نشر «اطراف» بهتازگی مجموعهای با نام «تماشای شهر» را به چاپ رسانیده است که مشتمل بر سفرنامههای مسافران ایرانی از سفر به شهرهایی معروف چون پاریس، لندن و استانبول است و بهزودی شهر سنپترزبورگ نیز به این سیاهه افزوده میشود. مدیر این پروژه، علیاکبر شیروانی است و در مقدمه خود بر این آثار به تلاش این مجموعه برای «یافتن روح چند کلانشهر» اشاره کرده است؛ آنهم از خلال تصویری که مسافران از آن شهر به تصویر میکشند و «همیشه وجه رویاگونه و خیالانگیزتری» نیز دارد. کتاب «پاریس از دور نمایان شد» شامل گزیدهای از نه سفرنامه مسافران دوره قاجار به شهر پاریس است که مشهورترین آنها، دو پادشاه بلافصل قاجاری، ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه هستند.
وجوه توریستی پاریس، لااقل از میانه قرن نوزدهممیلادی و مقارن با راهاندازی راهآهن در ۱۸۴۸ م، گسترشی بیسابقه یافت و امروزه نیز این شهر یکی از محبوبترین مقصدهای توریستی جهان است. طبق آنچه ضبط تاریخ شده است، نخستین بار محمدرضا بیگ ایلچی بود که در سال ۱۷۱۴م از طرف شاه سلطان حسین به فرانسه و دربار لویی چهاردهم فرستاده شد تا از آنان بخواهد مسقط را از تصرف اعراب شورشی و راهزنان دریایی خارج کند؛ امری که منتج به نتیجه نیز نشد، اما در عوض به عشقی آتشین میان ایلچی و دختری اشرافزاده و ازدواج پنهانی و فرار آنها از فرانسه انجامید؛ بهنحوی که عبدالهادی حائری در این باره نوشت: «ازدواج اسرارآمیز او با زنی فرانسوی پیدایش موضوعهایی نو برای داستانهای عشقی در ادب فرانسه را به همراه داشت.» (الهی ۱۳۹۳: ۱۵)
رابطه ایران و فرانسه کمتر بررسی شده است و شناخت محققانه این موضوع، علیالاغلب تحتالشعاع نقش گسترده بریتانیا، روسیه و آمریکا در تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است. با این همه، نوشتههای اندک ارزندهای نیز در این زمینه به نگارش درآمده است. یکی از این نوشتهها، کتابی است که ایرج امینی با عنوان «ناپلئون و ایران» نگاشته است. با این همه، کتابی با شباهتهای ساختاری و مضمونی با کتاب «پاریس از دور نمایان شد» کتابی است با نام «ما و پاریس» نوشته امیرسعید الهی که نشر آبادبوم در سال ۱۳۹۳ چاپ کرد. کتاب الهی از ایلچی شروع میشود و در سیری تاریخی به مسافرت و مهاجرت ایرانیان روشنفکر، دیپلمات، دانشجو، نظامی، فعال سیاسی و ... به پاریس و سیر و سلوک و ماجراهای آنان در پاریس و روایتشان از این شهر میپردازد.
«پاریس از دور ...» از این منظر دوره کوتاه و برخی سفرنامههای مسافران عصر قاجار را تلخیص کرده است، اما با این همه، خواندنی و جذاب از آب درآمده است و میتوان با خوانش نقادانه آن، فهمی از نوع مواجهه آمیخته با بهت و حیرت ایرانیان از پیشرفتهای فنی و فرهنگی ملموس فرانسویان داشت. برای نمونه بررسی سفرنامههای ناصرالدینشاه قاجار بیانگر معدل درک ایرانیان از زیست فرانسوی است و به همین دلیل بسیاری از نویسندگان ایرانی به پدیدارشناسی این خاطرات پرداختهاند و نتایجی مهم از آن استخراج کردهاند.
عباس میلانی در مقاله «ناصرالدینشاه و تجدد» در کتاب «تجدد و تجددستیزی در ایران» سفرنامههای «شاه شهید» را بهمثابه متونی تاریخی ـ ادبی حائز اهمیت میداند و اگرچه نفس نگارش سفرنامه و ضبط مکتوب زندگی را امری متعلق به دنیای متجدد میداند و بههمینواسطه عزم ناصرالدینشاه را مهم تلقی میکند، اما فراموش نمیکند تذکار این نکته را که سویه دیگر تجدد یعنی گذر از نظم مذهبی ـ متافیزیکی زندگی به انتظام عقلانی نزد ناصرالدینشاه مفقود است و بنابراین: «ناصرالدینشاه از سویی دلبسته سنت متجدد خاطره و سفرنامهنویسی بود و از سویی دیگر سخت در بند احکام سعد و نحس آسمانی» و نتیجه آنکه: «همنشینی این سویههای متناقض و پیچیدگیهای تاریخی تجربه تجدد را در ایران بهخصوص در حول و حوش سفر اول شاه به فرنگ ملاحظه میتوان کرد.» (میلانی ۱۳۸۷: ۱۲۸ و ۱۲۹)
اینگونه است که سفری که به اصرار میرزاحسینخان سپهسالار تدارک دیده میشود تا از قبل آن، شاه با پیشرفتهای محیرالعقول غرب آشنا شود و بدینوسیله به انجام اصلاحاتی بنیادین در ایران ترغیب شود و بدان رضایت دهد، نخست با استخاره شاه ملغی میشود و آنگاه نیز که میسر میگردد، بر مداری از جنس تکرار عیش و عشرت شاه میچرخد. متن سفرنامهها نشان میدهد که ناصرالدینشاه، همو که برخی از مورخان او را تجددطلبترین پادشاه قاجار میدانند، هیچ فهمی از بنیانهای سیاست مدرن، جهان متجدد و اندیشه نو ندارد و بههمین دلیل است که جز ظواهر دنیای غرب، چیزی نمیبیند و آنگاه نیز که برخی از سرنمونهای این بنیادهای مستحکم چون آزادی عمل شهروندان، محدودیت قدرت حاکمان، بوروکراسی برآمده بر دانش و تخصص و ... را مشاهده میکند، با تمسخر و استهزاء آنان را نشانههای فساد و پوچی، هرزگی و لوطیگری میداند.
با این تفاسیر تعجبی ندارد که مسافران عصر قاجار چنان در مرحله «حیرت» از تفاوتهای بیحدوحصر ایران و فرانسه به سر میبرند که تنها چیزی که در مخیلهشان میگنجد و در قلمشان جریان پیدا میکند، توصیف مناظر و معابر، مجالس و مناسک است و پاییدن زنان زیبا و تخیلپردازیهای جنسی و به همین دلیل نیز بود که اگرچه صفحاتی فراوان را به چنین توصیفاتی سیاه میکردند، اما در شرح نهادهای سیاسی چون پارلمان و مطبوعات و ارتش، نهادهای اقتصادی چون صنایع و بازار، نهادهای فرهنگی چون موزه و ... جز چند سطر گنگ چیزی برای نوشتن نداشتند و در نهایت نیز بیش از آنکه دلمشغول فهم راز این برتری باشند، مقهور آن میشدند و به خرید سوغاتی از اجناس مصرفی خارجی اکتفا میکردند.
روحالله اسلامی نیز در مقاله «زوال تکنولوژیهای قدرت در ایران» در کتاب «حکومتمندی ایرانشهری» بحثی مفصل پیرامون سفر ناصرالدینشاه به خارج از کشور و بازدیدش از کشورهای روسیه، فرانسه، انگلستان، اتریش، آلمان، ایتالیا و عثمانی در میاندازد و کنش و ذهنیت شاه را از نشانهای از غلبه منطق متافیزیکی و تقدیرگرا، قبیلهای، استبدادی و پدرسالار و زوال عقلانیت معطوف به حکمرانی شایسته معرفی میکند و فقدان سواد و فهم عمومی را از آنچه در جهان میگذرد باعث و بانی وضعیتی میداند که ناصرالدینشاه در سفرنامه از خود انعکاس میدهد: «... مثل همیشه ناصرالدینشاه که گزارهای راجع به سیاست و اوضاع جهان نمیداند از معماری، مهمانی، رقص، غذاها و آب و هوا مینویسد. او آنقدر به اوضاع سیاسی و تکنیکهای قدرت بیاطلاع و نادان است که همانند دوربین عکاسی هر چه میداند و میبیند و میشنود بر صفحه میآورد؛ از توصیف دستشوییهای قطار تا رابطه حاکم با رقاصها و دریغ از کلمهای بحث راجع به اوضاع کشور، اخذ تکنیکهای مدرن مملکتداری و تکنولوژیهای طبیعی. به کارخانهها و اسلحهخانهها و حتی کتابخانه حکومتی که 200 هزار جلد کتاب دارد سر میزند، اما چون بیابانگردی خوشگذران هیچ خرد انتقادی و خودآگاهی در او نیست.» (اسلامی ۱۳۹۴: ۱۲۸)
البته بهنظر میرسد آنچه مطمح نظر تدوینکنندگان مجموعه «تماشای شهر» بوده است بیشتر همین توصیفات ظاهری و برداشتهای اولیهای است که مسافران از شهری چون پاریس نصیب بردهاند، اما با این همه اگر مسأله اصلی را شناسایی روح شهر بدانیم، تردیدی نیست که این امر بدون فراروی از ظواهر و ژرفکاوی برای نیل به بنمایههای ذهنی حاکم بر مناسبات عینی شهری امکانپذیر نیست و از این منظر مسافران عصر قاجار، همانگونه که از عناوین فصول کتاب بر میآید بیش از هر چیز پاریس را با ظواهر آن دیدهاند و بازگو کردهاند. در چنین تفرجی که «غرضش نه تلمّذ که تلذّذ بود» (میلانی ۱۳۸۷: ۱۳۰) و البته مختص اکثر جهانگردان نیز هست، پاریس شهری بود «آراسته و پیراسته و مزیّن و منقّش عمارتهای عالی و نشیمنگاههای با صفا و از هر طرف اسباب لهو و لهب فراوان و وفور نعمتهای گوناگون و مردم در منتهای ناز و نعمت. فقیر و غنی را نمیتوان از هم تمیز داد»، شهری «قشنگ مرغوب غمزدا» و البته «شهره در دلفریبی و غارتگری». (شیروانی ۱۳۹۶: ۸۶، ۷۴، ۷۳)
منابع:
اسلامی، روحالله. ۱۳۹۴.حکومتمندی ایرانشهری. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد
میلانی. عباس. ۱۳۸۷. تجدد و تجددستیزی در ایران. تهران: نشر اختران
پاریس از دور نمایان شد ـ تدوین علیاکبر شیروانی ـ نشر اطراف ـ ۲۲۸ صفحه ـ ۱۹۰۰۰ تومان