آیدین فرنگی: کتاب «فرهنگ واژگان آذری»، برخلاف آنچه ممکن است از نام کتاب به نظر بیاید، فرهنگ واژههای زبان آذریِ کهن نیست؛ بلکه فرهنگی است برای زبان و واژههایی که امروز در ایران و در منطقهی آذربایجان روایی دارد.
زبانها مدام با یکدیگر در حال دادوستدند و همیشه بر اثر این بده بستان، واژههای نو در حال زایشاند. در اثر مجاورتها، نهفقط واژهها از زبانی به زبان دیگر راه مییابند، که نظامهای آوایی نیز دچار تفاوت و تغییر میشوند. زبانی که امروز در منطقهی آذربایجان جاری است یا زبانی که از سوی اکثریت آذربایجانیها به کار میرود، از زمان استقرار واحدهای قومی ترک و ترکیزبان در ایران، در حال مراوده با زبان فارسی و دیگر گویشهای ایرانی بوده است. از همین رو زبان آذربایجانیان با زبان مردم ساکن در کشوری که امروز جمهوری آذربایجان نامیده میشود، از نظر لحن و آوا یکی نیست؛ چراکه – فارغ از علتهای پیشینیتر– از دوران پادشاهی فتحعلی شاه قاجار بدین سو، روند مراودهی ایشان با فرهنگ و ادب ایرانی منقطع شده است؛ از طرف دیگر، مردم قفقاز در مراودات زبانی از زبان روسی و بهتبع از زبانهای فرانسوی و ایتالیایی متأثر شدهاند و تمدن عصر جدید را از دریچهی فرهنگ و زبان روسی اخذ کردهاند.
چندی است برخی از کسانی که در آذربایجان میل به نوشتن به زبان محلی دارند، با پشت کردن حتی به واژههای ترکیِ آذربایجانیِ جاری در زبان زندهی مردم، به وامگیری از ترکی قفقازی و ترکی ترکیه میپردازند. آنچه در ایران و در آذربایجان به عنوان زبان ترکی میشناسیم، شیوهای است مستقل که هم از نظر برخی موارد مربوط به دایرهی واژگان و هم از جنبهی برخی موارد نحوی، لحنی و آواشناسی، با زبان جاری در جمهوری آذربایجان تفاوتهای روشنی دارد. اما چرا برخی از ترکینویسان در ایران سعی دارند زبان خود را به زبان یا شیوههای زبانی رایج در جمهوریهای آذربایجان و ترکیه نزدیک کنند؟ چرا با پشت کردن به واژههای فارسی و ایرانی، سعی میکنند مثلاً معادل روسی کلمهای را که در قفقاز رایج است در نوشتههای خود به کار ببرند؟ یا مثلاً چرا گاه کلمههای ترکی رایج در باکو و آنکارا را به کلمات ترکی رایج در ایران برتری میدهند؟ آیا در پس این کاربردهای زبانی، تلاش برای نوعی یکسانسازی زبانی و فرهنگی ننهفته است؟ آیا از این رفتار، نتیجهای جز کاستن از مناسبات این زبان با زبان فارسی و نزدیک کردن آن به زبان جمهوریهای آذربایجان و ترکیه حاصل میشود؟ برخی از این افراد حتی به واژههای دیریاب زبان ترکی استانبولی نیز دست مییازند. اگر یکی از دلمشغولیهایتان خواندن آثار نوشته شده به زبان ترکی آذربایجانی بود، میدیدید که فهمیدن معنای برخی از جملههای نوشته شده توسط ایرانیان آذری، بدون دانستن زبانهای رسمی جاری در جمهوریهای آذربایجان و ترکیه مقدور نیست.
در چنان شرایطی هستند کسانی که میکوشند ادبیات اقلیت و فرهنگ بومی را در قالب ایرانی و از موقعیت یک ایرانی که زبان منطقهایاش ترکی است، بیافرینند و بازنمایند. کتاب «فرهنگ واژگان آذری» نیز به باور من چنین اثری است. هرچند نویسندهی این واژهنامه، مخالف ترکی نامیده شدن زبان رایج بین اکثریت قاطع آذریهاست، به هر روی، باید یادآور شد که زبان رایج در آذربایجان، بهرغم اشتراکات واژگانی و فرهنگی بسیار با سایر زبانها و گویشهای ایرانی، از نظر دستوری در خانوادهی زبانهای هند و ایرانی یا در خانوادهی زبانهای ایرانی جا نمیگیرد؛ با اینکه از نظر فرهنگی قرابتها و شباهتهایش به زبانهای ایرانی، بسیار بیشتر از نقاط مشترکش با شیوههای دیگر ترکی است. با اینکه این زبان از نظر زبانشناسی در خانوادهی زبانهای ایرانی نیست، اما ایرانی است. چرا؟ چون از سوی ایرانیان به کار میرود و فرهنگ جاری در این زبان، ایرانی است. در اصل، زبان آذربایجانیان در متن فرهنگ ایرانی بالیده است و اگر کسانی بخواهند این زبان را به مسیرهایی دیگر بکشانند، آشکارا در برابر هویت تاریخی و فرهنگی آن ایستادهاند.
«فرهنگ واژگان آذری» در چندین جا، مثلاً موارد مربوط به «بایاتی» و «عاشقها» (عاشیقها) نشان داده است دستهایی در دوران معاصر در پی ایجاد اخلال در هویت ایرانی کسانی بودهاند که به این زبان سخن میگویند. برخی تحریفهای فرهنگی که در دوران معاصر، خاصه دههها و سالهای اخیر، وارد زبان مردم آذربایجان شده، و همچنان نیز جریان آن ادامه دارد، گاه از نوع دروغهایی است که گفتهاند «باید آنقدر بزرگ باشد که کسی به دروغ بودنش شک نکند.»
آنچه «فیروز منصوری» در قالب کتاب «فرهنگ واژگان آذری» گرد آورده و گزارشهایی که از همانندی بسیاری از واژهای جاری در آذربایجان با دیگر گویشهای ایرانی به دست داده است، نشانهای است روشن از ایرانی بودن، ایرانی اندیشیدن و زیست ایرانی مردم آذربایجان. اشتباهی که برخی ایراندوستان غیر ساکن در آذربایجان مرتکب میشوند این است که میخواهند زبان جاری بین مردم آذری تغییر کند. چنان اتفاقی افتادنی نیست و تبعات منفی فرهنگی و اجتماعی نیز به همراه خواهد داشت. راهکار فرهنگی که نه از مسیر نفی و پاک کردن، بلکه از مسیر پاکیزه کردن میگذرد، ایجاب میکند ضمن توجه به هویتهای بومی و احترام به تفاوتهای منطقهای، به وجوه اشتراک دقت بیشتری صورت بگیرد و از برجستهسازی تفاوتهای طبیعی پرهیز شود. همین کتاب نمونهی روشنی است که نشان میدهد آذربایجانی، ایرانی است؛ حتی اگر زبانش از نظر زبانشناسی و دستوری در خانوادهی زبانهای ایرانی جا نگیرد. اندیشه و ذهن موجود در پس ترکی آذربایجانی، ایرانی است. اگر به آثار و خصایص زبان جاری در جمهوری آذربایجان دقیق شوید، تفاوت جدی فرهنگی آنان با آذریان ایران را خواهید دید و حتی در پس فرهنگ و زبان جاری در باکو، اندیشهها یا ذهن روسی را شناسایی خواهید کرد؛ هرچند بیش از دو دهه است از فروپاشی امپراتوری سرخ میگذرد. پسزمینهی فکری و جهانبینی جاری در پسِ زبان ترکی ترکیه نیز با نظام فکری جاری در ذهن آذریانِ ایرانی یکی نیست و این را به سادگی میتوان با مطالعهی میراث ادبیات کلاسیک دو ملت مشاهده کرد.
«فرهنگ واژگان آذری» را بدین جهت باید ستود و ارج نهاد که اثری است در جهت تقویت پکپارچگی ملی و احترام به قرابتهای جاری بین سرزمینهای ایرانی. در برابر کاری چنین زمانبر که به دست یک نفر انجام شده، جز با احترام نمیتوانم سخن بگویم. صدالبته با تأسف باید یادآور شوم که گاه در حروفنگاری کلمات ترکی، اشتباهاتی وجود دارد که بایستی با دقت ویراستاری شوند تا چاپهای بعدی از آنها بری باشد.
طراحی داخلی کتاب چشمنواز است، اندازهی حروف طوری است که به سادگی میتوان جملهها را خواند و واژهها را در صفحهها شناسایی کرد. کتاب در قطع وزیری و به صورت دوستونی چاپ شده است. این فرهنگ ۶۰۶ صفحه دارد و قیمت آن ۶۰/۰۰۰ تومان است. «فرهنگ واژگان آذری» را نشر «هَزار کرمان» منتشر کرده است.