کد مطلب: ۹۷۱۴
تاریخ انتشار: شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵

سینمای اصغر فرهادی از زبان اصغر فرهادی

فرزاد نعمتی

اینک که این متن قلمی می‌شود، اصغر فرهادی دومین جایزه اسکار خود را نیز دشت کرده است و لااقل بر روی کاغذ یکی از پرافتخارترین فیلمسازان ایرانی در سطح جهان است. این جوایز اما به‌خودی خود شاید کم‌اهمیت باشند، اگر نقش مهم فرهادی در تکمیل چرخه سینمای ایران و جایگاه او در سینمای صدساله ما فهم نشود.

۱ ـ سینمای ایران در دهه چهل نخستین جوانه‌های سینمایی جدی و جهانی را به چشم دید. ظهور سینماگرانی چون ابراهیم گلستان و فرخ غفاری و ساخت آثاری چون «شب قوزی» و «خشت و آینه» هم نشانه‌ای از ظهور سینمای متفاوت بود و هم از آغاز جدالی پیگیر میان سینمای روشنفکرانه با سینمای عامه‌پسند موسوم به «فیلمفارسی» حکایت داشت. راه گلستان و غفاری را بعدها جوانانی چون مهرجویی، تقوایی، بیضایی و فرمان‌آرا پی گرفتند و با تولید آثاری چون «گاو»، «آرامش در حضور دیگران»، «رگبار» و «شازده احتجاب» امیدواری‌ها نسبت به استحکام پایه‌های سینمای متفاوت را که بعدها به سینمای «موج نو» نیز موسوم شد فزونی بخشیدند. با این همه، در این میان گره‌ای کور می‌نمود و آن بی‌رغبتی مخاطب عام و سینمای بدنه به چنین تلاش‌های نوآورانه‌ای بود، ضمن این‌که برخی از آثار این نسل از فیلم‌سازان گرفتار توقیف و سانسور شد و نتوانست آن‌چنان که باید و شاید دیده شود و بر مناسبات رایج سینمای ایران تأثیر نهد. بگذریم که در برخی موارد و در مهم‌ترین آن در نمونه فیلم «خشت و آینه» منتقدان نیز تفاوت‌ها را یا درنیافتند و یا به دیده منفی بدان‌ها نگریستند. این‌گونه شد که سینمای تجاری به راه خود رفت و سینمای روشنفکری ایران نیز در گوشه انزوا چشم‌انتظار درخشش ناگهانی ستاره‌هایی کم‌یاب ماند.

۲ ـ در این میان، اما یک استثنا وضعیت را اندکی متفاوت کرد و آن ساخت و اکران فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی بود. «قیصر» نیز اگرچه در میان برخی منتقدان همیشگی سینمای ایران نظیر دکتر هوشنگ کاووسی هواداری نیافت، اما طیفی از منتقدان و فیلم‌سازان و روشنفکران ایرانی چون پرویز دوایی، ابراهیم گلستان و نجف دریابندری را به حمایت از خود واداشت. فروش فوق‌العاده فیلم نیز جایگاه کیمیایی را در سینمای بدنه اندکی تثبیت کرد و روی‌هم‌رفته به آشتی نسبی سینمای بدنه با سینمای روشنفکری منجر شد. در سالی که «قیصر» تولید شد، «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» نیز ساخته شدند. «گاو» به‌زعم کاووسی فیلمی «در یک قدمی یک اثر فوق‌العاده» بود اما واقعیت امر آنست که برای مخاطب معتاد به سینمای حادثه‌محور و رمانتیک فیلمفارسی، احتمالاً تحمل تماشای کامل آن نه دشوار که بعید بود. «قیصر» اما با وجود همه بداعت‌های فرمی و تحولات محتوایی، در ظاهر امر خلاف آمد عادت مخاطب معمول سینمای ایران نبود و همین آن را برای مخاطب عام و خاص جذاب می‌نمود. در این میان، «آرامش در حضور دیگران» نیز دچار تیغ توقیف شد و پس از چند سال رنگ اکران دید؛ امری که چه‌بسا باعث شد سینمایی از این سنخ که از قضا می‌توانست نسبت به «گاو»، مخاطب بیشتری نیز جذب کند، چندان به مثابه الگوی راهنما در نیاید و بعدها خود تقوایی نیز چندان در پی بسط و گسترش مفهومی و سینمایی‌اش نرود. مخلص کلام آن‌که سینمای کیمیایی نمونه‌ای از آن سینمایی شد که هم مخاطب داشت، هم منتقدان ایرانی را به‌طور نسبی راضی می‌کرد و هم می‌توانست به حضور در جشنواره‌های بین‌المللی و رابطه با سینمای جهان دلخوش باشد. مهم‌تر از همه آن‌که فیلم‌های کیمیایی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، نسبتی وثیق با جریان‌های سیاسی و اجتماعی جامعه ایران پیدا می‌کردند و هم از گفتمان‌های اجتماعی تأثیر می‌پذیرفتند و هم بر آن‌ها تأثیر می‌نهادند؛ امری که در «گوزن‌ها» به اوج و غنای هنری خود رسید و در «سفر سنگ» و آن پیش‌گویی عجیب و غریب فیلم، صریح‌ترین نمود خود را نمودار ساخت.

۳ ـ سینمای پس از انقلاب ۱۳۵۷، اگرچه در آغاز با منع و محدودیت‌هایی بر محتواهای سرگرم‌کننده رایج در جهان و با تبلیغ سینمایی از جنس پاراجانف و تارکوفسکی می‌کوشید به سینمایی متعهد و اندیشمند روی بیاورد، اما در میانه دهه هفتاد در وضعیتی قرار داشت که همه جور جنسی در آن پیدا می‌شد؛ از اکشن تا کمدی تا ملودرام تا سینمایی که به سینمایی «جشنواره‌ای» و «هنری» موسوم شده بود و سردمدار آن عباس کیارستمی بود. کیارستمی با همین سینمای به‌شدت مشکوک در ایران، نام ایران را در جشنواره‌های جهانی سر زبان‌ها انداخته بود و وضعیتی متناقض را رقم زده بود: شهرت جهانی و انزوای داخلی. فیلم‌هایش مورد تحسین منتقدان دنیا و داوران جشنواره‌ها بود ولی در ایران راهی به اکران عمومی نمی‌یافتند و البته ناگفته نماند که بعید هم بود و هم‌چنان نیز هست که مخاطب عام سینمای ایران از تماشای «زیر درختان زیتون» و «طعم گیلاس» چندان مشعوف شود و لذت ببرد. گویی تاریخ در حال تکرار بود: سینمای روشنفکرانه در رقابت با سینمای بدنه و البته این بار به‌واسطه دست‌اندازهای دولتی، در محاق قرار گرفته بود.

۴ ـ آن سینمایی که ما را از این دور باطل رهانید و موفق به تلفیق ذائقه مردم کوچه و بازار با منتقدان هنری و سلیقه سیاست‌های دولتی با جشنواره‌های جهانی شد، سینمای اصغر فرهادی بود. فرهادی، از این لحاظ کیمیاییِ پساانقلابی بود و بدون تردید می‌توان از رابطه تنگاتنگ آثار او با سیاست و اجتماع ایران معاصر سخن گفت و میل مشتاقانه بینندگان فیلم‌هایش به تفسیرهای متفاوت را نشانه‌ای از تنوع مندرج در ساختار اجتماعی جامعه ایران دانست. در واقع با «پایان باز» فیلم‌های او، چرخ قضاوت و تفسیر باز نمی‌ایستد، بلکه شروع به چرخیدن می‌کند و در هر چرخش وجهی از تنازعات گفتمانی جامعه ایرانی را انعکاس می‌دهد. فرهادی که در آغاز کارش در سال ۱۳۸۰، حاتمی‌کیا را از «روبان قرمز» و «موج مرده» که پس از درخشش کم‌نظیر «آژانس شیشه‌ای» به ستارگانی کم‌سو می‌ماندند، به ساحل آرامشی چون «ارتفاع پست» رسانده بود و باری نیز در اواخر دهه ۸۰ در «محاکمه در خیابان» تلنگری بنیادی به سینمای کیمیایی زد، خود در یک دهه اخیر با تولید آثاری چون «چهارشنبه سوری»، «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» راهی را در سینمای ایران آباد کرد که شاید بتوان با عناوینی چون «رئالیسم اجتماعی» آن را تحدید معنایی کرد، اما در واقعیت امر سینمایی با مختصات خاص خود و متعلق به خود اصغر فرهادی است و اگرچه همان‌گونه که «قیصر» مقلدان تقلبی فراوانی یافت، بسیاری نیز کوشیدند از سرمشق‌های فرهادی انشاء بنویسند، اما هیچ‌کدام از این سکه‌های قلب، جای سکه اصل را نگرفت. امروز فرهادی در سینمای ایران به جایگاهی رسیده است که هر اثر جدیدش را باید با کارنامه خود او سنجید و در سینمای جهان نام او در کنار بزرگانی به یاد آورده می‌شود که بیش از پنج نفر نیستند؛ کسانی که بیش از یک‌بار جایزه اسکار را برده‌اند: ویتوریو د سیکا، فدریکو فلینی، اینگمار برگمان، رنه کلمان و آکیرا کوروساوا.

۵ ـ با این همه، در کنار همه این تحسین‌های رایج و البته شایسته، رو در رویی با اصغر فرهادی و تلاش برای فهمی انضمامی از سینمای او و تجربه زیسته راه‌یافته از زندگی او در زیست‌جهان فیلم‌هایش می‌تواند مخاطب عام ایرانی را به سطوحی قابل تأمل‌تر از درک اهمیت سینمای فرهادی رهنمون شود. این مهمی‌ست که اسماعیل میهن‌دوست در کتاب «رو در رو با اصغر فرهادی» که مجموعه‌ای از مصاحبه‌های او با فرهادی درباره فیلم‌های او از «رقص در غبار» تا «جدایی نادر از سیمین» است به سرانجام رسانده است و کتابی را موجب شده است که در آن فرهادی با زبانی ساده و در گفتگوهایی که گفت و شنود صرف نیستند درباره نوع نگاهش به سینما و جهان‌بینی‌اش سخن می‌گوید و به‌تعبیری تفسیر خودش از فیلم‌هایش را بیان می‌کند و داستان ساخت و تولید آن‌ها و نوع نگاهش به قهرمانان قصه‌هایش را تعریف می‌کند. به این تعبیر «رو در رو با اصغر فرهادی» از سویی فرهادی از زبان خودش است و از سویی دیگر به‌واسطه مشارکت فعال میهن‌دوست در مصاحبه و مباحثه، به روشن‌شدن گره‌گاه‌های ذهنی مخاطبان سینمای فرهادی کمک می‌کند. در سال ۱۳۹۵ دو کتاب دیگر درباره سینمای اصغر فرهادی منتشر شد: «بوطیقای گسست: سینمای اصغر فرهادی» به قلم مازیار اسلامی و «تروما: نگاهی نقادانه به تحولات فرهنگی ـ سیاسی ۱۳۹۴ ـ ۱۳۸۸ از منظر سینمای اصغر فرهادی» نوشته مجید حسینی و زانیار ابراهیمی. هر دو کتاب نیز آثار ارزنده‌ای هستند، اما بدون تردید خواندن کتاب میهن‌دوست برای کتابخوانان عام ایرانی، لذت‌بخش‌تر است.

رو در رو با اصغر فرهادی ـ اسماعیل میهن‌دوست ـ نشر رونق ـ ۲۹۴ صفحه ـ ۲۵۰۰۰ تومان

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST