ناباکوف از داستایوسکی این استاد مسلم شخصیتسازی بهعنوان نویسندهای با قدرت طنزی شگفتانگیز یاد میکند و به نظرم این طنز بیشتر در ویژگیهای شخصیتی آدمهای آثارش ریشه دارد. طنزی پیچیده، چندپهلو و غریب. موتور محرکه این طنز تضاد است. تضادی که در وهله اول در کشمکش درونی آدمهای عصیان زده، بیمار و روانپریش آثارش تجلی مییابد. داستایوسکی این شخصیتهای پیچیده را رودرروی هم قرار میدهد و تضاد درونی شخصیتها را به تضاد و تقابل بیرونی میان رفتار و گفتار دوپهلو، متناقض و متضادشان تبدیل میکند و طنز را در ماجراهای اثر نیز جاری میسازد. آدمهای بحرانزده آثار داستایوسکی ازنظر ذهنی و عملی پیشبینیناپذیرند، انگار کارهایشان از دایره خواست نویسنده خارج است و حتی او را هم به تعجب وامیدارند! این غافلگیری که یکی از مؤلفههای مهم آثار طنز است در آثار او نیز نمود مییابد؛ در عکسالعمل ایوان در شاهکار طنز او (کروکودیل) که وقتی توسط کروکودیلی بلعیده میشود و زنده میماند ازآنجا بیانیه سیاسی میدهد و قصد تغییر جهان را دارد! چراکه حاضر است به خاطر جلوگیری از خروج سرمایه (کروکودیل زنده) در شکمش بماند تا روسیه پیشرفت کند! داستایوسکی در رویارویی شخصیتهای آثارش با موقعیتهای داستانی، کناری مینشیند و به مخاطب اجازه میدهد که بهصورت بیواسطه با خود آدمها و اندیشههایشان روبرو شود و در سایه خودآگاهی شخصیت اثر زوایای روحش را بکاود. این رویارویی بلا واسطه مخاطب با سوژۀ سرگشته، سرگردان، شکاک، ناامید، رهاشده و در رنج آثار داستایوسکی که از زاویه دید دانای کل میگریزد و نمیگذارد تعریف و نهاییاش کنند، به یاری تعمیق طنز تلخ اثر برمیآید. در حقیقت چندصدایی شدن اثر به یاری بازتاب بیواسطه افکار هجو آلود آدمهایش میآید و غافلگیری میآفریند و بر پیچیدگی طنز اثر میافزاید تا پیچیدگی پیشبینیناپذیر شخصیت و رفتار آدمیان را به نمایش بگذارد؛ برای مثال در رمان طنز آمیز «همیشه شوهر (شوهر باشی)» نویسنده به درون ذهن شخصیتها میرود و از زاویه نگاه آنها به روایت دنیای درون و پیرامونشان مینشیند. این رمان در سایه رویارویی دو مرد شکل میگیرد: پاول پاولویچ که فقط به دنیا میآید که شوهر باشد و به ضمیمه و پیوستی برای زنش تبدیل شود و ولچانینف مردی میانسال که با کابوس و روانپریشی دستبهگریبان است. ماجرا در سایه تقابل این دو بر محور رابطهای که ولچانینف با همسر پاول پاولویچ داشته شکل میگیرد. پاول پاولویچ شخصیتی کمدی تراژیک دارد. چشم بر ناراستیهای همسرش میبندد و درعین حال از آن رنج میبرد. مخاطب نمیداند در برابرش عصبانی شود و از او متنفر شود و یا با او همدردی کند. داستایوسکی در این اثر در مقام بیان سازوکارهای دفاعی روان انسان نشان میدهد که دو مرد چگونه در برخورد با ماجرا به واپس رانی و واکنش وارونه روی میآورند، دشمن را در آغوش میکشند، به او ابراز علاقه میکنند و میگویند که عشق ناشی از نفرت از همه قویتر است. ولچانینف در فراموش کردن رابطه غیرمشروعش و بهمنظور کاهش درد و رنج و عذاب به نوعی واکنش ناخودآگاه پناه میبرد که روان کمکم آنچه سعی در فراموشی دارد در رؤیا به سراغش میآید. در این میان عکسالعمل طنزآلوده ولی تراژیک پاول پاولویچ نیز حیرتاور است: او میگوید که یادآوری خاطرات عذابآور باعث میشود که در هنگام تنفس، استراحت کند و خوش باشد! یکی دیگر از ویژگیهایی که طنز را در شخصیتهای آثار داستایوسکی تعمیق میبخشد پرهیزش از داوری است. داستایوسکی گزارش دقیقی از روح و روان قهرمانها میدهد ولی در صدد حل هیچ مسئله اخلاقی برنمیآید و راه حل روشنی ارائه نمیدهد. در آثارش اعمال جنبه یقینی و جزمی پیدا نمیکنند و نوعی شکاکیت و پراکندهگویی و عدم اطمینان بر فضای اثر حکمفرماست. گرچه آدمها سودای دستیابی به شأن و منزلت ازدسترفته را دارند ولی این ذهنیت علیرغم استمرار، دچار نوعی انقطاع دائمی است. آدمها میان شک و یقین و میان ذهنیت و واقعیت سرگرداناند و این شکاکیت و سرگردانی به رفتار و گفتارشان جنبهای چندپهلو و تناقضآمیز میدهد و به طنز اثر دامن میزند. ولچانینف دلجویی از کسی را که در حقش گناه کرده نکوکاری تلقی میکند. ناتالیا واسیلیونا زنی فرمانبردار معرفی میشود که از فسق و فجور بیزار است ولی خودش فاجر است، او به معشوقهایش وفادار است، (البته مادام که حوصلهاش را سر نبرند)! خوش دارد معشوقش را عذاب بدهد اما همچنین پاداش هم بدهد. شخصیتش نیز متضاد است: شخصیتی پرشور، سنگدل و حساس دارد.اینجاست که میبینیم داستایوسکی با نگاه اگزیستانسیالیستی هایدگری خاص خودش به بازنمایی رنجهایی میپردازد که آدمی در تلاش برای حل آنهاست: روح طنز، روح همدلی و همدردی است تا بیانگر مصائب ابدی انسان باشد و در این میان طنز داستایوسکی، شناسایی مجدد روح و روان انسانی است که به عمق روح نقب میزند، با بیطرفی کامل و بدون قضاوت، چندانکه ویژگی طنز است. این بهترین نویسنده وروانشناس ادبیات جهان در آثارش طنزی را به نمایش میگذارد که برخاسته از روح پرتلاطم آفرینندهاش است؛ طنزی که غافلگیر میکند و همزمان تنفر و خنده را به جان مخاطب میریزد تا هر مخاطبی در هرزمانی بتواند در آینه آن خودش را ببیند، با آدمهای داستانها و رمانهای شخصیتمحورش همراه شود و در غمشان بنشیند و سویه تراژدی- کمیک آثارش چراغ راه کسانی شود که میخواهند در طنز به عمق بروند و نگاهی هستی شناسانه به دنیای درون آدمها داشته باشند؛ سرمشقی که جای پای آن را میتوان در طنز درونی و عمیق داستاننویسان هموطنی مثل بهرام صادقی یافت.
* طنزنویس و پژوهشگر طنز