آیدین فرنگی: پیش از هر چیز نگاهی داشته باشیم به ساختار سادهی مقالهی فلسفی از نگاه «اِی. پی. مارتینیک» استاد فلسفهی دانشگاه تگزاس و نویسندهی کتاب «مثل فیلسوف نوشتن»: ۱. گزارهای را که قرار است اثبات شود بیان کنید. ۲. برای اثبات گزارهی مطلوب استدلال کنید. ۳. نشان دهید که استدلالْ معتبر است. ۴. نشان دهید که مقدماتْ صادقاند. ۵. ماحصل امور اثباتشده را بیان کنید. (ص ۸۰)
شیوهی بالا، نه فقط برای نوشتن مقالههای فلسفی، که برای نوشتن مقالهی ساده در هر زمینهی دیگر میتواند سودمند باشد. مارتینیک، متأثر از باور ارسطو دربارهی طرحهای نمایشی، مینویسد: «همانطور که هستهی اثرِ نمایشی پیرنگ یا طرح آن است، هستهی مقالهی فلسفی هم استدلال آن است. همانطور که نمایش خوب، ابتدا و میانه و انتهای کاملاً مشخص دارد، مقالهی خوب هم چنین است. در ابتدای مقالهی فلسفی، استدلال معرفی میشود؛ در میانهی مقاله به تفصیل طرح میشود و در انتها چکیدهای از آن میآید.» (ص ۳۵)
اکنون بخشهایی از توصیفها و تقریظهایی که دربارهی این کتاب، در ابتدای برگردان فارسی، به نقل از برخی استادان فلسفه آمده است را نقل میکنیم: «اندیشهی روشن و نوشتهی روشن با یکدیگر پیوند دارند.» «"مثل فیلسوف نوشتن"، که خود نمونهای است از روشنی، نشان میدهد چگونه میتوان تفکر روشن را در نوشتار وارد کرد.» «مارتینیک به شیوهای بسیار دلپذیر نشان داده است که دانشجویان چگونه میتوانند مقالههایی تأثیرگذار و بهرهمند از وضوح و صراحت بنویسند.»
فاطمه مینایی، مترجم، در یادداشتش در ابتدای کتاب مینویسد: «بخشی از نوشتن، ذوق و خلاقیت است؛ اما ذوق و خلاقیت نیز با آموزش ورزیدهتر و کارآزمودهتر میشود و راحتتر راه موفقیت را پیدا میکند. مهمتر اینکه ذوق و خلاقیت، همهی ماجرا نیست و اشخاصی که بهرهی چندانی از آنها نداشتهاند نیز، با آموزش درست میتوانند کمابیش بهخوبی مقصود خود را بیان کنند. خیل دانشگاهیان غربی که نوشتههایشان گواهی است بر اینکه ذوق چندانی در نوشتن نداشتهاند و با اینهمه، بهقاعده مینویسند و میتوانند منظورشان را به مخاطب منتقل کنند، مؤیدی است بر تأثیر آموزش درست در پرورش تواناییهای نگارشی.»
کتاب «مثل فیلسوف نوشتن» که «آموزش نگارش مقالهی فلسفی در سادهترین و معمولترین صورت آن است» با این جملهی فدریش نیچه آغاز میشود: «آنان که میدانند عمیقاند، میکوشند تا بهروشنی سخن گویند. آنان که میخواهند عمیق بنمایند، میکوشند مبهم باشند.» بدین ترتیب نویسنده از نگاه مطلوب خود به نوشتهها پرده برمیدارد. مارتینیک معتقد است: «زیبا نوشتن آموختنی نیست؛ حاصلِ نوعی قریحه است و قریحه قاعدهبردار نیست. برنامهی من بحث در مورد چیزی است که اعتقاد دارم آموختنی است: چگونه نثر فلسفی روشن، موجز و دقیق داشته باشیم. زیبایی خواستنی است؛ اما سادگی هم مطلوب است. این دومی همان چیزی است من هدف قرار دادهام.» (صص ۷ و ۸)
بیهیچ درنگی میتوان گفت همهی ما در مجلهها، روزنامهها و کتابها مطالبی را خواندهایم که نتوانستهایم بهروشنی از منظور نویسندهشان سردربیاوریم. اینجا اگر با مقولهی کمدانشی مخاطب روبهرو نباشیم، با غامضنویسی نویسنده مواجه خواهیم شد. از طرف دیگر ممکن است نویسنده، ازآنجاکه اشراف کافی به سخن خود نداشته است، متنی گنگ پدید آورده باشد. نویسندهی «مثل فیلسوف نوشتن» معتقد است: «اگر دیدید دارید جمله یا بندی مینویسید که از لحاظ دستوری از اختیارتان خارج است، احتمالاً فکر شماست که اختیارش از دستتان خارج شده است. بنابراین میتوانید از نثرتان به عنوان معیاری برای سنجش میزان فهمتان از مسئلهای که دربارهاش مینویسید و به عنوان شاخصی برای بخشهایی از مقاله که به تأمل بیشتر نیاز دارد، استفاده کنید.» (ص ۱۱)
وی در ادامه میآورد: «اگر کسی بتواند مجموعهای از جملههای دستوری منسجم راجع به موضوعی فلسفی بنویسد، درآنصورت احتمالاً از آنچه دارد میگوید تصویر روشنی در ذهن دارد. ضابطهی دیگر برای نوشتهی فلسفی خوب، دقت است. برخلاف باور متعارفی که بین دانشجویان شایع است، نثر مبهم و مطول، نشانهی عمق و ذکاوت نیست؛ بلکهی نشانهی سردرگمی است... صحیح، روشن و زیبا بنویسید. ازآنجاکه زبان، بیانِ اندیشه است، زبانِ روشن، بیانِ اندیشهی روشن است. اسلوب نگارش باید درک فلسفه را تسهیل کند. اسلوب باید وضوح را بیشتر کند... هر کسی میتواند موضوعی را سخت کند؛ ساده کردن موضوع است که متفکر ورزیده میطلبد.» (صص ۱۱ و ۱۲)
مارتینیک که انسجام، وضوح، ایجاز و باریکبینی را شاخصههای مقالهی خوب میداند، بر این باور است که «مثل همهی انواع مقالات دیگر، مقالهی فلسفی هم که نتوان با آن ارتباط برقرار کرد، به یکی از هدفهای اصلی تألیف خود نرسیده است.» (ص ۱۵)
به تعبیر نویسنده، کتابِ «مثل فیلسوف نوشتن» «قرار است در عمل به کار شما بیاید. بناست به شما کمک کند تا بهتر بنویسید و از این راه قابلیت بیان اندیشههایتان را بیشتر کنید.» (ص ۱۵)
عنوانبندی فصلهای کتاب چنین است: ۱. نویسنده و مخاطب (استاد در مقام مخاطب؛ دانشجو در مقام نویسنده؛ سه رویکرد به روش فلسفه) ۲. منطق و استدلال در نگارش (استدلالِ خوب چیست؟ استدلالهای معتبر؛ استدلالهای مؤثر؛ سازگاری و تناقض؛ قوی و حداکثری بودن گزارهها) ۳. ساختار مقالهی فلسفی (طرح کلی ساختار مقالهی فلسفی؛ تشریح اجزای مقاله؛ مقالهای دیگر) ۴. نوشتن (چگونه موضوع مقاله را انتخاب کنیم؟ فنون نوشتن؛ مشخص کردن طرح کلی؛ بسط پیدرپی؛ یادداشت ذهنیات؛ پژوهش و نگارش؛ صیقلکاری؛ تطور مقاله) ۵. شگردهای نگارش مقالهی تحلیلی (تعریف؛ تمایز؛ تحلیل؛ ذوحدین یا دوراهی؛ سناریو؛ مثال نقض؛ برهان خلف؛ استدلال دیالکتیکی) ۶. ملاحظاتی دربارهی محتوا (جستوجوی حقیقت؛ استفاده از مراجع؛ وظیفهی اثبات) ۷. بعضی اهدافِ ناظر به صورت (انسجام؛ وضوح؛ ایجاز؛ باریکبینی) ۸. مشکلات مقدمه (دورافتادن از موضوع؛ فرع قرارگرفتنِ اصل؛ شروع مقاله با مطالبِ زائد). کتاب شش پیوست و نمایهی اصلاحات نیز دارد.
اگرچه «مثل فیلسوف نوشتن»، به عنوان مرجعی تخصصی برای دانشجویان و نویسندگان مطالب فلسفی نوشته شده، نویسندگان مقاله در هر حوزهی دیگر و نیز روزنامهنگاران، میتوانند از دیدگاهها، مثالها و شگردهای آن بهرههای بسیاری ببرند. مثلاً به مورد زیر توجه کنید: «دیدِ شما (نویسنده) باید احترامآمیز باشد. اگر برای کسی چیزی مینویسید، باید این را در نظر داشته باشید که او شایستهی آن است که حقیقت را برایش هرچه روشنتر و فهمپذیرتر کنید. بهعلاوه، اگر کسی را مخاطب نوشتهی خود قرار میدهید، درواقع قسمتی از وقتش را طلب میکنید. از او میخواهید که وقت صرف کند و سعی کند نوشتهی شما را بفهمد. اگر کارتان سرسری و خالی از دقت باشد، وقتش را تلف و با او غیرمنصفانه رفتار کردهاید. مقالهی سرهمبندیشده و بیقاعده، هم توهینی به مخاطب است و هم بر وجههی شما تأثیر بدی میگذارد... مقالهی خوب نشاندهندهی احترامی است که نویسنده برای مخاطب قائل است.» (ص ۲۳)
«مثل فیلسوف نوشتن»، اثر اِی. پی. مارتینیک را فاطمه مینایی و لیلا مینایی به فارسی برگرداندهاند و نشر هرمس آن را در ۳۰۵ صفحه و به قیمت هجده هزار تومان منتشر کرده است.