هادی مشهدی: کتاب، شعر و موسیقی در نوحههای طهران قدیم، به تازگی، به همت دفتر نشر و فرهنگ اسلامی و به قلم مهدی امینفروغی چاپ و متتشر شده است. این کتاب در دو بخش عمده تنظیم شده است؛ در بخشی، سرگذشت ذاکران و مداحان و رویکردهای ایشان در تنظیم اشعار و نوحههای مذهبی، و در بخش دیگر تصحیح اشعار و نتهای موسیقایی آنها درج شده است. کتاب شعر و موسیقی در نوحههای طهران قدیم، محصول سالها تحقیق و پژوهش در حوزهی یادشده است و میتواند علاوه بر حفظ اشعار و الحان مختلف در حوزهی شعر مذهبی، منبع و مرجعی مناسب برای علاقهمندان به این حوزه باشد.
این کتاب سهشنبه، ششم آبانماه، در مرکز فرهنگی شهر کتاب با حضور مولف، رضا مهدوی و حمید گروگان نقد و بررسی شد.
حافظان موسیقی ملی
امینفروغی، جایگاه موسیقی مذهبی در گسترهی موسیقی ملل را تشریح کرد. وی اظهار داشت: در بین تمامی اقوام، ملل و فرهنگها موسیقی مذهبی چون موسیقی، جایگاهی ویژه دارد. پیوند موسیقی و مذهب از دیرباز بین تمام اقوام وجود داشته است و بسیار شگفتانگیر است؛ اینکه موسیقی از ابتدا از آن مذاهب بوده و در خدمت آیین پرستش و نیایش، یک واقعیت است. در تاریخ هرگاه سخن از دین، آیین و یا مذهبی به میان میآید، موسیقی نیز در اشکال مختلف حضور دارد. در فرهنگ ایرانی، موسیقی در اشکال مختلفی چون اذان، مناجات، قرائت قرآن، روضهخوانی، شبیهخوانی، منقبتخوانی، سحرخوانی و نوحهخوانی بروز و ظهور داشته است. به شهادت تاریخ، اگر انواع یادشده نبودند، ما امروز چیزی با عنوان موسیقی ملی نداشتیم؛ ازآنجا که محدودیتهایی برای موسیقی وجود داشته است، سالهای سال نوحهخوانها و ذاکران، موسیقی را حفظ کردهاند.
وی، برخی از مختصات کتاب شعر و موسیقی در نوحههای طهران قدیم را برشمرد و افزود: این کتاب حاوی قدیمیترین نوحههایی است که در تهران خوانده شده است؛ آنها بهطور عمده آثاری هستند که کسی به نام «میرزا حسین بابا مشکین»، همدوره با عارف قزوینی، ابداع کرده است؛ از آنجا که او موسیقیدان بوده و با عارف دوستی بسیار نزدیک داشته است، رد پایی از تصنیفهای عارف نیز در نوحههای میرزا حسین دیده میشود. عارف او را یاری میداده است، چراکه وی نیز در جوانی به روضهخوانی اشتغال داشته است؛ اشعاری از عارف در مرثیه موجود است. قسمت اعظم ایندست نوحههای مفقود شدهاند، چراکه کسی آنها را ثبت و ضبط نکرده است. متاسفانه نوحه چه در گذشته و چه در امروز، خیلی به رسمیت شناخته نمیشود؛ در واقع این جفایی است که به موسیقی روا میداریم؛ چراکه آنها از بطن فرهنگ ما برآمدهاند. جامعهشناسان و مردمشناسان میتوانند به مدد موسیقی به احوال یک ملت پی ببرند، به ویژه موسیقی مذهبی.
امینفروغی افزود: نوحههایی که در این کتاب گرد آمدهاند، تا به امروز جمعآوری و ثبت و ضبط نشدهاند. اشعار آنها تصحیح شده است، چراکه راویان آنها کسانی بودهاند که نه موسیقی میدانستند و نه به ادبیات وقوف داشتهاند. غالب اشعار و نوحهها با تکیه بر حافظهی افراد جمعآوری شدهاند؛ این امر باعث شده بسیاری از آثار این حوزه مفقود شوند. بهدنبال تصحیح اشعار، نتنویسی صورت گرفت تا سندی در این حوزه دست دهد.
سندی برای حفظ آثار موسیقایی پیشین
گروگان، مقدمهی کتاب شعر و موسیقی در نوحههای طهران قدیم را شایان توجه دانست و دربارهی اهمیت و ضرورت پرداختن به موسیقی تصریح کرد: موسیقی در اساس، قدیمیترین، ماندگارترین و اثرگذارترین هنرهاست. بهطور مثال، اولین مادر هستی برای خواباندن فرزندش از چه ابزاری بهره جسته است؟ به حتم زمزمهای شیرین و مادرانه ابداع کرده است. این رویکردی برگرفته از فطرت آدمی است؛ میتوان تصور کرد اولین مایههای موسیقایی از ورای این اتفاق بروز و ظهور یافتهاند؛ کدام هنر را میتوان با چنین قدمتی یافت؟ ما در کشاکش تاریخی خود با هنرهای متعدد، مفاهیم بسیاری را در ذهن داشتهایم، اما آنگاه که به گذشتهی خود بازمیگردیم، آنچه به یاد میآوریم و باعث تداعی مفاهیم و اتفاقات متعددی میشود، شاید نواهای زیبای مادرانهای باشد که از مادر شنیدهایم، یا نواها و آواهایی دیگر؛ از اینروی میتوان موسیقی را بهعنوان ماندگارترین هنر تلقی کرد.
وی ادامه داد: اثرگذارترین هنر را نیز میتوان موسیقی دانست، چراکه در مواجهه با آثار هنری دیگر، زمان و فرصتی نیاز است برای کندوکاو و بررسی و تعمق تا درک و دریافت لطافت و زیبایی محقق شود، اما موسیقی تنها اثر هنری است که در لحظهی شنیدن، اثر خود را بر جای میگذارد. این آثار هنری هر کدام به گونهای ثبت و ضبط میشوند؛ اما میباید زمانی را به یاد آورد که امکان ثبت نواهای موسیقایی نبوده است. امروز این آسیب مرتفع شده است؛ به همین سبب ما غافل از این هستیم که آثار متعددی در قرون پیشین خلق شدهاند، که ما امروز از آنها محروم هستیم.
گروگان، این کتاب را سندی مناسب برای حفظ آثار موسیقایی پیشین دانست و تاکید کرد: مولف، نزدیک به بیست سال به جمعآوری، تصحیح، تکمیل و نتنویسی این آثار اشتغال داشته است. او برای یافتن متن نوحهها و آهنگ آنها، افرادی چون مرشد رجب بهرو، مرشد اکبر مرشددوست، مرشد حسن دولابی، مرشد حسن ناظم، حاج سید مصطفی هاشمی دانا، مرشد احمد صالح، حاج محمد علامه، حاج مهدی خرازی، سید محمد جندقی و شیخ حسین اشرف را یافته، ملاقات کرده و از داشتههای ایشان بهره جسته است. بدیهی است که این امر دشواریهای بسیاری داشته است؛ جالب توجه است که هیچیک از ایشان امروز در قید حیات نیستند. در بخشهایی از کتاب، به گوشهای از دشواریهای یادشده اشاره شده است.
وی، جهت آشنایی بیشتر مخاطبان با شخصیتهای مطرح در حوزهی موسیقی مذهبی و نوحهخوانی، بخشی از کتاب را خواند: جستجوی من در پی یافتن نوحههای قدیمی ادامه داشت و پیوسته در اندیشهی نوحههای مشکین و آنچه دربارهی شخصیت او میشنیدم بودم، تا اینکه روزی خدمت مرشد حسن دولابی رسیدم، در آن نشست صحبت از روضهخوانها و نوحهخوانهای قدیم، مانند تاج نیشابوری، نظام رشتی، حاج مرزوق و دیگران بود و مرشد حسن دربارهی احوالات مرثیهخوانهای قدیم مطالبی گفت که برایم بسیار سودمند بود. در اثنای صحبت دربارهی مشکین از او سوال کردم و مرشد حسن ماجرایی را برایم از قول استاد محمد مدبر تعریف کرد که دریچهای تازه برایم گشود، تابهتر بتوانم به چگونگی شخصیت میرزا حسین بابا مشکین پی ببرم. مرشد حسن گفت، استاد محمد مدبر یکی از اساتید نامآور در عرصهی نقاشی خیالیسازی یا به اصطلاح نقاشی قهوهخانه بود و با استاد بلندآوازهی این عرصه، حسین قلرآغاسی رفاقتی دیرینه داشت. از هر کدام از این دو همکار و هنرمند، آثار گرانسنگی در موزهها موجود است. مرشد حسن ادامه داد، سالها پیش خدمت استاد مدبر رسیدم و او مشغول ساختن پردهای از عاشورا و شهادت امام حسین و اصحاب بود. ساعتی به احوالپرسی و گفتگو گذشت، سپس استاد به ادامهی کار نقاشی خود مشغول شد و من نیز به عادت همیشه کاغذی از جیب در آوردم و مشغول حفظ کردن شعر شدم. به یاد دارم قصیدهای از جیحون یزدی بود. من گاهی به کاغذ نگاه میکردم و اشعار را در ذهن خود مرور میکردم و گاهی هم به استاد و پردهی نقاشیاش مینگریستم، که صحنهای عجیب توجه مرا به خود جلب کرد. استاد محمد مدبر تیغی در دست گرفته و گوشهی انگشت سبابهی دست راست خود را خراش میداد و به جای رنگ قرمز، خون سر انگشت خود را برای نشان دادن خون فرق علیاکبر بر روی پردهی نقاشی میکشید. من که از کار او در شگفت شده بودم، گفتم استاد چه میکنی؟ استاد رو به من کرد و قطرهای اشک از گوشهی چشمانش روی گونهاش غلتید و با بغضی که در گلو داشت، گفت مرشد به قول مشکین، در کربلا از خون پاک اولیای الهی دریای خون روان شد، ما چند قطرهی خون ناقابل خود را دریغ کنیم؟ مرشد حسن که خود هنگام نقل این داستان برای من حالش دگرگون شده بود ادامه داد، آن روز محمد مدبر برای من داستانی عجیب از مشکین نقل کرد و آن اینکه یک شب زمستانی که برف سنگین آمده بود، با حسین قلر آغاسی به عادت همیشه به قهوهخانه رفته بودیم، در گوشهی قهوهخانه جایی بود که فقط ما دو تن در آنجا مینشستیم و هنگامی که نقال مشغول نقل گفتن میشد ما به کشیدن نقاشی از همان داستانی که نقال روایت میکرد، مشغول میشدیم. مدتی بود که مشکین در آن قهوهخانه نقل میگفت، اما آن شب هرچه منتظر ماندیم او نیامد، به هر حال آن شب گذشت و فردا سراغ مشکین را از آشنایان گرفتم و خبردار شدم که او بیمار است. حوالی غروب من و حسین برای عیادت به خانهی او رفتیم. پشت در خانه که رسیدیم دقالباب کردیم و منتظر ماندیم تا در خانه را باز کند. در این اثنا از درون خانه صدای تار توجه ما را به خود جلب کرد. حسین آقا رو به من کرد و گفت، گویا حاج حسین مهمان دارد، اما من که از قبل میدانستم مشکین در کنار سایر هنرهایی که دارد گه گاه تار هم مینوازد، گفتم نه به گمانم خود اوست. باری در خانه گشوده شد و من و حسین قلر وارد خانه شدیم و به سوی اتاقی ما را راهنمایی کردند. درون اتاق مشکین تنها کنار کرسی به پشتی تکیه داده بود و تاری در دست داشت. سلام کردیم و وارد شدیم و نشستیم. او تار را کناری گذاشت و حال و احوال ما را جویا شد. گفتیم، دیشب هرچه منتظر شدیم نیامدی قهوهخانه و امروز خبر دادند مریض شدی، آمدیم برای احوالپرسی. مشکین که آثار بیماری در او پیدا بود، بلند گفت، صفای شما را عشق است، وفای شما را عشق است، یا علی مدد، خوش آمدید، به کرم مولا حالم خوب است، پیش پای شما داشتم روی یک نوحه کار میکردم، آنگاه دوباره تار را در دست گرفت و شروع کرد به خواندن و نواختن نوحهای. مشکین با صدای بغضآلود، گرم خواندن و نواختن بود و حسینآقا قلرآغاسی گریه میکرد و دست پشت دست میزد و من نیز که حالم دگرگون شده بود تحت تاثیر مشکین و حالت او و نوحههایش بودم. من و حسین آقا و مشکین هر سه میگریستیم. اما در اثنای کار متوجه شدم که مشکین مضراب در دست ندارد و با سرانگشتان دست به سیمهای تار میزند. لحظاتی بر ما گذشت که توان توصیف آن را ندارم. مشکین نوحه را خواند و تار را کنار کرسی گذاشت. پس از مدتی که در سکوت گذشت، حسینآقا رو به مشکین کرد و گفت دستمریزاد حاجی، قیامت کردی، مولا نگهدارت باشد. سپس من رو به مشکین کردم و گفتم حاجی بی مضراب میزدی و حال ما را منقلب کردی، اگر مضراب به دست بگیری که واویلا میشود. مشکین رو به من کرد و اشک در چشمانش حلقه زد و گفت در کربلا برای پاره پاره کردن بدن حسین آنقدر آهن به کار برده شده و آنقدر تیغ و نیزه بوده که خدا میداند، من وقتی روی نوحههایم کار میکنم، مضراب بی مضراب. بعد سرانگشتان دستش را که زخم شده بود، نشانم دارد و گفت در کربلا از خون پاک اولیا دریای خون روان شد، ما چند قطره خون ناقابل خود را دریغ نکنیم.
تعزیهی امروزی بدون آموزش
مهدوی، ارائهی شرح مختصری از پیشینهی موسیقی ایرانی و انواع مختلف آن را ضروری دانست و تصریح کرد: موسیقی ایرانی شاخههای متعددی دارد. بر اساس جمعبندی موسیقیدانان، یکی از شاخههای آن از آیینهای مذهبی سرچشمه میگیرد؛ قبل از روی آوردن ایرانیها به اسلام، گاتاخوانی معمول بوده است؛ این روند پس از اسلام نیز با گرایش به ائمه و پیامبر ادامه یافته است. از منظر آیین ملی و عرفانی، ما هیچگاه نمیتوانیم خالق باشیم؛ خداوند ودیعتی به ما سپرده است، با مدد به آن، آنچه از گذشتگان به ارث بردهایم بازسازی میکینم. خاستگاه آن آواها و نواها را نمیدانیم و از مصادر آنها با نوحهسرایان یا ذاکران، یاد میکنیم؛ عموما نامی از آنها نمیدانیم. این رویکرد در دیگر حوزههای هنری چون معماری، در عهد صفویه جاری بوده است؛ معماران، عموما نامی مستعار بر شناسهی کار خود درج میکردهاند، یا که اثرشان را بدون نام رها میکردهاند.
وی، اینقبیل رویکردها در ادوار مختلف را باعث تحول در روند فرهنگ عزاداری دانست و متذکر شد: گاه شرایط متعصبانه، باعث رخت بربستن و رفتن بسیاری از موسیقیدانان شده است. به عنوان مثال، در دورهی زندیه و قاجاریه، فضا و مجال تعزیه مساعدتر بوده است، تا در عهد پهلوی اول. نویسندهی این اثر، در متقاعد کردن عاملان و مجریان نوحهسرایی قدیم، برای واگذاردن تجربیات و آنچه در سینه داشتهاند، کاری بسیار دشوار و سترگ صورت داده است. این کتاب دو بخش اساسی دارد؛ بهنظر میرسد مطلوبتر میبود بخش اول آن، یعنی مقدمه، مجزا چاپ میشد. مطلوب بود آنچه در این بخش صورت گرفته است، سالها قبل به همت روحالله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی، صورت میگرفت. خالقی دربارهی موسیقی مذهبی، تنها به درج چند جمله از استاد صبا بسنده کرده است. بر اساس رای صبا، شاگردانش میباید در ایام محرم از نغمات و اذکار ذاکران بهره میجستند؛ بهدنبال این رویکرد افراد موثری چون تجویدی، خرم، بنان، بدیعزاده، قوامی و تاج ظهور یافتند.
مهدوی در ادامه، به اجمال میرزا حسینبابا مشکین را معرفی کرد. وی گفت: او یک موسیقیدان بوده و ارادت بسیار به امام حسین(ع) داشته است. مشکین، از نوادر روزگار خود بوده، که در آن مقطع شناخته نشده است. بخش اول کتاب شعر و موسیقی در نوحههای تهران قدیم، به ظاهر مصاحبه و گردآوری است، اما بسیار مهمتر از مابقی کتاب است؛ بهنظر میرسد آنچه مولف در این بخش گردآورده است، در ادامهی کار پروفسور مسعودی در حوزهی آوانگاری تحقق یافته است. پروفسور مسعودی، ردیف محمود کریمی را آوانگاری کرده است؛ در اساس، نوحهخوانان و ذاکران دستگاه میدانستند و به آنها که در حوزهی موسیقی فعالیت میکردند، میآموختند؛ حال آنکه امروز روالی عکس آن جریان دارد. باید چرایی اینکه مداحان از موسیقی برخی افراد (ولو از آنسوی آبها) بدون در نظر داشتن ظرف و مظروف استفاده میکنند، را دریافت.
وی، چرایی تاکید بر واژهی ذاکر بهجای مداح را ضروری دانست و ادامه داد: چیزی به نام مداح وجود ندارد، چراکه کسی از ایشان، حسین را ستایش نمیکنند؛ تنها از رزمآوری و مصائب وارد بر وی میگویند و گریستن مخاطب خود را باعث میشوند؛ حال آنکه با ستایشگری گریستن رخ نمیدهد؛ بنابراین، آنها ذاکران هستند، که وقایعی را ذکر میکنند. این کتاب غیر مستقیم اشاره کرده است، که در اساس این گریستن متفاوت است از انواع دیگر گریستن در فرهنگ ما؛ در اینجا، اشک جانکاه وجود ندارد؛ از پی اتمام مجلس، امور روزمره جریان مییابد؛ این اشکال تلقی نمیشود و بیانگر این است که در فرهنگ ما هر چیز در جای خودش است؛ یکی از مهمترین مصادیق این امر، تلاقی محرم و نوروز است؛ ما همچنان هر دو آیین را انجام میدهیم؛ البته فارغ از اینکه گاه دچار آیینهای خودساخته میشویم. بحث بر سر این نیست که میباید در ادامهی سنتهای خودساخته حرکت کرد و یا در مقابل آنها ایستاد، بلکه هر شخص میتواند بر اساس برداشتهای خود، زندگیاش را رقم بزند؛ بخشی از ایندست امور تعبدی هستند، بخشی شریعتی و بخشی هنری.
مهدوی ادامه داد: من میخواهم از همین زاویه به این کتاب بپردازم. در این اثر کار هنری بزرگی صورت گرفته است؛ همانطور که گفته شد، انتظار میرفت زندهیاد روحالله خالقی به آن میپرداخت، چراکه او با صبا محشور بوده است؛ صبا در تکیه دولت حسین تهرانی را خطاب قرار داد و گفت: نمیدانم اگر تعزیه از میان برود، چه چیز حافظ و ضامن موسیقی دستگاهی ایران خواهد بود. همانطور که در کتاب نیز اشاره شده است، گوشهی حسینی، برگرفته از واقعهی تاریخی سفر امام حسین از مدینه به کربلا، و گوشهی حجاز بر اساس وقایع پس از آن شکل گرفته است.
وی، شرح مصادیقی در تایید این معنا را ضروری دانست و تاکید کرد: حسین علیزاده، قطعهای به نام «نینوا» نوشته است؛ او همواره بر ضبط جدای دو واژهی نی و نوا تاکید دارد؛ مردم از آن استقبال قابل توجهی کردهاند و «نینوا» مینامندش؛ علیزاده خود نیز این امر را پذیرفته است؛ حال آنکه قبلا به عنوان یک پروژهی دانشگاهی مطرحش میکرد. جالب توجه است که این موسیقی بیکلام است؛ ایران کشور شعر و کلام است، مطلوب سخن گفتن همواره خوشایند و مقبول است و افرادی که خوب سخن میگویند مورد توجه هستند. میرزا حسین بابا، این ویژگیها را نداشته است. از جمله وعاظ قدیمی ایرانی که وعظش آراسته به این ویژگی بود، حاج حسین گلپایگانی پدر استاد اکبر گلپایگانی و گلریز است؛ او مکتب روضهخوانی تهران را احیا کرده است؛ گلپایگانی نیز در حوزهی آوازهخوانی کاری چون پدرش صورت داده است؛ به این معنی که نغمههای مهم ذاکران و روضهخوانان را بازیافت کرده است؛ او بنا بر تشخیص خود برای ارائهی ماحصل کارش، جاهایی را برگزیده که کاملا مردمی بوده است.
مهدوی ادامه داد: مداحان امروز هم با توجه به چنین رویکردی، روشها و شیوههای نادرست به کار میبرند، آنطور که بسیاری از علما نیز بر این مساله تاکید کردهاند. حق نداریم ائمهی اطهار را به زبان محاوره خطاب کنند. مقالات بسیاری نیز بر این مساله تاکید کردهاند، شور حسینی باید همراه با شعور باشد.
وی، بر تعداد اندک تکایا در طهران قدیم اشاره کرد و در شرح چگونگی تاثیرگذاری رویکرد آنها اظهار داشت: آنها با الگوسازی خود توانستهاند، مولف جوان این اثر را وادارد، چون بسیاری از جوانهای همدورهی خودش به دنبال موسیقی پاپ و سطحینگر نباشد. بیشتر آنچه امروز به عنوان مداحی میشنویم از موسیقی راک برگرفته شده است.
مهدوی، زینب(س) را اولین خبرنگار تاریخ خواند و ادامه داد: به دنبال خطبهی زینب(س) در بارگاه یزید، او طلب میکند، صحنهی کربلا بازسازی شود؛ این اتفاق اساس تعزیه را فراهم آورده است. بسیاری از علما از همین روی تعزیه را تقبیح کردهاند؛ در صورتی که این بحث از دورهی زندیه در ایران رواج رسمی یافته است. افراد بسیاری در ادوار پیشین، ضمن احاطهی کامل بر امر موسیقی، و همچنین علاقه به اهل بیت، در حوزهی تعزیه فعالیت میکردهاند؛ حال آن که نسل امروز بدون آموزش و بدون ارادت به این امر مشغول هستند.
وی در انتها برخی از مزایا و محاسن کتاب شعر و موسیقی در طهران قدیم را برشمرد و تاکید کرد: این کتاب دو مبحث را بهطور مفصل طرح کرده است. گزینش قالب داستانی و نه فنی، در بخش اول، متنی روان و مطلوب را باعث شده است. در بخش دیگر، مباحث مربوط به فرم، اجرا و لحن طرح شده است. بهنظر میرسد بسیار مطلوب خواهد بود، اگر این کتاب در تیراژ بالا منتشر شود و در اختیار یک یک مداحان، مدیران فرهنگی و اعضای کمسیون فرهنگی مجلس قرار گیرد. اگر این اثر در دو بخش منتشر شود و توزیعی مناسب داشته باشد، بهحتم میتواند تاثیری بهسزا در حوزهی مورد بحث خود داشته باشد.