذال پیش‌گیری می‌کند. فراموش نکنیم که متیو آرنولد، در اواخر قرن نوزدهم، در دوره‌ای که دنیا در حال آماده شدن برای جنگ جهانی‌ بود، بازگشت به فرهنگ را توصیه می‌کرد، فرهنگ به معنای همه‌ی آفرینه‌های ارزشمند ساخته‌ی دست انسان. فرهنگ، تنها چیزی‌ست که در فقدان دین و آسمان می‌تواند مانع از تهی شدن بشود. سویه‌ی دیگری که در بررسی این رویکرد، حائز اهمیت است، نگاه به سیاست‌گذاری‌های فرهنگی‌ست. سیاست‌گذاران فرهنگی، چیزهایی را یک جانبه و سویه مطرح می‌کنند که در بهترین حالت می‌تواند تنها بخشی از فرهنگ جامعه باشد. البته حقیقت پنهان نمی‌ماند، روایات نادرست حذف خواهند شد.
موسوی، در ارتباط با ساختار کتاب سرگذشت شعر در ایران گفت: به اعتقاد من ساختار کتاب ساده و روان و برای گروه سنی هدف، بسیار مناسب است. برخی تمهیدات داستانی که در کتاب لحاظ شده‌اند جذابیت آن را افزون کرده‌اند. به این معنا که اگر این تمهیدات نبود، این کتاب به یک تاریخ ادبیات خشک و عبوس بدل می‌شد که به طور قطع خواندنش از حوصله‌ی نسل جوان خارج است. به نظر می‌رسد رویکرد ژورنالیستی دخیل در ساختار کتاب‏، در صورت یافتن این تمهیدات تاثیری به سزا داشته است. این دست تمهیدات ساختاری باعث شده‌اند که روال خطی روایت مخدوش شود که این نیز بر جذابیت کار افزوده و شرایط تنفس ذهنی برای مخاطب فراهم آورده است. هم‌چنین‏ این روش می‌تواند امکانی را برای مخاطب فراهم آورد تا بتواند مشترکات یک دوره را در بحثی عمومی‌تر دریابد.
وی در ارتباط با محتوای کتاب سرگذشت شعر در ایران گفت: من در این خصوص کتاب را به چند دوره تقسیم می‌کنم. اول‎‌؛ دوره‌ی پیش از اسلام‎‌؛ چنین آغازی خود باعث خوشحالی‌ست. این اثر بر خلاف تاریخ‌های موجود کار خود را با استفاده از منابعی قابل اعتنا، از دوره‌ی مذکور آغاز کرده است‏. در لیست منابع، تنها به نظر می‌رسد کتاب ارزشمند دکتر اسماعیل‌پور و مهرداد بهار، «سرودهای روشنایی» از قلم افتاده است. سرودهای روشنایی، شعر را از دوران هند و اروپایی و اشعار ودایی و سنسکریت آغاز کرده است‏. اگر در این کتاب مورد استفاده واقع می‌شد می‌توانست نقطه‌ی آغاز را به کمی عقب‌تر بازگرداند. دوره‌ی دوم به پس از اسلام تا نیما اختصاص دارد. برای این بخش متون ومنابع فراوانی موجود است و از این رو نمی‌تواند محل مناقشه باشد. در فهرست منابع این بخش هم‏، جای «از صبا تا نیما» خالی‌ست، البته با توجه کتاب‌هایی که استفاده شده‌اند‏، نبود این کتاب را نمی‌توان فقدان و یا لطمه تلقی کرد. در این بخش، انتخاب اشخاص بر اساس مقبولیت ایشان در امروز، صورت گرفته است، در مجموع انتخاب‌های مطلوبی شده است.
موسوی، روایت را در بخش دیگر که به دوران تجدد اختصاص دارد، نیز منسجم دانست و افزود: نکته‌ی خاصی در ارتباط با این دوره ندارم. اما آن‌چه در خصوص نیما نگاشته شده است‏، به نظر می‌رسد میانگین نظراتی‌ست که تا به امروز در مورد او گفته شده است. کتاب سرگذشت شعر در ایران، تحولاتی را که نیما در شعر روی داده است، ‏ در سه مساله عنوان کرده است: یک‎؛ جایگزینی نگاه فردی به جای نگاه کلی‌گرا در شعر قدیم. دو؛ بازتاب شکل زندگی اهالی شمال در شعر. سه؛ نزدیک کردن شعر فارسی به طبیعت زندگی. این موارد صحیح، اما به نظر می‌رسد بسیار کلی هستند. این بیان کلی مفید نیست، کاش به جای شرح دشواری‌های زندگی نیما، بر زیبایی‌شناسی شعر او تاکید می‌شد. نیما بر بازگشت به صورت وصفی روایی شعر قدیم تاکید داشته است. معنای این رای او را نه تنها نوجوانان، که دانشجویان ادبیات هم به خوبی نمی‌دانند. اگر این رویکرد پی‌گیری می‌شد، می‌توانست به مثابه یک انکشاف باشد. غرض این است که آرا نظرات و نیما باعث تغییر بنیادی در زیبایی‌شناسی شعر شده است. این مطلب آن‌قدر اهمیت دارد که می‌تواند به تنهایی موضوع کتابی مستقل باشد.
در بخش بعد از نیما، باز هم انتخاب اشخاص بر اساس مقبولیت عمومی صورت یافته است. موسوی ضمن تاکید بر این موضوع، به نقد این بخش پرداخت: نادر نادرپور، امروز مقبولیت چندانی ندارد‏، اما نمی‌توان اهمیت او را نادیده انگاشت. بسیاری از منتقدان دهه‌ی چهل، مثل براهنی، او را یکی از چهار ستون شعر فارسی می‌دانستند. به اعتقاد من غیبت نادرپور پس از دهه‌ی چهل خیلی موجه نیست، اما نقش به سزایی در انتقال ذهنیت شعر کلاسیک به شعر نو داشته است، غیاب او در کتاب کاملا احساس می‌شود و بسیار غیر منصفانه و غیر منطقی‌ست. این انتقاد را می‌توان در ارتباط با نصرت رحمانی هم عنوان کرد. نام او در کنار اسلامی ندوشن قرار گرفته است‏، ‌ندوشن را صرف نظر از این‌که محققی بزرگ است، نمی‌توان به عنوان شاعر مطرح کرد. رحمانی، اما یکی از ویژه‌ترین شاعران ماست، با اندکی اغماض، ‌ پس از اخوان و شاملو در کنار نیما قرار می‌گیرد. نکته‌ی دیگر در ارتباط با جریان نقدنویسی بسیاری مهمی‌ست که پس از نیما در شعر فارسی ظهور کرده است؛ در این کتاب هیچ اشاره‌ای به این مطلب نشده است. در این مقطع چندین منتقد برجسته چون براهنی و حقوقی داشته‌ایم.
موسوی افزود: منابع مورد استفاده در بررسی شعر پس از انقلاب مطبوعات هستند‏، از این رو کار نویسنده دشوار خواهد بود. در این بخش، بر بازگشت ادبی شاعران به سنت شعری کهن اشاره شده است، سردمداران این رخداد کسانی چون مهرداد اوستا، مشفق کاشانی، حمید سبزواری و نصرالله مردانی عنوان شده‌اند. اما سوال این است که آیا این رویکرد را باید بازگشت نامید یا زیر مجموعه‌ای از سیاست‌های فرهنگی حاکم، که تصور می‌کند همه چیز را باید به گذشته برگرداند؟ نظریه پردازان این جریان معتقد هستند که از پی افراد نامبرده کسان دیگری سر بر آوردند که به نوگرایی نیز اعتقاد داشتند. از این دست، از قیصر امین‌پور، سلمان هراتی و سید حسن حسینی نام برده می‌شود؛ افراد دیگری نیز چون محمد شمس لنگرودی، و سید علی صالحی به این فهرست افزوده شده‌اند.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST