روزبه رحیمی: فلسفهی تحلیلی با آثار فیلسوف ـ منطقدانهایی چون فرگه و راسل و پس از آن اعضای حلقهی وین در مجامع دانشگاهی و فلسفی مطرح شد و در دههی ۶۰ میلادی به اوج شکوفایی رسید و شاخههای مختلف آن دورهها و فراز و نشیبهای بسیاری طی کردهاند. چهرههای بسیاری در بحثهای فلسفهی منطق، فلسفهی زبان، فلسفهی ذهن، معرفتشناسی و ... به عرصه آمدند، کتابهایشان در سراسر جهان خوانده و بحث شد و برخی نیز فراموش شدند. اما در ایران با فقر شدید منابع دست اول در فلسفهی تحلیلی مواجهیم. تنها لازم است قصد کنید مطالعهی اندکی در آرای فیلسوفان تحلیلی داشته باشید تا متوجه این کمبود شوید. به جز آثار برتراند راسل، که عمدتأ مربوط به دورههایی هستند که عملاً بحثهای تحلیلی (منطقی) را رها کرده بود، کمتر کتابی دربارهی فلسفهی تحلیلی و اندیشمندان آن میتوان یافت. از چهرههای سرشناسی چون کواین، کارناپ، رایل، آیر و سرل که سالهاست در مجامع غربی موضوع بحث هستند و حتی در برخی موارد تاریخ مصرف گذشته شدهاند کمتر کتابی میبینیم. چهرهها و شاخهها و مباحث جدیدی که مطرح شده و هماکنون در جریان است که تقریباً ناشناخته ماندهاند. این عقبماندگی بخشی از عقبماندگی ما در تمام حوزههای علوم انسانی است. اما گرایش اهالی فلسفه در ایران به فلسفهی قارهای و بیتفاوتی به اندیشهی تحلیلی بسیار مشهود و قابل تأمل است. این بیتوجهی تا آن حد است که کسانی که اندیشهی تحلیلی و خصوصاً فلسفهی منطق در ایران مترادف با نام آنهاست آنگونه که انتظار میرود به معرفی اندیشمندان این حوزهی فکری نپرداختهاند. حدود یک قرن از انتشار کتاب بسیار مهم اصول ریاضیات (Principia Mathematica) اثر مشترک راسل و وایتهد میگذرد اما ترجمهای از آن و یا حتی کتابی دربارهی این اثر کلاسیک و بنیادی فلسفهی منطق به فارسی نداریم.
در چند سال اخیر به همت انتشارات حکمت و هرمس کتابهایی تحت عنوان آشنایی با فلسفهی تحلیلی منتشر شده است. این کتابها همگی مختصر و صرفاً جهت آشنایی کلی با شاخههای مختلف فلسفهی تحلیلی هستند. جای امیدواری است با مطرح شدن این مباحث در فضای فلسفی کشورمان، بیش از پیش کمبود منابع دست اول حس شود و شاهد انتشار کتابهایی از اندیشمندان طیفهای مختلف اندیشهی تحلیلی باشیم.
کتاب «فلسفه منطق» نوشتهی پروفسور هیلاری پاتنم با ترجمهی مازیار چیتساز از سوی نشر حکمت منتشر شده است. هیلاری پاتنم، استاد برجستهی دانشگاه هاروارد، بر طیف وسیعی از حوزههای مطالعاتی و دانشگاهی تأثیرگذار بوده است. این فیلسوف و ریاضیدان آمریکایی تقریباً در همهی شاخههای فلسفهی تحلیلی (فلسفه ذهن، فلسفه زبان، فلسفه علم، فلسفه فیزیک، فلسفه ریاضیات و ...) صاحبنظر بوده است. او در کنار ریچارد رورتی و دیگر اندیشمندان پساتحلیلی نقش مهمی در احیای پراگماتیسم داشته است.
پاتنم در مقدمهی خود بر این کتاب آورده است: «در نوشتهی حاضر توجه خود را متوجه چیزی میکنم که در فلسفهی منطق و ریاضی، مسالهی هستیشناختی خوانده میشود ـ یعنی این مساله که هستندههای انتزاعی که در منطق و ریاضیات از آنها سخن گفته میشود، واقعاً وجود دارند یا خیر. همچنین این پرسش را مطرح خواهیم کرد که آیا در خود منطق (آنطوری که معمولاً از ریاضیات جدا میشود)، ارجاع به هستندههای انتزاعی واقعاً ناگزیر است یا خیر.» (ص ۹)
پاتنم بحث خود را در ۹ بخش تقسیمبندی میکند:
۱. منطق چیست؟/ ۲. مساله نامگرایی در برابر واقعگرایی/ ۳. مساله نامگرایی در برابر واقعگرایی و منطق/ ۴. منطق در برابر ریاضیات/ ۵. نابسندگی زبان نامگرایانه/ ۶. درک محمولی در برابر درک نامحمولی از مجموعه/ ۷. نظریهی مجموعهها واقعاً چقدر برای علم گریزناپذیر است؟/ ۸. استدلالهای گریزناپذیری/ ۹. پیچیدگیهای ملاحظهنشده
از نظر پاتنم بررسی تعریفهای مختلف منطق راه مناسبی برای پاسخ به پرسش بخش اول (منطق چیست؟) نیست و آنها را ترکیبی از دور و عدم دقت میداند و از ما میخواهد به خود منطق نظر کنیم. علم منطق مانند هر علم دیگری دچار تغییراتی شده است. او بررسی منطق را با اصول اندکی آغاز میکند که از ابتدا همهی منطقدانان آنها را پذیرفتهاند. با وجود همهی اختلافها در بدنهی منطق یک «آموزهی پایدار» وجود دارد. اما این آموزهی پایدار زمانی که بخواهد از اصول کلی، بیانی دقیق و به صورت جهانشمول پذیرفتنی به دست دهد راه به جایی نمیبرد. بنابراین نتیجه میگیریم که مسائلی فلسفی در مورد منطق وجود دارد.
بخشی از نبود توافق در مورد صورتبندی «صحیح» از کلیترین اصول منطقی، بازتابی است از نبود توافق در مورد وجود یا عدم وجود «هستندههای ریاضی» مانند ردهها. (ص ۱۶) پاتنم در بخش دوم با استدلالاتی تعاریف نامگرایانه را زیر سوال میبرد. ارجاع به ردههایی از چیزها، و نه خود چیزها، روش متعارف و مفیدی در سخن گفتن است. اگر نامگرا بخواهد از آن دست بر دارد، باید برای ما روش جایگزینی را در سخن گفتن فراهم آورد که نه فقط در منطق خالص، بلکه در علومی تجربی مانند فیزیک نیز کاربرد داشته باشد. اما از نظر او ما ملزم نیستیم که نامگرایی را در جایگاه یک فلسفه رد نماییم و تمایل نداشتن ما برای تطابق زبان علمی معمولمان با درخواستهای آنها، به معنای تمایل نداشتن به بحث دربارهی مسائل فلسفیای که از دیدگاه ایشان فاش میشود، نیست. و در ادامهی این بخش به این مسائل میپردازد.
نویسنده در بخش سوم مرور میکند که مسالهی قدیمی نامگرایی در برابر واقعگرایی از چه راهی وارد فلسفهی منطق شده است. درک طبیعی از منطق چنین است که همهی منطق حتی نظریهی تسویر، درگیر ارجاع به ردههاست، یعنی همان نوع هستندهای که نامگرا آرزو دارد آن را بیرون براند.
عنوان بخش چهارم منطق در برابر ریاضیات است. فرگه و راسل مرزی میان ریاضیات و منطق قائل نیستند. از دید پاتنم ما نباید با تمایز میان این دو موضوع خود را به دردسر بیاندازیم و وجود مرز بین منطق مرتبهی اول و دوم منجر به این نتیجه میشود که مفاهیم اعتبار و استلزام متعلق به ریاضیات است نه منطق. از دیدگاه او پرسشهای فلسفیای که در این کتاب مطرح میشود به همان اندازهی فلسفهی منطق، فلسفهی ریاضی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
محدودیتهای نامگرایی همانقدر برای علوم تجربی ویرانکننده است که برای علوم صوری. نه تنها ریاضیات، بلکه باید از فیزیک نیز دست برداریم. پاتنم برای اثبات ادعای خود در بخش پنجم، نشان میدهد که بیان نامگرایانهی یکی از شناختهشدهترین قوانین فیزیک یعنی قانون نیوتن امکانپذیر نیست. چنین زبانی برای اهداف علمی نابسنده است.
در بخش ششم هم پاتنم نظریهی مجموعهها را بهعنوان یک هستنده با دیدگاه نامگرایانه و واقعگرایانه بررسی میکند. او بیان میدارد نامگرایان درکی نامحمولی از مجموعه و واقعگرایان درکی محمولی از آن دارند و در بخش هفتم به این پرسش پاسخ میدهد که آیا علم به مفهوم نامحمولی مجموعه نیاز دارد یا تنها نیازمند مفهوم محمولی آن است؟
در دو بخش پایانی کتاب، پاتنم به استدلالهای گریزناپذیری و پرسشهایی که ایجاد میکنند میپردازد و آنها را بهصورت خلاصه بررسی میکند.
گفتنی است پیش از این کتاب «اخلاق بدون هستی شناسی» از این فیلسوف سرشناس و با ترجمهی مسعود علیا منتشر شده بود.
* فلسفه منطق، هیلاری پاتنم، مازیار چیتساز، حکمت، ۱۳۹۲، ۵۰۰۰ تومان