ابوالحسن نجفی از چهرههای ممتاز فرهنگ، ادبیات و ترجمه در دوران معاصر است. دقت و وسواس او در ترجمه و تحقیق، الگویی برای مترجمان و محققان است. ترجمههای او از ادبیات فرانسه در زمرهی شاهکارهای این حوزه قرار دارد. آثار نجفی، بسیاری از امکانات ناپیدا و ناشناخته زبان فارسی را بازشناسی کرده است؛ از اینروی هریک از آنها میتواند آغازگر مسیری تازه برای مترجمان، نویسندگان و محففان باشد.
استاد ابوالحسن نجفی در بهمنماه سال گذشته درگذشت.
مرکز فرهنگی شهر کتاب برای پاسداشت یاد استاد نجفی در عرصهی ترجمه، جایزه ابوالحسن نجفی را تدارک دیده است تا از خلال آن، مسالهی ترجمه در معرض نقد و قضاوت قرار گیرد و ترجمههای در خور توجه و مطلوب نیز گزینش و تقدیر شوند. اولین دورهی این جایزه سهشنبه سوم اسفند با حضور اصحاب فرهنگ و هنر برگزار شد و پنج اثر راهیافته به مرحله نهایی (منتشرشده در سال ۱۳۹۴) از طرف دبیرخانه معرفی شدند: «گاردن پارتی» نوشتهی کاترین منسفیلد با ترجمهی نرگس انتخابی (نشر ماهی)، «کپسول زمان» نوشتهی پل استر با ترجمهی خجسته کیهان (انتشارات افق)، «آشیانه اشراف»، نوشتهی ایوان تورگنیف با ترجمهی آبتین گلکار (نشر ماهی)، «در راه» نوشتهی جک کرواک با ترجمهی احسان نوروزی (نشر چشمه) و «آنچه با خود حمل میکردند» نوشتهی تیم اوبراین باترجمهی علی معصومی (انتشارات ققنوس).
هیات داوران این جایزه را ضیاء موحد، حسین معصومیهمدانی، عبدالله کوثری، مهستی بحرینی، مژده دقیقی و محمود حسینیزاد با دبیری علیاصغر محمدخانی تشکیل میدهند.
هیات داوران آبتین گلکار را برای ترجمهی «آشیانهی اشراف» نوشتهی ایوان تورگنیف به عنوان برگزیدهی این دوره انتخاب کردند.
ادب درس و ادب نفس
محمدخانی در ابتدای سخنان خود ضمن یادآوری درگذشت استاد نجفی، دامنهی تلاشها و دستآوردهای او در حوزههای مختلف ادبی و فرهنگی را تشریح کرد و اظهار داشت: تلاشهای استاد نجفی در حوزههای ترجمه، فرهنگنگاری، زبان و عروض امروزه به معیاری برای سنجش کارهای علمی و فرهنگی بدل شده است. آرای وی در عروض موجب بروز تحولاتی گسترده در این حوزه شده است. نام و یاد استاد نجفی همواره بر زبانهای ما جاری است و کارهای او در حوزههای مختلف الگوی نسل جوان است. وقتی دربارهی درستی و نادرستی در زبان فارسی میگوییم بیدرنگ «غلط ننویسیم» را به یاد میآوریم. وقتی دربارهی فرهنگنامهها گفته میشود «فرهنگ عامیانهی فارسی» به یادها میآید. هرگاه به وزن شعر فارسی میاندیشیم باز در مییابیم آثار او در این حوزه یگانهاند. در چهار دههی اخیر وقتی بحث از ترجمهی دقیق، زیبا، روشن و روان به میان میآید «خانوادهی تیبو» یک معیار در خور توجه است.
وی ادامه داد: نجفی تنها یک فرهنگنگار، مترجم، محقق و ادیب برگزیده نبود؛ جز ادب درس از او ادب نفس نیز آموختهایم؛ او اخلاق، انسانیت، نظم، جدیت، صبوری و مهربانی را به ما آموخت. ما پشتوانهای غنی را در زبانشناسی، فرهنگ، ادبیات و ترجمه از دست دادهایم. جز آثار وی چه چیز میتواند یادش را همواره در اذهان زنده نگه دارد؟ جایزهی استاد نجفی به این منظور طراحی شده است. مسالهی ترجمه بسیار حائز اهمیت است. وقتی آمار نشر را در نظر میآوریم، ترجمهی آثار داستانی بسیار پربسامد است. آسیبشناسی در این حوزه نقایص بسیاری دارد؛ نقد ترجمه بسیار کم صورت میگیرد و رونویسی از ترجمهی دیگران رواج بسیار یافته است. شاید جایزهی استاد نجفی بتواند در شناسایی ترجمههای خوب و تشویق مترجمان نسل جوان مؤثر باشد.
محمدخانی مختصات جایزهی استاد نجفی و چگونگی شکلگیری آن را تشریح کرد؛ وی گفت: این جایزه کار خود را از سال گذشته آغاز کرده است. جز آرای هیات داوران راهنمایی و همفکری صاحبنظران و کارشناسان دیگر نیز راهگشا بوده است. آثار هیات داوران از داوری حذف شده است. هدف از شکلگیری این جایزه شناسایی و تشویق مترجمان جوان است. در اولین سال، هشتاد اثر به دبیرخانهی جایزهی استاد نجفی ارسال شده است. از این میان پنج اثر به مرحلهی نهایی راه یافتهاند. امید است ضمن بررسی این آثار، نقد ترجمه جانی تازه یابد و ترجمههای مطلوب بیشتر و بهتر دیده شوند.
وی در انتها از خانوادهی نجفی، بهمنفرمانآرا، نشر نیلوفر و امید طبیبزاده بهعنوان حامیان مادی و معنوی جایزهی استاد نجفی نام برد و از هیات داوران این جایزه نیز قدردانی کرد.
یک جمله و انبوه ترجمهها
موحد به دامنهی فعالیتهای استاد نجفی اشاره کرد و پیشینهی آشنایی خود با او را تشریح کرد؛ وی اظهار داشت: من در حوزههایی چون ترجمه و ویرایش کارهای معدودی صورت دادهام؛ حال آنکه نجفی در این حوزهها استاد بود. بنابراین انتخاب من شاید به دلیل آشنایی درازمدت (از ۱۳۴۴) با او است؛ البته بنا ندارم به اخوانیات ورود یابم؛ میخواهم دریابم که آیا نجفی دربارهی ترجمه نظریهای داشت یا خیر. من بنا دارم سخنان او را (آنقدر که به یاد میآورم) بازگو کنم.
وی ادامه داد: به اعتقاد نجفی ترجمه کاری است که با مهارت و تمرین قوام مییابد. کمتر کسی را میتوان یافت که اولین کارش در حوزهی ترجمه بهترین کار او باشد. نجفی همچنین ترجمه را کاری خلاقه میدانست. این حرف در برابر حرف بسیاری افراد قرار میگیرد که از تناظر یکبهیک در ترجمه میگویند. به اعتقاد ایشان باید در برابر هر کلمه تنها یک کلمه قرار گیرد (فارغ از اینکه نحو آن زبان بتواند مفهوم را بازگوید). شاید این شیوهی ناپسند متأثر ترجمههای قرآن شکل گرفته بود. بیم اشتباه در ترجمهی قرآن رویکرد یادشده را موجب شده بود. این کار به دیگر حوزهها تسری یافت؛ غافل از اینکه اگر این روش درست میبود ترجمههای متعدد از قرآن درنمیافتاد و ارزیابی نمیشد. این روند متاسفانه در میان بسیاری مترجمان رواج یافت.
موحد به نمونههایی از ایندست اشاره کرد و اظهار داشت: نجفی بر این عقیده بود که در ترجمهی جملهای به زبان فارسی، باید دریافت اگر نویسنده خود فارسیزبان میبود چگونه آن را جمله را مینوشت. تحقق چنین امر عملاً ممکن نیست؛ این مشکلی است که به سادگی نمیتوان پاسخی برای آن یافت؛ بهویژه اینکه کواین (فیلسوف معاصر) بر این عقیده است که یک متن را میتوان به انحاء مختلف ترجمه کرد که همهی آنها در خور قبول باشند. این وضعیت خود مسالهای پراکتیکال است. این مسالهی معنا را به مشکل دچار میکند؛ گویی مسالهای با عنوان معنا وجود ندارد. برخی فلاسفهی زبان اعتقاد دارند که هر جملهای یک معنا دارد و لاغیر؛ در اینصورت ترجمههای مختلف از یک زبان باید بسیار شبیه به یکدیگر باشند؛ ولی در واقعیت اینگونه نیست.
موحد تاکید کرد: نظرگاه نجفی در ترجمهی متون کلاسیک مشکلاتی ایجاد میکند. باید در نظر داشت که هرمنوتیک از همینجا آغاز شده است؛ مترجم چگونه میتواند خود را به جای شکسپیر بگذارد؟ در هر صورت مسالهی معنا همچنان باقی است. به نظر میرسد نجفی بر این عقیده بوده است که از یک متن تنها یک ترجمهی مطلوب وجود دارد. من در ارزیابی یک اثر از نجفی چیزهای بسیاری آموختهام. وقتی از ترجمههای گذشتگان تعریف میکردم او توصیه میکرد باری دیگر آن را بخوان؛ وقتی از پی گذر زمان دوباره آن آثار را میخواندم درمییافتم حق با نجفی است. جز این مباحث مسالهی سبک نیز بسیار اهمیت دارد. نجفی سعی میکرد سبک را حفظ کند. حال آنکه منتقدی در پی بررسی ترجمهای از وی آن را بینقص اما تهی از لحن متن اصلی خواند.
وی در انتهای سخنان خود به مفهوم ترجمهناپذیری از نظرگاه نجفی اشاره کرد و مصادیقی را در شرح آن برشمرد.
تعادل میان قطبهای متضاد
معصومی همدانی دامنهی روابط خود با نجفی را تشریح کرد و در اینباره گفت: رابطهی من با نجفی بیشتر در حوزههای کاری گسترده بود. همهی دوستان او میدانند که ضرورتهای کاری (که در پی مواظبت در زندگی شخصی محقق میشد) موجب تحدید دایرهی دوستانش شده بود. به این معنی که دوستیهای عمیق داشت، اما از روابط سطحی پرهیز میکرد. از اینروی دوستان نزدیک وی نیز حریمی را حفظ میکردند که شاید در برخورد با دیگر دوستانشان نداشتند. این امر موجب میشود من از موقعیتی بیطرفانهتر دربارهی نجفی بگویم؛ چراکه دوستی شخصی مانعی در راه شناخت ایجاد میکند.
وی در ادامه بر یکی از ویژگیهای اخلاقی و کاری نجفی تاکید کرد و ادامه داد: نجفی و برخی همکاران همنسل او ترجمه را در شکلوصورتی معاصر با اصل اثر صورت میدادند. وقتی تاریخ ترجمهی آثار ادبی در ایران را از نظر بگذرانیم در مییابیم در ابتدا آثاری ترجمه میشدند که مدت زیادی از نگارش آنها گذشته بود. این رویکرد در پی برنامهای سنجیده یا اولویتبندی آثار صورت نیافته است؛ در واقع فضا و توقع کلی از ادبیات سبب توجه بیشتر به برخی جریانها میشد. بهعنوان مثال ترجمهی آثار مولیر در ابتدای راه ترجمه در ایران به دلیل اهمیت این نویسنده نبود، بلکه همخوانی مضامین اجتماعی مستتر در آثار وی با مسائل جاری در ایران موجب این امر میشد.
معصومی همدانی افزود: در ادوار بعدی فضایی رمانتیک بر ترجمه استیلا داشت. مثلاً در نظر آورید مادام بوواری پیش از بینوایان نوشته شده است؛ اما تا سالها بعد در جامعهی ایران مطرح نشده است؛ فضای آن روز بینوایان را مطرح میکرد، مادام بوواری را خیر. جریانات متعددی در تحقق این امر تأثیر داشته است؛ از آنجمله میتوان به تاثیرات جریان چپ اشاره کرد که بیشتر بر مضامین اجتماعی در آثار تاکید داشت. در واقع میتوان گفت از دههی سی جریانی تازه در حوزهی ترجمه در ایران آغاز شده است که نجفی نیز به آن تعلق دارد. در این مقطع ترجمهی آثاری در اولویت قرار گرفت که تاریخ نگارش آنها با ما بسیار اندک است. این روند با ترجمهی آثار آمریکایی (همینگوی، فاکنر، اشتاین بک) آغاز شد. نجفی در بخشی از دوران کاری خود به ترجمهی آثاری پرداخت که زمان بسیار اندکی از انتشار آنها میگذشت.
وی در ادامه آسیبهایی را بر رویکرد یادشده مترتب دانست و برخی از آنها را شرح داد؛ معصومی همدانی تصریح کرد: گاه ممکن است مسائل مطرح در یک اثر خاص زمان و جامعهی خود باشد، در اندکزمانی از اعتبار ساقط شود یا اصلاً در جامعهی مقصد مطرح نباشد. در انتخاب این نوع آثار نوعی خطرکردن مستتر است. برخی ترجمههای نجفی، امروز در زبان اصلی مقبولیت چندانی ندارند. اما باید در نظر داشت که خواندن آثاری از ایندست برای مخاطب تصوری تازه از ادبیات را صورتبندی میکند که با خواندن آثار کلاسیک ممکن نیست؛ ارتباط ادبیات با زندگی در آثار معاصر بیشتر نمود مییابد. شکل تاثیرگذاری این قبیل آثار بر خوانندگان معاصر خود بر ما مجهول است؛ اما قطعاً از چگونگی تاثیرگذاری رمانی تاریخی، کلاسیک یا اثری لازمان و لامکان متفاوت است. این قبیل آثار کیفیتی دیگرگونه دارند که متاسفانه در ترجمه از دست میرود؛ چراکه ترجمه مستلزم فاصلهی زمانی است؛ همچنین فاصله فرهنگی نیز در این امر تاثیرگذار است.
معصومی همدانی تاکید کرد: هرچه این فاصله کمتر باشد، اثر پیامی دیگرگونه را منتقل میکند که البته در زمان خودش منتقل شده است. اما به هرروی ترجمهی اینقبیل آثار بر نویسندگان ما تأثیر بیشتری میگذارند؛ چراکه آنها تکنیکها و تجربههای تازهتری را انتقال میدهند. البته ترجمهی ایندست آثار برای مترجم دشواریهای بسیاری دارد. شاید یکی از دلایلی برگزیدن آثار یادشده از سوی نجفی همین امر بود؛ چراکه او به دنبال کار آسان نبود؛ کارهای چالشبرانگیز را ترجیح میداد. او بر این عقیده بود که با زبان فارسی معمول میتوان همهچیز را ترجمه کرد و نیازی به بازیها و ترفندهای زبانی نیست؛ حتا اگر متن اصلی زیاد متعارف نباشد. آثار متأخر بسیاری از تحولات و نوآوریهای زبان مبدأ را منعکس میکنند؛ نجفی سعی داشت آنها را به فارسی معمول و رایج (با حداقل فاصله از فارسی کلاسیک و گفتار رایج مردم) برگرداند. این رویکرد برای مخاطبان و اهالی ادب پیامی در بر داشت؛ ممکن است برخی آثار نجفی به اندازهی خانوادهی تیبو تأثیر نداشته باشد؛ اما برای اهل قلم بسیار مفید است؛ این آثار حاوی تکنیکها و شگردهای ادبی تازهای هستند و ذهن پذیرای نویسندگان را متأثر کردهاند.
وی تأثیر آثار نجفی بر نسلی از نویسندگان ایران را کتمانناپذیر خواند و گفت: نجفی نویسندگان ایرانی را به خواندن آثار تازه سوق داد. البته جز او مترجمان دیگری در تحقق این امر تاثیرگذار بودند. باید در نظر داشت رویکرد یادشده امروز در شکلی بیمارگونه تعادل را به نفع آثار جدید بر هم زده است؛ آنچنانکه جز در مواردی معدود نمیتوان آثار کلاسیک جهان را در بازار نشر یافت؛ در پی ترجمهی روزافزون آثار جدید آثار کلاسیک فراموش شدهاند. حال آنکه نجفی به رغم کاربست این رویکرد به آثار کلاسیک دلبستگی فراوان داشت؛ او میتوانست بین قطبهای متضاد تعادل ایجاد کند و این یکی از مهمترین ویژگیهای اوست.
خوی نرم و اخلاق حرفهای
دقیقی سخنان خود را با یاد استاد نجفی آغار کرد؛ وی ضمن برشمردن برخی ویژگی بارز او اظهار داشت: نخستین دورهی جایزهی ترجمهی ابوالحسن نجفی را یک سال پس از رفتن او، با یاد این مترجم و ادیب برجستهی زمانهمان آغاز میکنیم؛ استادی که در طول عمر پربارش در عرصههای گوناگون فرهنگ و ادب ما، آنگونه که میخواست و در خور منش و شخصیت او بود، با کیفیتی در حد کمال کار کرد و تأثیری انکارناپذیر از خود به جا گذاشت؛ راهگشا بود و راهنما. و این همه چون با خوی نرم و اخلاق حرفهای و بزرگواریاش میآمیخت، تأثیری دو چندان داشت. دوستان و دوستداران و شاگردانش داستانها از ویژگیهای بیمثال او دارند. اگر اندک استعداد و اشتیاقی در آدمهای پیرامونش میدید، سعی میکرد هرطور که میتوانست، حتی با صرف وقت ارزشمندش، راهی پیش پایشان بگذارد. چه در مقام مترجم یا ویراستار یا معلم یا پژوهشگر و حتا ناشر. با همهی مشغلهای که داشت، در مواجهه با زبان پویای یک ترجمه یا نثرِ درخشان یک داستان چنان به شوق میآمد که برق شادی کودکانهای در چشمانش میدرخشید.
وی افزود: نجفی شیفتهی داستان بود و سلیقهی بینظیری در انتخاب و ترجمهی داستان و رمان داشت. خودش گفته است همین علاقه به داستان انگیزهی او برای یادگیری زبان خارجی و رویآوردن به ترجمه بوده است. تعداد ترجمههای او با توجه به بیش از پنجاه سال فعالیت حرفهایاش، زیاد نیست؛ شانزده کتاب با ترجمهی او منتشر شده و سه کتاب را نیز به طور مشترک با همکاری رضا سیدحسینی، مصطفی رحیمی و احمد میرعلایی ترجمه کرده است، به اضافهی انبوهی مقاله و داستان کوتاه و شعر و مقالهی دانشنامهای. کتابهایی را ترجمه میکرد که دوست داشت و این عشق به داستان در سطر سطرِ ترجمههایش تنیده بود. نفسِ داستان همهچیز را تحتالشعاع قرار میداد. به دنیای تئاتر و نمایش علاقهمند بود و ترجمهی چند نمایشنامهی مهم به قلم او باقیست (از جمله شیطان و خدا و گوشهنشینان آلتونا، دو نمایشنامهی معروف سارتر و کالیگولای آلبر کامو).
دقیقی در شرح دقیقتر گسترهی فعالیت نجفی گفت: از ترجمهی شعر پرهیز میکرد و آن را کار دشواری میدانست. سوای دقت و روانی و رعایت امانت، سعی میکرد هرچه بیشتر در قالب سبک نویسنده فرو رود و خود به عنوان مترجم، هرچه کمتر دیده شود. آفرینش در زبان را لازمهی ترجمهی ادبی میدانست و در این حوزه کمتر به حدومرزی قائل بود و از نوآوری استقبال میکرد. به سلیقهی زبانی دیگران احترام میگذاشت. نقاط مثبت کار هر کسی را برجسته میکرد و انتقاد را چنان ظریف و با احتیاط و تواضع و به دور از هر شائبهای مطرح میکرد که مشخص بود برای بیان آن با خود در جدال بوده است. فکر میکنم راز ماندگاری ترجمههای نجفی در مجموعهای از این ویژگیها نهفته باشد.
وی ادامه داد: نخستین کتاب با ترجمهی او در ۱۳۴۴ در انتشارات نیل منتشر شد: «رمان بچههای کوچک قرن» نوشتهی کریستیان روشْفور، نویسندهی فمینیست و چپگرای فرانسوی. آخرین ترجمهاش در ۱۳۸۴، مجموعهی بیستویک داستان از نویسندگان معاصر فرانسوی بود. «پرندگان میروند در پرو میمیرند»، «وظیفهی ادبیات»، «ضد خاطرات»، «استاد تاران» و «عیش و نیستی» از دیگر ترجمههای اوست. ولی شاید ترجمهی مهم نجفی در حوزهی ادبیات داستانی رمان چهارجلدی «خانوادهی تیبو» نوشتهی روژه مارتن دوگار باشد که در ۱۳۶۸ منتشر شد و البته ترجمهاش از شازده کوچولو که از سالهای جوانی دغدغهی مترجم بود.
دقیقی بر دیگر فعالیتهای علمی و ادبی نجفی اشاره کرد و اظهار داشت: در سالهای پایانی عمرش، کار بر عروض و وزن شعر و تلاش برای جمعبندی نظریهاش در این زمینه، در کنار فعالیتهایش در زمینهی فرهنگنویسی، دوستداران ترجمههای نجفی را از لذت خواندن ترجمههای دیگری از او محروم کرد. در آخرین گفتوگویی که از او باقی است، دربارهی کیفیت ترجمهاش میگوید: «در مورد ترجمه نمیتوانم قضاوت کنم که مترجم خوبی هستم؛ حتی خودم هم نمیتوانم چنین ادعایی کنم؛ یعنی پیش خودم هم چنین تصوری ندارم که من بهترین مترجم باشم. اما واقعیت این است که فکر میکنم مترجم بدی نبودهام. در همین حد.»
وی به اهمیت مبحث ترجمه در گسترهی ادبیات امروز اشاره کرد و گفت: ترجمه و بهویژه ترجمهی رمان و داستان از دیرباز دریچهی آشنایی ما با دنیاهای دیگر بوده است. تردیدی نیست که در دهههای اخیر، با تلاشهای مترجمان تأثیرگذاری مانند ابوالحسن نجفی، ترجمهی ادبی راههای نپیمودهای را طی کرده و معیارهای والاتری یافته است. با ترجمههای برخی مترجمان نسل اوست که اهمیت سبک و لحن نویسنده و ضرورت رعایت ویژگیهای زبانی متن اصلی در ترجمه مطرح میشود و دانش زبانی مترجم و صلاحیت او در کاری که به عهده گرفته ابعاد گستردهتری مییابد. گویی در نتیجهی فعالیتهای نجفی و گروهی از همنسلان او، نگرش به ترجمه تغییر کرده و سطح انتظار از مترجم بالا رفته است.
دقیقی افزود: با وجود این، به نظر میرسد همهی اینها در حاشیهی فضای ادبی امروز جریان دارد. بازار ترجمه همچنان آشفته و مملو از آثار بیکیفیت، ترجمههای مغلوط و کارهای تکراری و کپیشده است. این دور باطل آنقدر تکرار شده که اکنون دیگر روالی تثبیتشده است. فریاد اعتراضی بلند نمیشود از بس که فریادرسی نیست. معلوم نیست در بازاری که همه به بیرونقیاش اذعان دارند، این میزان اثر ترجمهشده، عموماً هم با کیفیت نازل، چه توجیهی دارد؟ این را در درجهی اول باید از ناشران پرسید که کارشان در کنار بُعد اقتصادی، یک بُعد مهم فرهنگی هم دارد. بهراستی ملاک ناشران برای ارزیابی ترجمهها چیست؟ با چه متر و معیاری ترجمهای را برای انتشار میپذیرند یا احیاناً رد میکنند؟ چرا استفاده از نیروهای متخصص را برای ارتقای کتابهایشان به حداقل رساندهاند یا آنها را بهکلی از چرخهی تولید کتاب حذف کردهاند؟ اصلاً در این بازارِ به قول خودشان بیرونق، با این تیراژهای اسفبار و هزینههای نجومی، چه نیازی به این همه کتاب و مترجم و ناشر است؟ لابد این نشر نیمهجان همچنان کسبوکار پرسودی است و به احتمال بیشتر، برخی ناشران بُعد فرهنگی کار خود را به فراموشی سپردهاند. کاش ناشرانی که دغدغهی فرهنگی ندارند، این کار را به ناشران واقعی وامیگذاشتند و به حرفههای سودآورتری میپرداختند.
وی در انتها چگونگی شکلگیری جایزهی استاد نجفی را تشریح کرد و برخی مولفههای ان را برشمرد؛ دقیقی اظهار داشت: جایزهی ترجمهی استاد ابوالحسن نجفی زمستان گذشته، پس از درگذشت او، با هدف جلب توجه مخاطبان به صداهای تازه در عرصهی ترجمهی ادبی و معرفی ترجمههای ارزشمند در حوزهی داستان و رمان شکل گرفت. پس از چند نوبت فراخوان و پیگیری از ناشران هشتاد اثر ترجمهی منتشرشده در سال ۱۳۹۴ در حوزهی داستان کوتاه و رمان از زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، اسپانیایی و ترکی به دبیرخانهی جایزه رسید. به تصمیم هیات داوران، قرار بر این شد که ترجمههایی که از زبان واسط انجام شدهاند از داوری کنار گذاشته شوند و بقیهی آثار برای بررسی کیفیت ترجمه و تطبیق با متن اصلی در اختیار اعضای هیات داوران قرار گرفتند.
آمیختگی متن و ترجمه
زهرا محمدی، استاد زبان روسی دانشگاه تهران، ترجمهی برگزیده را با متن اصلی تطابق داده است. محمدی نیز در انتهای نشست سخنان کوتاهی ارائه کرد و برخی ویژگیهای اثر برگزیده را از ابعاد مختلف برشمرد. او تورگنیف را یکی از سه نویسندهی برتر نیمهی دوم قرن نوزدهم خواند و تصریح کرد: تورگنیف پایبند به سنتهای رمان اجتماعی در روسیه است؛ با این حال در سایهی تولستوی و داستایفسکی کمتر دیده شده است. اما او ظرفیتهای بسیاری برای خواندهشدن در جامعهی ایران دارد. من بسیار خرسندم که این اتفاق با آشیانهی اشراف خواهد افتاد. ویژگیهای بسیاری برای تورگنیف میتوان برشمرد؛ از آنجمله این است که او به روشنی تصویر آدمهای زیادی قرن نوزدهم را ارائه کرده است؛ در غالب آثار او زبانی موسیقایی در جریان است؛ نگاه روانشناختی نهفته در بطن اثر از دیگر ویژگی آثار تورگنیف است؛ تصویری که او از زنان ادامه میدهد در ادامهی رویکردی است که پوشکین صورت میداد؛ او آغازگر ارائهی تصویر فاخر از زنان و توصیف جهان درونی ایشان بود.
وی برخی مولفههای ترجمهی این اثر را برشمرد و افزود: وفاداری به زبان و سبک تورگنیف در حد اعلایی در این ترجمه لحاظ شده است؛ گویی درهمآمیختگی مترجم و نویسنده صورت یافته است. زبان فارسی بسیار خوب مترجم از دیگر ویژگیهای این ترجمه است. مترجم با تلاش بسیار فضای رمان را برای مخاطب ایرانی درکپذیر کرده است؛ این امر در عین وفاداری به متن محقق شده است.
محمدی به پیشینهی ترجمهی آثار روسی در ایران اشاره کرد و اظهار داشت: مترجمان خوب بسیاری در این زمینه وجود داشتهاند؛ اما هرگز جریانی در نیافتاده است و کسی نتوانسته است در این حوزه هم بهعنوان مترجم و هم بهعنوان معلم عمل کند؛ این نکتهای بسیار مهم است؛ گلکار هم اخلاق مترجمی دارد و هم اخلاق معلمی.
جایزهای با نقش استاد نجفی
در انتهای نشست مترجم برگزیده ضمن یادآوری نقش استاد نجفی در گسترهی ترجمه سخنان کوتاهی ایراد کرد؛ او گفت: دریافت جایزهای با نام استاد نجفی باعث افتخار من است. بسیار خرسندم که کارم در معرض توجه هیات داورانی قرار گرفت که هریک از ایشان استاد مسلم این حوزه هستند. از دستاندرکاران نشر ماهی قدردانی میکنم چراکه کتاب را در شکلی مقبول چاپ و منتشر کردهاند. همچنین از ویراستار کتاب تشکر ویژه دارم؛ حرفهی ویراستاری بسیار بیمزد و منت است؛ معمولاً در پی بروز مشکلات ویراستار را سراغ میگیرند؛ این یکی از آفتهای نشر ماست. از آنجاکه ویراستار حرفهای و خبره کم است کیفیت ترجمهها تنزل مییابد؛ از اینروی و نیز از آنجا که استاد نجفی خود در حوزهی ویرایش فعالیت داشت، پیشنهاد میکنم جایزهای هم برای بهترین ویراستار تدارک شود.